بخشی از مقاله

چکیده

سرزمین خراسان از دیرباز مهد عرفان اسلامی و دیاری عارفپرور بوده است و در تاریخ درازنای آن به شمار چشمگیری از عارفان برجسته و پیران نامدار برمیخوریم که از قضا برخی از آنان هنوز چنانکه باید، شناخته نشدهاند و قدرشان دانسته نشده است.

یکی از این کسان، شیخ زینالدین ابوبکر خوافی است که از عرفای مهم سدههای هشتم و نهم خراسان عهد تیموری و متعلق به سلسله سهروردیه به شمار میرود و گذشته از پایبندی سخت به عرفان تشریعی، دارای افکاری جالب توجه مثل مخالفت آشتیناپذیر با وحدت وجود، فلسفهستیزی و رد آراء اسماعیلیه؛ و آثاری حائز اهمیت مانند منهج الرشاد و چند اثر دیگر به فارسی و عربی است.

همچنین سلسلهای منسوب به او به نام زینیه- که شاخهای از سلسله سهروردیه محسوب میشود- ابتدا در ماوراءالنهر و سپس در آسیای صغیر و سرزمینهای عثمانی پدیدار شد و تا مدتها فعال بود. در این پژوهش برآنیم تا ضمن ارائه شرح حالی مختصر از زین خوافی، به معرفی و بازخوانی آراء و آثار او نیز بپردازیم بدین امید که بتوانیم به شناخت بیشتر و بهتری ااینز عارفِ گمنام خراسانی دست یابیم.

مقدمه

مروری بر تاریخ تصوف و عرفان اسلامی مسجل میدارد که دیار پهناور و دیرینهسال خراسان مهد شکوفایی و بالندگی تصوف و عرفان بوده و پیران و مریدان نامداری را در دامان خود پرورانده است که بسیاری از ایشان آثاری مکتوب به نظم و نثر پدید آورده و در رشد و کمال و تناوری درخت کهنسال تصوف و سلوک عرفانی و ... گامی یا گامهایی کوتاه یا بلند برداشتهاند. ولی باید توجه داشت که چه بسیار عارفان و سالکان بلندمرتبه و صاحب مقامی که هنوز در پس پرده ابهام ماندهاند و نام و نشان و اندیشههاشان- به طرزی شایسته و بایسته- شناسایی و معرفی نشده است.

شیخ زینالدین از زمره این افراد است و با آن که در دوران حکومت تیموریان - همزمان با فرمانروایی شاهرخ میرزا - میزیسته و معاصر و معاشر مشایخ و عرفای نامداری بوده، ولی به اندازه آثار مکتوب و غیر مکتوبی - آثار وقفی، تربیت شاگردان و مریدان و به جا ماندن سلسله زینیه به نام او - که در تصوف از خود به یادگار گذاشته، برخوردار از نام و آوازه نیست. در این جستار بر آنیم تا ضمن مروری بر شرح حال وی، با آثار و آراء عرفانیاش بیشتر آشنا شویم و این عارف برجسته را که کمتر از دیگر پیران خراسان مورد توجه و تحقیق قرار گرفته است، هر چه بیشتر و بهتر معرفی نماییم.

شرح حال زینالدین خوافی

باید خاطرنشان کرد که راجع به شرح حال، حوادث و سوانح زندگی و آراء و افکار وی مطالب زیادی در منابع ذکر نشده و اشاراتی جستهگریخته درباره او به جا مانده است. برای آگاهی از زندگی خوافی بهتر است در چند فقره آن را بررسی کنیم.

زمان و مکان تولد

زینالدین ابوبکر محمد بن محمد بن علی، معروف به "زین خوافی" از عارفان نامدار دوران تیموری و در سلک اکابر مشایخ سلسله سهروردیه است که نفوذ معنوی زیاد و مریدان فراوانی داشته است. وی در سال 757 ق در روستای برآباد خواف1 متولد شد. در مکان تولد او تردیدی نیست، زیرا همعصرانش بدین نکته تصریح داشتهاند

تحصیلات و مسافرتها

زین خوافی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی در برآباد، به منظور تکمیل تحصیلات و کسب فیض و معرفت به هرات رفت و علوم ظاهری را در جوانی در آنجا فرا گرفت و تا آخر عمر در آنجا به سر برد. شهر هرات در آن روزگار مخصوصاً از وقتی که شاهرخ تیموری آن را به پایتختی خویش برگزید، رونق و شکوفایی علمی، فرهنگی، دینی، عرفانی، ادبی، هنری و اقتصادی شایانی یافت و به مرکز تجمع و تردد و همچنین زیستگاه خیل بیشماری از عالمان، دانشمندان دینی، ادبا و شعرا، عرفا و هنرمندان تبدیل شد.

. 1 در باب موقعیت جغرافیایی "برآباد" و "خواف" دو نظر مطرح است: برخی آن را همان شهر خواف فعلی در استان خراسان رضوی میدانند و کسانی این مناطق را جزو توابع هرات میشمارند.

زین خوافی همچون بسیاری از سالکان طالب کمال پای در راه سفر نهاد و سالیانی چند را به سفر در نقاط مختلف سپری کرد و به شهرها و سرزمینهای زیادی ازجمله تبریز، بغداد، بیت المقدس، مصر و ماوراءالنهر رفت و در هر دیاری به کسب علم و معرفت از استادان و مشایخ آنجا همت گماشت.مدتی بعد، برای ادامه و تکمیل تحصیل خود رهسپار تبریز شد. در آنجا به ترک و تجرید علاقه یافت و به مجلس کمال خجندی راه پیدا کرد 

 اما به دلیل اختلاف مشرب با خجندی دل و دست به ارادت او نداد و سراغ یکی دیگر از مشایخ تبریز به نام اسماعیل سیسی رفت. شیخ سیسی به دلیل کهولت سن او را نپذیرفت و به مصر نزد نور الدین عبدالرحمان مصری فرستاد . خوافی در طی این سفر با مولانا یعقوب چرخی- از مشایخ نقشبندیه- همدرس شد 

در مصر، عبدالرحمان مصری زین خوافی را به مریدی پذیرفت، تلقین ذکر کرد و به خلوتش نشاند. عبدالرحمان مصری اجازهنامهای برایش نوشت و در آن قید کرد که خوافی مستحق خلوت و پذیرای واردات غیبی و فتوحات شده و صاحب درجات و مقامات است و از خداوند درمیخواهد که او را مقتدای پرهیزکاران قرار دهد تا به مقام حقیقی که همان توحید است، برسد. همچنین طاقیه - کلاه - خویش را به رسم یادگار به خوافی بخشید

از عجایب سلوک خانقاهی خوافی- براساس اجازهنامه نور الدین عبدالرحمان مصری- این است که او در چهارمین روز خلوت مجذوب شده و به "فتوح معنوی" دست یافته و در سه روز دیگر از قیود تفرقه خالی گشته، به شهود جمع متوجه شده و به مقام درک حقیقت توحید رسیده است

گویند در بازگشت از مصر به سوی خراسان، مدتی در بغداد رحل اقامت میافکند و دیدارها و گفتگوهایی بین او و مشایخ و عرفای آن دیار دست میدهد. در ملاقات با پیر تاج گیلانی، پیر تاج کلاهی را که نورالدین مصری به یادگار به خوافی داده بود، از او خواست و زینالدین به حکم ادب کلاه را به او تقدیم کرد. نقل کردهاند که همان شب در خواب دید که کلاه بالهن از او شِکوه داشت که چرا کلاه را بر سر خمّاری ناپرهیزکار گذاشته است. چون شیخ بیدار شد، در پی پیرتاج رفت و وی را در میکدهای پیدا کرد. به دوستی که همراهش بود، گفت تا کلاه از سر پیرتاج برگرفت و بدین ترتیب، خاطر زینالدین آسوده گشت

در باب اجازهنامه وی روایتی جالب و کرامتگونه نقل کردهاند. گویا در راه بازگشت از مصر، اجازهنامهاش را در بغداد جا میگذارد و بعد از مدتی طولانی، باری دیگر سفر مصر در پیش میگیرد و به نیت دریافت اجازهنامهای دیگر از استاد راهی مصر میشود، اما زمانی بدان جا میرسد که شیخ عبدالرحمان مصری دار فانی را وداع گفته است. ولی چون به خلوتخانه شیخ، که دیگر مضبوط نبود و در آن باز بود، درمیآید، اجازهنامه را در آن جا "بیتفاوتی مگر در چند حرف" مییابد

به قول جامی، خوافی اذعان شگفتی میکند و به درستی نمیداند که آیا آن اجازهنامه همان مسوده اصلی بوده که اجازهنامه اول را از روی آن نوشته بود یا آن که مرادش به نور ولایت دریافته بود که اجازت او فوت شده و زینالدین به آنجا بازخواهد گشت و درنتیجه دوباره آن را برایش نوشته بود. به هر تقدیر، بقای آن اجازهنامه پس از مدتی مدید در آن خلوتی که درش باز بوده، بیشباهت با کرامت نیست

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید