بخشی از مقاله
*** این فایل شامل تعدادی فرمول می باشد و در سایت قابل نمایش نیست ***
بررسي و تعيين اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري مرتعي بر پايه بهره وري اقتصادي و پايداري اجتماعي (بررسي موردي : مراتع شهرستان اروميه )
چکيده
برقراري تعادل بهينه و منطقي بين شمار بهره بردار و توان توليدي مراتع و اندازه مناسب گله در واحدهاي بهره برداري از مهم ترين نيازهاي مديريت پايدار مراتع است و رشد و بهره وري عوامل توليد و در نتيجه بيشترين سود اقتصادي را در پي دارد. اين بررسي ، با هدف تخمين اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري مرتعي بر پايه پايداري اجتماعي و پايداري نسبي اقتصادي در مراتع شهرستان اروميه انجام شده است . داده هاي آماري مورد نياز از ۲۰۳ پرسش نامه جمع آوري شده از۳۴ وااندازه بهره برداري مرتعي اين شهرستان در سال ۱۳۸۷‐۱۳۸۶ استخراج شده است . سپس به برآورد هزينه ها و درآمدها و اندازه گيري ظرفيت چرايي مرتع در هريک از واحدهاي بهره برداري اقدام شد با بهره گيري از معيارهاي مختلف همچون هزينه سالانه خانوار و شاخص بهره وري کل عوامل توليد از راه بهره گيري از نرم افزار اقتصادسنجي Eviews اندازه مناسب گله و اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري تعيين شد. نتايج نشان مي دهد که اندازه واحدهاي بهره برداري موجود هر دامدار در سطح بهينه نبوده و هر واحد توليدي کمتر از ميزان بهينه از مرتع بهره مند بوده است . ميانگين مرتع مورد بهره گيري هر بهره بردار در وضع موجود ۷۱ هکتار است . کمترين اندازه مناسب از دام و مرتع به ازاي هر خانوار ۵ نفره که بتواند در اين اندازه ، هزينه هاي سالانه خانوار را تأمين کند به ترتيب ۵۵۰ رأس دام و ۳۵۰ هکتار است . همچنين شمار دام و اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري براي اقتصادي بودن واحدهاي بهره برداري به ترتيب ۶۶۷ رأس و ۲۹۷ هکتار تعيين شده است . با ادغام اين دو مي توان نتيجه گرفت که گله با ابعاد ۵۵۰ تا ۶۵۰ رأس مي تواند هم از نظر بهره وري عوامل توليد و هم از نظر تأمين معاش يک خانوار به طور کامل وابسته به دامداري ، اندازه مناسبي در اين منطقه باشد.
واژه هاي کليدي : مرتع ، اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري ، بهره وري اقتصادي ، اروميه
مقدمه
برقراري تعادل بهينه و منطقي بين شمار بهره بردار و توان توليدي مراتع و اندازه مناسب گله در واحدهاي بهره برداري از ترين نيازهاي مديريت پايدار مراتع است . و رشد و مهم بهره وري عوامل توليد و در نتيجه بيشترين سودآوري اقتصادي را در پي دارد. امروزه مرتعداري به طور عمده از جهات فني و اکولوژيک مورد بحث است . از اينرو يک خلاء جدي وجود دارد و آن نيز ناديده گرفتن جنبه هاي اقتصادي واجتماعي مراتع است . (2004,.Barani) بيان مي کند که در مديريت واحد توليدي مرتع نياز است به مسايلي چون بازاريابي ، حسابداري ، مديريت بهداشت دام ، اندازه بهينه واحدها و مانند آن نيز پرداخته شود. بنابراين به نظر مي رسد هر دو حوزه اجرا و تحقيقات نيازمند آن هستند که سازمان يا واحد توليدي مرتع را تعريف کرده و فعاليت هاي خود را در آن راستا نيز گسترش داده و تقويت نمايند.
(٢٠٠٤ ,.Arzani et al) بيان مي دارند که تغيير نظام دامداري متحرک و افزايش فشار بر بهره برداران سبب شده است تا دامداران فرصت کافي براي تنظيم اين تعادل را نيافته و در نتيجه فشار چندگانه اي بر مراتع وارد آيد. اين عمل توان توليد را کاهش داده است . و افزايش نيازمندي هاي بهره برداران و کاهش بازدهي دام ها و کاهش قسمتي از سطح مراتع به علت تبديل آنها به اراضي زراعي باعث افزايش فشار بر مراتع شده است . همه اين دگرگوني ها و تغييرات فشار بر منابع مرتعي و پوشش گياهي را افزايش داده و بدين ترتيب احياء واصلاح مراتع ، سرمايه گذاري در ايجاد واحدهاي اقتصادي متناسب و برقراري رابطه منطقي بين بهره برداران و مراتع را ضروري مي سا زد.
(1999,.Arzani et al) کمينه اندازه اقتصادي واحدهاي مرتعداري را با توجه به مراتع ييلاقي و قشلاقي عشاير سيستاني به ترتيب ۲۲۲ و ۹۰ هکتار به طور توأم براي هر خانوار بيان نموده است و چنانچه مدل اسکان و رمه گرداني در نظر گرفته شود اين ميزان به ۸۱۰ و ۱۵۵ هکتار تغيير مي يابد همچنين در بررسي به عمل آمده توسط (٢٠٠٤ ,.Arzani et al ) در استان لرستان اعلام نموده اند در واگذاري مرتع در قالب طرح هاي مرتعداري در استان ياد شده واحدهاي مرتعداري که داراي اندازه کمتر از بررسي و تعيين اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري مرتعي بر پايه ... ۵۰۰ هکتار براي يک دوره ۶ ماهه هستند واگذاري آنها مناسب نبوده و حتي الامکان سعي شود کمتر از اندازه ياد شده واگذاري صورت نپذيرد. همچنين در اين بررسي به ازاي هر خانوار شمار واحد دامي مناسب در طول سال را ۲۰۰ تا ۲۵۰ واحد دامي تعيين نموده اند.
(١٩٧٤ ,.Chaild) کمترين شمار دام مورد نياز در منطقه پارو١در دوره خشک (۷۰-۱۹۶۷ ) براي تأمين درآمد اقتصادي را۷۶۰۰ گوسفند با کمترين گستره ۶۰۰۰۰ هکتار پيشنهاد نموده است . (١٩٩٠ ,.Macleod) در يک بررسي در غرب نيوساوت ولز (NSW) اندازه واحد مرتعداري با گستره ۲۱۹۶۸ هکتار و با شمار دام ۵۵۹۹ واحد دامي (بر پايه ميش خشک) را براي بيشترين درآمد اقتصادي مناسب مي داند. (١٩٩٠,.Harrington et al) براي يک واحد مرتعداري با اندازه بزرگ در يک دوره ده ساله شمار ۵۰۰۰ رأس گوسفند را براي يک مرتع ۶۷۰۰۰ هکتاري مناسب تشخيص دادند. (٢٠٠١ ,.Boon) بيان مي کند که رعايت اندازه مناسب گله و سهم سرانه دامدار از مرتع يا به عبارتي ديگر اندازه مناسب واحدهاي مرتعي در اختيار هر خانوار در منطقه آفريقاي شرقي باعث ايجاد ظرفيت پايدار بين امنيت غذايي و حفاظت منابع طبيعي شده است . لذا ايجاد رفاه شباني و امنيت غذايي در خانوارهاي بهره بردار از اراضي مرتعي تحت چراي دام به اندازه مناسب گله و سهم سرانه هر خانوار از سطح اراضي مرتعي بستگي دارد.
(٢٠٠٢ ,.Tamlinsun et al) اعلام داشته اند اندازه واحدهاي مرتعي در اختيار و مالکيت هر شخص ، تحت تاْثير نوع بهره گيري از اراضي ياد شده قرار دارد و نوع بهره گيري نيز در اندازه مورد نياز مؤثر است . ايشان در تحقيقي که در ساوان هاي نيمه خشک منطقه کوازولو‐ ناتال آفريقاي جنوبي انجام داده اند به اين نتيجه رسيده اند که اراضي مرتعي که گستره اي کمتر از ۱۰۰۰ هکتار دارند، نمي توانند درآمد اقتصادي و سود مناسبي را ايجاد نمايند.
از اينرو اگر اندازه بهينه اقتصادي و اندازه بهينه اجتماعي با هم در نظر گرفته شوند و بر پايه هردو برنامه ريزي صورت گيرد منجر به بيشينه سازي بهره وري کل و پايداري اجتماعي براي دامداران خواهد شد.
مواد و روش ها
منطقه مورد بررسي شامل مراتع شهرستان اروم يه در استان آذر بايجان غربي با گستره ۱۴۴۲۳ هکتار بوده که در بين عرض جغرافيايي ۳۷ درجه و۵۵ دقيقه و طول جغرافيايي ۴۵ درجه و ۱۰۳ دقيقه قرار گرفته است از نظر تقسيم آب و هوايي جزو مناطق سرد و نيمه خشک بوده و نزولات آ سماني از توزيع نامتناسب فصلي برخوردار است .
بر پايه آمارهاي موجودميانگين بارندگي منطقه ۳۸۵ ميلي متر است .
به منظور تهيه آمار و داده هاي مورد نياز براي تعيين اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري مرتعي ، از اسناد مکتوب و غير مکتوب گيري شده است . روش هاي شناسايي مبتني بر بهره روش هاي اسنادي بوده و تهيه پرسشنامه و تکميل آنها از راه مصاحبه و ديدن صورت گرفته است . روش تجزيه و تحليل از نوع تحليل آماري و اقتصادسنجي و جامعه آمار ي نيز شامل ۳۴ وااندازه بهره برداري مرتعي شهرستان اروميه در سال ۸۷-۱۳۸۶ بوده است . نمونه هاي آماري به روش تصادفي برداشت شد.
در اين تحقيق اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري بر پايه دو شيوه پايداري اجتماعي و بهره گيري از شاخص بهره وري کل عوامل توليد، تعيين شده است .
- روش اجتماعي
- پوشش گياهي
در اين روش در آغاز توليد علوفه مراتع نمونه از شناسنامه هاي آنها استخراج شد و با توليد اندازه گيري شده به روش قطع و توزين که پيش از ورود دام به مرتع صورت گرفته بود، مقايسه شد تا دقت قابل قبول در اندازه گيري توليد اعمال شده باشد. وضعيت مرتع با بهره گيري از روش چهار عاملي تعديل شده مشخص و از روش ترازو، گرايش مرتع معين شد. خوشخوراکي گونه هاي گياهي با بهره گيري از بررسي منابع و مراجعه به دانش بومي طبقه بندي شد.
اندازه بهره برداري مجاز با توجه به وضعيت مرتع تعيين و علوفه در دسترس دام از راه داده هاي توليدو بهره گيري از اندازه بهره برداري مجاز يا خوشخوراکي ، محاسبه و سپس ظرفيت چرايي هر مرتع به طور جداگانه مشخص شد.
- واحدهاي پايه اجتماعي و هزينه خانوار
گروه هاي بهره بردار مورد بررسي قرار گرفتند و با بهره گيري از بررسي هاي جمعيتي ، ميانگين بعد خانوار براي تعيين واحد پايه اجتماعي مشخص شد. به منظور تعيين هزينه يک خانوار هم از دو روش بهره گيري شد. روش اول با بهره گيري از مصاحبه و نظرسنجي از خانوارهاي نمونه ، و روش دوم بهره گيري از نتايج تفصيلي آمارگيري از هزينه و درآمد خانوارهاي روستايي که هزينه خانوارهاي روستايي استان آذربايجان غربي و شاخص بهاي کالا و خدمات مصرفي خانوارهاي ياد شده در سطح استان اعمال شده است (١٩٨٠ ,.Iran statistic center و Iran ٢٠٠٦ ,.statistic center). به منظور تعيين کمينه معيشت از رويکرد کمينه سطح فقر نسبي بهره گيري شده است . براي تعيين خط فقر از روش نصف ميانه آماري هزينه هاي خانوارهاي نمونه بهره گيري شد ( Iran .(statistic center., 2006
بررسي درآمد بدست آمده از يک گله ۱۰۰ رأسي با توجه به نژاد دام (گوسفند) انجام گرفت . با توجه به داده هاي بدست آمده از گزارش نژاد تشکيل دهنده گوسفند و پرسشنامه ها، شمار نژا گوسفند در يک گله ۱۰۰ رأسي گزينش شد. با بررسي درآمد بدست آمده از توليدات (شير، گوشت ، پشم ، زادو ولد و کود حيواني )، در نظر گرفتن ميزان تلفات و هزينه (نگهداري ، خوراک ، بهداشت و درمان و نيروي کار) درآمد خالص يک گله ۱۰۰ رأسي مشخص شد. براي آسانگري انجام محاسبات ، گله ۱۰۰ رأسي مورد ارزيابي قرار گرفت تا ميانگين درآمد سرانه هر رأس دام در منطقه مشخص شود.
در نهايت اندازه مطلوب گله براي تأمين نياز خانوار و اندازه بهينه وااندازه بهره برداري براي تأمين نياز دام برآورد شد.
- روش اقتصادي (بهره گيري از شاخص بهره وري کل عوامل توليد)
به طور کلي در مباحث اقتصاد توليد، واحد مرتعداري بنگاهي توليدي است که در اصل با هدف بيشينه کردن فرآورده هاي دامي همچون شمار دام زنده ، شير، ماست و کره فعاليت مي کند (٢٠٠٠ ,.Salami) و اين واحد مرتعداري دربرگيرنده بهره بردار و گله اش و همچن ين سهم اش از مرتع است . در اين واحد، کل توليد فرآورده هاي دامي و دام هاي توليد شده (TPPi)، تابعي از: کل واحد دامي که در مرتع نگهداري مي شود (Si)، ميزان علوفه مرتعي توليد شده (Xsi)، ميزان علوفه اي که خارج از مرتع خريداري مي شود (Xbi) و نيروي کار بکار گرفته شده در پرورش دام ها و توليد علوفه (Li) است ، يعني :
از آنجايي که بهره وري کل عوامل توليد به صورت ميزان ستانده بدست آمده از ميزان معيني از کل نهاده هاي توليد تعريف مي شود (1992,.Diwert)، چنانچه مجموعه عوامل توليد در واحد مرتعداري i ام در تابع ۱ با حرف Mi نشان داده شود، آنگاه بهره وري کل عوامل در اين واحد مرتعداري با بهره گيري از رابطه ۲ قابل محاسبه است :
در رابطه بالا Mji ميزان نهاده jام به کار رفته در واحد مرتعداري i ام و Sji سهم نهاده jام از کل هزينه توليد در واحد مرتعداري iام است . به سخن ديگر، Mi يک جمع موزون از کل نهاده هاي بهره گيري شده در واحد مرتعداري i ام است . از سوي ديگر، Qki ميزان فرآورده kام توليد شده در واحد مرتعداري i ام وVki سهم فرآورده k ام از کل فروش فرآورده هاي توليدي اين واحد مرتعداري است .
بررسي و تعيين اندازه بهينه واحدهاي بهره برداري مرتعي بر پايه ... شاخص تنوع توليد نيز به صورت عکس شاخص هرفيندال (١٩٩٢,.Herfindahl) تعريف شده است که با بهره گيري از رابطه زير بيان مي شود( & Robidox .(Lester.,1992
در اين رابطه ai سهم درآمد هريک از توليدات از کل درآمد واحد مرتعداري تعريف مي شود. بهره وري کل عوامل توليد در يک واحد توليدي نشاندهنده چگونگي بهره برداري اين واحد از منابع در دسترس است . هنگامي که بهره وري کل عوامل توليد در واحد بهره برداري i با بهره وري کل در واحد j مقايسه شود، اين معيار آثار سه گانه تفاوت در فناوري به کار رفته در توليد، تفاوت در مقياس توليد و تفاوت در بازده بهره برداري از عوامل توليد را ميان دو واحد توليدي نشان مي دهد. به عبارت ديگر، اختلاف بهره وري در ميان واحدهاي توليدي در يک مقطع از زمان ، نشان دهنده تفاوت در توان فني و عملکرد واحدهاي توليدي به سبب تفاوت هاي سه گانه است . چنانچه به عنوان بهره وري در واحد مرجع نشان داده شود، بهره وري نسبي واحد مرتعداري i نسبت به واحد مرجع به صورت زير قابل ارائه است ( ,.Diwert (1992
همان گونه که رابطه ۵ نشان مي دهد، شاخص بهره وري واحد مرتعداري در يک مقطع زماني از تقسيم يک شاخص کلي ميزان توليد به يک شاخص کلي ميزان نهاده که در جريان توليد به کار رفته است ، بدست مي آيد.
از آنجا که بهره وري بيشتر عوامل توليد دريک واحد توليدي در مقايسه با واحد توليدي همسان به مفهوم هز ينه ميانگين توليد کمتر در واحد توليدي اول نسبت به واحد توليدي دوم است . بنابراين معيار بازدهي هزينه اي به صورت عکس معيار بهره وري تعريف مي شود. بر پايه اين معيار واحد توليدي که داراي بزرگترين عدد بهره وري و در نتيجه کوچکترين رقم بازدهي هزينه اي باشد به عنوان پربازده ترين واحد مرتعداري و اندازه چنين واحدي به عنوان اندازه بهينه واحد توليدي تعريف شود. بر همين پايه چنانچه شاخص بهره وري عوامل توليد براي واحدهاي مرتعدار محاسبه شود و رابطه ميان اين شاخص با اندازه واحد توليدي برآورد شود، اندازه بهينه اقتصادي واحد توليدي نيز قابل محاسبه است .
مقياس توليد، فناوري توليد و بازده به کارگيري نهاده هاي توليدي از جمله عوامل تعيين کننده سطح بهره وري و تفاوت هاي بهره وري در ميان واحدهاي توليدي است . گستره واحدهاي بهره برداري مرتعي و همچنين شمار دام هاي نگهداري شده در واحد مرتع ، نشان دهنده مقياس توليد در واحد مرتعداري است . تنوع توليد در واحدهاي مرتعداري نيز افزون بر کاهش خطرپذيري توليد، بر بهره گيري مناسب تر از ظرفيت هاي موجود عوامل توليدي ، بويژه نيروي کار خانوادگي و زمين و در نتيجه افزايش کارآيي نهاده ها، مؤثر است .
شاخص بهره وري (TFPi) به صورت تابعي از مجموعه عوامل پيش گفته ، با بهره گيري از رابطه زير قابل بيان است :
که در آن A گستره زمين مرتعي , LV شمار دام نگهداري شده در مرتع وD انديس تنوع توليد است . برپايه رابطه ۵، آن اندازه از گستره واحد مرتعداري و شمار دام نگهداري شده در مرتع که TFPI را بيشينه کند، به عنوان اندازه بهينه بشمار مي آيد. در اين صورت ديگر متغير موجود در رابطه ۶ به عنوان عامل جابجا کننده تابع به شمار مي آيد.
به منظور دستيابي به نقاط بيشينه يا کمينه کننده تابع بالا، بايد شکل مشخص رياضي براي رابطه ضمني ۶ مشخص شود که در اين بررسي شکل تابعي زير براي رابطه ۶ در نظر گرفته شده است :
شکل تابعي بالا از اين نظر گزينش شده است که مي تواند هرگونه رفتار TFPI را به خوبي ترسيم کند، يعني مي تواند شکل هاي منحني هاي پرشماري را به شرح جدول ۳-۱ ارائه کند (١٩٩٢ .J, Lester & ,Robidoux, B.).
از روابط بالا و شرح جدول شماره ۱ چنين استنباط مي شود که اندازه بهينه واحد مرتعداري هنگامي قابل محاسبه است که در رابطه ۷ مشخصه هاي هر دو کوچکتر از صفر باشد زيرا در اين حالت رفتار TFPI همخواني بر منحني عکس U است و در نتيجه يک نقطه ماکزيمم خواهد داشت . بنابراين محاسبه اندازه بهينه واحد مرتعداري امکان پذير خواهد بود. همچنين اگر TFPI همخواني بر منحني صعودي باشد بدين معناست که گستره واحد مرتعداري کمتر از اندازه بهينه تعيين شده است به طوري که افزايش گستره مرتع هر مرتعدار، افزايش بازدهي و در نتيجه سودآوري واحد را در پي خواهد داشت . از سوي ديگر چنانچه رفتار TFPI همخواني بر منحني نزولي باشد عکس تفسير گفته شده استنباط شدني است . بدين معنا که کاهش سطح مرتع هر مرتعدار باعث افزايش سودآوري واحد مرتعداري خواهد شد.