بخشی از مقاله

مقدمه

سفرنامهنویسی از شیوههای مهمّ و دیرپای گزارشنویسی در ادبیّات ملتهای دنیا و از جمله ادبیّات فارسی است کهانواع گوناگونی دارد: یکی سفرنامههای واقعی که شرح مسافرتهایی است که در عالم واقعی انجام شده است و نویسنده شرح دیدهها، شنیدهها، خاطرهها و رخدادهایی را که در جریان سفر داشته، به رشته تحریر در آورده است؛ مانند سفرنامهی ناصرخسرو قبادیانی، ابنبطوطه از مراکش و مارکوپولو از ایتالیا. دیگری سفرنامههای خیالی که نویسنده در عالم واقع آن را انجام نداده است؛ بلکه نظر و دیدگاه خود را در قالب سفرنامه میآورد و نویسنده واقعیتها و نابه-سامانیهای جامعهی خود را نقد و بررسی میکند؛ مانند سیاحتنامه ابراهیم بیگ از زینالعابدین مراغهای از دورهی قاجار. سوم سفرنامههای تمثیلی که سفرِ غیر واقعیِ نویسنده در حالت رؤیا به جهانی دیگر است و در حقیقت گزارشی از تفکّر و خیال نویسنده دربارهی امری باطنی و اعتقادی که نویسنده پیام خود را در قالب قصه و تمثیل بیان میکند، مانند ارداویرافنامهاز موبدان زرتشتیِ زمان اردشیر بابکان، کمدی الهی از ادیب ایتالیایی دانته.1

سفرنامهنویسی در میان آثار ادبی منثور جایگاهی ویژه دارد و نوع واقعی آن به دو صورت نوشته میشود: »یک نوع سفرنامه این است که نویسنده هرچه را در روز با آن برخورد کرده است مانند گزارش منعکس میکند و نوع دوم سفرنامه آن است که نویسنده پس از سفر، آنچه را که در ذهنش برجسته مانده است، ذکر میکند که بیشتر سفرنامه-های بر جسته تاریخی و ادبی چنین ساختاری دارند، مثل سفرنامه ناصرخسرو - «ایروانی، . - 81 :1386 در میان سفرنامههای اوّلیه و قابل توجّه در زبان فارسی، سفرنامهی ناصرخسرو 394-481 - ه. ق - است که در بخشی از آن به سفر و مناسک حجّ پرداخته است و در میان نویسندگان معاصر، جلال آلاحمد 1302-1348 - ه. ش - نیز به ثبت مشاهدات خود در سفرحجّ با نام خسی در میقات پرداخته است.

این دو سفرنامه که در زمرهی سفرنامههای واقعی جای دارندقاعدتاً، میبایست شبیه به هم نگاشته شده باشند؛ امّا تفاوت در دیدگاههای نویسندگان، فاصلهی زمانی بسیار در نگارش دو سفرنامه،تغییر و تحوّلات اجتماعی و سیاسی فراوان و... باعث گردیده تا از پارهای جهات با هم اختلاف داشته باشند که بررسی آنها موضوع کار این مقاله است. از جملهی این اختلافات میتوان به جنبههای نگارش، محتوا، توصیف، معرفی سرزمینها و شهرهای روزگار نویسنده اشاره کرد، که در دو اثر قابل بررسی مقایسهای میباشند.انگیزه نویسندگان از رفتن به حجّ معمولاً هر سفری با انگیزه و هدف خاصی صورت میگیردناصرخسرو. و آل احمد نیز سفر زیارتی حجّ را برای مقصودی در پیش گرفتهاند که در آثار خویش به آن اشاره کردهاند. ناصرخسرو نیل به توانگری و بیداری حقیقی را مقصد سفر خود میداند و در ابتدای سفرنامه پس از معرفی خود به یک باور عامیانه اشاره میکند که: »در روز قرآن رأس و مشتری بود گویند که هر حاجت در آن روز خواهند باری تعالی و تقدّس روا کند به گوشهای رفتم و دو رکعت نماز بکردم و حاجت خواستم تا خدای تبارک و تعالی مرا توانگری حقیقی دهد« - ناصرخسرو، . - 1 :1381

وی همین را عامل خوابی میداند که پس از یک ماه مَیخواری دیده است و مینویسد: »شبی در خواب دیدم که یکی مرا گفتی: »چند خواهی خورد از این شراب که خرد از مردم زایل کند اگر بهوش باشی بهتر.« من جواب گفتم که: »حکما جز این چیزی نتوانستند ساخت که اندوه دنیا کم کند.« جواب دادی: »در بیخودی و بیهوشی راحتی نباشد حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهوشی رهنمون باشد؛ بلکه چیزی باید طلبید که خرد و هوش را بیفزاید.« گفتم: من این از کجا آرم؟ گفت: جوینده یابنده باشد و پس سوی قبله اشارت کرد و دیگر سخن نگفت - «همان: . - 2 در واقع ناصرخسرو با این خواب، سفر هفت سالهی خود را به مکانهای مختلف توجیه کرده و آن را سبب بیداری از خواب چهل سالهی زندگیش دانسته و مینویسد، پس از آن خواب: »به مسجد جامع شدم و نماز کردم و یاری خواستم از باری تبارک وتعالی به گزاردنِ آنچه بر من واجب است و دست بازداشتن از منهیّات و ناشایست چنانکه حقّ سبحانه و تعالی فرموده است - «همان: - 3

امّا. با وجود اینکه آل احمد در جای جای خسی در میقاتبه صراحت از توجّه خویش به سفرنامهی ناصرخسرو پرده برداشته است و آنجا که به فلسفهی حجّ میاندیشد، مینویسد: ما» چه فُرادا و چه به اجتماعدرِ، دنیای کشف و عمل را به روی خود بستهایم. و حال آنکه چه فرد و چه جمع وقتی معنا پیدا میکند که از فرد به جمع، به قصد کشفی یا عملی روانه شوی یا به عکس. عین آن داعی قبادیانی - «آل احمد، - 119 :1379 یا در جایی دیگر مینویسد: »باید رفت و بود و دید و شهادت داد که از عهد ناصرخسرو تا کنون چه فرقها کرده یا نکرده - « آل احمد، . - 231 :1379 آل احمد بیش از هر چیز،کنجکاو است و علّت سفر خود را نه تنها در ابتدای اثر خویش، بلکه هر بار به گونهای مطرح میکند، برای نمونه در جایی مینویسد: »این جور که میبینم این سفر را بیشتر به قصد کنجکاوی آمدهام. عین سری که به هر سوراخی میزنم.

به دیدی نه امیدی و این دفتر نتیجهاش - «همان: - 229 و در جایی دیگر، جست و جوی برادرش را بهانه میکند و مینویسد: »اگر اعتراف است یا اعتراض یا زندقه یا هر چه که میپذیری، من در ین سفر بیشتر به جست و جوی برادرم بودم و همهی آن برادران دیگر تا به جست و جوی خدا. که خدا برای آنکه به او معتقد است، همه جا هست - «همان: - 231نگاه. آل احمد به حجّ و هدف غایی آن مایههایی از عرفان و فلسفه دارد. آنجا که به گم شدن خود در اجتماع به عنوان هدف سفر اشاره میکند و مینویسد: »میخواهد خودش را بیشتر گم کند - «همان: - 15همان، دوری از منیّت مورد تأکید عارفان را متذکر می شود و آنگاه که به درد و سختیهایش توجّه میکند، در بند خود بود را نکوهش میکند و مینویسد: »آمدهای حجّ و آن وقت این همه در بند خود بودن؟ اگر مردی این دواخانهی قراضهی سفری را فراموش کنو. اصلاً خودت را - «همان: . - 27

حجّ در سفرنامه و خسی در میقات ناصرخسرو تنها بخشی از سفرنامه را به حجّ اختصاص داده؛ امّا تمامی سفرنامهیخسی در میقاتِ آل احمد در موردسفر زیارتی حجّ است که بیست و سه روز طول کشیده است و به تبع بیشتر از سفرنامه به این موضوع پرداخته است. »هم حسب حال زائران است، هم حاوی اوصافی دربارهی تمدن و وضع ادارهی کاروانها، کردار حاجیها، سازمان اداری، حمله به شرکتهای خارجی، وصف شاعرانه از رویدادها و مناظر - «دستغیب، . - 54 :1380خسی در میقات نگاه انتقادی و هدفمند نویسندهاش را از وضع عرفاتمِنی،، و ذبح گوسفندان و... انعکاس میدهد و برای کاهش نابهسامانیها، راهکار بینالمللی کردن شهرهای زیارتی را پیشنهاد میدهد. این شیوهی نگرش و گزارش آل احمد نسبت به حجّ و آیین آن، بسیار متفاوتتراز نگاه صرفاً توصیفیِ ناصرخسرو به این سنّت دینی است.

امّا ناصرخسرو در توصیف چیره دست و تواناست و بیشتر گزارشات وی از حجّ، بر روی توصیف مکانها متمرکز است. وی نهایت دقّت را به کار برده و مشاهدات خود را همراه با جنس و اندازه و دیگر ویژگیهای موصوف بیان کرده است. برای نمونه میتوان به توصیفات دقیق وی از مسجدالحرام، کعبه، داخل کعبه، چگونگی گشودن در کعبه و... اشاره کرد و آنجا که »در کعبه« را توصیف میکند، مینویسد: درِ» کعبه دری است از چوب ساج، به دو مصراع و بالای در شش ارش و نیم است. و پهنای هر مصراعی یک گز و سه چهار یک، چنانکه هر دو مصراع سه گز و نیم باشد و رویِ در و در افزارهم نبشته است و بر آن نقرهکاری و دایرهها و کتابتها نقاشی منبّت کردهاند و کتابتهای بزر کرده و سیم سوخته و در رانده و این آیت تاإنّآخرأوّلبرآنجابَیتٍنوشته:وضِعَ» لِلنّاس لَلَذّی بِبَکه« الآیه . و دو حلقهی نقرهگینِ بزرگ که از غزنین فرستادهاند بر دو مصراع در زده، چنانکه دست هر کس که خواهد بدان نرسد و دو حلقهی دیگر نقرهگین، خُردتر از آن هم بر دو مصراعِ در زده، چنانکه دست هر کس که خواهد بدان رسد.

و قفلی بزرگ از نقره بر در این دو حلقهی زیرین بگذرانیده که بستن در به آن باشد و تا قفل بر نگیرند در گشوده نشود - «ناصرخسرو، . - 130- 1 :1379آل احمد نیز به توصیف مشاهدات خویش پرداخته و میتوان گفت این دقّت نظر را از لابهلای توصیفات کم؛ امّا دقیق ناصرخسرو مایه گرفته است، برای نمونه وی در توصیف مسجد فتح آورده است: »مسجد فتح بر یک بلندی است. ناظر بر مسیلی که سلمان خندق را در آن کندآبی. که از اُحُد سرازیر میشود میپیچد پشت کوه سلع، و میرود به غربی مدینه و همین جا است و مسیل مانند است و بر کناره همین مسیل، در دامن کوه، مسجدهای تاریخی آن واقعه چیده. پس از مسجد فتح مسجد سلمان است - «آلاحمد، - 93 :1379امّا. نویسندهی معاصر نیازی به توصیف صرف مکانها نمیبیند و در خسی در میقاتتنها به توصیف مکان و آداب حجّ توجّه نشده؛ بلکه گاه تفکّرات و اندیشههای آل احمد با زبان شعر، عرفان، فلسفه یا انتقاد مطرح شده است.

برای نمونه وی پس از سعی میان صفا و مروه تأملات فلسفی و عارفانه را در هم آمیخته و مینویسد: »از مسعا که در آمدی بازار است. تنگ به هم چسبیده. گوشهای نشستم و به پشت دیوار مسعا، داشتم با یکی از این »کولا «ها رفع عطش میکردم و به چیزی که جایی از یک فرنگی خوانده بودم، به قضیّهی »فرد« و »جماعت« میاندیشیدم. و به این که هر چه جماعت در برگیرندهی »خود« عظیمتر، خود به صفر نزدیک شوندهتر. میدیدم »من« شرقی که در چنین مساواتی در برابر عالم غیب، خود را فراموش میکند و غم خود را، همان است که در انفراد به حدّ تمایز رسیدهی خود در اعتکافدعوی، الوهیّت میکند. عین همان زندیق میهنهای یابسطامی و دیگران... - «همان: - 118یا. احوال خود و همراهانش را در شب مِنی، با توصیفات شاعرانهای چون تشبیه شنها به اجاقهای پراکنده شرح داده و مینویسد: »دیشب سختترین شبی بود که در این سفر گذراندیم. از نه تا ده و نیم از نو بر سرهمان باری راندیم.

و همانجور در احرام. ودر همان سرما. و از همان راه برگشتیم تا رسیدیم میان تنگه-ای که انباشته بود از اتوبوس و سواری و کامیون. و در تاریکی؛ چشمک جرقهی اجاقهای پراکنده - «آل احمد، :1379 . - 155 وی برخلاف ناصرخسروگاه، از احساساتی که در مراسم حجّ به او دست میدهد پرده بر میدارد؛ برای نمونه در توصیف سعی میان صفا و مروه، تنها به شرح محیط و احوال نپرداخته است و از بیخودی یاد میکند و مینویسد: »نهایت این بیخودی را در دو انتهای مسعا می بینی. که اندکی سربالاست و باید دور بزنی و برگردی. و یمنیها هربار که میرسند جستی میزنند و چرخی و سلامی به خانه و از نو... که دیدم نمیتوانم. گریهام گرفت و گریختم - «همان: . - 116آل احمد گاهی از توصیفات ناصرخسرو الهام گرفته و بهیانب اموری پرداخته است که در سفرنامه نیز به آن توجّه شده است.

برای نمونه ناصرخسرو به چرهایغ کوه جبل الرّحمه توجّه داشته و اینگونه توصیف میکند که: »این پسر شاددل بر سر جبل الرّحمه چهار طاقی ساخته عظیمکه، روز و شبِ عرفات، بر گنبد آن خانه چراغها و شمعهای بسیار بنهند که از دو فرسنگ بتوان دید - «ناصرخسرو، . - 139 :1381 آل احمد نیز در همین مورد آورده است: » در همهی صحبتها سخنی هم هست از جبل الرّحمه. که از راه که میرسیدیم هیکلش را از دور دیدمبا. جرقّههای جا به جا شوندهی چراغهای دستی بر دامنهاش و بالایش - «آل احمد، - 145 :1379؛ امّا میبینیم که توصیف ناصرخسرو ساده است و توصیف آل احمد شاعرانه.ناصرخسرو به صورتی مختصر به شرح مناسک حجّ و آداب شرعیِ آن پرداخته و بر این باور است که در کتب مربوطه به خوبی شرح داده شده است و هیچگاه اندیشهها و حالات معنوی خود رابیان نکرده است که علّت آن را میتوان در نیاز مردم روزگار نویسنده یافت که بیشتر خواهان تصویری از مکان حجّ بودهاند. برای نمونه وی در مورد آخرین

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید