بخشی از مقاله

چکیده:

فرهنگ عامیانه همواره سرچشمه غنی برای هنرمندان جهان بودهاست؛ آنها بسیاری از الهامات هنری خود را از این مؤلفه گرفتهاند. اکثر داستان سرایان و شاعران ایران نیز با تأثیرپذیری از فرهنگ مردمی زیستگاه خود و بازتاب این شاخصههای فرهنگی در بطن داستانها و آثار هنری به اعتلای فرهنگ عامیانه خود کمک شایانی کردهاند. نویسندگان جنوب ایران با توجه به تأثیرپذیری از فرهنگ و محیط این سامان بسیاری از عناصر فرهنگی مردم این منطقه را در آثار خود بازتاب داده اند؛ از جمله این نویسندگان صادق چوبک است. او در فضای داستانهایش تحتتأثیر فرهنگ و گویش جنوب ایران بهویژه بوشهر و شیراز بوده و به گونهای ملموس به بازتاب عناصر بومی این مناطق پرداختهاست. در این نوشته میکوشیم تا گوشههایی از عناصر فرهنگ عامیانه مناطق جنوب را در آثار صادق چوبک نشان دهیم.

مقدمه

فرهنگ عامیانه یا فرهنگ مردمی با ویژگی هایی چون سادگی، صداقت و واقعگرایی بستری مناسب برای تجلی واقعیتهای جامعه و احساسات نهفته مردم عادی و عامی است. فرهنگ عامه را معادل واژه انگلیسی »فولکلور - Folklore - « دانستهاند که نخستینبار توسط یک باستانشناس انگلیسیتبار با نام مستعار آمبروز مورتن«AmbroseMerton» وضع شد. فولکلور که به معنی دانش عوام، فلسفه عوام، آداب و رسوم و اعتقادات عامه است از دو جزء فولک folk - یعنی - توده، عامه و خَلق و لُر - lore - یعنی دانش، آگاهی، معلومات، حکمت و... تشکیل شده است. - بیهقی، - 1367:17 بنابراین فولکلور در زبان و باور عامیانه و طبق تعاریف مردمشناسان و نظریه پردازان، شامل عناصری چون آداب و رسوم مردم، عقاید و باورهای عامیانه، ادبیات عامیانه و شفاهی، جشنها، گویش ها و لهجهها، بازیهای محلی، طب سنتی، مشاغل و پیشهها، اماکن و معماری سنتی است.

سرزمین پهناور ایران محل زندگی گروههای اجتماعی بسیار متنوع با آداب و رسوم و عقاید گوناگون و متفاوت است؛ از قبایل چادرنشین و روستاییان گرفته تا شهرنشینان، هریک دارای فرهنگ مخصوص به خود هستند. این آداب و رسوم مردمی از دیرباز مورد توجه بوده و کسانی مانند نقالان و راویان قصهها یا هنرمندان در پی شناخت و حفظ آن، سعی در ضبط و انتقال فرهنگ عامه میکردند، ولی استفاده از ادبیات مردمی و فرهنگ عوام در نزد شاعران و نویسندگان کلاسیک در بیشتر دورهها پسندیده نبوده است.

 هرچند در آثار هنرمندانی چون عطار، سعدی، سنایی بویژه مولوی توجه به فرهنگ عوام در قالب استفاده از ضربالمثلها، داستانهای عامیانه و کنایات رایج مردمی صورت میگرفته است؛ ولی توجه جدی به فرهنگ مردمی و بازتاب ویژه آن در آثار ادبی از جمله ادبیات داستانی بعد از مشروطه و در پی تحولات اجتماعی در ایران شروع شد و بیشتر داستاننویسان معاصر به عناصر فرهنگ مردمی و بازتاب آن در آثار خود گرایش پیدا کردند؛ از جمله این نویسندگان، داستانسرایان مناطق جنوبی هستند که به صورتی کاملاً ملموس به بازتاب عناصر فرهنگ مردم جنوب در فضای داستانهایشان پرداختهاند.

صادق چوبک

صادق چوبک به عنوان یکی از نویسندگان معاصر ایران از نخستین پیروان صادق هدایت و پیشگامان مؤثر در شیوه جدید نویسندگی ایران محسوب می شود. زبان آثارش آکنده از واژههای محاورهای مردم کوچه و بازار است. فضای داستانهایش نیز در جنوب کشور - بوشهر و شیراز - میگذرد. او در سال 1295ش. در بوشهر به دنیا آمد؛ پدرش تاجر بود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستانهای بوشهر و شیراز گذراند و از کالج آمریکایی تهران دیپلم ادبی گرفت، سپس برای کار به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و در دبیرستان شرافت خرمشهر به تدریس پرداخت.

دو مجموعه داستانهای اولیهاش خیمهشببازی - 1324 - و انتری که لوطیش مرده بود - - 1328 ، از لحاظ توصیف فضا، نمایش روحیات و روابط شخصیت ها با یکدیگر، ازکتابهای تأثیرگذار ادبیات معاصر به شمار می آیند. چوبک دسته دوم آثارش را بعد از چند سال خاموشی با رمان تنگسیر - 1342 - آغاز کرد. وی در ادامه مجموعه روز اول قبر - 1344 - را نوشت و در سال 1345رمان متفاوت سنگ صبور را به شیوه تکگویی درونی چاپ کرد. چوبک در سال 1377ش. وفات یافت. - میرعابدینی، :1386 - 95

توصیف بیش از حد زشتیها و پلشتیها و نگاه بی طرفانه چوبک نسبت به فضا و قهرمانان و اتفاقات داستانهایش او را در نظر بسیاری نویسندهای ناتورالیسم جلوه میدهد، به طوری که او را میتوان ماهرترین نویسنده نسل پیش، در عرصه به تصویر درآوردنِ زشتی و پلشتی زندگی مردم فرودست به شمار آورد. - روزبه، - 70 :1381 چوبک را پیرو هدایت دانستهاند ولی در نثر پخته او چنان اصالتی دیده میشود که نمیتوان او را صرفاً دنباله رو شمرد.

او در استفاده از زبان عامیانه و مردم کوچه و بازار و کاربرد کلمات محاورهای از کسانی چون جمالزاده و هدایت سرمشق میگیرد، اما در بسیاری از موارد از آنها پیشی گرفته است. »زبان چوبک، زبانی است تند و بی پروا، دقیق در توصیف جزئیات وقایع، و بهرهمند از گنجینه لغات و ضربالمثلهای عامیانه که در بطن حیات و زندگی مردم میگذرد« - میرعابدینی، - 159 :1377 در واقع چوبک گفتار و لحن محاورهای داستاننویسی ایران را به اوج غنا رساند.

مکتب داستان نویسی جنوب

همانطور که هر نویسندهای با تأثیرپذیری از فرهنگ، جهانبینی، انگارههای ذهنی و تجربههای فردی خود، سبکی شخصی ایجاد میکند. اقلیم ها نیز به دلیل برخورداری از حوزههای نسبتاً مجزای طبیعی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی؛ یعنی محرکهای اثرگذار بیرونی که همواره در یک اقلیم وجود دارد، به طور ویژهای بر آثار نویسندگان آن منطقه اثر می گذارد و ایجاد سبک منطقهای و اقلیمی میکند؛ عواملی چون نحوه زندگی عموم مردم، مؤلفههای فرهنگی؛ شامل زبان، گویش، عادات و معتقدات، پیشینه قومی و تاریخی، خاستگاه طبقاتی و... بر شیوه نگارش نویسندگان هر اقلیم مؤثر است.

برخی از مکتبهای منطقهای از این قرارند: .1 سبک/ مکتب آذربایجان، با نویسندگانی چون غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی و رضا براهنی، .2 سبک/ مکتب اصفهان، با کسانی چون بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری، .3 سبک/ مکتب خراسان با داستاننویسانی چون محمود کیانوش و محمود دولتآبادی .4 مکتب شمال با داستان نویسانی مانند نادر ابراهیمی، ابراهیم رهبر و مجید دانش آراسته .5 مکتب غرب، با علیاشرف درویشیان و منصور یاقوتی .6 مکتب مرکز با جمال میرصادقی، اسماعیل فصیح و تقی مدرسی و .7 مکتب جنوب با نویسندگانی همچون احمدمحمود، صادق چوبک، امین فقیری، نسیم خاکسار و.. شناخته میشوند. - شیری، - 12 :1387

جنوب ایران از مناطقی چون؛ فارس، خوزستان، بوشهر، تمام حاشیههای خلیجفارس و دریای عمان تشکیل شدهاست. از جمله این نواحی جنوبی، شیراز است که مرکزیت آن در مسائل اقتصادی، فرهنگی و هنری همچنین مجاورت جغرافیایی آن با استان بوشهر باعث شد نویسندگانی مانند صادق چوبک، منیرو روانیپور و رسولپرویزی، مدتی از عمر خود را برای تحصیل یا کار در آنجا بگذرانند. بنابراین مکتب داستاننویسی جنوب در گستره وسیع خود نویسندگان بزرگی چون احمد محمود، صادق چوبک، سیمین دانشور، منیرو روانیپور، نسیم خاکسار، امین فقیری، رسول پرویزی و بسیاری از نویسندگان دیگر را جای داده است که در پیشبرد و تحول ادبیات داستانی ایران، از مهره های تأثیرگذار بودهاند.

این نویسندگان با استفاده از ویژگی های فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی و حتی سیاسی اقلیم خود در بسیاری از موارد آثاری خلق کردهاند که از پیرنگ بومی و صبغه محلی برخوردار است. »صبغه محلی در ادبیات به معنی گنجانیدن خصوصیات ناحیهای خاص در روایت است، که با غرابت ویژگی خود سبب جالبتر شدن آن میشود. صبغه محلی بهطورکلی تأثیری بر چگونگی پیرنگ داستان ندارد، بلکهصرفاً توصیف خصوصیات بومی، طرز لباس پوشیدن و آداب و رسومی را در برمی گیرد که با کیفیتی برجسته و غریب ارائه میشود.

« - داد، - 199 :1371ادبیاتِ جنوب به خاطر پارهای عوامل سیاسی، اجتماعی و تاریخی، برجستگی ویژهای در زمینه ادبیات اقلیمی بویژه داستان و رمان دارد؛ چندان که میتوان گفت: »مهمترین دستاورد ادبیات اقلیمی حاصل تلاش های نویسندگان جنوبی است. آنان داستانهایی بر زمینه فرهنگ و طبیعت متنوع جنوب نوشتهاند و ماجراپردازی را با مسائل اجتماعی در آمیختهاند.« - میرعابدینی، - 561 :1377 در آثار اکثر نویسندگان جنوب به کارگیری عناصر طبیعت جنوب، مؤلفههای بومی و فرهنگی، شیوه های معاشرت و معیشت، آداب و رسوم، به کارگیری گویش و لهجه جنوبی و وصف غرابتِ زندگیِ مردمی با باورهای بدوی و جادویی کاملاً مشهود است که به ادبیات داستانی این منطقه رنگ و بوی اقلیمی و فولکلوریک دادهاست. این شاخصهها از عناصر قوامبخش ادبیات جنوب محسوب میشوند.

چنانکه قبلاً نیز گفته شد از جمله نویسندگان مکتب /سبک جنوب صادق چوبک است که با تأثیر پذیری از عناصر فرهنگ عامیانه مردم جنوب - هرچند بعضی از این آداب بین برخی نقاط ایران با اندک تفاوتی مشترک است. - چون استفاده از دعا و طلسم، نظر قربانی و خشت بستن، نذر کردن و... به آثار خود رنگ و لعابی فولکلوریک بخشیده است؛ چنانکه او »توصیفکننده زندگی مردم جنوب ایران - بوشهر و شیراز - است.

بسیاری از رویدادهای داستانهایش در جنوب ایران اتفاق میافتد و قهرمانانش نیز جنوبیاند، از این لحاظ به ویلیام فاکنر که در ادبیات معاصر آمریکا به داستانسرای جنوب معروف است شباهت بسیار دارد« - باباسالار، : 1385 . - 139 چوبک فرهنگ مردم بوشهر را با عناصری چون واژگان محلی، بازیهای محلی، غذاهای محلی، نحوه پوشش زنان و مردان این منطقه در رمان »تنگسیر« و داستان »چراغ آخر« از مجموعه چراغ آخر به گونه ای ملموس بازتاب میدهد؛ »در تنگسیر به واسطه معرفت کامل به محیط داستان و اشخاص سرگذشت و رعایت بسیاری نکات دیگر توانسته است اوضاعی پدید آورد که خواننده خود را در بوشهر، در کنار مردمان آن دیار، با آن سر و شکل و لباس خاص و در همان احوال احساس کند« - یوسفی، . - 412 :1356 و در رمان » سنگ صبور«کاملاً به بازتاب لهجه و فرهنگ مردم شیراز پرداخته است.

هرچند احتمال ناخودآگاه بودن این تأثیرپذیری نیز هست؛ ولی گواه صدقی است برای تأثیر زیستگاه و عناصر فرهنگ اقلیمی بر این نویسنده. بنابراین چوبک در آثار خود مجموعه پررنگی از اصطلاحات و واژگان محلی و لهجهای فراهم آوردهاست. چوبک »راه بیان هرچه »واقعیترِ«زندگی عامّه را در بازسازی زبان آنها میداندتنگسیر. بر اساس لهجه و فرهنگ محلی بوشهر نوشته شده و زبانِ بخشهایی از سنگ صبور زبان مردم کوچه و بازار است. در داستانهای کوتاه کفتربازنیز تلاش نویسنده صرف تقلید دقیق زبان عامّه میشود.« - میر عابدینی، - 443 :1377

واژگان محلی

چوبک از اصطلاحات محلی مناطق جنوبی در هرچه ملموستر کردن فضای داستانهایش کمک گرفتهاست. »چوبک در ضبط و ثبت نثر محاورهای و شکسته که مردم کوچه و بازار با آن حرف میزنند -و مردم جنوب بیشتر- مجموعهای از نحوه گفتار عامه و گونهای از نثر پر مشقت - چه از نظر گویش و چه از حیث نوشتار- فراهم آوردهاست« - پور عمرانی، - 22 :1378 اصطلاحات محلی بوشهر چون وِنگه ]صدای ملایم و یکنواخت،پِشِنگ][قطرات و ترشح آب که به اطراف پاشد،[کِر ] پنهان کردن،[لِجمار ]لاغر، ضعیف،[وَرزا ]گاو نر[ و... یا به کار گرفتن لهجه بوشهری چون توسون ]تابستان،[بُوا ]بابا[، بید ]بود[، ایموم ]امام[، مین ]مو[ و... از این جمله هستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید