بخشی از مقاله
چکیده
ادبیات با کارکردهای مختلفش، محصول و برآیند زمان، جامعه و... است و از عوامل متعدد نشأت میگیرد و بر جنبههای مختلف فکری و ذهنی جامعه اثر میگذارد. بحرانهای اجتماعی هر دوره که ناشی از خودخواهی و قدرت طلبی است، زخمهایی بر پیکرهی زندگی بشریت میگذارد، ادبیات بنا به رسالتی که بر دوش دارد، به تشریح چنین اوضاعی میپردازد و گریزی برای روبرو شدن با آن و رهیافتی برای تسکین آلام و رنجهای انسان مییابد. فضای عرفان و تصوف بر بخش گستردهای از ادبیات مشرق زمین حاکم است که خود زبان گویای ادوار جوامع گوشه نشین و منفعل است که بشر به ناچاری از دنیای واقعی به دنیایی خیالی و ذهنی روی آورده است. این نوشته با شیوهای توصیفی - تحلیلی به بررسی منظومه ی “مهم و زین“2 احمد خانی که یکی از آثار ادبی کوردی قرن هفدهم میلادی است، میپردازد و به عوامل تاریخی، سیاسی و اجتماعی دوران تألیف اثر، بنیانهای فکری، روساخت و زیر ساخت اثر و دیگر موارد مربوط اشاره مینماید.
واژگان کلیدی: احمد خانی، مهم و زین، عشق، عرفان.
مقدمه
ادبیات بسان آیینه ای است که زبان، فرهنگ، اندیشه و باور هر ملت را منعکس و پلی را میان گذشته و آیندهی آن ایجاد میکند. گرچه اثری ادبی حاصل تلاش شاعر یا نویسنده ای است ولی بر آن اساس که وی عضوی از اجتماع است، سرچشمهی آفرینش این گونه آثار را باید در درون جامعه، چگونگی تفکر و اندیشه، باورها و جهانبینیهای افراد آن جامعه جستجو کرد؛ زیرا او در تشریح دنیای درونی و بیرونی، اخلاق، افکار و تاریخ دورهی خود و اجتماع، نقشی میانجی ایفا میکند. دنیای بیرونی خالق اثر، دنیای درونی وی را میسازد و منبع شناخت و آگاهی و اندیشهی او میشود. بر همین مبنا روح اجتماع در فرد و اثرش شکوفا و نمایان میشود و این موضوع یکی از مباحث جامعهشناسی ادبی است. تاریخ سیاسی-اجتماعی دوران صفویه - عثمانی مملو از خشونتها و خونریزیهایی است که تا چند سده زخمهای آن التیام نمییابد. سختگیریهایی با عناوین مذهب و ملیت، راه زوال و افول عقلانیت و خرد را به دنبال دارد و ادبیات این دوران دچار یک نوع پریشانی ذهنی و فکری می شود و ادیبان گوشهی عزلت را اختیار میکنند و ادبیات به نوعی در عرفان و تصوف نمود پیدا میکند.
جامعه شناسی ادبی
»آنچه در اساس، جامعهشناسی ادبیات را به گستردهترین معنا از همهی دیگر شکلهای نقد ادبی جدا میکند این حکم نظری است که در آفرینش هنری، یک فرد به تنهایی مورد نظر نیست؛ بلکه اثر، بیان نوعی آگاهی جمعی است که هنرمند با شدتی بیش از اکثر افراد در تدوین آن شرکت میورزد« - پوینده: 1390، . - 50 بنیاد نظریهی ادبی گلدمن بر این اساس است: »هر گروه اجتماعی، آگاهی و ساختارهای ذهنی خود را در پیوند نزدیک با عمل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خویش در درون مجموع جامعه میپرورد: اما آگاهی جمعی بیتردید بیرون از آگاهی او آمیزهای یکتا و خاص از عناصر آگاهیهای جمعی گوناگون و اغلب متضاد است... بنابراین آگاهی جمعی فقط به صورت واقعیت بالقوه در آگاهی یکایک افراد گروه وجود دارد، واقعیتی که جامعه شناسان میتوانند آن را از رهگذر بررسی گروه به عنوان یک کل روشن سازند. در میان گروههای اجتماعی، دسته ای وجود دارد که نقش بسیار مهم در تحول تاریخی و نقش تعیین کننده در آفرینش فرهنگی ایفا میکند« - پوینده: 1390، . - 71
»بارقههایی از حیات باستان هنوز زیر سطوح سرد تمدن مدرن میتپد و هنوز به گرمای سررشته در هر لذتی، هنوز به آتش دل انگیز دوست داشتن چیزها به خاطر خودشان و نه چیزی دیگر، همه جان میدهد« - هورکهایمر،1389، » . - 61زمانی هر اثر هنری میخواست نقاب از چیستی جهان برکشد و جلوهای از یک حکم نهایی گردد. افسوس که امروز هنر عقیم شده است. اما دریغ که ارتباط زنده ای با اثر باقی نمانده و هیچ درک بی واسطه و خودجوش از کارکردهای بیانی اثر یا تجربهی تمامیت اثر به مثابهی تصویری از آنچه روزگاری حقیقت نام داشت به جا نمانده است. این شییوارگی خصیصهی قالب پذیری و درون ذهنی شدن خرد است. شییوارگی، آثار هنری را به کالای فرهنگی بدل میکند و مصرف آنها را در قالب زنجیرهای از هیجانات درهم ریخته، میچکاند که از اشتیاق و تمایلات راستین ما جدا شدهاند. هنر نیز همچون سیاست و دین از حقیقت بریده است - «همان،. - 65
کنشها و نیروهای فکری جامعه ای که دوران جنگ و ناآرامی را دیدهاست یک نوع بی اعتمادی به دنیا و انسانها و ادعاهای آنان دارد و در این راستا به قول هورکهایمر: »انسانها را به دنبال حقیقت و دانشی غیر از علم و فلسفه میکشاند که به جای پژوهش و آزمایش و نتیجهگیری علمی به شهود و خصیصههایی چون مکاشفه و دیگر سرچشمههای تردیدبرانگیز دانش تکیه میکند« - هورکهایمر: . - 85 »نخستین و بنیادیترین شرط زندگی نیکویی در این جهان، همانا آزادسازی ذهن از بندگی نادانی و ناآگاهی و خرافه، و رها کردن تن از فشارهای ناروای نیروهای تاریک اندیش اجتماعی و قدرتمندان است. خرد متعارف هم همان ناهوشیاری، خرافه و خشونت سدههای میانه بود. هیچ کنکاشی برای یافتن سدههای سرورانگیز در برابر، سدههای تاریک، پیش روی نبود« - گلدمن، . - 28
بیشتر آثار ادبی جوامع شرقی جنبهی ذهنی دارد و تخیل و احساسات بر جنبه عینی و عقلی غالب است و به نوعی درونی و ذهنی شده که در آنها خرد و عقلانیت به جایگاهی فرودست میخزد و از حقیقتها تهی می شود و میتوان گفت که تحریفات خرد و اندیشه را به دنبال دارد . چنین آثاری از زیر بار حقیقی و عقلانی فرار کرده، به دنیایی مبتنی بر احساس و شهود و توهمات و تصورات پناه میبرد. سیطرهی تخیلات و دنیای احساسی سخن از نوعی افسون و زوال عقلانیت جوامعی دارد که جهت تسکین آلام به مسکنهایی روی میآورد، میشود گفت که به نوعی تحمیق خود و دیگران است. آثار ادبی جوامع شرقی هنوز هم در چنبرهی قدرت متافیزیکی نتوانسته است خود را از تخیلات و احساسات ذهنی وارهاند و این خود محصول تاریخ آنهاست که همواره آبستن کشمکش و جنگ عقاید و تصرفات بوده است و مجال دگردیسی را به سوی اندیشهی آوانگارد و پیشرو نداشته است بلکه عرفان و تصوف را توشه راه قرار داده است و گوشهگیری از حقایق را اختیار کرده و نتوانسته است
محوریت گفتمانها را از آسمان به زمین فروکشد و سرنوشت را به نوعی قضا و قدر وابسته دانسته است و در بعضی موارد به نوعی با خرد به ستیز برخاسته و این عمل خود را توجیه کردهاست. پی رنگ ادبیات شرقی مبتنی بر اساطیر و متافیزیکی است که سایهی محوریت زمینی و انسانی در آن کم رنگ است. کاراکترهای داستانهای شرقی به نوعی اسیر ذهنیتی فرازمینی و آسمانی هستند که بدون این ویژگی فاقد اعتبار و تواناییاند. دور و تسلسل تم داستانها به دور افسونی از کشف و شهود رمانتیکی متافیزیکی میچرخد که نای رهایی از این حلقه را ندارند. هنوز هم روح اجتماع ادبی ما در زیر سایهی عواملی قدم مینهد که مدینهی فاضله را در مضامین ذهنی و عرفانی سیر میکند.
اوضاع اجتماعی، سیاسی، دینی و تاریخی سدههای .18- 16م
چند سده قبل از زندگی احمد خانی کوردستان جولانگاه تاخت و تازهای ایلخانان و صفویان و عثمانیها بود. حاصل این آشوبها چیزی غیر از نابودی، ویرانی، غارت و پریشانحالی و... برای ساکنان این مناطق نبود. »تیمور، پسرش، جلال الدین میرانشاه را بر کوردستان گماشت، این شاهزاده رسم و نسق پدر را دنبال کرد و ظلم و کشتاری بسیار کرد و قتل عامی بسیار وحشتناک و وحشیانه به راه انداخت. تیمور در سال 1401 .م، دوباره به کوردستان روی نهاد و هر آنچه نشانی از آبادی و آبادانی بود و بر سر راهش قرار گرفت به کلی ویران نمود و کشتاری بس عظیم به بار آورد و در اربیل و موصل و جزیره ذی روحی باقی نگذاشت« - ذکی بیگ: - 124
پس از ایلخانان کوردستان بار دیگر در میان دو امپراتور صفوی و عثمانی غرق خونریزیهای قدرت طلبانهی دو طرف شد. عصبیتها و خودخواهیهای دوران جنگ و کشت و کشتارهای دو امپراتوری صفویه و عثمانی زیر لوای آیین و مذهب، برای ساکنان کوردستان که میدانگاه جنگهای چندین ساله گشت، بحرانها و یأسها و ناخوشیهای زندگی، به دنبال داشت. این نزاعها و جنگها تا چند سده بعد ادامه داشت و برای کوردها غیر از ویرانی، سرکوب، تفرقه، کشت و کشتار و... عایدی نداشت. »جنگهای ایران و عثمانی تا دوران پادشاهی نادر و بعد از آن ادامه داشت، در حقیقت نتیجهای جز خونریزیهای دائم و صرف مال و مکنت دو کشور به بار نیاورد« - صفا،» . - 44 :1363این دوره - سدهی دهم تا میانهی دوازدهم ه. - مایهی گسترش و رواج مفاسد و بنیادگذاری پایههای انحطاط فکری و علمی و ادبی و اجتماعی، و شیوع خرافات و سبک مغزیهای تحمل