بخشی از مقاله

چکیده
حوزه روابط بین الملل از سال 1989 میلادی شاهد تغییرات گسترده ای بوده و جغرافیای سیاسی منطقه اوراسیای مرکزی به نحو چشمگیری تغییر کرده است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهایی پا به عرصه وجود گذاشتند که بر خلاف سابق در محاسبات ژئوپلتیکی اهمیت خاصی نداشتند. عمده اهمیت ژئوپلتیکی منطقه قفقاز جنوبی ناشی از علل کشف منابع انرژی، راههای انتقال آن و درگیری ها و منازعات قومی و منطقه ای بود. این عوامل موجبات نفوذ و رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه را فراهم ساخت که از آن با عنوان »بازی بزرگ جدید« نام برده می شود.

سئوال اصلی تحقیق :
نقش مولفه های ژئوپلتیکی منطقه قفقاز جنوبی بر بحرانهای منطقه چیست؟

فرضیه :

مولفه های ژئوپلتیک منطقه قفقاز جنوبی باعث تشدید و تداوم بحرانهای منطقه در ابعاد داخلی و منطقه ای شده است.

متغیر ها :

متغیر مستقل : مولفه های ژئوپلتیک منطقه قفقاز متغیر وابسته: بحرانهای منطقه قفقاز

شاخص ها:
مولفه های ژئوپلتیکی منطقه :
-    ویژگی ها و موقعیت جغرافیایی
-    ویژگی های ارتباطی
-    ویژگی های فرهنگی، قومی و دینی
-    مرزهای سیاسی منطقه
-    اختلافات مرزی و ادعاهای ارضی

مولفه های بحرانهای منطقه

-    بحران قره باغ
-    بحران چچن
-    اختلافات گرجستان و روسیه.

روش تحقیق :

این تحقیق به روش کتابخانه ای و تحلیلی نگاشته شده است.
سازماندهی تحقیق:
مبتنی بر سه فصل و نتیجه گیری می باشد.

مقدمه :

به زعم بسیاری از اندیشمندان، دو دهه پایانی قرن بیستم را می توان دوره تحولات عظیم ژئوپلیتیکی و بحرانهای ناشی از آن دانست. منشا این تحولات و به عبارتی مهم ترین حادثه ژئوپلیتیکی قرن بیستم را می- توان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به تبع آن فروپاشی نظام دو قطبی و جنگ سرد نام برد.

از نظر نظریه پردازان واقع گرا، علی رغم پایان یافتن جنگ سرد، رقابت میان قدرتهای بزرگ، همچنان مساله اصلی در سطح جهانی است با این تفاوت که این رقابت هم به لحاظ موضوعی و هم به لحاظ جغرافیایی هدفمندتر و سنجیده تر شده است. عرصه جغرافیایی آسیای مرکزی و قفقاز نیز از جمله مناطقی است که همچنان زمینه های رقابت و چانه زنی قدرتهای بزرگ را در خود حفظ نموده است. از سوی دیگر وجود منابع مهم نفت و گاز در دریای خزر ومنطقه قفقاز، گذر مسیرهای مهم انتقال انرژی از این منطقه و جایگاه قفقاز در اتصال قدرتهای مطرح شرق و غرب، اهمیت مضاعفی به مسایل ژئوپلیتیکی منطقه قفقاز داده است.

این پژوهش تلاش دارد با تاکید بر ژئوپلیتیک منطقه، به بررسی نقش این مولفه ها در شکل گیری و ادامه بحرانهای منطقه بپردازد.

اهمیت ژئوپلیتیک در تحلیل مناسبات بین المللی:

"    بیش از صد سال است که ژئوپلیتیک به عنوان یک ابزار مفهومی در ادبیات نظامی، سیاسی و روابط بین الملل به کار گرفته شده است. صرف نظر از پیامدهای تلخ جنگ های جهانی اول و دوم در تاریخ بین الملل، ژئوپلیتیک از منظر تحلیل معادلات قدرت و ارائه راهبرد، ابزار تحلیلی مناسبی به نظر می آید.

"    از منظر ژئوپلیتیک، شناخت ابعاد جغرافیایی در فرآیند تحقیق بر نظمی منطقی و در روند تحلیل بر بهره گیری از واقعیتهایی استوار می باشد که در طول زمان در ارتباط با مفهوم قدرت اثرات خود را در صحنه سیاسی یک محیط جغرافیایی بر جا نهاده است. از این رو تحلیل ژئوپلیتیک در اتخاذ سیاستهای عملی دولتها می تواند از قابلیت پایداری و قطعیت مناسب تری برخوردار باشد

ابعاد نظری و تحول مفهومی ژئوپلیتیک:
واژه ژئوپلیتیک برای اولین بار در سال 1899 توسط رودلف کیلن1 سوئدی به کار برده شد. او هنگام بیان نظریه خود با عنوان"    کشور: موجودی زنده"2 با ارائه ساختاری پنج وجهی از کشور، ساخت فیزیکی فضایی کشور را ژئوپلیتیک نامید. اما ژئوپلیتیک به معنای عمومی آن یعنی "نقش عوامل جغرافیایی در سیاست" قدمتی بسیار زیاد دارد.

ژئوپلیتیک در مفهوم مصطلح خود از اواخر قرن نوزدهم و تحت تاثیر تحولات اروپا وارد ادبیات سیاسی – نظامی شد. ازتحولات سیاسی اروپا و از جمله وقوع جنگ جهانی اول و به ویژه تمایل آلمان به برهم زدن نظم موجود جهان و توسعه سرزمینی به عنوان مهم ترین عوامل شکل گیری ژئوپلیتیک نام برده می شود.

بر اساس تعریف دایره المعارف بریتانیکا، ژئوپلیتیک عبارت از تحلیل نفوذ عوامل جغرافیایی بر روابط قدرت در سیاست بین الملل است.

کارل هاوس هوفر3 بنیانگذار مکتب آلمانی ژئوپلیتیک می گوید، ژئوپلیتیک تحقیق در خصوص رابطه میان زمین و سیاست است.

ریمون آرون4 در کتاب "جنگ و صلح" در تعریف خود، ژئوپلیتیک را عبارت از طراحی جغرافیایی روابط استراتژیک همراه با تحلیل اقتصادی – جغرافیایی منابع و تفسیر نگرشهای دیپلماتیک حاصل از حیات جوامع بشری و محیط زیست پیرامون آن می داند. - جعفری ولدانی، - 2 :1381 مفهوم ژئوپلیتیک در دوران حیات خود با تحولاتی مواجه می باشد که آن را می توان به سه دوره تقسیم کرد:

الف : دوره تولد - از اواخر قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم -

دیدگاه حاکم بر ژئوپلیتیک دراین دوره که دوران کلاسیک نام گرفته، فضایی – سرزمینی است.این دیدگاه منشا افزایش قدرت دولت را صرفا در تصرف و تسلط بر سرزمین و فضاهای جغرافیایی دانسته و بر این باور است که هرچه اقتدار و نفوذ فیزیکی در یک فضا بیشتر باشد، قدرت دولت بیشتر خواهد بود. از این رو تاکید بر نیروی نظامی و تاثیر آن برای کنترل و تصرف سرزمینها امری اجتناب ناپذیر تلقی می گردد. - افشردی، - 6 : 1381

ب: دوره افول - پایان جنگ دوم جهانی تا اواسط دهه 1970 میلادی -

در این دوره ژئوپلیتیک به عنوان یک مفهوم یا روش تحلیل، منسوخ گردید و متوجه مفاهیمی غیر مرتبط با مسایل نظامی و استراتژیک گردید. هرچند ژئوپلیتیک در این دوره از دستور کار دولتها در مفهوم قبلی خود خارج شد، اما همچنان در دانشگاه ها تدریس می شد و سیاستهایی همانند مهار شوروی که توسط جورج کنان5 در سال 1947 مطرح شد و اساس سیاست آمریکا و غرب در تمام دوران جنگ سرد نسبت به شوروی قرار گرفت، از خمیر مایه ژئوپلیتیکی برخوردار بود و از نظریه ریملند اسپایکمن6 در سال 1942 تاثیر پذیرفته بود.

ج: دوره احیا - اواخر دهه ی 70 میلادی به بعد -

احیای تفکرات و نوشتارهای ژئوپلیتیکی را باید متاثر از فضای متغیر سیاسی و اقتصادی بین المللی در این دوره دانست. جهان بینی دو قطبی آمریکا – شوروی و سیاست مهار شوروی نشات گرفته از این جهان بینی، بطور فزاینده ای در تضاد با جهان در حال تغییر قرار گرفت

استعمار زدایی، بروز ملی گرایی در جهان سوم، انقلاب کوبا و ظهور جنبشهای انقلابی در مناطق مختلف به ویژه در خاورمیانه و شکاف میان چین و شوروی، بیانگر روند پیچیده سیاست بین الملل مبتنی بر ایده های جدید در دهه 1960 میلادی بود که در دهه 70 میلادی دچار تغییرات اساسی گردید.

از سوی دیگر توجه فراوان کسینجر از مفهوم ژئوپلیتیک در دهه 1970 موجب توجه بیشتر به این مفهوم در صحنه سیاسی جهان و محافل علمی شد. در این دوره اندیشمندان و متفکرین با توجه به شرایط جهانی، دیدگاههای متنوعی از مفهوم ژئوپلیتیک ارائه دادند که برخی در قالب کلاسیک و برخی دیگر کاملا نو به نظر می رسیدند

ژئوپلیتیک در مفهوم جدید را می توان مطالعه، بررسی و تجزیه و تحلیل روابط متقابل جغرافیا، قدرت ملی و سیاستهای دولتی تعریف نمود که ابعاد متفاوتی از سطوح تحلیل - خرد و کلان - را در بر می گیرد و موجب آگاهی بیشتر از تحولات می شود. به عبارت دیگر، طرفداران ژئوپلیتیک مدرن بر مبنای مفاهیم ژئوپلیتیک کلاسیک، اقدام به برقراری ارتباط بین عامل جغرافیایی و ابزار قدرت در سیاست خارجی می کنند.

روش تحلیل ژئوپلیتیکی :

ژئوپلیتیک به عنوان یک روش تحلیل، به توضیح چگونگی رفتار کشورها بر پایه عوامل جغرافیایی یا نقشی که این عناصر در رفتار کشور ایفا می نمایند، می پردازد. به عبارت دیگر ژئوپلیتیک رویکردی است که بر اساس محیط فیزیکی و جغرافیایی به تبیین و پیش بینی رفتار یک واحد سیاسی و توانایی ها و قابلیتهای نظامی کشور مبادرت می کند. این عوامل جغرافیایی شامل کلیه ویژگیها و مولفه های مرتبط با جغرافیای کشور اعم از انسانی و غیر انسانی می شود. عوامل جغرافیایی مادی از محیط فیزیکی کشور ناشی می شوند و عناصری همانند موقعیت جغرافیایی، وسعت سرزمینی، منابع طبیعی، آب و هوا، شکل سرزمینی، پستی و بلندی یا توپوگرافی و مرزها را در بر می گیرد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید