بخشی از مقاله
چکیده
هدف از مقاله حاضر بررسی عرفان در اشعار عاشورایی عمان سامانی است از بین شعرهایی که پیرامون حادثه عظیم عاشورا سروده شده مثنوی »گنجینه الاسرار« عمان سامانی یکی از تاثیرگذارترین و بهترین اشعار است. عمان سامانی در کتاب »گنجینه الاسرار« خود با نگاهی حماسی عرفانی به واقعه عاشورا سعی کرده تصاویری زیبا و دلنواز از صحنههای خونین جنگ 72 نفر عاشقی که برای رسیدن به مقام قرب الهی از همه هستی خویش دست شسته و در رکاب سید و سالار شهدا پا به میدان نبردی نابرابر گذاشتهاند خلق کند.
زیرادر دیدگاه عمان سامانی، خاندان امام حسین - ع - ، جان هایی یگانه و به هم پیوسته اند که در در نهایت، یگانگی یا همان مقام فنا فی االله به معشوق راستین خود رسیداند و عمان سامانی نیز با زیبایی هنرمندانه ای این یگانگی را در اشعار خود به تصویر کشیده است. یکی از ابعاد متنوع و مهم این حادثه، بعد عرفانی آن است که هرگاه چنین ماجرایی در منظر تیز بین و لطیف عارف قرار گیرد و بر مفاهیم بلند عرفانی منطبق گردد و با زبان رمز و تمثیل و بهره گیری از قدرت تصاویر شاعرانه، عرضه شود، زوایای تازه ای از ان آشکار می شود.
مقاله حاضر کوششی است در راه دست یابی زبده اندیشه شاعر نام آور ادبیات عرفانی در خصوص عرفان عاشورایی؛ عمان سامانی است. نویسنده این مقاله کوشیده است نخست با استفاده از اثر مشهور این شاعر به نام »گنیجنه الاسرار« و نیز با یاری جستن از شرح و تفسیرها و کتاب های تحلیلی برجسته ترین جنبه های عرفان عاشورایی را در اندیشه این شاعر را مطرح نماید و آن گاه با استناد به ابیاتی از گنجینه الاسرار عرفان عاشورایی را در شعرش بررسی نموده و به دستاوردهای زیر دست یافته است: اشعار عرفانی عاشورا همانند رسانه ای نیرو مند، پیام رسان نهضت خونین عاشورا در طول تاریخ بوده و هست. رنگ و جلوه عرفان در شعر عاشورا، از راه یابی هر گونه تحریف در هدف این قیام مقدّس جلو گیری کرده و هدف و شعار حماسه آفرینان این قیام را به درستی می شناساند.
مقدمه
ادبیات این مرز و بوم قرن هاست که غم و اندوهی سترگ را از حنجره بغض آلود خود می سراید و شعر که احساس را می فهمد، همواره این حس غریب را در غربتی جانکاه بازتاب داده و درآمیختگی شعر با این شعور حماسی و جاودانه، سهمی عظیم در تداوم خط سرخ عاشورا داشته است. از این رو بخشی از این گنجینه بزرگ ادبی به عنوان ادبیات عاشورایی جایگاهی درخور یافته است نهضت عاشورا زیربنای فرهنگ شیعی است و نقطه عطف فرهنگ شیعی هم، واقعه عظیم کربلاست. ادبیاتی که حول محور کربلا به وجود آمده یک ادبیات کاملا مستقل و خاص خود کربلا است.
میرزا نوراالله مشهور به عمان سامانی و ملقب به تاج الشعرا، شاعر دوران قاجاری در سال 1258 هجری قمری - حدود 1220 شمسی - در شهر سامان از توابع استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد.
در میان، آثار عمان سامانی مثنوی »گنجینهالاسرار« یکی از معروفترین آن ها درباره عرفان عاشورا است. در این مثنوینسبتاً بلند نکتههای ظریفی از عشق و عرفان با بیانی هنرمندانه و گرم طرح شده است. عمان در این مثنوی درباره تک تک شهدای کربلا و معروفترین آن ها مثنوی نوشته است و ویژگی مهم مثنوی او همانا برداشت متفاوت و اندیشمندانه و عارفانه از واقعه کربلاست که همین امر این مثنوی را در زمره باشکوه ترین آثار ادبیات عاشورایی قرار داده است. و عمان را باید اولین شاعری نام برد که اشعار کربلایی را از قالب سوگ خارج کرد و در قالب حماسی آمیخته به عشق و روشنگری ارائه نمود.
درباره حادثه بزرگ عاشورا، از جهات مختلف سخن گفته شده، اما بسیاری از اسرار بنیادی این قیام و شهادت، همچنان نیازمند تأمل و دقت است. یکی از ابعاد متنوع و مهم این حادثه، بعد عرفانی ان است. ادب عارفانه گاه با قلمرو و ذوق و روح سر وکار دارد و گاه با دنیای عقل و اندیشه، آن چه با عقل و اندیشه سرو کار دارد گاه آمیزه عقل و ذوق است که نمونه عالی آن در منظومه پرشور عمان سامانی می باشد.
عمان سامانی از بزرگترین شاعران مذهبی دوره مشروطه است که به قیام عاشورا از دید عرفانی نگریسته است. نگاه شاعر با عاشورا یک نگاه عرفانی حماسی است که حتی غلظت عرفانی آن بیشتر است. عمان سامانی به خاطر شیوه بیانی بیدلانه ای که دارد مقوله های دور از دسترس عرفانی را به عینیت جامعه منتقل می کند و مفاهی مجرد ذهنی را با ابزارهای عاشقانه به صورت کاملاً ملموس و محسو س به تصویر می کشد.
شاعر با نقل عرفانی تمام وقایع کربلا، رموز عرفانی را برای مخاطب آشکار می سازد . وی وقایع عاشورا را پله های نردبان کمال می داند که امام حسین - ع - و یاران باوفایش برای رسیدن به مقام قرب الهی، آن ها را یکی یکی طی کردند . شهادت امام حسین - ع - و یارانش را فانی شدن در وجود حق تعالی می داند و فنا را عین بقا و جاودانگی می داند که آن عاشقان راستین به جمال واقعی معشوق ازلی خود رسیده اند.
عمان سامانی اشعار عاشورایی را از قالب سوگ خارج و در قالب حماسه آمیخته به عشق و روشنگری ارائه نموده است. عاشورا را روز تیرگی و مصیبت و عزا نمی داند، بلکه روز وصال عاشق و معشوق و طنازی عاشق در برابر معشوق می داند. با عنایت به این که بعد عرفانی قیام عاشورا یکی از ابعاد متنوع و مهم آن است که تاکنون تحقیق جدی در این زمینه صورت نگرفته است، بنابراین بیش از بیش نیازمند تامل و دقت فراوان می باشد تا برجسته ترین جنبه های عرفان عاشورایی در آن مطرح شود و آن گاه با استناد به ابیاتی از اشعارش با روش توصیفی و تحلیلی به نقد و تحلیل مضامین عرفانی اندیشه ایشان در خصوص قیام عاشورا بپردازیم.
مفاهیم عرفان عاشورایی در اشعار عمان سامانی
عمان سامانی را باید یک شاعر تمام عیار ولایی قلمداد کرد که عطش دیر پای خود را با زلال گوارای فرهنگ ارزشی آل االله فرو می نشاند و با سلوک بی وفقه خود در طریق معرفت، مشاهدات روحانی خودرا در خلوت کشف و شهود هنرمندانه به تصویر می کشد. در کلام عمان سامانی، نکته های ظریفی از عشق و عرفان و حماسه با بیانی هنرمندانه و گرم در بیان رموز و لطایف عارفانه حادثه کربلا اسراری از ظهور عشق و جمال،اسراری از راز و نیاز عاشق و جذبه های معشوق، اسراری از سیر وسلوک و حالات وجد و شوق و هجران و وصل طرح شده است؛ وی وقایع عاشورا را با رویکرد عارفانه و زبانی تمثیلی و رمز گونه در مثنوی معروف گنجینه الاسرار به نظم در آورده است.
وسعت آگاهی او در ادبیات عرب و آشنایی با آثار شاعران پارسی و عرب از یک سو و شیدایی و عاشقی و سوز و گداز عرفانی او از دیگر سوی سبب شده است تا این اثر در عصر خود به نیکی بدرخشد و در ردیف ماندگارترین و تاثیر گذار ترین شاهکارهای ادب فارسی قرار گیرد. عمان سامانی در اشعار خود حرکت قافله عشق را در مسیر عارفانه و نمایش صحنه های خونین ایثار و عشق بازی صادقانه و پرواز به »مقام فناء« که نهایت سیر سالک االله است، مرحله به مرحله گزارش می کند.
قافله ای که از روز الست به راه افتاد و با عبور از نشأت مختلف وجود، به این جهان خاکی -که آخرین مرحله سیر نزولی اوست- قدم می گذارد و در پایان این سفر دور و دراز روحانی در وادی»طف« منزل می کند تا به عهدی که در روز ازل با خدای خود بسته است وفا کند، و با کوله باری از یقین و استقامت و شهادت، مسیر تکاملی خود را درمسیر صعودی ادامه دهد. در شعرش تنها از منظر معرفتی به واقعه کربلا نگاه می کند و در تبیین راز و رمز های آن از شیوه بیدلانه سود می جوید.
عمان سامانی برآن است تا گلخروش شهیدان نینوا را، که در عوالم هستی طنین افکن شده است، به گوش اسیران خاک برساند؛ تا با قدم نهادن در مسیر این خاکیان افلاکی فاصله خود را با کاروان کربلا کمتر کنند به کاروانی که پیوسته در حرکت است و لحظه ای از رفتن باز نمی ایستد و باید کوشید تا با این کاروان رسید. عمان سامانی، ماجرای این حرکت الهی را از »عالم زر« به روایت می نشیند و از صدای عام » الست بربکم« « ربویی و »قالوا بلی« این نفوس کروبی با ما سخن می گوید، تا صبغه ماورایی قیام سالار شهیدان حسین بن علی علیه السلام را در بی درنگی محض به تصویر بکشد.
حکایت عرفانی عمان سامانی شاعر ارجمند قرن سیزدهم هجری، به گونهایدیگر است. عمان حکایت عشق را به آغاز آفرینش میبرد و با مشربی که اندکی به دیدگاهوحدت وجودی نزدیک است، به علت پیدایی موجودات می پردازد و راز آن را به حکمحدیث مشهور »کنت کنزا مخفیا و احببت ان اعرف...« چنین تصویر میکند :
لاجرم آن شاهد بالا و پست با کمال دلربایی در الست
جلوهاش گرمی و بازاری نداشت یوسف حسنش خریداری نداشت
ماسوی آیینه آن رو شدند مظهر آن طلعت دلجو شدند
پس جمال خویش در آیینه دید روی زیبا دید و عشق آمد پدید
- عمان سامانی، 234 :1389، - 233
یگانگی امام حسین با یاران با وفایش در حادثه عاشورا
عمان سامانی در اشعار خود با شرح و بسط گفت وگویی که بین امام حسین - ع - وحضرت علی اکبر - ع - هنگام عزیمت حضرت علی اکبر - ع - به میدان جهاد صورت می گیرد، جملات بسیار زیبایی از این دولیّاعظمِ خداوند نقل می کند که حاکی از عظمت وجودی ایشان است. در این گفت وگو امام حسین - ع - ، علی اکبر - ع - راتجلّی حق دانسته، از این رو ایشان را شایسته قربانی شدن به درگاه حق می داند:
گفت: کای فرزند مقبل آمدی آفت جان، رهزن دل آمدی
کرده ای از حقتجلّی ای پسر زینتجلّی فتنه ها داری به سر ...
نیست اندر بزم آن والا نگار از تو بهتر گوهری بهر نثار
هر چه غیر از اوستسدّ راه من آن بت است و غیرت من بت شکن...
- همان،316، - 315
عمان در قسمت دیگری از مجموعه گنجینه اسرار از »تجلی کردن جمال بی مثال حسینی از روی معنی در آیینه وجود زینب خاتون - س - از راه شهود به میان می آورد. در این قسمت پس از گفت وگوی عارفانه، عاشقانه ای که بین امام حسین - ع - و حضرت زینب - س - صورت می گیرد، پرده از راز دیگری برداشته می شود وآن یگانگی جان حضرت زینب - س - و امام حسین - ع - است:
قابل اسرار دید آن سینه را مستعد جلوه، آن آیینه ر ا...
آفتابی کرد در زینب ظهور ذره ای ز آن، آتشوادیّ طور
شد عیان در طور جانش رایتی خرﱢ موسیصَعِقاً، ز آن آیتی
عین زینب دید زینب را به عین بلکه با عین حسین، عین حسین
- عمان سامانی، 334، - 333
اگرچه در ظاهر جسم امام حسین - ع - و حضرت زینب - س - از هم جداست، بنا بر یگانگی جان آن ها با یکدیگر، برای گفت وگو کردن دیگر نیازی به صحبت کردن از راه زبان نیست و جان آن ها بدون استفاده از ابزار ظاهری با هم سخن می گوید:
پس در آغوشش نشانید و نشست دست بر دل زد، دل آوردش به دست
گفت وگو کردند با هممتّصل این به آن و آن به این، از راه دل
- همان، - 336
زبان حضرت زینب - س - و گوش امام حسین - ع - با یکدیگر تفاوتی ندارند، زیرا در عالم معنا آن ها وجود یگانه ای هستند که در دو جسم متجلّی شد ه اند:
پس ز جان بر خواهر استقبال کرد تا رخش بوسد، الف را دال کرد
همچون جان خود در آغوشش کشید سخن آهسته در گوشش کشید
کای عنان گیر من! آیا زینبی یا که آه دردمندان در شبی
پای شوق زنجیری مکن راه عشق است این، عنان گیری مکن