بخشی از مقاله

چکیده

زمان یکی از مسائل کهن فلسفی است که از آغاز تفکر فلسفی مورد توجه فیلسوفان قرار داشته و تبیین وتعریف آن از معضلات و مسائل مهم به شمار می رفته است. ارسطو و ابن سینا از فیلسوفان بزرگی هستند که با تفکر و شیوه خاص تفکر فلسفی خود به این مسئله پرداخته اند. این مقاله کوشیده است با بررسی منابع موجود و با روش کتابخانه ای به مسئله تبیین زمان از نظر این دو فیلسوف بپردازد و نکات مشترک و مورد اختلاف این دو را بیان ومقایسه کند.

ارسطو معتقداست وجود حرکت، دلیل بروجود زمان است و اگر ما حرکت را ادراک نکنیم، زمان را ادراک نخواهیم کرد و هر چند زمان، عین حرکت نیست، ولی از حرکت نیز جدا نیست، یعنی بدون حرکت، زمان نخواهد بود. از نظر ابن سینا انسان با التفات به وجدان، اندیشه و عقل درمییابد که وجود زمان امری بدیهی وواقعی است نه موهوم، و براهین اقامه شدهبر وجود زمان، صرفاً تنبیه و آگاهی بر وجود زمان هستند، وی زمان را واقعیت عرضی نه جوهری میداند که وابسته به موضوع حرکت و حرکت است، وی عامل اندازهگیری تجدد دائمی حرکت را زمان می نامد.

-1 مقدمه

مسئله زمان یکی از قدیمیترین و دشوارترین مسائل فلسفی به شمار میآید. از آغاز تفکر فلسفی به آن پرداخته شده و همواره کانون توجه فیلسوفان قرار داشته است بنابراین توجه به بحث زمان، ویژه دین یا تمدن خاص نیست. بهویژه آن که در بسیاری از ادیان مسئله آفرینش، ازلیت و قدیم بودن خداوند، با مسئله زمان پیوند دارد. علاوه بر آن مسأله زمان و نحوه وجود آن از مسائل کهن ریشهداری است که همواره حل اختلاف و نزاع متفکران و فلاسفه بوده است و آراء متفاوتی درباره ان بیان شده است.

حکمای ما درباره بحث اثبات وجود زمان هم در طبیعیات بحث کردهاند و هم در الهیات. منتهی در طبیعیات مسأله زمان را از راه حرکت و در الهیات از راه حدوث و قدم و تقدم و تأخر و قبلیت و بعدیت ثابت کردهاند و دلیل آن هم روشن است. موضوع علم طبیعی، موجود جسمانی - من حیث متغیر - است و موضوع علم الهی - موجود - من حیث موجود - است که به قدیم و حادث و متقدم و متأخر و قبل و بعد، تقسیم می شود، بنابراین مناسب است که اگر در طبیعیات موجودیت، زمان را ثابت کنند از راه حرکت باشد و در الهیات از راه قبلیت و بعدیت که از اعراض ذاتی - بما هو موجود - است . هدف از مقاله شناخت اجمالی زمان از دیدگاه ارسطو و ابن سینا است.

-2 زمان در فلسفه ارسطو

1-2 وجود زمان از نظر ارسطو

ارسطو درباره »وجود زمان« پس از آوردن مطالب و شواهدی، بیان میکند که زمان یااصلاً وجود ندارد و یا وجود آن دارای ابهام زیاد و پیچیدگی است، وی مسئله »زمان« را در فصلهای دهم تا چهاردهم کتاب فیزیک آورده است. ایشان نخست وجود »زمان« را مطرح کرده و سپس به ماهیت »زمان« که دارای اهمیت خاصی بوده، پرداخته است، که اولی مربوط به - هستی زمان - و دومی مربوط به - چیستی زمان - است و البته بحث وجود و »ماهیت زمان« به یک روش و با یک برهان تبیین شده است.

ارسطو ذیل مبحث وجود »زمان« به اشکالهایی اشاره کرده که آدمی را به تردید وامیدارد که آیا در اصل چیزی به نام »زمان« وجود دارد یا نه؟ - ارسطو، - 156 :1363 در تقریر همین مسئله »ژان برن« گفته است: چون اجزای زمان، یعنی گذشته و آینده موجود نیستند و با هم جمع نمیشوند و زمان حال، ناپایدار و گذراست، این تصور در انسان به وجود میآید که بگوید، زمان وجود ندارد. - منفرد، - 57 : 139 ارسطو به وجود زمان معتقد بوده است: ما بیان داشتیم که زمان وجود دارد. - ارسطو، - 169 :1363 لذا بعد از اعتقاد به وجود زمان، به تعریف و چیستی زمان پرداخته است.

ارسطو در رابطه با استدلال بروجود زمان می گوید: » ما فقط هنگامی پی به وجود زمان میبریم که حرکت را با مشخص نمودن - قبل و بعد - تشخیص داده باشیم. فقط بعد از تشخیص - قبل و بعد - در حرکت است که میگوییم زمان سپری شده است «. - همان، - 160 پس، در دیدگاه ارسطو وجود حرکت، دلیل وجود زمان است. اگر ما حرکت را ادراک نکنیم، زمان را ادراک نخواهیم کرد. اما این که »زمان« به نظر ارسطو امری عینی است یا ذهنی، در ذیل مبحث »ماهیت زمان«، خواهد آمد. - منفرد، - 58 :1390

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید