بخشی از مقاله
چکیده
شیخ فخر الدین آذری اسفراینی از شعرا و عرفای برجسته خراسان در قرن نهم هجری به شمار میآید که دوره ای از زندگانی خویش را در هند به سر برد و به جهت سرودن اشعار نغز نزد سلاطین بهمنی دکن از ارج و قرب بسیار برخوردار شد. وی دراین مدت تاثیرات فکری، ادبی و مذهبی زیادی بر دربار سلاطین بهمنی گذاشت و نیز در گسترش تصوف و عقاید شیعی در دکن نقش موثری داشت. مقاله حاضر کوشیده است به روش توصیفی تاثیرات آذری اسفراینی را بر دربار سلاطین بهمنی دکن بررسی نماید.
مقدمه
اسفراین یکی از شهر های قدیمی خراسان بزرگ محسوب می شود که در دامنه کوههای شاه جهان و آلاداغ واقع شده شهر قدیم آن اینک به نام خرابههای شهر بلقیس خوانده میشود و در چند کیلومتری جنوب شهر فعلی واقع شده است. نام قدیمش را بعضی اسبراین یا سپهرآئین دانسته و زادگاه خسرو انوشیروان پسر قباد از پادشاهان ساسانی را در این مکان دانستهاند. اکثریت مردم این شهر شافعی و یا حنفی بودند که در دوران سربداران به آئین شیعه گرایش یافتند. این شهر از گذشته های دور ادبا و دانشمندان بزرگی همچون ابو العباس، فضل بن احمد اسفراینی وزیر سلطان محمود غزنوی، ابو حامد، ابو اسحاق، ابو الفتوح محمد بن فضل و نور الدین عبد الرحمن را در خود پرورده است. شیخ فخر الدین حمزه بن علی ملک طوسی اسفراینی یکی از نمونه های برجستهی این ادیبان و دانشمندان است که مدفنش هم اینک بصورت ویرانهای در شهر قدیمی قرار گرفته است
وی از مشاهیر و مفاخر بزرگ خراسان در قرن نهم هجری به شمار میآید که مدتی از عمر خود را در هند و در خدمت سلطان احمد و فرزندش سلطان علاء الدین گذرانده است.
این مقاله در صدد است نقش این عارف و شاعر خراسانی را بر دربار سلاطین بهمنی و نقش وی در ترویج زبان فارسی و شیعه اثنی عشری را بررسی نماید.
زندگی نامه شیخ فخر الدین حمزه بن علی ملک طوسی اسفراینی بیهقی متخلص به »آذری« شاعر، عارف و محقق قرن نهم هجری -784 - 866 ه ق - در مرو به دنیا آمد. پدرش خواجه علی ملک از سربداران صاحب منصب اسفراین بود. چنانکه دولتشاه سمرقندی میگوید: »نسب شیخ آذری طوسی اسفراینی به معین صاحب الدعوه احمد بن محمد الزمچی الهاشمی المروزی میرسد
« - دولتشاه سمرقندی،1385،ص - 718آذری. در نزد محیی الدّین طوسی قرآن و حدیث را فراگرفت وبه همراه استاد به حج رفت.شیخ محی الدین در حلب از دنیا رفت و پس از مرگ وی، شیخ آذری به شاه نعمت االله ولی روی آورده شاگردی و مریدی وی را انتخاب نمود و به خرقه خلافت رسید - شیروانی، 1315،ص527 و گوپاموی،1387، . - 56-55 شیخ آذری که از مشاهیر شعرای زمان خود بود به داشتن فهم و زکاوت مشهور و در مرثیه سرایی اهل بیت دست توانایی داشت به طوری که تا زمان محتشم کاشانی کسی نتوانسته بود از وی تتبع نماید
به استناد تاریخ فرشته وی به همراه شیخ صدرالدین رواس سفری به مشهد داشته که درآنجا با الغ بیگ دیدار کرده و علت تخلص خود را چنین بیان نموده است: »الغ بیگ پرسید تخلص شما چیست شیخ گفت چون فقیر در ماه آذر متولد شده بنا برآن آذری تخلص کرده است میرزا فرمود شما شاعر پیشه نبوده اید آن آذر به ضم ذال است نه بفتح. شیخ در بدیه گفت که ذال ماه آذر سالها در مقام ذل و خواری گذرانید و پشتش دوتا گشته نزدیک بدان شده بود که پشت دگرش واقع شود اما در مقام شعور و ادراک آمده قایم گشت و پشتش راست شد
میرزا الغ بیگ که از طبع بلند شیخ آذری به شعف آمده بود با او به نیکی صحبت کرد و خواستار همنشینی با وی شد و انعام و هدایای فراوانی به او بخشید. به نظر می رسد که پیش از این نیز شیخ آذری با الغ بیگ دیداری داشته چراکه خود وی نقل کرده است که زمانی که امیر تیمور صاحبقران در قشلاق قراباغ بوده، شیخ به همراه دایی خود که قصهخوان صاحبقران بوده به آنجا میرود و در آن ولایت با میرزا الغ بیگ آشنا میشود.
شیخ مدت چهل روز با شاهزاده به سرمیبرد »از آن سبب او را بمن انس دست داده بمقتضای طفولیت و حداثت سن شیوه ارسل معنا اخانا یرتع و یلعب ملازمتش مسلوک میداشتیم« بعد از آن از ملازمت شاهزاده دور میافتد تا اینکه درسال 852 ق که الغبیگ خراسان را تسخیر میکند برای مدتی در اسفراین اقامت میگزیند. در این زمان که شیخ آذری پیر شده بود در لباس فقرا بخدمت وی می رسد، وقتی چشم الغ بیگ بر شیخ می افتد از وی میپرسد »تو مصاحب و آشنای ما مینمائی تو خواهرزاده قصهخوان ما نیستی؟« شیخ از این هوش و حافظه الغ بیگ متحیر شده و وی را مدح وثتا میکند
شیخ آذری که در جوانی شعر و شاعری را پیشه خود ساخته بود پس از چندی به علوم دینی پرداخت و در میان سالی به طریقت درویشان و صوفیان گرایش یافت به همین دلیل هم از اسفراین به حجاز رفت
پس از حج گزاردن عازم دکن شده و بعد از حدود بیست سال اقامت در دکن به وطن بازگشت. وی 30 سال پایانی عمر خود را در اسفراین سپری کرد و در این مدت به عبادت، سیر وسلوک و تصنیف کتب واشعار مشغول بود.
شیخ آذری در سال 866 ق در اسفراین از دنیا رفت و درهمانجا به خاک سپرده شد.
آذری در دکن قبل از ورود مغولان به هند،میان ایران و این کشور روابطی در سطح دیپلماتی پدید نیامد، اما مسلماً ارتباط فعالی درزمینه فرهنگ، عقاید و تجارت بین آنها وجود داشت. این مساله منحصر به دربار مغولان وشمال هند نبود چراکه سلاطین دکن نیز ارتباط فرهنگی با ایران داشتند و این ارتباط در دوره صفویه به اوج خود رسید. مهم ترین نتیجه این ارتباط، مهاجرت ایرانیان به هند و دکن بود.
کلمه دکن برگرفته از واژه سانسکریتِ دکشینا1به معنای سمت راست یا جنوب گرفته شده و برای نامیدن جنوب شبه قاره هند به کار رفته است. این واژه درمقابل هندوستانکه عموماً به بخش شمالی هند اطلاق می شود، مفهوم روشنتری به خود می-گیرد.
و دانشنامه جهان اسلام، در طول تاریخ حکومت های مختلفی بر دکن تسلط داشتند. حکومت بهمنیان اولین حکومت مستقل اسلامی در دکن بود که به دنبال شورش امیران صده2در دوران محمد بن تغلق - حک - 752-725 اعلام استقلال کردند
موسس این سلسله علاءالدین حسن کانگوی بهمنی است که نسبی ایرانی دارد. این حکومت که از سال 934-748 ق بر دکن اعمال قدرت داشتند هجده سلطان داشت. سلاطین بهمنی بسیار دانش دوست، مشتاق همنشینی علما و دانشمندان بودند لذا از دروران سلطنت محمد بن تغلق قلمرو وی به چندینشِق و هر شق شامل چندین شهر، هر شهر دارای چندصَده و هر صده شامل صد روستا بود.