بخشی از مقاله

چکیده

جستار پیشرو، تحت عنوان »جلوههای حماسه در ادبیات عامیانه و رسمی قوم لُر - با تکیه بر استان لرستان - « بر آن است تا جلوههای زبان فخیم و بیان پرشکوه »حماسه« را در نگاهی گذرا و انداموار به ادبیات شفاهی - عامیانه - و مکتوب - رسمی - قوم لُر در سدهی معاصر به تحلیل و تماشا نشسته و با تمرکز و تأمل بر روی برخی از شاخصههای گونهی ادبی حماسه مثل: صراحت، دلیری، گُندآوری، اسطوره اندیشی و... و میزان و چگونگی پیوند این معانی با احساس و انگاره های مردم لرستان، خواننده را با: فرهنگ، ادبیات و روانشناسی فردی و جمعی مردان و زنان پر شور و شکوه این خطّه آشنا گرداند. از جامعهی پژوهشی این نوشتار که عبارت است از دو بخش یعنی:

ادبیات عامه - مثل:ترانه، مَثَل، سور و سوگ سرودهها - و نیز ادبیات رسمی - مثل: داستان، نقد و نظر و قالبهای شناخته شده شعری - ، اینگونه برمیآید که: حماسه در فرهنگ و گونههای مختلف ادبیات لرستان، حضوری پررنگ و دلنشین دارد تا جایی که می توان گفت هیچ حرف و حدیثی- عاشقانه یا غمگنانه - در این دیار بر زبان یا قلم نرفته، مگر آنکه از پرتو گرم و پر تپش حماسه فروغی گرفته استآنچه. فرهنگ و ادبیات لُرها را با حماسه پیوند داده، زندگی در طبیعت کوهستانی سلسله کوههای زاگرس، چگونگی معیشت - زراعت، دامپروری و کوچنشینی - ، سختکوشی و مبارزه با خطرات و حوادثی میباشد که با زندگی ایلیاتی و قبیلهای همراه همیشگی است. کلیدواژهها: حماسه، ادبیات عامیانه - فولکلور - ، ادبیات رسمی، لرستان.

مقدمه

شور و حال »حماسی-« و به تبع آن انگارههای اسطورهای- در فرهنگ و ادبیات سرزمینی که عمری به درازنای تاریخ دارد، بلکه دارای پیشینهای فرا تاریخی است، امری است طبیعی و معمول. ایران از دیرگاه های تاریخ تا امروز همواره مهد حضور و ظهور حماسههای گونهگون-ملّی یا دینی- بوده و گوشه گوشهی خاک این سرزمین به گواهی »تاریخ« و »ادبیات« صحنههاست از حماسهآفرینیهای مردمانی که همیشهی روزگار پنجه در پنجه اهریمنان و بدخواهان این مرز و بوم روزگار گذرانده اند. در چنین سرزمینی کودکان با لالایی و قصههای »دلیری« و »رادمردی« در گاهوارهها میجنبند، در جوانی و میانسالی با ترانههای سور وسوگ میزیاند و در پیری و کهنسالی با بانگ »خوانگریو« - مویه های موزون - سر بر تیره تراب میگذارند.

این نوع »زیست حماسی« اگر چه در فرهنگ و ادبیات همهی اقوام ایرانی بازتابی دیدنی یا خواندنی دارد،امّا در میان ادبیات قوم لُر این بازتاب از لونی دیگر است. لرستان هم مانند هر نقطهی دیگری از سرزمین پهناور ایران دارای سه دورهی زمانی: لرستان نخستین یا باستان، لرستان تاریخی و لرستان امروز است. ردپای فرهنگ و تمدن ایران باستان که در مظاهر فرهنگی و ادبی اینخطّه مثل : مَفرغها، مَثَلها،مَتَلها، ترانهها و غیره- که همچنان رنگی از آیین های »میترا« ، »اوستا« و »شاهنامه« با خود دارند- نشان میدهد که دورهی باستانی لرستان از دوره های متأخرتر در زمینهی »حماسه« درخشان و پربارتر بوده است. با این حال، محدودهی جستجوی نگارنده در این پژوهش- از حیث محدودهی زمانی- لرستان یکصد و پنجاه سالهی اخیر - البته تا پیش از انقلاب اسلامی - است،

با یادآوری این نکته که رنگ و بوی »حماسه« در ادبیات این قوم، بویژه ادبیات عامیانه، هر چقدر به مرکز استان و نیز ایلات و کوهستان نشینها نزدیک شویم محسوستر و هر مقدار که از این نواحی فاصله بگیریم، کمرونقتر است. امّا محدودهی مکانی و جغرافیایی لرستان: لرستان، سرزمین وسیعی است که به صورت نواری در غرب ایران از مرکز رشته کوههای زاگرس تا جنوب غرب ایران گسترده شده است. این منطقه اگر چه از نظر آب و هوایی دارای ویژگی معتدل کوهستانی است، امّا بخشهای شمالی مثل: الشتر، نورآباد و بروجرد معتدلتر و دارای زمستانی نسبتاً سرد و کوههای برفگیر است و قسمتهای جنوبیتر به واسطهی نزدیکی به استانهای خوزستان و ایلام، گرمتر و در قیاس با بخش های شمالی، گرمسیر به شمار میآیند. همین موقعیت آب و هوایی از دیرباز بستر مناسبی برای کوچ و ییلاق و قشلاق عشایر فراهم آورده است.

مردم لرستان به دو گویشلُری و لَکی گفتگو میکنند و در قسمتهایی به واسطهی همجواری با استان چهارمحال و بختیاری، گویش بختیاری نیز رواج دارد. مردمان بروجرد نیز بانوعی گویش لُری نزدیک به فارسی تکلم میکنند. پیش از وارد شدن به بحث، بجا مینماید معنا و مفهوم دیگر کلید واژههای تحقیق را نیز از نظر بگذرانیم. حماسه: حماسه در لغت به معنای »دلیری، دلاوری و شجاعت« است، - معین، 1381 ذیل: حماسه - و در اصطلاح: »بدان رشته روایات بلند-معمولاً شعری- گفته میشود که با زبانی پهلوانانه سروده شده، از دلاوریهای پهلوانان و شاهان بلند آوازه و قهرمان قوم در زمانی بسیار کهن، - ولی نه آغازین چونان که در اساطیر وجود دارد - یا در عصر تاریخی و از فتوحات جهانگشایانهی آنان یاد میکند.

در آثار حماسی نیز، چون اساطیر، با سنتهای اجتماعی، رفتاری و اخلاقی قوم روبروایم...« - بهار، - 72 :1373 اگر چه »حماسه-« آنچنان که مهرداد بهار و بسیاری دیگر از اندیشمندان گفتهاند- با »اسطوره« - از جنبهی سنتهای اخلاقی و اجتماعی - رابطهای آشنا و تنگاتنگ دارد به طوری که گاه در عمل مجموعهای در هم تنیده را شامل است1، لیکن با توجه به این که صاحب این قلم، »حماسه« را تنها در چارچوب »سیاق سخن و شکوه وفخامت زبان« اراده کرده است، از جنبههای دیگر حماسه مثل: »بیان روایی« و »اسطوره« در این پژوهش سخنی نخواهد رفت.

کلیدواژهی دیگر این نوشتار، »ادبیات عامیانه« یا »فولکلور« است. همانطور که در معرفی ادبیّات» عامیانه« گفتهاند ، این بخش از ادبیات: »به مجموعه ترانهها، قصّهها، اساطیر و ضربالمثلهای رایج در میان یک قوم اطلاق میشود که به طور شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و موضوعات آن برگرفته از فرهنگ قومی - Folklore - است.« - داد، - 22 :1371 و در حوزهی تخصصیتر در معنای »فولکلور« میخوانیم: »نحوه جهانبینی و روانشناسی انسان عامی و اندیشه او در باب فلسفه، دین، علوم، نهادهای اجتماعی، تشریفات و جشنها، اشعار و ترانهها، هنرهای عامیانه و ادبیات شفاهی است.« - بیهقی، - 20 :1365

اگر به تعاریف اشاره شده این نکات را هم اضافه کنیمکه:ترانه، قصّه، مَثَل و دیگر مظاهری که در دایره ی ادبیات عمومی قابل گنجایش اند، از سوی مردان و زنانی ساخته و پرداخته میشوند کهمعمولاً: سواد خواندن و نوشتن نداشته، فیالبداهه در لحظات غلیان هیجان گفته یا سروده شده، به مرور زمان صیقل یافته و وزن و قافیهی درستتر خود را پیدا کرده و از همین رو آفریدگاران بسیاری از بخشهای این نوع ادبیات ناشناس و نامعلوم مانده است؛ به ماهیّت و حقیقت ادبیات عامیانه ی قوملُر هر چه بیشتر و بهتر نزدیکتر شده و نوع نگرش مردمان این تبار و نیز روانشناختی آنان را محسوس و ملموستر خواهیم یافت. »ادبیات رسمی« نیز که میتوان از آن به نقطهی مقابل »ادبیات عامه« یاد کرد، همین ادبیاتی است که امروزه روز در قالب نثر - داستان، خاطره، نقد و نظرهای ادبی - و نظم - گونههای مختلف شعری - خودنمایی میکند و از حیث فرم و محتوا در میان شهرها و قریههای ایرانتقریباً یکسان مینماید.

بحث و بررسی بخش اوّل - ادبیات عامیانه -

ترانههای کار و زندگی:

در بحث مربوط به ترانه های کار و زندگی، بسیاری از ترانهها و زمزمهها مثل: ترانههای خرمنکوبی، ترانههای شیردوشی، ترانههای مشگهزنی، ترانههای فال گیری، ترانههای شب یلدا و... از حیث زبان و روح حماسی قابل شرح است. در اینجا برای نشان دادن روح حماسی در این ترانهها و نیز واژگان نمادینی که فضای دلیری و دلاوری را افاده می کنند، تنها به واکاوی چند نمونه از آنها بسنده می کنیم: ترانهی خرمنکوبی - هُولَه: - Hola = هُولَه» از کلمهی هول به معنی خوف و ترس است، و هوله در لهجه لری ماجرای پر درد سر، و کار مشکل و پیچیده راگویند. از آنجا که خُرد کردن خرمن از کارهای پر زحمت کشاورزی در موقع برداشت محصول است، این کار را نیز هوله نامیدهاند.« - شادابی، - 140 :1377 »ترانههای خرمنکوبی، مثل بسیاری دیگر از این نوع سرودهها، ریتم و آهنگی تصنیفگونه دارد و معمولاً به صورت دستهجمعی و هنگام برداشت محصول خوانده میشود:

هِی بَگَرد، هِی بَگَرد          - همواره بگرد، همواره بگرد -

هِه ماشااله، شیر زرد       - ماشاءاالله از این شیر زرد -

هِه بُنَه، هِه بُنَه                - ای بُنه، ای بُنه -

تو دِیلا ،وِگِی مَنَه...          - تو کنار بزن ، نوبت من است - « - همان: - 140

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید