بخشی از مقاله

چکیده

»قفقاز« با انعقاد قراردادهای گلستان و ترکمنچای جزو قلمرو روسیه تزاری گردید؛ لیکن از همان زمان بسیاری از ساکنان این نواحی برای حفظ ارتباط با سرزمین مادریشان کوشیدهاند. ایرانیان قفقازی هم با تزارهای خاندان رومانوف و هم با قاجارها به عنوان حاکمان استبدادی جنگیدند.

این مقاله به روش »توصیف تاریخی « و با استفاده از منابع دست اول، به »تحلیل تاریخی« چگونگی ارتباطات فکری و اجتماعی بین ساکنان نواحی قفقار با مردم ایران در عصر قاجار و تأثیر آن در جنبش مشروطیت میپردازد.
اینک این پرسشها مطرح است که:

*به چه دلایلی اهالی قفقاز با نهضت نوگرایی ایران همراهی کردهاند؟

*همراهی روشنفکران و مبارزان قفقاز چه تأثیری بر مشروطیّت ایران داشته است؟

نویسنده میکوشد این فرضیه را اثبات کند که بین ساکنان قفقاز و مردم ایران همواره پیوندهای فکری استواری وجود داشته و این ارتباط همزمان با جنبشهای سیاسی اوج گرفته است. نتایج این بررسی نشان میدهد، قفقاز پیوسته با سرزمین مادری مربوط بوده و مناسبات ساکنان دوسوی » ارس« به دلیل فرهنگ و پیشینه تاریخی مشترک، هرگز قطع نشده است؛ لیکن تأثیرات این ارتباط همیشه یکسان نبود: از یک سو قفقاز راه عبور اندیشه های نوگرایانه بوده و اهالی آن نه تنها تکاپوهای فکری و اجتماعی را جهت بخشیدند؛ بلکه همدوش مردم ایران علیه استبداد جنگیدند تا سرانجام نهضت مشروطیت به پیروزی رسید و از سوی دیگر این سرزمین گذرگاهی برای نفوذ پارهای اندیشههای تند و افراطی گردید. ورود رزمندگان قفقازی بر روش مبارزاتی مشروطهخواهان تأثیر گذاشت و رواج شیوههای ترور و خشونت، موجب پریشانی اوضاع و بیفرجامی کارها گردید.

مقدمه

اشغال قفقاز نتوانست رشتههای استوار فرهنگی اهالی این نواحی را با مردم ایران قطع کند . در میانه دوره قاجار ایرانیان زیادی برای تجارت و کار رهسپار نواحی اشغالی گردیدند و برخی از ساکنان قفقاز نیز ایران را کانون فعالیت های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خویش کردند. مروری بر پیشینه این روابط نشان میدهد، قفقاز در دوره قاجار سرچشمه دو جریان متمایز فکری تأثیرگذار بر حوادث داخلی ایران بوده است:

جریان اول با طرفداری از اصلاحات تدریجی، گفتمان آموزشی را به مثابه راهبرد توسعه ملی توصیه کرده و بر انجام آن از طریق اصلاح عملکرد دولت پای فشرده است. نمایندگان چنین جریانی هنگام بروز خشونت در حرکتهای اجتماعی، پا پس کشیده و از همراهی با تندروان پرهیز کردهاند. هرگاه هم در روابط بین دولت - ملت تضاد اساسی بروز کرده، اعتدالگرایی و حزماندیشی را کارسازتر دانستهاند.

جریان دوم نیز که تأثیر کلیدی بر تحوّلات ایران برجا نهاد، با تأثیرپذیری از تکاپوی کمونیستها در روسیه، بر ایجاد تشکیلات منسجم سیاسی و مبارزات قاطع با استبداد تکیه ورزیدهاند. پیروان این جریان فکری، نه تنها مقابله مسلحانه با حکومت را برای رسیدن به خواستههای مردمی مجاز میشمردهاند؛ بلکه در مواردی با انجام سوءقصد به جان شاه و رجال سیاسی، راه سازش با نظام سیاسی را سد کرده و کوشیدهاند با بسیج توده مردم به اهداف انقلابیشان برسند.

همین دوگانگی در تفکرات و شیوه عملکرد، تأثیرات دو رویه قفقاز بر حوادث داخلی ایران را نشان میدهد. از یک سو انجام اصلاحات آرام توأم با آگاهیبخشی و از سوی دیگر رواج خشونت با زیرساخت فکری چپگرایانه دو روی سکّه تأثیرات قفقاز در ایران عصر قاجار بودهاند. این دو گانگی گاهی چنان در رویدادهای سیاسی، اجتماعی عصر قاجار درهم آمیخته است که بازشناسی دقیق آن را دشوار مینماید. هدف این نوشتار، نقد و ارزیابی نظریات فعالان سیاسی و فرهنگی نیست؛ بلکه توصیف و تحلیل وجوه تمایز بین دو رویه - مثبت و منفی - تأثیرات فکری بین ساکنان قفقاز و ایرانیان عصر رقاجار مدّنظر است.

پیشینه تحقیق

منابع دست اول به اقدامات روشنفکران ایرانی ساکن قفقاز و حضور مسلحانه مجاهدان قفقازی در بین مشروطهخواهان اشاره کردهاند. پارهای منابع تحقیقی نیز گوشههایی از نقش سیاسی آنان را واکاویدهاند؛ لیکن ارزیابی جنبههای مثبت و منفی تأثیرات فکری و اجتماعی این ارتباطات کمتر مورد بحث قرار گرفته است.

آثار شناخته شدهای مانند تاریخ مختصر احزاب سیاسی؛ انقراض قاجاریه نوشته بهار - 1371 - و پیدایش و تحوّل احزاب سیاسی مشروطیت تألیف اتحادیه - - 1361، به خوبی نقش فرقه سوسیال دموکرات در پایهگذاری احزاب ایران را نشان دادهاند. آثار آدمیّت نظیر ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران - 1370 - ، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران - 1388 - ، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده - 1363 - و اندیشههای طالبوف تبریزی - 1349 - نیز به خوبی محتوای فکری و رویکردهای روشنفکران و رجال سیاسی را نقد کرده و تأثیرات سیاسی، اجتماعی آن را به ویژه در زمینهسازی مشروطیت ارزیابی نموده است.

پارهای تحقیقات درباره اشخاص تأثیرگذاری مانند »حیدر عمواغلی « نیز صورت گرفته که اگرچه سرگذشت و دلیریهای آنان را توصیف کردهاند؛ لیکن حاوی تحلیلهای مفیدی هم هست. همچنین مقالات فراوانی به تاریخچه و عملکرد احزاب و شخصیتهای سیاسی پرداختهاند. بیشتر این آثار نیز یا به واکاوی جریان چپگرایی در ایران اختصاص دارند و یا به نقد رفتار سیاسی افراد میپردازند. در این بین هنوز جنبههای متضاد »تکاپوهای فکری و اجتماعیایرانیان ساکن قفقاز و تأثیر آن در بروز موج نوگرایی و مشروطیّت« در یک اثر مستقل بررسی نشده و همسنجی جنبههای مثبت و منفی آن جای تحقیق دارد.

وضعیت اجتماعی قفقاز پس از جدایی از ایران

توسعه طلبی روسیه که از دوران پتر کبیر با هدف رسیدن به آبهای گرم و آزاد، اشغال ایران و هند را مدّنطر قرار داده بود، موجب گردید تا آشوبهای داخلی بر سر جانشینی آقامحمدخان قاجار را غنیمت شمرده و بخشی از نواحی قفقاز را تصرّف کند. پس از انعقاد قرارداد گلستان دولت ایران میکوشید از راه مذاکره سرزمینهای از دست رفته را بازگرداند؛ لیکن این اقدامات به جایی نرسید. در این احوال روحانیت شیعه به حمایت از مسلمانانی که از رفتار خشونتبار روسها به فغان آمده بودند، برخاست و در پاسخ به استمداد آنان که زیر پرچم کفر قرار داشتند، فتوای جهاد دادند. داوطلبانی از شهرهای مختلف به حمایت از هموطنانشان عازم مناطق شمالی شدند. قوای ایران نیز آماده نبرد با روسیه گردید 

اندکی پس از شروع عملیات نظامی ایران، جنبشهای مردمی در قفقاز علیه متجاوزان آغاز شد. اهالی گنجه در 1826م. علیه پادگان روسی شورش کردند و ارتش ایران به آسانی آن شهر را بازپس گرفت. قیام به تمامی نقاط مسلماننشین قفقاز سرایت کرد و سربازان متجاوز مورد حمله قرار گرفتند ؛ لیکن این مقاومتها به نتیجه نرسید و سرانجام روسیه با تصرف سراسر سرزمینهای شمال ارس، قرارداد ترکمانچای را به ایران تحمیل کرد. از آن به بعد نیز اگرچه قیامهایی علیه اشغالگران رخ میداد؛ لیکن نتوانست به سلطه آنان پایان دهد. روسها برای جلوگیری از بروز شورشهای مردمی، بسیاری از اهالی را نیز به نواحی شرق دریای مازندران کوچاندند. با این وجود پیوسته ناآرامیهایی در قفقاز بروز میکرد.

