بخشی از مقاله
چکیده
سبک زندگی قوم گرایی ونقش آن درنزاع جمعی مساله ای است که دراین مقاله بدان پرداخته می شود.. هدف اصلی این تحقیق بررسی عوامل موثر برشکل گیری وهمچنین دلایل استمرار بخش مساله نزاع جمعی است که با وقوع آن، نظم اجتماعی تهدید وتبعات غیرقابل جبرانی به بارمی آورد.چارچوب اصلی براساس تئوری پیربوردیو درخصوص ساختمان ذهنی وزمینه می باشد.
جامعه آماری شهروندان دلفانی مقیم استان لرستان و روش تحقیق اسنادی همراه با پیمایش بوده ونتایج بدست آمده نشان می دهدکه ساختمان ذهنی ساکنین جامعه آماری مبتنی برقوم گرایی، سبک زندگی خاصی راشکل بخشیده که قابل تامل بوده، شهروندانی که درسطح بسیار بالا خانواده گرا - - %95/1، قوم گرا - - %78و77درصد نسبت به طایفه خویش احساس وابستگی نموده و%78 نیز نسبت به طایفه خویش احساس مسئولیت می نمایند که نشانگان انسجام اجتماعی قوی بوده و زمینه اجتماعی خاصی را آفریده اند و همین زمینه اجتماعی جرم زا در یک وضعیت پارادوکس یک مجددا در شکل گیری ساختمان ذهنی وسبک زندگی افرادنقش اصلی را ایفا می نماید
نتایج بدست آمده نشان می دهدکه بین درجه انسجام اجتماعی، قوم گرائی، تعهد، تعلق،تقدیرگرایی وخانواده گرایی با وقوع نزاع های جمعی درسطح %5 خطا رابطه معنی دار وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهدکه قوم گرایی وتعهد نسبت به قوم وطایفه بیشترین تاثیر را در تبیین واریانس متغیر وابسته ایفا می نمایند.
مقدمه و طرح مساله
نزاع دسته جمعی مساله ای است که در این مقاله بدان پرداخته می شود. مساله ای که در برخی مناطق فرهنگی مشابه 35درصد کل احکام دادگستری را به خود اختصاص داده - کرمی به نقل از ماوی - و تعداد جرح و قتلها در هر مورد آن از 1تا 50نفر در نوسان بوده است.
منظور از نزاع جمعی درگیری است که معمولا با انگیزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بطور محدود و گسترده رو به صورت مسلحانه یا غیر مسلحانه بین عده ای از افراد بوقوع می پیوندد وبا خسارات مالی و معنوی همراه می باشد و ممکن است به صورت رسمی یا غیر رسمی بطور نسبی پایان پذیرد ویا بالتبع خسارات وارده خود منشا درگیریهای دیگری گردد و تا مدتها به اشکال مختلف ارائه یابد
نزاع بطور اعم وصورت جمعی آن بطور اخص در هر جامعه ای همیشه بعنوان یکی از مسائل اجتماعی مطرح
بوده است وآمارگزارش شده ازپزشکی قانونی ابعادمساله راروشنترمی نماید.
آماروارقام گزارش شد ازتعدادآسیب دیدگان نزاع نشان می دهدکه:" 91 هزار و 288 نفر در استان تهران از ابتدای فروردین تا دی سال 1393 به علت آسیب دیدگی بر اثر نزاع، به پزشکی قانونی این استان مراجعه کردند. این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد مراجعان نزاع 89 هزار و 561 نفر بود، 9 / 1 درصد افزایش یافته است. 60 هزار و 191 نفر از کل مراجعان بر اثر نزاع را مرد و 31 هزار و 97نفر را زن بودهاند.
در صورتیکه نزاع خیابانی عمومیت پیدا نموده وجنبه جمعی یافته، افکار عمومی راجریحه دارنموده ودراینجاست که بعنوان یک جرم از لحاظ جامعه شناختی بدان پرداخته می شود. کما اینکه طبق قانون مجازات اسلامی هر گونه درگیری و نزاع جمعی از لحاظ قانونی جرم بوده وطبق ماده 615 هرگاه عده ای با یکدیگر منازعه نمایند هر یک از شرکت کنندگان در نزاع حسب مورد به مجازات زیر محکوم میشوند:
- درصورتیکه نزاع منتهی به قتل شود به حبس از یک تا سه سال
- درصورتیکه منتهی به نقص عضو شود حبس از شش ماه تا سه سال
-درصورتیکه منتهی به ضرب و جرح شود به حبس از سه ماه تا یکسال .
تبصره - 1 در صورتیکه اقدام شخص ، دفاع مشروع تشخیص داده شود مشمول این ماده نخواهد بود.
تبصره - 2 مجازات های فوق مانع اجرای مقررات قصاص یا دیه حسب مورد نخواهدشد
دراین مقاله مساله نزاع جمعی بعنوان یک واقعیت اجتماعیٌ مورد کاووش قرار گرفته و به عوامل موثر بر شکلگیری و همچنین دلایل استمرار بخش آن پرداخته می شود. چهارچوب اصلی تئوریک بر اساس تئوری پیر بوردیو در خصوص ساختمان ذهنی و زمینه میباشد.
چارچوب تئوریک
پیچیدگی علوم انسانی به سوژه های آن بر می گردد. سوژه علوم انسانی کنش های انسانی بوده که دارای خصایص ،اختیاری،آگاهانه، ارادی، هدفدار و معنادار بوده و متناسب با شرایط زمانی، مکانی و اجتماعی شکل می گیرد.نزاع جمعی نیز بعنوان کنش اجتماعی دارای ویژگی های مذکور بوده که بایستی با شیوه علمی و براساس تئوریهای حوزه علوم رفتاری و بالاخص علوم اجتماعی به مطالعه آن پرداخته شود. هر چند که طبق تعریف نظریه مجموعه قضایایی است که فقط از یک جهت واقعیات را بررسی می کند.
با توجه به تئوریهای موجود در جامعه شناسی به نظر می رسد که هیچکدام از نظریه ها به طورمستقیم به پدیده نزاعهای دسته جمعی اشاره ای نمی کنندبلکه به صورت غیر مستقیم میتوان به علل نزاعهای دسته جمعی ازاین تئوریها دست یافت هرچنددرنزدجامعه شناسان کلاسیکی همچون امیل دورکیم موضوع انسجام اجتماعی مساله اصلی بوده است.
" الگوی کنترل اجتماعی هیرشی که گاه با نام نظریه پیوند ازآن یاد می شود،پیدایش کجروی را معلول ضعف همبستگی در گروه ها و نهاد های اجتماعی و نیز تضعیف اعتقادات و باورهای موجود در جامعه برمیشمرد. نتیجه ای که هیرشی از تحلیل خویش می گیرد آن است که جامعه یا گروهی که در میان اعضای آن وابستگی های متقابل و قوی وجود داشته باشند بیش از جامعه و گروهی قادر به اعمال کنترل بر اعضای خود خواهد بود که اعضای آن بستگی محکمی باهم نداشته باشند، هیرشی معتقد است که چهار عنصر اصلی باعث پیوند فرد و جامعه می شوند..1وابستگی .2تعهد .3درگیری 4باورها"
ازدیدگاه تئوری ستیز، تضادهای قومی ونژادی ناشی ازرقابت میان گروهای مختلف برسرراه منابع کمیاب
مانندثروت، قدرت ومقام می باشد، گروهی که دراین رقابت پیروز شودگروه غالب وسایرمدعیان گروههای اقلیت نامیده میشوند اما بامطالعه وبررسی تئوری های موجوداز تئوری پیربوردیو در خصوص زمینه و ساختمان ذهنی بعنوان پشتوانه نظری این تحقیق استفاده شده است.
اندیشه بوردیودر این مورد را می توان درقالب مفاهیم زیر خلاصه نمود:
الف: میدان یا زمینه ب:منشا ساختمان ذهنی