بخشی از مقاله

چکیده:

نگارنده در این تحلیل نظری ،قصد دارد ضمن ارائه حد تعریفی برای هویت و ماهیت ظلمات در آیات مکرر قرآن،ضرورت خروج و طرایق آن را که بارها در شان اهل ایمان نازل شده است در زمینه کلی تفسیر عرفانی و برمحوریت آراء امام خمینی ،جستجو کند . در این راستا ،در کات مادی و رذایل نفسانی ظلمات و حجب حاصل از آن را به معنای مقابل آن ،در مراتب روحانی و فضایل منور اخلاق و نیز اولیاء جبهه کفر را به ولایت توحیدی اهل ایمان، می توان شناسایی کرد.از سویی هر چه مظاهر حب دنیا و غفلت از ما سواءالله ،در انسان افزایش یابد؛حجب ظلمانی قلب ،با عدم تدبر در قرآن ،از هدایت فطری ربانی می کاهند .

در این میان ،غایت انزال وحی و شرع بر انبیاء،خروج ذات توحید از آفات شرک و کفر بوده و مبدا این سلوک فکرت ،بیت مظلمه نفس ،منازلش ،خداشناسی آفاقی و خود شناسی انفسی با هدف فنای افعال در تجلی اسماء و صفات حق است.میزان ارزشیابی امام نیز نیت ،به معنی صورت فعلی و جنبه ملکوتی عمل می باشد؛چرا که بر اساس براهین فرا عقلی عرفان،اگر اراده ای در جهت عروج وجودعینی نباشد ،از ادله ذهنی ،کاری ساخته نیست تا برای درک مجهول حضوری ،از معلوم حصولی مددگیرند.پس در جعل الهی تکوینی ،فطرت حب به جمال مطلق ،اصل بوده و تنفر از نقص،فرع است که با اخلاص در مقامات ایمان ظاهری،علم عقلی،طمانینه و شهود قلبی به دست می آید.

مقدمه

به منظور بیان مسئله ،لاز م به ذکر است که تفسیر عرفانی ،عبا رت از برگرداندن صورت و قشرآیات متشابه به معنا و لب ،است که علمای امت ، به اندازه قد م خود در علم و تطهیر نفس و استناد بر احادیث اهل بیت - ع - فراتر از سطح ظاهری مبانی صدوری و لفظی محکمات ،به استخراج معانی می پردازند

این جنبه استنباطی و تاویلی متشابهات که فهم باطنی مقصد آیات را هدف قرار می دهد بر مبانی دلالی مثال الفاظ بر ممثل حقیقت ، تاکید دارد که از امور عینی خارجی است ؛از سویی مبانی دلالی آن در قواعد وضع الفاظ برای ارواح معانی با هدف پرهیز از دام مجاز و التباس ،جنبه استشهاد و برداشت مناسبتی از روح شریعت دارند تا در مراتب ذو وجوه باطن آیات ،شاهدی بر تداعی معانی مثالی و مجرد باشند

معرفت،که به نظر امام ،بهره کافی از آن در قاعده جری و تطبیق احوال و اعمال انسانی با تحقق به صورت باطنی قرآن است به عبارتی ،از شهود دو جنبه خدا شناسی آفاقی در عالم کبیر عین - اعراف، - 53 و خود شناسی انفسی در عالم صغیر ذهن ،می توان به استنباط مدلولات الفاظ ،دست یافت. - نساء،83

پس تفسیر مطلوب ،در جهت اهتداء به عالم غیب و سلوک بر آداب تفکر به عنوان غایت انزال وحی است - نحل ، - 44 تا مقصد از نزول آیه و نه سبب آن را به عنوان شئون الهیه به متعلم بفهماند

مقصد قرآن نیز موضوع هدایت به سبل سلامت و اخراج از همه مراتب ظلمات به عالم نور و صراط مستقیم است تا شفای امراض روحانی حاصل گردد.

راه حل دریافت مراتب معانی در این است که وضع الفاظ را محدود به معنی عرف نگرفته و حقیقت وضع را برای روح معنا ببینیم تا استعمال آن در سایر موارد ؛حقیقت بوده و نیازمند قرینه نباشد. بنا برفرموده امام:»کلام هر متکلم جلوه ذات او است به حسب مقام ظهور و بروز ملکات باطنه او است در مرآت الفاظ به مقدار استعداد نسج الفاظی

چنانچه اگر قلبی نورانی و صافی از الواث و کدورات طبیعت شد ،کلام او نیز نورانی خواه بود و همان نورانیت قلب جلوه در کسوه الفاظ می نماید که فعل جلوه ذات فاعل می باشد بی کلام:»انما کلامه فعله« - نهج البلاغه،خطبه - 228و اگر قلبی ظلمانی شد فعل و قول او نیز مکدر می گردد.

از طرفی جهات انفعالیه الفاظ که از لوازم نشئه و اجانب حقیقت است بعد از تنزل حقایق در بقاع امکانیه و عوالم نازل دنیوی با آنها متلازم شده است؛همچون ظلمت که با نور در نشئه نازل مختلط گردیده دخالتی در معنی موضوع له ندارد.

بنابر این اطلاق آن بر موجودی که صرف جهت کمال را واجد و از جهات انفعال و نقص مبرا است حقیقت است و هر چه معنی از اجانب خالی باشد به حقیقت نزدیکتر و از شائبه مجاز ،بعید تر می باشد ؛به تعبیری ،الفاظ آیات در تاویل ،نسبت به آن حقیقت ،جنبه مثال را داشته و به نحوه دلالت مثال ظاهری بر ممثل باطنی آن را به درک مخاطب نزدیک نمایند.گویی مضمون خروج از ظلمات به سوی نور که در آیاتی به طور مستقیم تکرار می شود، - بقره،257و 17 ؛مائده،16 ؛انعام ،122 ؛ابراهیم ،1و5 ؛نحل ،63 ؛احزاب،43 ؛حدید،9 -

بارها در آثار امام،به عنوان میزان ایمان و تمایز آن از کفر،مورد تاکید قرار می گیرد که توصیف،ارزشگذاری عقلی و قلبی ، نیزعلت یابی آن در رابطه غیر مستقیم با آیاتی هدف پژوهش است که مومنین را بعد از هدایت تکوینی ذاتی فطری و تشریعی فعلی ارادی وبه منظورتطهیر قلب از درکات شرک خفی ،به امید تحقق درجات ایمان فزاینده ،مجدد وتکاملگرا ،تذکر و تبشیر می دهد - نساء،136 ؛یوسف،106 ؛آل عمران،8 ؛فصلت،17 ؛مریم،76 ؛انعام،125 ؛توبه ،115 ؛بقره،128 و 5 ؛زمر،37 ؛مجادله،22 ؛صف ،5 - ؛

از سویی تعریف ظاهر بذاته و مظهر بغیره ،از نور که حقیقت وجود بالذات و عین علم است،ماهیت متقابل ظلمت را متمایز می کند. - نور، - 40-35 گاهی علم ،ظلمت است و تنها آن علمی که قرائت بشو د به اسم رب نور هدایت دارد ؛چه بسا انسان یک عمر در ریا بوده و خودش نفهمیده است،آنهایی که اهل عمل هستند موازین تعیین نکردند که ما بفهمیم که چه هستیم و خودمان را تشخیص بدهیم ؛در علم انبیا که انسان ساز است موازینی دارد.

چنانکه طبق آیه 26 فاطرُ:»همه انبیاءآمده ا ند که ما را از ظلمات وسایط نفس و ظاهر برهان ادله ،بیرون بکشند و به نور خشیت از حق که میزان شناخت علماء است برسانند.پس فراتر از شهادت لفظی جدی که تنها محک اسلام نیست ،ایمان یک مسئله فوق این است ،ما باید خودمان را به میزان قرآن امتحان کنیم تا بفهمیم ولی ما خدا است یا طاغوت؟

به کدام جبهه از ایمان و صراط مستقیم یا شرک و سبل انحراف خدمت می کنیم ؟ماهیت پژوهشی پاسخ به چنین پرسشهایی ،بر معرفت به امراض مانع در ایمان قلبی آیاتِو آفات خفی شرک آلود عبادت،می افزاید تا نیت ،حجم معنوی عمل و اخلاص را بسنجیم ودرجات اخروی هر مومن در طرایق مراقبه ،محاسبه و موازنه هوا های نفسانی بین جنود عقلی بالاصاله و جنود جهل بالتبعیه در فطرت ،تحت ابتلاء دنیوی ،اثبات گردد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید