بخشی از مقاله
چکیده
ادبیات، آیینه درستنمایی است که در آن فراز و فرود فرهنگ و اندیشه بازتابانده میشود. بنابراین شناسایی شاخهها، شعبهها و عوامل تأثیرگذار در آن به شناخت هر چه بیشتر و دقیقتر جامعه منجر میشود. از آنجا که ادبیات مشروطه با مسائل اجتماعی، سیاسی و انقلابی روزگار و واقعیتهای جامعه پیوندی تنگاتنگ دارد، شناخت آن اهمیت و ضرورت خاصی مییابد. در دوره مشروطه، ادبیات انتقادی و طنزآلود رونق و گسترش بسیار یافت و منشأ تحولاتی مهم در ادبیات فارسی شد. رواج نوعی شعر انتقادی مشهور به شعر پرخاشگر که شاعران زیادی را به خود جلب کرد، از همین دوره است؛ شاعران این نوع شعر، در سروده-هایی تند و پرخاشگون، از اوضاع سیاسی و اجتماعی انتقاد میکنند؛ در این میان، میرزا حبیب خراسانی گرچه از جمله شعرای عارف مسلک بازگشتی است، امّا شعرش به لحاظ برخورداری از مضامین اجتماعی و سیاسی و بیان طنزآمیز، از پیشروان شعر انتقادی مشروطه به شمار تواند آمد. در این تحقیق، برای نخستین بار، با رویکردی توصیفی و تحلیلی، طنز و طنزپردازی در دیوان میرزا حبیب خراسانی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که طنز در نگاه میرزا حبیب ابزاری است برای اعتراض به چهرههای منفی اجتماع و نابهنجاریهای جامعه به امید اصلاح اخلاق و نابسامانیها.
کلیدواژهها: میرزا حبیب، طنز، می، شیخ، زاهد.
مقدمه
در جوامعی که استبداد، فساد، ریاکاری، تظاهر و خفقان حاکم است، زور و جبر و گاه تقدسمآبی جای عدل و انصاف و صفا را میگیرد و هرگونه آزادی و آزادگی از انسانها سلب میشود. در چنان شرایطی که مبارزه آشکار و صریح ممکن نیست، تنها شکل بیان حقایق و نشان دادن زشتیها و نادرستیها، شیوه غیر مستقیم است و پناه بردن به دامن رمز و کنایه؛ در همین مسیر، استفاده از طنز برای انتقاد و اعتراض نسبت به نادرستیها و تباهیهایی که بدل به ارزش شدهاند، بهترین و مؤثرترین راه است؛ به یاری طنز میتوان نقاط ضعف ارباب زور و زر و تزویر و رفتار نادرست آنان را برجستهتر و مضحکتر نشان داد و جریانها و افکار فاسد و باطل را متزلزل نمود. از دورههای نخستین شعر فارسی، شاعران فارسی زبان ظاهراً با آگاهی از این ویژگی طنز، اقبال زیادی به آن داشتهاند و در برخی ادوار از جمله دوره مشروطه، این اقبال بیشتر بوده است.
تعاریف
طنز در لغت به معنای افسوس و مسخره کردن، طعنه زدن، سرزنش کردن - فرهنگ معین، :1380ذیل طنز - و سرزنش، تهمت، سخن رمزآلود - فرهنگ عمید، :1373 ذیل طنز - آمده است و از نظر ادبی، سخنی است انتقادی و خندهآور که به قصد اصلاح و تکامل جامعه بیان میگردد و با استفاده از فنون رایج ادبی نظیرتشبیه، کنایه و رمز، اغراق و آشنایی زدایی و ایهام، تصویری هنری از اجتماع نقیضین میسازد که با دستمایه طنز و تمسخر خندهای تأمل برانگیز ایجاد میکند و هدف، اصلاح معایب است - حری، . - 92 :1387 همچنین گفتهاند طنز کلامی است که به دلایل مختلف از جمله نفی عادات و آداب خشک و سنگین و فشارآور یا تجاهلالعارف و خود را به کوچه علی چپ زدن یا مغالطه یا حسن تعلیل یا آوردن عذر بدتر از گناه پدید میآید - خرمشاهی، . - 195 :1382
گاهی طنز را با هجو159 و هزل160 در یک گروه مینشانند، امّا میان این سه تفاوتهایی اساسی وجود دارد. در طنز از هر چه انسان را به خنده میاندازد، برای نشان دادن خوبیها و بدیهای افراد و جامعه بهره میبرند حال آن که در هجو از زهرخند برای برشمردن معایب دیگران، سرزنش، نکوهش و مذمّت افراد به بدترین صورت ممکن استفاده میشود. شاعر هجاگو، هجو را به منزله سلاحی برنده به کار میبرد تا بدان وسیله به شخص مورد نظر خود حمله کند. »هجو جلوهای از طنز سیاه و تلخ است که بر لب به جای لبخند، زهرخند مینشاند، امّا هزل با شوخ طبعی و مزاح شمول معنایی پیدا میکند. در واقع هزل از ظرافت طنز و قدرت تأثیر هجو خالی است؛ هدف مشخصی رادنبال نمیکند و غرض از ادای آن، تنها تفریحی ساده و سطحی است که افراد معدودی از آن لذت میبرند« - حری، . - 60 :1387
مهمترین تفاوت طنز با هجو در کارکرد آنهاست. طنز مضمونی اجتماعی و سیاسی و کلأ جمعی را هدف میگیرد، ولی در هجو، اهانت کلامی و ستیزه لفظی و اهداف شخصی و فردی موج میزند. طنز لطیفتر، ظریفتر و کناییتر است و باریک بینیای هشیارانه دارد، امّا هجو خشنتر، برخورندهتر و زنندهتر است. »طنزپرداز مهربان است. هجاگو خشن و دلآزار و بدگو. طنز سرشار از اندیشه است، ولی هجو زمخت و سنگین و سخت. طنز کمالطلب و آرمانخواه است، هجو فرومایه و کممایه. طنزپرداز قید تعهد اجتماعی را بر گردن دارد و هجاگو قید انتقام شخصی را« - آژند، . - 231 :1384
طنز در دوره مشروطه
طنز، از یک سو، آیینه روح و فکر طنزپرداز است و از سوی دیگر، و به همان اندازه، بازتاب شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زمانه. طنزپرداز در نوع نگاه و در انتخاب زبان و قالب، روزگار خویش را با طنز به تصویر میکشد و خود، از آن تأثیر میپذیرد. طنز و شوخ طبعی در ایران آنچنان با حیات سیاسی و اجتماعی این مرز و بوم گره خورده که بررسی زمینه و تاریخ طنز، تنها با توجه به حرکت آن در مسیر تحولات سیاسی و اجتماعی امکانپذیر است. صاحبنظران، طنز سیاسی و اجتماعی را در ادبیات ایران، مولود انقلاب مشروطه میدانند که نوع ادبی طنز، هزل و هجو را از یک شکل مشخص بیرون آورد. برخی بر آنند که »نظریهپردازان دوره مشروطه امثال آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، طالبوف و زینالعابدین مراغهای از مدتها قبل از مشروطه، به سبب نیازهای سیاسی و اجتماعی جامعه ایران و متناسب با ساخت فرهنگی این دوره، آگاهانه و هوشیارانه، در جهت رسیدن به اهداف اجتماعی و سیاسی خود، مؤسّس و مشوّق سادهگویی و سادهنویسی و دگرگونی بنیادین ادبیات شده بودند« - آجودانی، - 148 :1383
و این دگرگونی زمینه را برای رواج بیشتر طنز فراهم آورده بود. از سوی دیگر، خنده و جنبشهای مردمی گستاخ، ابداع را برمیانگیزد و به رهایی از دیدگاه مسلط در باب جهان و رهایی از همه رسوم جاری، تمام چیزهای مبتذل، عادی و پذیرفته همگان یاری میرساند و سرانجام امکان میدهد که نگاهی تازه به جهان بیفکنیم و دریابیم هر آن چه وجود دارد، تا چه حد نسبی است و یک نظم جهانی سراپا متفاوت امکانپذیر است - پوینده، . - 15 :1381 با این نگاه، طنز هم موجد تغییر و دگرگونی نگاهها و هم محصول آن است. شفیعیکدکنی مینویسد: » انسان چیزی نیست جز زبان و همه خلاقیتهای ادبی جهان فقط و فقط در حوزه زبان است و عوامل اقتصادی عواملی هستند که آن را تغییر میدهند. آن سخن ویتگنشتاین را از یاد نبرید که گفت: محدودیت زبان من، محدودیت جهان من است. وقتی زندگی جامعهای ایستا و مرده باشد، طبعأ در آن جامعه زبان هم مرده و ایستا است« - شفیعیکدکنی، . - 28-29 :1359 در دوره مشروطه، جهان تکراری و ایستا در حال تغییر و تحول اساسی است و طبعاً دامنه این تغییر و تحول به حوزه زبان و ادبیات نیز کشیده میشود.
. هجودر لغت به معنای شمردن معایب کسی، نکوهیدن، دشنام دادن کسی را به شعر و سخن بیهوده و پوچ - فرهنگ معین - آمده است. هجو در اصطالح ادیبان عبارت است از نوعی شعر غنایی که بر پایۀ نقد گزنده و دردانگیز و گاهی به سر حد دشنام گویی یا ریشخند مسخرهآمیز و دردآور می-انجامد و آن متقابل مدح است - حلبی، . - 44 : 711 . هزل در لغت به معنای مزاح کردن، بیهوده سخن گفتن - فرهنگ معین - آمده است. خواجه نصیر الدین اصوأل هزل را کار بیشرمان، شوخ طبعان و مسخرگان میداند که آن را وسیلۀ معیشت خود ساختهاند و با ارتکاب رذایل، موجب خندۀ اصحاب ثروت و صاحبان ناز و نعمت میشوند - صدر، . - 4 : 73
از دیرباز تاکنون همواره شعر پارسی بازگو کننده مسائل مهم اجتماعی بوده و شاعران متعهد به دنبال بیان مسائل اجتماعی دوره خویش بودهاند. انقلاب مشروطه نیز پدیدهای بود که با بزرگترین خصوصیت خود یعنی عصیان در مقابل ظلم و ستم، واقعیتهای جامعه آن روز را در کتاب تاریخ ثبت کرد. بسیاری از آن واقعیتها در آیینه شعر نمودار گشت و چون شعر مشروطه با بافت اجتماعی، سیاسی و انقلابی دوره خود پیوند نزدیکی داشت، بهخوبی توانست بازتابنده آنها باشد. شفیعی-کدکنی در شعر مشروطه دو صدای اصلی تشخیص میدهد: میهن پرستی و انتقاد اجتماعی - شفیعیکدکنی، - 36 :1359؛ حتی برخی معتقدند موضوع شعر این دوره در یک تحلیل نهایی میتواند تنها تحت عنوان انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی قرار گیرد - خاتمی، - 96 :1380 و در شعر بسیاری از شاعران این انتقاد در قالب طنز رخ مینماید؛ نمونه برجسته این زبان و نگرش را در اشعار مرحوم دهخدا از جمله مسمط »آکبلای« میتوان یافت.
تا قبل از مشروطه، طنز، کم و بیش رواج داشته، امّا بیشتر در قالب حکایاتی کوتاه در باب امور اخلاقی و گاهی بندرت اجتماعی. از زمان مشروطه، به دلیل هیجانات سیاسی و اجتماعی، به یکبار، طنز و انواع مختلف آن مورد توجه اغلب شاعران قرار میگیرد. طنز سیاسی به وجود میآید و همراه آن، طنزهای اجتماعی و فرهنگی نیز رشد مییابد. در مقابل، هجو که از ابتدای شعر فارسی تا دوران مشروطه کم و بیش رواج داشت، از دوره مشروطه به بعد، از رونقش کاسته میشود.
طنز در دیوان میرزا حبیب خراسانی
از جمله شاعران ایام مشروطه، میرزا حبیب شهیدی خراسانی 1266 -1327 - ه. ق - است متخلص به حبیب، مجتهد و عارفی بزرگ که در خاندانی اهل علم و عرفان پرورده شد161؛ میرزا حبیب در زمان تحصیل در عراق، با فضای بازتر و منابع بیشتری در علوم و درک مسایل جهان آشنا شد. وی از این فضای مساعد بهره برد، زبان فرانسه را فراگرفت، عرفان عملی را از میرزا مهدی گیلانی معروف به خدیو فراگرفت، همچنین علومی مانند نجوم و طب و فلسفه و ریاضیات و ادب آموخت - رضوی، - 62 :1389؛ بیشترین دوره زندگیاش با انقلاب مشروطه همزمان بود؛ با وجود آن که شعر بسیار میگفت، امّا اهتمامی در گردآوری اشعارش نداشت و اشعارش در پشت جلد کتابها و اوراق باطله یا صفحات مانده جزوهها نگاشته شده و در کتابخانه وی پراکنده بود - دیوان، 162 . - 3-5 :1353 وجه غالب شخصیت این عالم بزرگ دینی، جنبه صوفیانه و عارفانه آن است. برخی برآنند که میرزا حبیب در شعر عرفانی این دوره یک استثناست و یکی از بزرگترین شاعران عارف از عصر مولانا به بعد است.
بزرگی و مستثنی بودن او به جهت آن است که در غزلهایش لحظههایی شخصی را ثبت کرده که از نوع لحظههای مکرّر دیگران نیست و تصوّف او مه از نوع تصوّف حاکم بر شعر این دوره ]مشروطه[ نیست - شفیعیکدکنی، - 26- 7 :1359؛ دیوان اشعار او را حاصل تجربه شخصی او در سلوک عرفانی و سیر روحانی دانستهاند - امین، - 131 : 1376 و داریوش صبور بر آن است که »روح سرکش و حیران، و شیدایی و شیفتگی و غوغایی که در برخی غزلیات او میجوشد، از همان دست و مایهای است که در غزلیات شمس در اوج ممکن جلوه گری کرده است - « رضوی، . - 64 :1389
با این همه، این روحانی عارف نسبت به مسایل اجتماعی هوشیاری بسیار داشته است . بدایع نگار »عدم بیداری ملت اسلامیه« را از جمله دلمشغولیهای میرزا حبیب دانسته است - رک: امین، . - 130 :1376 او با عدهای دیگر از همفکرانش، از اهل معرفت و عالمان عارف مسلک، نوعی تشکل اصلاحطلب اجتماعی در مشهدکه در آن روزگار فضایی بسیار سنتی و محافظهکارانه داشت، به وجود آوردند که با نام »اصحاب سراچه« مشهور گشت. رگههای اصلاحطلبی و اندیشههای.
وی نبیرۀ سید محمد مهدی شهید و از احفاد سلطان عارفان سید نورالدین شاه نعمت اهلل ولی بوده و نسب ایشان چنان که مضبوط است، به سید اسماعیل پیشوای شیعیان اسماعیلی به فرزند حضرت امام جعفر صادق - ع - پیوسته است. شادروان میرزا حبیب ساللۀ این دودمان است که روش روحانی نیاکان را پیروی فرموده، مقبولیت عام و مطاعیت تام یافت و در عین شهرت و ریاست هماره به تزکیه و تصفیۀ نفس کوشید تا به تابش انوار الهی روشن گشت و به جلوۀ جمال ایزدی سرخوش و آزاد زندگانی خویش را سپری فرمود - دیوان، . - 2- : 7 7 .162 همه جا منظور دیوان میرزا حبیب خراسانی است که در بخش منابع به طورکامل معرفی شده است.