بخشی از مقاله

چکیده:

دهیاریها که از سال 1382 به طور اجرایی آغاز به کار نمودهاند، بیشک گامی اساسی و مثبت در راستای سامانبخشی به ساز و کار مدیریت روستایی، قلمداد میشوند. با این حال سنجش و ارزیابی عملکرد دهیاریها، در بررسی ها و مطالعات مختلف، ما را متوجه این مهم ساخته است که برخی مشکلات و مسائل بر سر راه موفقیت این نهاد وجود دارد، که باعث به تعویق افتادن یا به بیراهه رفتن مسیر صحیح مدیریت روستایی در کشور میشود، کمبود اعتبارات و عدم تجهیزات مناسب و...، همچنین عدم موفقیت در ارائه خدماتی چون جمعآوری زباله، سیستم حمل و نقل روستایی و تاسیسات آتشنشانی ،که لزوما در سطح سیستم شبکهای در سطح روستاها منطقی و اقتصادی است نه در نقاط روستایی، لزوم تشکیل تعاونی دهیاری به عنوان تشکّلی حقوقی که توانایی خدماترسانی به صورت شبکهای و فضایی را دارد، سبب گردیدهاست.

هدف از این مطالعه بررسی نقش تعاونیهای دهیاری در ساماندهی مدیریت روستایی است. روش تحقیق مقاله بر پایهی استفاده از منابع کتابخانهای، اینترنتی و مصاحبه با کارشناسان مربوطه و تحلیل کیفی استوار است. نتایج بدست آمده بیانگر این است که تجمیع امکانات، تجهیزات، سرمایه، تخصص و بهره مندی از اندیشه و افکار متنوع میتواند زمینهساز خدمات رسانی بهتر را فراهم آورد و تحولی کارآمد در نظام مدیریت روستایی کشور ایجاد نماید.

.1 مقدمه:

جوامع روستایی مانند هر نظام اجتماعی دیگر برای دستیابی به توسعه نیازمند مدیریت اصولی و کارآمد هستند. با این حال فروپاشی مدیریت سنتی منسجم در سطح روستاها و عدم جایگزین مناسب برای آن طی چند دهه اخیر سبب تنزل جایگاه روستا شدهاست.

روستاها که زمانی به عنوان کانونهای مهم جمعیتی و تامینکننده نیازهای مصرفی کشور بودهاند، امروزه در غالب موارد به عنوان سربار و مانعی بر سر راه توسعه محسوب میشوند. با تشکیل دهیاریها در سطح روستاهای کشور تا حدودی اهمیت مساله مدیریت و وجود مدیر در روستا، جایگاه خود را باز یافت. با گذشت حدود 10 سال از شکلگیری اولین تشکّل های دهیاری در سال 1382، بررسی تجارب و عملکرد دهیاری ها حاکی از وجود نقصان و ضعف بر سر راه موفقیت این نهاد دارد.

دهیاریها به عنوان واحدهای اجرایی در سطح روستا شکل گرفتهاند، این مساله باعث شده است ارائه خدماتی همچون ماشین جمعآوری و حمل زباله، تاسیسات آتشنشانی، سیستم حمل و نقل روستایی و ...، به دلیل کوچک بودن نقاط روستایی، نبود جمعیت کافی و عدم اعتبارات، تجهیزات و ماشینآلات لازم ، از پشتوانه عقلانی و اقتصادی لازم برخوردار نباشد.

ارائه خدمات مذکور در سطح شبکه معنا پیدا میکند و دهیاری مختص به هر روستای قطعا توانایی اجرای آن را ندارد، همچنین از آنجا که که روستاهای بدون دهیاری در نظام مدیریت فعلی جایگاهی ندارند و بی سامان رها شدهاند، همچنین به دلیل عدم سازوکارهای قانونی و اداری کافی و لازم، دهیاریها در بدست آوردن جایگاه حقوقی و قدرتمند به مانع برخوردهاند، ضرورت ایجاد تشکلی حقوقی که جایگاه مستحکم قانونی، اداری و اجرایی داشته باشد و بتواند خدماتی را که دهیاریها توانایی ارائه آن را ندارند، با تجمیع امکانات، سرمایهها و تخصصهای پراکنده از سطح دهیاریها، برعهده بگیرد و ضمنا روستاهای بدون دهیاری را زیر پوشش خدماتی خود ببرد، موجبات شکلگیری تعاونیهای دهیاری را سبب گردید.

در این تحقیق با هدف بررسی نقش تعاونیهای دهیاری در ساماندهی مدیریت روستایی، با نگاهی اجمالی به مدیریت روستایی ایران، به مطالعه وظایف دهیاری و موانع موجود بر سر راه توفیق آنها پرداخته ایم و در شرح اینکه تعاونیهای دهیاریها چگونه ضعفهای دهیاریها را ساماندهی میکنند به بررسی تعاونیهای دهیاری و فعالیتهای آنها اقدام کردهایم.

نگاهی کوتاه به مدیریت روستایی در ایران:

موفقیت و شکست هر سازمانی در دستیابی به اهداف و انجام وظایف خود، متکی بر مدیریت است که یکی از مهمترین نقشها را برعهده دارد 

مدیریت روستایی، فرآیند سازماندهی و هدایت جامعه و محیط روستایی از طریق شکل دادن به سازمانها و نهادهاست - مطیعیلنگرودی، 1382، . - 83 از نظر والکر مدیریت روستایی نوعی استفاده جامع، مولد و یکپارچه از سرمایههای اجتماعی، طبیعی و مالی در مقیاسهای زمانی و جغرافیایی است

مدیریت روستایی در ایران بیش از همه متاثر از تحولات سیاسی و اجتماعی است. مطالعه تحولات مدیریتی جامعه روستایی نمایانگر وجود 5 دوره زمانی در مدیریت روستایی کشور میباشد. دوره اول؛ تا قبل از انقلاب مشروطه سال 1285 ، دوره دوم؛ از انقلاب مشروطه تا اصلاحات ارضی سال 1341 ، دوره سوم؛ از اصلاحات ارضی تا انقلاب اسلامی سال 1357 ، دوره چهارم؛ از انقلاب اسلامی تا تشکیل دهیاریها در سال1382و نهایتا در دوره پنجم از سال 1382، دهیاری به عنوان متولی جدید وارد عرصه مدیریت روستایی کشور گردید. در دوره اول کشور به صورت متمرکز و تحت نظر شاه اداره می شد، بنا بر اقتضای شرایط، حکام از سوی شاه اداره امور دهات و ولایت را برعهده میگرفتند، اختیارات حکام ناشی از اختیارات شاه بوده و مردم روستایی هیچگونه اختیاری در اداره امور خود نداشتند

در دوره دوم؛ بعد از انقلاب مشروطه، ابتدا با تصویب قانون تشکیل ایالات و ولایات اداره امور ده به کدخدا و اداره امور ناحیه روستایی به شخصی با عنوان ضابط محول گردید. همچنین با تصویب قانون عمران روستایی در سال 1316،مدیریت کلان نواحی روستایی به وزارت کشور و تنظیم برنامههای مختلف عمرانی به شورای بخش و تامین هزینه برنامهها برعهده مالک گذاشته شد

با این حال قدرت تصمیمگیری، اجرا و نظارت طرحهای عمرانی روستاها و به طور کلی مدیریت روستاها هم چنان در دست مالک ، عوامل و ایادی او بود و مردم عادی چندان فرصت مشارکت فعال در امور مربوط به روستا و سرنوشت خویش را نیافتند

در دوره سوم با وقوع اصلاحات ارضی از اقتدار مالکان کاسته شد و نیروهای دولتی در قالب سپاه ترویج، سپاه بهداشت، انجمن ده، خانه انصاف و خانه فرهنگ روستایی در روستاها حضور یافتند و شرکتهای تعاونی روستایی نیز جهت پر کردن خلاء مدیریتی مالی که با کوتاه کردن دست مالکان در روستاها بوجود آمده بود شکل گرفتند، اما متاسفانه این نهادها به جهات متعدد نتوانستند خلاء بوجود آمده ناشی از عدم حضور مالک را جبران کنند

آنچه بیش از همه در مطالعه سیر مدیریت طی 3 دوره اخیر جلب توجه میکند حذف عنصر مدیریتی بدون جایگزینی مناسب است، از این روست که، با فروپاشی مدیریت سنتی، در نگهداری پایدار از زندگی و فعالیت در فضای روستایی، نوعی فقدان مدیریت کار آمد فضایی در سطح محلی پدیدار میشود که نخستین پیامد آن، بروز ناپایداری منابع محدود محیطی و افول تدریجی یکپارچگی اجتماع روستایی و انسجام اجتماعی-اقتصادی و در حادترین اشکال خود، رها ماندن بسیاری از واحدهای سکونتگاهی در نواحی روستایی طی دوره های بعدی است

از آنجا که نظامهای مدیریت فضا در بستر معین اجتماعی- اقتصادی خویش پدیدار می-گردند و در عین پیوند با روندهای گذشته، میتوانند به نحو مثبت در سمتدهی به روندهای آتی، به عنوان تجربه جمعی، به کار گرفته شوند. بنابراین اگر نظامهای مدیریتی برآمده از شرایط آن زم ان و ساخت و سازمان سنتی آنها به هر دلیل با شرایط امروزین هماهنگی ندارند، پیش از بیاعتنائی لجوجانه و فروپاشی تاریخی، بدیلهای متناسب و جایگزینهای درخور آنها را با ساخت و سازمان هماهنگ با زمان، طراحی و به نحوی درونزا زمینهسازی و جایگزین سازیم

بعد از انقلاب اسلامی سال 1357، با انحلال موسساتی که بعد از اصلاحات ارضی بوجود آمدهبودند، مدتی خلاء مدیریتی در روستاها بوجود آمد اما بعد از مدتی با تشکیل جهادسازندگی، بنیاد مسکن و تشکیلاتی چون هیاتهای هفت نفره و ...، زمینه ارتباط دولت با روستاها فراهم شد

در دوره پنجم نیز از سال 1382، تشکیل دهیاری را پیش رو داریم که در ادامه به آن پرداخته شدهاست.

 دهیاریها∗ گامی به سوی مدیریت نوین روستایی:

پس از آزمون و خطاهای متعدد و واگذاری مدیریت روستایی به نهادها و ارگانهای مختلف، طبق آخرین تغییرات حاصل شده در سال 1377 که منجر به تصویب قانون تاسیس دهیاریهای خودکفا در روستاهای کشور گردید، از سال1382، دهیاریها به عنوان متولیان جدید مدیریت روستایی وارد عرصه مدیریت روستاها شدند. تاسیس دهیاری را میتوان حرکت در مسیر مدیریت روستایی به شیوه جدید عنوان کرد. که با تحول در عرصه مدیریت روستایی میتواند با ایجاد نظام مدیریت جدید و کارآمد روستایی، بیش از گذشته در جهت توسعه روستایی قدم بردارد.

دهیاریهای به عنوان کوچکترین و آخرین حلقه مدیریتی کشور شناخته میشوند. نهادی عمومی غیردولتی با شخصیت حقوقی مستقل ، که به صورت خودکفا اداره میشوند. هر دهیاری دارای درجه ای است که با توجه به حجم کار، درآمد، جمعیت و وسعت روستا تعیین، و پس از کسب نظر وزارت جهاد کشاورزی، از طریق وزارت کشور مصوب میگردد. دهیار از سوی شورا برای مدت 4 سال انتخاب میگردد

دهیاریها به عنوان بازوی اجرایی شورای اسلامی روستا، نقش مهمی در افزایش بهرهوری و توسعه روستایی دارند. 48 وظیفه مشخص شده برای دهیار جنبههای مختلف توسعه روستایی را در برمیگیرد. اجرای طرح هادی، برنامه خدمات عمومی و برنامه خدمات اجتماعی-اقتصادی، سه فعالیت عمده دهیاریها را تشکیل میدهند

فعالیتهای دهیارها باید در چارچوب این 3 برنامهی اصل ی مطرح شود. هر برنامه چند طرح دارد که سرجمع آنها 10 طرح است. دهیار باید در قالب این 10 طرح پروژه پیشنهاد دهد، که پس از طی مراحل مختلف و تایید نهایی توسط معاونت عمرانی استانداری، سازمان شهرداریها و دهیاریها کشور، پول را به حساب دهیاری واریز میکند تا دهیاری بتواند پروژهاش را با نظارت فنی بخشداری، فرمانداری

∗در شرایط فعلی دو سطح ملی و محلی را میتوان برای مدیریت روستایی در نظر گرفت سطح محلی - شامل شورا و دهیاری - میشود. در کشوری چون پاکستان شورا نهادی مشورتی در سطح روستاست و نهاد اجرایی در سطح دهستان تعریف شدهاست. و معاونت عمرانی به انجام برساند. در جدول 1، وظایف دهیارها آورده شده است.

دهیاریها با قابلیتهای فراوان نقشی اساسی در توسعه روستایی دارند. در گذشته نبود مدیریت واحد و یکپارچه، مشکلات بسیاری را در فرآیند تهیه و اجرای طرح های بهسازی و هادی روستایی فراهم می کرد و این مسئله در عدم توفیق نسبی این طرحها بسیار موثر بود

هر چند تاسیس دهیاریها نفسی تازه در کالبد فروپاشیده مدیریت روستایی محسوب دمید، اما با این حال بررسی و مطالعه ارزیابی و سنجش عملکرد چندین ساله دهیارهای، موید این است که برخی کاستی  ها در رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده وجود دارد.

شناخت به موقع ضعفها، فرصت تصمیمگیری سنجیده و بهنگام را فراهم میآورد، لذا شناسایی موانع توفیق دهیاریها عاملی مهم جهت کاستن از اثرات منفی این عوامل و همچنین تلاش برای یافتن و اتخاذ اقدامات سنجیده و کارآمد برای رفع این مشکل میباشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید