بخشی از مقاله
چکیده
عبدالرحمان جامی، از شاعران و عارفان مشهور سدهی نهم هجری و صاحب لوایح است که درواقع شرحی بر نظریههای عرفانی ابن عربی محسوب میگردد. مشرب عرفان جامی، صحوی و از نوع تصوف عابدانه و عرفان علمی و نظری میباشد. عینالقضاه همدانی عارف شهیر قرن ششم نیز رسالهای به همین نام دارد. او برخلاف جامی، دارای مشرب سکری و از نوع تصوف و عرفان عاشقانه میباشد. نوع مشرب هردو نویسنده از لابهلای لوایح هرکدام پیداست.
این دو اثر اگرچه هم نامند، اما ازنظر محتوا بایکدیگر متفاوتند. لوایح عینالقضاه در مبحث عشق و خصوصیات عاشق و معشوق و درکل در عرفان عاشقانه نگاشته شده، اما لوایح جامی از نوع عرفان عابدانه و نظری و درکل فلسفی عرفانی است. نثر هر دو اثر، روان و صوفیانه و آمیخته به نظم است و از رباعی که از قالبهای مورد توجه صوفیه است، بهره جستهاند. عینالقضاه در لوایح خود برای بیان توجیهاتش، از حکایات و تمثیلات عرفانی بر پایهی مشرب سکری خویش بهرهبرده، اما جامی فقط به بیان نظریات و سمبلها بسنده کرده و مانند عینالقضاه از حکایت دلنشین عاشقانهی عارفانه بهره نبرده است. آنچه در ذیل میآید، بیان متفاوت دیدگاهها و مشارب عرفانی جامی و عینالقضاه در لوایح و تفاوتها و تشابهات این دو اثر از نظر شیوهی نثر و بیان میباشد.
مفاهیم و مؤلفههای عرفان و تصوف درآمد
درطی هزارسال که از عمر نظم و نثر فارسی میگذرد، اندیشهها و نظریات مختلفی از عرفان، اخلاقیّات و اجتماعیّات گرفته تا طنز و فکاهیّات همه و همه از لابهلای نظم و نثر فارسی به خوانندگان و دوستداران ادب فارسی عرضه شده است. دراین میان سهم نثر چندان هم کم نبوده است. درست است که شعر در بیان حالات و عواطف عاشقانه و عارفانه پیشگام بوده، اما نمیتوان ازجاذبههای متون منثور آن هم از نوع عرفانیش بیبهره بود.
متون منثور عرفانی که از آن به نثر»ذوقی و یا صوفیانه« تعبیرمیشود، دارای چاشنی منحصر به خود هستند. »این شیوهی نثر بهسبب نزدیکی به زبان شعر و وجود لغات و تعبیرات رمزی عرفا، آیات و اخبار مستند عرفا، اشعار عربی و فارسی - بهخصوص رباعیاتِ دلنشین - و گاه حکایات کوچک و بزرگوتمثیلات از زهّاد و عبّاد و اولیا و سخنان ایشان بسیار زیبا و جذاب و ذوق انگیز است. به-طوریکه این دست آثار در ردیف بهترین کتابهای منثور فارسی و بعضی از آنها در زمرهی شاهکارهای نثر به شمارمیروند« - مدبری، :1376 شش - . توصیفات فوق بیشتر سهم متون عرفانیی نظیر نوشتههای عینالقضاه، سوانحالعشاق، اسرارالتوحید، تذکرهالاولیاء، مرصادالعباد و غیره که در ردیف آثار عرفان عاشقانه محسوب میشوند، میباشد و آثار عرفان عابدانه را کمتر شامل میشود. لوایح عینالقضاه هم جزء همان آثار ذوقانگیز عرفانی است که نسبت به لوایحجامی از جذابیّت خاصی برخوردار است.
عرفان، مصدر ثلاثی مجرد عَازریشهَفَی» و یَعرِفُ« به معنای »شناختن« است - «الرائد؛ ذیل »عرف و العرفان. - « تصوف و عرفان - = معرفت - ، در مبانی نظری تفاوت چندانی ندارند. در کتابهای متقدمان، عرفان و تصوف »هردو به طریقهی روحانی گفته میشدهاست که درآن فرد با تکیه بر مبانی شریعت و با تهذیب نفس و اعراض از تمایلات نفسانی و متاع دنیویف ازطریق سیرو سلوک باطنی، کمال نفس را غایت معنوی و سرانجام وصول به حق را سرلوحهی معقول خویش قرارمیدهد« - دهباشی و میرباقریفرد، . - 9 :1392 باوجود این ترادف در معنا، بازهم تفاوتهایی میان آن دو وجوددارد.
بهاین معناکه: »تصوف، روش و طریقهی زاهدانهای است براساس مبانی شرع و تزکیهی نفس و اعراض از دنیا برای وصول به حق و سیر بهطرف کمال و عرفان، یک مکتب فکری و فلسفی متعالی و ژرف برای شناختن حق و شناخت حقایق امور و مشکلات و رموز علوم است، آن هم البته نه بهطریق فلاسفه و حکما، بلکه از راهِ اشراق و کشف و شهود - «سجادی، . - 8 :1374 عرفان، معرفت قلبی است که ازطریق کشف و شهود حاصل میشود. کسی که واجد مقام عرفان است، عارف می-گویند و دانشی را که مبتنی بر عرفان است، معرفت میخوانند.
عرفان یک جهانبینی روحانی و ساختار علمی و فرهنگی معنوی است که به مرور زمان، بعدی اجتماعی و فرقهای به نام تصوف در پناه آن ظهور یافته است. در یک تقسیمبندی به دو دسته عرفان عملی و نظری تقسیم میگردد: »ازجهت نظری، عبارتاست از: اعتقاد به امکان و ادراک حقیقت ازطریق علم حضوری و اتحاد عاقل و معقول و ازجهت عملی مبنی بر ترک رسوم و آداب قشری و ظاهری و تمسک به زهد و ریاضت و خلاصه گرایش به عالم درون - «فرهنگنامهی ادبی فارسی؛ ذیل »عرفان و ادب فارسی. - « عرفان نظری، کشف معرفتی است برای رهایی شخص از خودی خود و رسیدن به وجودی که ورای این عالم است و شخصی میباشد. »عرفان در جنبهینظری، کشف معرفت سرّی و غالباً شخصی است که به اعتقاد پیروان آن، انسان را از محدودهی خودی رهایی میدهد و به وجودی که ورای عالم محدود خودی است، مجال انتقال میبخشد.
چنانکه جنبهی عملی آن سعی در رسیدن به مرتبهای از تصفیه و تکامل است که اتصال بیواسطه با وجود نامحدود و متعالی را برای انسان محدود متناهی و وفانی ممکنمیسازد« - همان: . - 17 منوچهر مرتضوی در مکتب حافظ، سه مکتب را برای تصوف عاشقانه و عابدانه قایلاست: »تصوف عابدانه، شاملِ - 1 تصوف زاهدانه و عابدانهی خانقاهی: حسن بصری، معروف، سری سقطی، ابن خفیف ... تصوف عاشقانه، شاملِ - 2تصوف عاشقانهی خانقاهی: ابوسعید ابوالخیر... و - 3 تصوف عاشقانه درشعر: عطار، مولوی «... - مرتضوی، . - 82 :1365 تصوف عاشقانه، همان شیوهی وجد و شوریدگی و تصوف عابدانه، همان طریق آداب و سنن و اوراد است. باید گفت از این دو عارف مورد نظرما، عینالقضاه همدانی پیروِ تصوف عاشقانه و جامی پیروِ تصوف عابدانه بودهاند.