بخشی از مقاله
چکیده:
در این پژوهش به منظور بررسی وضعیت آبیاری سطحی و بهره وری عوامل تولید در استان همدان طی سال 1382، مزارعی در دشت بهار همدان انتخاب و مورد ارزیابی قرار گرفت. جهت تعیین بهرهوری آب و سایر نهادها از روش OLS و با استفاده از نرم افزار SPSS اقدام به برآورد تابع تولید به فرم کاب – داگلاس شد. بهرهوری متوسط آب محصول سیب زمینی در آبیاری نشتی ،2/2 کیلو گرم محصول به ازای یک متر مکعب آب برآورد گردید. همچنین میزان بهرهوری متوسط کود شیمیایی و بذر بترتیب 46/29 و 10/8 تعیین شد. کشش تولید دو عامل کارگر و سم به ترتیب برابر -0/111 و -0/0261 می باشد ، که نشان می دهد که این نهاده ها بیش از حد بهینه مصرف می شود. تغییرات مقدار بازده کاربرد آب آبیاری در مزارع مورد آزمایش بسیار وسیع و از حداقل9/8 تا حداکثر90/3 درصد متغیر بوده است. این امر بیانگر این واقعیت است که در آبیاریهای اولیه در زمانی که عمق ریشه کم می باشد، بازده کاربرد آب آبیاری بسیار کم و از اواسط دوره رشد به بعد وضعیت مطلوبی پیدا میکند. در این تحقیق نیز سعی شده است که علل تفاوت ها را تجزیه و تحلیل نموده و به ارائه راهکارهای اجرایی مناسب در راستای افزایش بازده کاربرد آب آبیاری، پرداخته شود.
کلمات کلیدی: بهره وری ، عوامل تولید ،آبیاری سطحی
مقدمه:
مسئله افزایش جمعیت و ضرورت تامین غذا از بحث هایی است که همواره در محافل گوناگون سیاسی، فنی ، اقتصادی و اجتماعی مطرح بوده است. در این ارتباط ضروری است که علاوه بر اجرای تمهیدات لازم در جهت کاهش نرخ رشد جمعیت بر استفاده بهینه در مصرف آب و غذا و جلوگیری از تخریب منابع به منظور رسیدن به یک توسعه پایدار تاکید بیشتری شود. برای این منظور باید برنامه ریزیهای دراز مدت مبتنی بر استفاده بهینه از پتانسیل های آب و خاک صورت گیرد. در استان همدان بخش کشاورزی درصد قابل ملاحظهای از منابع آب قابل استحصال از ذخایر سطحی و زیر زمینی را به خود اختصاص داده، بطوریکه این بخش با مصرف 94/3 درصد از منابع آب - زیرزمینی - عمدهترین بخش مصرف به شمار میآید.
متاسفانه حفر بیرویه چاههای عمیق در سالهای اخیر و برداشت کنترل نشده ازمنابع آب های زیر زمینی استان، منجر به بحرانی و ممنوعه شدن دشتهای استان گردیده است. بنابراین پژوهش و ترویج روشهایی که نتیجه آنها منجر به صرفه جویی و افزایش کارایی مصرف آب در مزرعه و کاهش تلفات در امر انتقال، توزیع و کاربرد آب در کشاورزی گردد، میتواند در کاهش بحران مثمرثمر باشد.اما برای تصمیم گیری در زمینه ارائه نوع راهکارهای اجرایی در جهت افزایش بازده آب آبیاری، نیاز به اطلاعات دقیق از وضعیت چگونگی تلفات و بازده های آبیاری موجود می باشد تا دستورالعملهای و راهکارهای اجرایی ارائه شده از کارایی لازم برخوردار باشند.
حال مروری بر پژوهشهای به عمل آمده در زمینه بازده کاربرد آب در آبیاری سطحی میگردد. فاطمی و شکر الهی - - 1372 بازده کل آبیاری را در اراضی یکپارچه و به وسعت حدود 5000 هکتار، تحت شبکه آبیاری در خوزستان 26 درصد اعلام کردند. که متوسط 9 ساله آن 1361 - تا - 1369 فقط 21 درصد بوده است. آنها همچنین در شرکت های کشت و صنعت که تحت شبکهآبیاری دز بودند، در مساحت 8932 هکتار، حداکثر و متوسط بازده آبیاری را به ترتیب 37 و 32 درصد برآورد کردند.میر ابوالقاسمی - - 1373با انجام آزمایشهایی در تعدادی از شبکه های سنتی دشتهای خوزستان، تبریز و کرمانشاه متوسط بازده کاربرد انتقال را بین 23 تا 50 درصد و متوسط بازده کاربرد آب در مزرعه را بین 45 تا 60 درصد و متوسط بازده کل را بین 13/5 تا 22 درصد برآورد کرد.
آقایان سهرابی و کشاورز - - 1994 در آزمایشی بر روی آبیاری شیاری سه مزرعه چغندر قند در مناطق شهریار ،هشتگرد و کمال آباد، بازده کاربرد آب آبیاری در سه مزرعه به ترتیب 57,11 و 41 درصد اعلام کرد . خوش خواهش - - 1376 در پژوهشی بازدهی کاربرد آب آبیاری تحت مدیریت زارعین را در چند مزرعه شالیزار در فومن، رشت و لاهیجان که زیر آبخور شبکه های نوین و سنتی بودند، ارزیابی کرد . نتایج نشان داد که بازدهی کاربرد آب آبیاری در حالت بدون استفاده از رواناب سطحی در مزرعه تحت مطالعه در فومن،رشت و لاهیجان به ترتیب 51/2 ، 49 و 49/4 درصد و در حالت با استفاده از رواناب سطحی در مزارع مذکوربه ترتیب 3/4، 73/7 و 72/3 درصد بود.
از مطالعاتی که در زمینه بهرهوری صورت گرفته عبارتست از:
هژبر کیانی - 1375 - در بررسی مقادیر بهینه اقتصادی نهادهها در زراعت گندم دیم از توابع درجه دوم، ریشه دوم و ریشه 1/5 و شاخص دیویژیا استفاده و پیشنهاد نموده که بهرهبرداران با استفاده بیشتر از نهاده بذر - بخصوص بذرهای اصلاح شده - و جانشینی بیشتر ماشین افزار به جای نیروی کار و استفاده کمتر از نهاده کود شیمیایی به تولید بیشتر و در نتیجه سود بیشتر دست مییابند . مهرابی آبادی و موسی نژاد - 1375 - در تحقیق خود به بررسی بهرهوری عوامل تولید پسته در شهرستان رفسنجان پرداختند. تابع مورد استفاده در این تحقیق تابع تولید چند جملهای درجه سوم Polynomial بوده است. آنها نتیجه گرفتند که در استفاده از کود حیوانی، کود شیمیایی، سم، نیروی کار و ماشین آلات به ترتیب 33/3، 17/4، 32/6، 10/4، 2/08 درصد از کشاورزان دارای بهرهوری نهایی منفی میباشند. همچنین کشاورزان از آب کمتر از حد بهینه استفاده میکنند که دلیل آن کمبود شدید این نهاده در منطقه میباشد و توصیه نمودهاند جهت افزایش راندمان آبیاری میبایست روشهای بهتری برای آبیاری جایگزین شود.
میروتچی و تیلور - Mirotchi and Taylor, 1993 - تولید غلات را با استفاده از تابع تولید ترانسلوگ - Transcendental logarithmic - در مزارع اتیوپی بین سالهای − مورد تحلیل قرار دادند. آنها دریافتند که مزارع با بازده نسبت به مقیاس ثابت - constant return to scale - عمل میکنند و از نیروی کار کمتر استفاده شده است. در حالی که نهادههای ماشینی و سایر نهادههای مدرن بیش از حد استفاده شده است. کششهای جانشینی بین نیروی کار و نهادههاییکه بیشتر استفاده شده پائین بوده است. با توملی و تایرتل - Bottomley and Thirtle, 1992 - ، بهرهوری کل عوامل را در بخش کشاورزی بریتانیا برای سالهای 1987-90 اندازه گرفتند. نتایج مطالعه آنها نشان میدهد که بهرهوری دارای رشد متوسط سالانه 1/9 درصدی بوده است. این رشد در بهرهوری کل عوامل تا زمان پیوستن بریتانیا به جامعه اروپا افزایش داشته است. این دو در مطالعه خود از روش دو مرحلهای ترکیبی - Two-stage combination - استفاده کردهاند. کیرشر - kiresur, 1995 - به بررسی تغییرات تکنولوژی در تولید سورگوم در هندوستان پرداختند. آنها در مطالعه