مهمترین جنبش رهاییبخش مسلمانان قفقاز توسط »شیخ شامل« در داغستان به وجود آمد و برای سالها اشغالگران را به زحمت انداخت

قیام او بر ضد روسها دنباله قیامهای پیشین در منطقه قفقاز به رهبری شیخ منصور و قاضی مراد بود که از 1839م. به مدت بیست سال با نیروهای تزاری به مبارزه پرداخت. گذشته از ویرانگری جنگها، به هم ریختن ترکیب جمعیتی قفقاز نیز عامل بحرانساز دیگری بود که ساکنان این منطقه را میفرسود. از همان آغاز »سیسیانف« فرمانده قوای مهاجم برای تثبیت موقعیتش بیدرنگ ارامنه ایران و دیگر نواحی قفقاز را به آنجا کوچ داد

روسها به آرامی ترکیب جمعیتی نواحی اشغالی را برهم زدند. افزون بر مهاجران روس، هجوم ارامنهای هم که از عثمانی گریخته بودند، بر اختلافات نژادی و مذهبی این منطقه افزود. این تازهواردان در نبرد بین روسیه و عثمانی، جانب روسیه را گرفته بودند و پس از شکست خوردن روسها، کوهستانهای قفقاز را پناهگاه امنی برای گریز از مجازات توسط عثمانی میشمردند. روند صنعتی شدن روسیه در اواخر قرن نوزدهم میلادی و کشف نفت در باکو نیز مهاجرتهای دیگری را موجب گردید. این بار مهاجران بیشتر از سرزمین مادری سرازیر شدند. با اینکه بسیاری از این مهاجرتها دورهای یا کوتاه مدت بود؛ لیکن بسیاری از ایشان دورههای طولانی تری را در امپراطوری روسیه ماندند و بعضی نیز در آنجا ساکن شدند.

به گزارش کنسول بریتانیا در تبریز در 1855م. تنها طی دو ماه مجوز 000،3 مورد مسافرت توسط کنسولگری روسیه برای ایرانیان صادر شده است. برپایه نخستین سرشماری روسیه حدود 000،74 ایرانی در نقاط مختلف آن کشور حضور داشتهاند. آمار دیگری که بر پایه گذرنامههای صادر شده توسط کنسولگریهای روسیه در شهرهای تبریز، مشهد، رشت و استرآباد به دست میآید، نشان میدهد، به طور میانگین 000،13 نفر در سال بین سالهای 1876 تا 1890م. وارد روسیه شدهاند

. - 143 بیشتر مهاجران ایرانی را کارگران جویای کار تشکیل میدادند. آنان در روسیه به کارهای ساده مشغول بودند. در برخی جاها همانند گنجه، کار بر روی زمینهای کشاورزی در دست ایرانیان بود و در باکو به عنوان مغازهدار، مکانیک، معمار، درودگر و کارگر به کار مشغول بودند. در این شهر تخلیه و بارگیری کشتیها بیشتر توسط اهالی خلخال و اردبیل انجام میشد و بسیاری نیز در راهسازی و ساخت راه آهن مشغول به کار بودند. در صنعت نفت باکو حضور مهاجران ایرانی از 1893 به بعد پیوسته افزایش یافت و ایشان با جمعیتی حدود 500،13نفر بیشترین ملیّت در آن صنعت را تشکیل میدادند.

با این حال بیشتر آنان از امنیت شغلی پایینی برخوردار بودند و روی اسکلهها در باکو روزانه پانزده تا هجده ساعت کار میکردند. غذای مناسبی نمیخوردند و گاه هر سه یا چهار نفر در یک خانه زندگی میکردند و به طور دورهای گرفتار شیوع وبا در شهر میشدند. در اوایل سده بیستم میلادی به دلیل حضور کارگران فراوانی که در چاههای نفت باکو مشغول بودند، چپگرایان به تبلیغ در قفقاز پرداختند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید