بخشی از مقاله

چکیده

حماسه حسینی از گذشتهای دور مورد توجّه شاعران فارسی زبان قرار گرفته است. هر یک از شاعران با دیدگاههای متفاوتی به این واقعه نگریستهاند. دیدگاه عرفانی از جمله آنهاست. شاعران عارف، مراحلی را که امام و یارانش تا رسیدن به کربلا و بعد از آن طی نمودهاند، با سیر کمالی عارفانه و عاشقانه اهل دل مطابقت میدهند. در این دیدگاه شاعران در توصیف واقعیت عاشورا از روایتهای گزارشگونه فراتر رفته و به زبانی نمادین دست یافتهاند.

عمان سامانی از جمله شاعرانی است که بهطور خاص، اثری مستقل در شرح عرفانی حادثه عظیم عاشورا سروده است. مهمترین موضوعی که شاعر در اشعارش به آن پرداخته، مسئله عشق است. عشق، از ارکان اساسی ادبیات عرفانی است و با عرفان، پیوندی دیرینه و ناگسستنی دارد. این مقاله به شیوه تحلیلی- توصیفی و بر مبنای گنجینهالاسرار عمان سامانی نوشته شده است و هدف آن آشنایی بیشتر با عنصر عشق به عنوان یکی از مضامین عرفانی در شعر عاشورایی است.

مقدمه

میرزا نوراالله عمان سامانی ملقب به »تاج الشعراء« از شعرای بنام نیمه دوم سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم هجری به شمار می روداگر. چه پدر، عمو و جدّش از شعرای سرشناس عهد ناصری بوده و همگی در ادب و عرفان دستی داشته اند ولی اشتهار هیچ یک به عمان نمی رسد. عمانسامانی در شب شنبه نوزدهم ذی الحجّه سنه 1285 ه.ق در سامان متولد شد و در شب سه شنبه مطابق دوازدهم شوال 1322 قمری وفات یافت آثاری که از وی باقی مانده عبارتند از: »معراج نامه«، »گنجینه الاسرار«مخزن،» الدُرّر« و دیوان اشعار. مهم ترین اثر عمان سامانی »گنجینه الاسرار« است که به سبک و شیوه و وزن »زبده الاسرار« صفی علیشاه ساخته و پرداخته شده است و از شاهکار های ادب شیعی به شمار می رودعمان. سامانی مسوّدات گنجینه الاسرار را به سال 1305 ه.ق در اصفهان به تشویق و ترغیب آقا سلیمان خان نامی که رییس خواجه سرایان بوده است، در طول یک سال جمع آوری و تدوین نموده است.

- محمدزاده، 1004 : 1383 نقل از مقدمه گنجینه الاسرار - . وی »در خدمت استادان وشخصیت های علمی، علوم عقلی و نقلی را فراگرفته و هر کجا سخنی داشت، به شاگردی آن بلند پایگان تفاخر مینمودفضل. و کمال آن بزرگوار و حدّت ذهن و استقامت سلیقه آن عالی مقدار به مرتبهیی بود که هر کجا جلوس مینمود و به مناسبتی سخن میفرمود، همه را به خود متوجه میساخت. به همین لحاظ در اندک زمانی که گذشت فضلای زمان و علمای اعیان در علوم عقلی و اصول و فقه او را به فضل و کمال میستودند و احترامش را در جمع شاگردان تلامذه خود حفظ میکردند.

او در چنین مرتبت و منزلتی چون در خانوادهیی ادیب و شاعر قدم به عرصه وجود گذاشته بود، شاعر منش و دارای ذوق و هنر علمی بود. شاید به همین جهت انشاء خوب به فارسی و عربی داشت. مورد توجه اهل ادب و عرفان قرارگرفته، آرام آرام از مدرسه علمیه به محافل ادبی کشیده شد - «نک بدرالدین، 88 :1389 و . - 87 مثنوی گنجینه الاسرارکه میتوان گفت، از مولانا جلال الدین محمد مولوی خراسانی پیروی کرده به راستی اسراری از ظهور عشق و جمال، اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه های معشوق و خلاصه اشعاری از سیر و سلوک و حالات وجد و شوق را در بحر رمل مسدس محذوف ساخته است - همان، . - 146 :1389

در این مثنوی ماندگار، با برداشتهای ناب عرفانی از جریان عاشورای حسینی از حرّ، حضرت عباس، حضرت قاسم، حضرت علی اکبر، به میدان رفتن سید الشهداء و عنان گیری حضرت زینب، شهادت حضرت علی اصغر و بالاخره به میدان رفتن سید الشهداء و جریان شهادت آن ذخیره خداوندی سخن به میان آمده است. عمان، عاشورا را میدانی می داند که سالکان در آن سلوک می کنند تا به مراد و مقصود خود برسند. در این میدان امام حسین - ع - قطب عرفان و مرشد سالکان است و اصحاب و مریدان وی رهپویان وصالند. از نظر عمان سامانی مسیر مدینه تا کربلا هفت شهر عشق است که امام و همراهانش باید وادی های طریقت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارند تا به وصال دست یابند.

وی در اشعار خود به وحدت امام با حق اشارات زیادی می کند و امام - ع - را انسان به حق پیوسته و از همه چیز رسته می داند و این وحدت را حاصل اخلاص و عبادت آن حضرت می داند. امام با جبرئیل که از سوی حق برای او پیام آورده به گفت و گو مینشیند و شمه ای از مقامات عرفانی اش را به جبرئیل بازگو میکند تا او هم در جریان تعالی روحانی امام قرار گیرد در عاشورا امام - ع - نه تنها حلقه مستان سالک طریق بود بلکه او در مقام ارشاد و اصحابش در مقام طلب بودند.

از دیدگاه عمان هر یک از اصحاب عاشورا در مرتبه ای از سلوک قرار داشتند و به فرا خور نیازشان از چشمه سار معرفت امام سیراب می شدند. امام همچون مرادی دلسوز، گام به گام به تعلیم و هدایت طالبان و سالکان مشغول بود و در دستگیری آنان از هیچ کوششی فروگذار نبود و نهایت تعلیم آن مرشد طریقت، تذکار طالبان و سالکان به مقام رضا بود. و بالاخره کربلا تکرار دیگری از رویارویی روشنایی با ظلمت، دانایی با جهل، عشق با خود خواهی و انسان معصوم با بشر مسخ شده است - محمدزاده، 722 :1383 و . - 723

عشق در عرفان

از ارکان اساسی ادبیات عرفانی،مسأله عشق است. عشق با عرفان، پیوندی دیرینه و ناگسستنی دارد و در سرشت آن نهادینه شده است. در وصف آن گفته اند: » شوق مفرط و میل شدید به چیزی. عشق آتشی است که در قلب واقع شود و محبوب را بسوزد. عشق دریای بلا و جنون الهی و قیام قلب است با معشوق بلاواسطه... عشق مهمترین رکن طریقت است و این مقام را تنها انسان کامل که مراتب ترقی و تکامل را پیموده است درک می کند . عاشق را در مرحله کمال عشق، حالتی دست دهد که از خود بیگانه و ناآگاه می-شود و از ز مان و مکان فارغ؛ و از فراق محبوب می سوزد و می سازد« - سجادی، 580 :1381 و - 582 در نزد عرفا، ظهور نظام هستی به واسطه عشق است و همین عشق است که سالک را در رسیدن به کمال، پله پله تا ملاقات حق می رساند.

وادی عشق سخت آتشزا و مشتعل است و ره سپردن در این وادی فقط کار عاشقان است و بس. »عشق حقیقی، الفت رحمانی و الهام شوقی است، و ذات حق که واجد کمالات است و عاقل بالذات است، عاشق و معشوق است. بالجمله عشق حقیقی، عشق به لقاء محبوب حقیقی است که ذات احدیت باشد - « کریمی، . - 140 :1386 بنابر آنچه علما و صاحب نظران گفته اند از عشق به خدا، به عنوان یکی از مظاهر عرفانی عاشورا میتوان نام برد.

امیر المومنین علی علیه السلام نزدیک به ربع قرن قبل از حادثه عاشورا، هنگام عبور از کربلا، خطاب به همراهانشان فرمود: » اینجا قتلگاه شهیدان عاشق است؛"و مصارع عشّاق شهدا ء" طبق این گفتار امیر المومنین علیه السلام همه کسانی که در صحنه کارزار کربلا در جبهه توحید پیکار میکردند و شمشیر ایمان و عرفان بر فرق عصیان و طغیان می کوبیدند، عاشق خداوند بودند و امام حسین - علیه السلام - سردار سپاه عشق بود که درس عشق و عاشقی به پروردگار را به لشکر خود می-آموخت«

چیزی که امام حسین علیه السلام را وادار کرد در روز عاشورا از همه چیز بگذرد، »اسیر الکربات - اسیر گرفتاری ها - گردد و هر مصیبت و اندوهی را تحمل کند؛ فقط عشق به خدای متعال بود و این چیزی نبود که ناگهان و در حادثه سفر کربلا پیدا شده باشد بلکه در تمام دوران حیات آن حضرت این عشق وجود داشت و حادثه عاشورا در حقیقت ثمره و محصول این عشق و ارادت بود. مناجاتهایی که از آن حضرت در دسترس ما وجود دارد گویای این عشق و ارادت و نفوذ آن در اعماق وجود آن حضرت است« - همان، - 239 :1388

عشق و طلب در نگاه عرفانی عمان سامانی

در نگاه عمان، مسأله عشق عرفانی و پیوند آن با ماجرای کربلا از چند جهت طرح شده است. او در این باب به مباحثی از جمله عقل و عشق، عشق و صفات آن، بحث معشوق حقیقی و جذبههای آن و نیز وصال و پاکبازی عاشق و بلاجویی او و. .. میپردازد. در نگاه وی گاهی معشوق خداست و گاهی امام حسین؛ اما در واقع معشوق حقیقی را خدا می داند. به رابطه عاشقانه بین خداوند و امام و یاران، و نیز خود امام و فرزندان و همراهانش اشاره میکند و با استفاده از ترکیبها و واژگان و کلمات عاشقانه و استفاده از اسطورههای عشق مجازی، مفاهیم و لطایف عارفانه را در زبانی عاطفی بیان میکند. عمان به این مقام بالای عرفانی که نهایت غایات وآرزوی اصلی عارفان فی االله، شهادت و لقاءاالله است همواره اشاره داشته است.

وی توانسته وقایع عاشورا را به کمک عشق عرفانی جذابتر، زیباتر و پرشورتر تصویر کنداو. روز عاشورا را روز وصال با یار تصّور میکند و رزمگاه کربلا را ضیافت عشق معنا کرده است و شهادت و خونریزی امام حسین و اصحابش را با عنوان عشق و محبت به خداوند، به زیبایی تصویر میکند عمان، جهاد امام حسین و یارانش را نوعی سلوک عارفانه و عاشقانه می داند که اصلیترین جنبه آن، پاکبازی در راه معشوق ازلی است، البته در مورد امام، دیگر سلوک مطرح نیست زیرا امام به مراتب عالی عرفانی رسیده ودر عاشورا جلوه ها و حالات و مقامات عرفانی آشکار میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید