بخشی از مقاله

چکیده

زن در ادبیات فارسی رسالت های چندگانه ای را بر عهده دارد؛ گاه مظهر عشق و دلدادگی است و عاشق است، گاه معشوق است، زمانی همسر است و در وقتی دیگر در مقام مادری دلسوز و فداکار و مربی تربیتی خانواده ،گاه زن مظهر پارسایی و توکل است و زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری، گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهن پرستی است و در جایگاهی دیگر کینه توز و فتّان.بی شک جایگاه زن در ادبیات متاثر از فداکاریها و ایثار زنانی است که عاشقانه در جامعه خود را ققنوس وار فدای خانه و کاشانه خود می کنند و از دل شعله ورشان نسلهای آینده را به دنیای پر فراز و نشیب هدیه می کنند.

بزرگان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسی در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبی شان در وصف مادر و زن و ستایش عشق و زیبایی هایش و قدردانی از مقام شامخ او سخنان بلندی گفته اند و سرتاسر پهنه ادبیات ایران زمین پر است از اشعاری که در ستایش حسن و زیبایی زنان و مادران سروده اند.این رابطه عاشقانه ازلی مادر و فرزند در شعر فارسی دستمایه بسیاری از شعرها بودهاستاز میان اینان ایرج میرزا شاید یکی از مهجورترین و محبوب ترین آن چهره ها باشد. ایرج میرزا به نسلی تعلق دارد که با حرکتی نرم و آرام زمینه ساز تحول بنیادی در شعر فارسی را فراهم آورد،در این مقاله ما به بررسی اشعار ایرج میرزا در رابطه با مادر می پردازیم .

مقدمه

شاید در ابتدا به نظر برسد صحبتکردن از انسانی که معنا و مفهوم مادر و مادری را در قلب و جان خود میپروراند، کار مشکلی نخواهد بود، اما این تنها ظاهر قضیه است بخصوص در زمانی که فقط به اصلیترین مفهوم مادر یعنی مظهری از ایثار، فداکاری، گذشت و مهربانی بیندیشی و این جمله معروف را به یاد بیاوری که بهشت زیر پای مادران است. یعنی بهشت، فقط به واسطه مادر بودن و نه چگونه مادری بودن، بر یک مادر رواست.حال اگر پای صحبت پدرها و مادرهایمان که نسل پیش از ما هستند، بنشینی، خواهی شنید که مادرانشان پختند، شستند، دوختند، سوختند و ساختند تا آنها چیزی بشوند که امروز هستند.یعنی مادرانشان زنانی بودند که هیچ لذتی از زندگی شان نبردند تا برای فرزندانشان تا پایان عمر خود مادری کنند.

چنین ماهیتی از وجود مادر در کمتر جامعه یا فرهنگ دیگری دیده شده و می شود و حتی در جامعه امروز ما نیز تحت تاثیر زندگی صنعتی پرشتاب امروزی و ساختارهای فرهنگی وابسته به آن، در حال کمرنگ شدن است.پس با دیدی فراتر و نگاهی عمیق تر درمی یابی که مفهوم و معنای مادر پیچیده تر از آن است که از عهده و توان هر زنی تنها به واسطه مهر و عطوفت ذاتی اش نسبت به فرزند برآید. به گونه ای که در جوامع مدرن و صنعتی امروز دنیا برخلاف جوامعی همچون ما که باورها و نگاه های سنتی در آن همچنان رنگ نباخته است، مفهوم مادری در عشق و ازخودگذشتگی بی مثال و بی رقیب و نقش حمایتی مادام العمر یک مادر از فرزندانش، خلاصه نمی شود.

مهم تر این که در جوامع مدرن امروزی دنیا همچون جوامعی که نگاه های سنتی و دینی به مبانی فرهنگی، خانوادگی و تربیتی دارند مادر، به عنوان انتقال دهنده فرهنگ، آداب و رسوم و رفتار اجتماعی از نسلی به نسل دیگر تلقی نمی شود.در واقع مادران در چنین جوامعی دیگر احیاکننده و محافظ فرهنگ ها و سنت ها نیستند و قرار نیست سنت ها را به صورت غیررسمی به نسل های بعدی بیاموزند.

در خصوص مقام زن در نقش مادر در ادبیات فارسی بسی سخن ها رفته است. زن در این جایگاه سمبل فداکاری، ایثار، شکیبایی و عاطفه است و پرورش دهنده افلاطون ها و سقراط ها است .مقام زن در نقش مادر در ادبیات فارسی بسیار پررنگ و قابل توجه است. زن در جایگاه مادر سمبل فداکاری، ایثار، شکیبایی و عاطفه است، مادر پرورش دهنده افلاطون ها و سقراط ها است.دراین مقاله ما میخواهیم جایگاه مادر را در اشعار ایرج میرزا بررسی کنیم.

رسالت زنان در ادبیات

زن در ادبیات فارسی رسالت های چندگانه ای را بر عهده دارد؛ گاه مظهر عشق و دلدادگی است و عاشق است، گاه معشوق است، زمانی همسر است و در وقتی دیگر در مقام مادری دلسوز و فداکار و مربی تربیتی خانواده گاه زن مظهر پارسایی و توکل است و زمانی مظهر زهد و پرهیزگاری، گاه مظهر خردمندی و سیاستمداری و میهن پرستی است و در جایگاهی دیگر کینه توز و فتّان.بی شک جایگاه زن در ادبیات متاثر از فداکاریها و ایثار زنانی است که عاشقانه در جامعه خود را ققنوس وار فدای خانه و کاشانه خود می کنند و از دل شعله ورشان نسلهای آینده را به دنیای پر فراز و نشیب هدیه می کنند.

جایگاه مادر در ادبیات عامه

مادر در فرهنگ مردم ایران جایگاه رفیعی دارد. پس از پدر، مادر است که در کانون گرم خانواده با احساسات و عواطف ظریف مادرانه خود نسبت به فرزندان مسئولیت اداره امور زندگی و پرورش و تربیت فرزندان را عهدهدار است و اوست که شادیهای زندگی را تنها در شادابی چهره پدر خانواده و فرزندان دلبند خویش لمس میکند و در مواقع مشکلات و دشواریهای زندگی بار همه اندوه و مصائب را به جان و دل می خرد تا باز هم نقش شادابی را در چهره آنان مجسم نماید.

مادر گاهی اوقات در برابر مشکلات و کمبودهای زندگی و ابراز احساسات خود چنان عاجز و ناتوان میشود که حتی بار مسئولیت مادربودن را برای دشمن خود هم نمیخواهد و این گونه عبارات که گاهی از زبان مادران شنیده میشود گویای همین واقعیت است: »الهی کافر مادر نشه«، »الهی گرگ بیابون مادر نشه«، »الهی دشمن آدم مادر نشه« و... جایگاه مادر در شعر فارسی بزرگان ادب و شعر و صاحبان ذوق و هنر فارسی در طول پیدایش ادبیات و خلق آثار و شاهکارهای ادبی شان در وصف مادر و زن و ستایش عشق و زیبایی هایش و قدردانی از مقام شامخ او سخنان بلندی گفته اند و سرتاسر پهنه ادبیات ایران زمین پر است از اشعاری که در ستایش حسن و زیبایی زنان و مادران سروده اند.

این رابطه عاشقانه ازلی مادر و فرزند در شعر فارسی دستمایه بسیاری از شعرها بودهاست. این رابطه ادیپی در شعر فارسی و داستانهای باستانی شاهنامه به اشارت فراوان آمدهاست.  ولی در یک جابه جایی نمادین از خود مادر به جایگاه مادر مثل داستان شیرین و شیرویه یا سیاووش و سودابه که هر دو در دو شکل متفاوت یک نگاه ادبی را روایت میکنند.جدا ازین که چهقدر این نقش در تاریخ شعر فارسی موضوعی پربسامد بودهاست، میتوان سیر پرداختن به مادر را از سبک خراسانی و از خود شاهنامه شروع کرد. همواره به خاطر انجام کاری در نهان بودهاست. مادر نماد خردمندیست، مثل داستان اسکندر که همواره چارهجویی را از مادر میطلبد یا مثل خود سیمرغ که مادر پرورنده زال است و همواره چارهجوی و حافظ او و خانوادهاش در همه شاهنامه است. در داستان فریدون و ضخاک، طرفه نکته قصه رجوع هر دو جانب ماجرا پیش مادر است:

که فرزند بد گر شود نره شیر / به خون پدر هم نباشد دلیر مگر در نهانش سخن دیگرست / پژوهنده را راز با مادرست فرومایه ضحاک بیدادگر / بدین چاره بگرفت جای پدر بر مادر آمد پژوهید و گفت / که بگشای بر من نهان از نهفت و بعد عین کار را فریدون میکند، وقتی برای جنگ و استدعای دعا قبل از عزیمت پیش مادرش میآید: سوی مادر آمد کمر بر میان / به سر برنهاده کلاه کیان که من رفتنیام سوی کارزار / ترا جز نیایش مباد ایچ کار

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید