بخشی از مقاله

چکیده
یکی از انواع ادبی معروف و گسترده در زبان فارسی، ادبیات غنایی است. در ادبیات فارسی در کنار قالب غزل، برای بیان مضامین غنایی و عاشقانه، استفاده از مثنویهای عاشقانه نیز رواج دارد. پژوهش حاضر کوششی است در راستای بررسی سیر تحول عشق در ادبیات فارسی براساس مثنویهای عاشقانه از جمله ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی و داستان وکیل صدر جهان از مثنوی. عشق ودیعهای الهی است که در وجود انسان نهاده شده و با ذات و فطرت وی عجین شده و انسان پیوسته به دنبال معبود و معشوق حقیقی بوده است.

ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، از نخستین داستانهای عاشقانهی ادب فارسی در قالب مثنوی است که عشق در آن جنبهای کاملا جسمانی دارد، این جنبهی جسمانی در مثنوی عاشقانهی خسرو و شیرین با عفت و پاکی همراه میشود و در لیلی و مجنون نظامی که از نمونههای برجستهی عشق عذری و پاک، عشق عفیفانه به عنوان حد اعلای عشق انسانی، به حساب میآید، سرآغازی است برای شیوهی جدیدی از دلبستگی که موجب تزکیهی روح عاشق و به تبع آن تأثیرپذیری متون صوفیه از متون عاشقانه میشود. سرانجام این عشق در مثنوی که تکتک ابیات آن از عشق سخن میگوید، عشقی که در نهایت به خدا میرسد و بهخصوص در داستان وکیل صدر جهان و عاشق بخارایی جنبهای کاملا عرفانی و آسمانی مییابد.

واژگان کلیدی: عشق، ویس و رامین، خسرو وشیرین، لیلی و مجنون، داستان وکیل صدر جهان

مقدمه

موضوع عشق بیشک از طبیعیترین و فطریترین نیازهای بشری است که اگر آن را نادیده پنداریم در حقیقت بخش مهمی از هویت انسان را نادیده انگاشتهایم. دوستداشتن زمانی که به بالاترین مرتبهی خود میرسد عشق است، عرفا عشق را مختص به ذات باریتعالی میدانند و هر موجود دیگری جز او را شایستهی این عشق نمیدانند و بر این عقیدهاند که چون آفرینش مظهر جمال و تجلی حق است، عشق به آنها نیز میتواند ما را به عشق حقیقی رهنمون سازد چرا که هر چه در عالم وجود دارد آفریدهی اوست و اصولا چیزی جدا از او وجودی از خود ندارد.اهل نظر و عرفان راز آفرینش و سرّ وجود را در کلمهی عشق خلاصه میکنند و عشق را مبنای آفرینش و وجود میدانند. درواقع عشق یکی از عالیترین و مهمترین احوال عارف و از مهمترین مبانی و اصول تصوف است - غنی، . - 325 :1374

یکی از مهمترین نیازهای انسان، دستیابی به کمالات انسانی و در نتیجه رسیدن به کمال نهایی است و همهی تلاش انسان برای رسیدن به این نقطهی اوج است و زمانی نیاز انسان خاموش میشود که این وصال تحقق یابد و لذا اگر انسان دریابد کسی یا چیزی نیاز کمالطلبیاش را ارضا میکند بدان عشق میورزد. از این رو عشق حالتی است که در دل یک موجود ذیشعور نسبت به چیزی که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد پدید میآید.محبت طبیعی از نوع عشق مجنون به لیلی و ارتباط آن با محبت الهی خود یکی از مسائل پیچیده و در عین حال مهم در تصوف است . عرفا به حکم »المجاز قنطره الحقیقه« برای اثبات فواید عشق حقیقی و تأثیرش در کمال ابتدا از عشق مجازی و تأثیر آن در نفوس انسانی بحث میکنند، به ویژه که عشق مجازی زمینه ساز جهاد با نفس است و آنچه از جهاد با نفس حاصل میشود، کمال و فنای فیاالله، مقصد مطلوب نهایی عرفاست.

در عرفان عشق عذری معنایی متعالی گرفت و در خدمت به کمال رساندن انسان با عبوردادن وی از عشق مجازی به عشق الهی درآمد - ستاری، . - 514 : 1385 عشق عذری با مرگ به بنبست میرسید اما عشق عرفانی راه وسیعتری مییافت چرا که به ملکوت متصل میشد. عرفا برای عشق انسانی مختوم به عشق حقیقی فایدهها برشمردند و از فضایل آن سخن گفتند و حتی عشق را فضیلت دانستند.نگارندگان در این پژوهش برآنند تا پس از پرداختن به منظومههای عاشقانهی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی و همچنین داستان وکیل صدر جهان از مثنوی و بحث وبررسی پیرامون آن-ها، به شیوهی تحلیل محتوا، سیر تحول عشق را در شعر فارسی برای خوانندگان ترسیم نمایند.

ذکر این نکته لازم است که دربارهی این منظومهها، تحقیقهای فراوانی با موضوعهای مختلف انجام شده است از جمله مقالههای جلوهی حبّ عذری در منظومهی لیلی و مجنون نظامی از رضا مصطفوی سبزواری و الهام روستایی راد، بررسی روانشناختی سه منظومه غنایی فارسی - خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و ویس و رامین - از ابراهیم اقبالی و حسین قمری گیوی، نقد تحلیلی - تطبیقی منظومهی »خسرو و شیرین« و »لیلی و مجنون« نظامی گنجوی از دکتر فضلاالله رضایی اردانی، تحلیل شخصیت و شخصیتپردازی نظامی در دو منظومهی »خسرو و شیرین« و »لیلی و مجنون« از صدرا قائدعلی و ... اما تحقیقی دربارهی سیر تحول عشق در شعر فارسی با تکیه بر این منظومهها به صورتی که مدنظر نگارندگان بود، یافت نشد.

بحث و بررسی عشق

محبت یا عشق مفهومی کلی است که در نسبت میان مخلوقات با یکدیگر به کار برده میشود و هم در نسبت خلق با حق تعالی. محب و محبوب میتوانند موجودات مختلف باشند مثلا هر دو میتوانند حیوان باشند مانند محبتی که یک حیوانی نسبت به بچهی خود دارد و یا میتوانند انسان باشند. در قرآن خداوند از محبت خود نسبت به بندگان و یا محبت خواص بندگان نسبت به خود یاد کرده است، چنانکه میفرماید: »یحبهم و یحبونه« - مائده: . - 54عشق و دوست داشتن را از آغاز در ضمیر هر انسانی به ودیعت نهادهاند. به گونهای که خلقت انسان نیز بر عشق بنا شده است و دوست داشتن از حالات جداییناپذیر روح انسان سالم است. نظامی در داستان خسرو و شیرین در قسمت » سخنی چند در عشق« به وجود عشق در اجزای کائنات اشاره کرده است و عشق را در اجزای عالم ساری و جاری و هستی خویش را وابسته به عشق دانسته است:
مرا کز عشق به ناید شعاری                  مبادا تا زیم جز عشق کاری
فلک جز عشق محرابی ندارد                جهان بیخاک عشق آبی ندارد - نظامی، - 33 :1386

شاید نظامی نخستین شاعری باشد که عشق را اینگونه در شعر فارسی بیان کرده باشد . وی در گفتوگوی مجنون و ابناسلام عشق را خلاصهی وجود خود به شمار میآورد و خود را در برابر یار فانی میداند. در مناجات مجنون هنگام زیارت خانهی خدا نیز او از خدا میخواهد که به غایت عشق برسد تا به این وسیله کاملا در وجود لیلی محو شود که یادآور فنای عاشق و وحدت عاشق و معشوق است - نظامی، . - 80 :1379عشق را میتوان به دو نوع عشق مجازی - زمینی - و عشق حقیقی - عرفانی و آسمانی - تقسیم کرد و عشق عذری را حدواسط این دو نوع به حساب آورد. عشق عذری یا عشق پاک منسوب به قبیله بنیالعذره بود که عشق را با هوس-های مادی آلوده نمیکردند. قبیلهی بنیالعذره از قبایل جنوب عربستان بودند که در این عشق شهرت جاودانهای یافتهاند - کراچوسفکی، . - 139 :1368 عشقی که در وجود عاشق و معشوق تجسم مییافت، عشقی دوطرفه و تؤام با عفت بود و همواره عشقشان به فراق و ناکامی میانجامید - احمدنژاد، . - 34 :1369

شهادت و جان باختن در راه عشق مضمونی رایج در این عشق است که گویا شاعران از این حدیث پیامبرمَن - ص - :عَشِقفّ»وَ فکَعتم ثُمّ ماتَ ماتَ شهیداً« الهام گرفتهاند. در نظر قبیلهی بنیعذره مردن از عشق، مرگی شیرین و دوستداشتنی است - مدی، :1371 . - 152 به طور کلی در تعریف عشق عذری باید گفت: »عشق عذری، عشقی جسمانی است که چون به وصال نمی-کشد، میکشد و حدیث عشق مربوط به عشق پاکی است که عاشق را به مرتبهی شهادت میرساند« - ستاری، :1366 . - 435 مهمترین ویژگیهای عشق عذری را میتوان زمینی و انسانی بودن عشق، پاکدامنی در عشق، جدایی و مرگ در راه عشق دانست.روش عذریان به روش پارسایان نزدیک است زیرا آنان راهی یافتند که در آن بین زهد و توقعات احساس خود، سازگاری ایجاد میشود.

درواقع آنان در عشق پاکشان از دل و دینشان پیروی میکنند. آنان خود را تسلیم عشق می-کنند چراکه آن را ارادهی خداوند میدانند و به امید پاداش رنجهای آن را با دل و جان میپذیرند و خود را جهادگرانی قهرمان میبینند و این جهاد را با چیزی عوض نمیکنند . اینکه شاعران عذری همهی امیدهای خود را به سرای آخرت میبندند حاکی از روحی دینی است که در آنان نفوذ کرده است و از امید آنان به اینکه روز قیامت با معشوقشان محشور شوند و در زندگی پس از مرگ با او میوهی عشق بچینند، خبر میدهد - غنیمی هلال، :1392 . - 21بنابراین عشق صوفیانه جز عشقی عذری که بر اثر عوامل دینی و فلسفی تحول یافته است، نیست و هر دو تحت نفوذ تأثیر دین و متون آن پس از تأویل هستند و از عقیده سرچشمه میگیرند و در هر دو بعد جسمی نادیده گرفته نمیشود، زیرا عشق صوفیانه راهی به خداوند از طریق تأمل در زیبایی جسمانی است. - غنیمی هلال، . - 22 :1392

ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی

ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی - قرن پنجم - منظومهای است عاشقانه در قالب مثنوی که به بیان و شرح دلدادگیهای ویس و رامین پرداخته است. این منظومه از جهت لفظ و بیان، ساده و شیوا و روان است. در این منظومه، شاه موبد با زنی به نام شهرو پیمان میبندد که اگر دختری زاد او را به زنی به موبد بدهد، چندی بعد شهرو صاحب دختری میشود و نام وی را ویس مینهد، پس از رسیدن دختر به سن رشد برخلاف پیمانی که با موبد بسته بود، او را به برادرش ویرو میدهد، موبد شاه که مردی پیر است از این پیمانشکنی ناراحت میشود و در همان شب عروسی دختر را میرباید . ویس پس از این واقعه با خود پیمان میبندد که تن خود را هرگز تسلیم موبد نکند و در این راه دایه نیز او را یاری میرساند. پس از آن میان ویس و رامین برادر موبد که از کودکی باهم آشنایی داشتهاند پیوند مهر برقرار میشود.

ادامهی داستان شرح ملاقاتهای پنهانی ویس و رامین و خیانتهای آن دو به موبد و بی-وفایی رامین به ویس است، تا سرانجام پس از مرگ موبد ویس و رامین رسما به ازدواج یکدیگر درمیآیند.اجتماعی که این داستان در آن پدید آمده است، یک اجتماع آزاد و بیبندو بار اشرافی است که در آن به ویژه زنان به آزادی نسبتا بزرگی دست یافته بودند، که خواه ناخواه راه را برای معاشرت آنها با مردان باز میکرد و یک چنین روابطی همیشه در چارچوب قوانین شرعی و اخلاق رسمی باقی نمیماند و بسیار پیش میآمد که زنان - حتی زنان شوهردار- آشکار و پنهان با مردان بیگانه رابطهی عشقی برقرار میکردند. نمونهی این روابط آزاد را نه تنها میان ویس و رامین بلکه میان زنان دیگر چون شهرو و گل نیز میبینیم، چنانکه یک جا دایه به ویس میگوید:
زنان مهتران و نامداران                                بزرگان جهان و کامگاران
همه با شوهرند و با دل شاد                          جوانانی چو سرو و مرد و شمشاد
اگرچه شوی نامبردار دارند                             نهانی دیگری را یار دارند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید