بخشی از مقاله

مقدمه

سفرنامه ها منابعی چند بعدی هستند که همزمان اطلاعات تاریخی، زبانی، جغرافیایی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و دینی را در اختیار قرار دادند. برخی سابقه تاریخی سفرنامه نویسی فارسی را به برزویه طبیب، پزشک خسرو انوشیروان در عهد ساسانی نسبت میدهند اما بیشتر پژوهشگران کهن ترین سفرنامه فارسی را ازآن ناصرخسرو قبادیانی میدانند و پس از آن تعداد زیادی از سفرنامهها در دوران صفوی و قاجار تولید شدهاست.

بررسی سفرنامهها به بررسی سفرنامهها از بعد زبانشناختی سابقهی در میان محققان ما ندارد، گرچه از جنبههای تاریخی و ادبی بررسیهایی انجام شده است.

در این پژوهش بر بررسی بخش حج دو سفرنامه ناصرخسرو - 481- 394 - و سیفالدوله - 1339-1288 - خواهیم پرداخت. ناصرخسرو که به اعتقاد اکثریت ادیبان و تاریخنگاران دارای دو دوره زندگی است و پس از یک تحول روحی تصمیم به سفر حج خانه خدا کرد و دست از اعتبارات سیاسی و دولتی خود شست و سیف الدوله سلطان محمد به سفر حج رفت و سفرنامه خویش را نگاشت. 2 این تحقیق در پی ارائهای تحلیلی زبانشناختی از بخش سفرنامه مکه ناصرخسرو و سیف الدوله است که طی آن به بازنمود ایدئولوژی و قدرت در این دو اثر نیز مورد بررسی قرار میگیرد.

در آثار ادبی کلاسیک پارهای از ویژگیهای حاکمان، مسائل کلان سیاسی و حکومتی آنها در قالب نثر متجلی شده است که سفرنامهها را نیز شامل گردیدهاست. مطابق نظر اغلب متفکران حوزه جامعه شناسی ادبیات نیز، ارتباط و پیوند ادبیات با سیاست به گونهای است که به دشواری میتوان میان متون ادبی، سیاسی و فلسفی مرزی قائل شد. در ادبیات غرب آثار میلتون، شلی، روسو و تولستوی و سارتر نمونه کامل این دسته از متون است

دلیل به کارگیری روش تحلیلگفتمان برای این تحقیق از آنروست که تحلیلگفتمان موضوعی میان رشته ای است که ریشه در رشته زبانشناسی همگانی دارد و رویکرد نوین آن، زبانشناسی انتقادی و به دنبال آن تحلیلگفتمان انتقادی، در دهههای اخیر گستره وسیعی همچون رشتههای ادبیات، جامعه شناسی، فلسفه، علوم سیاسی، هنر و روانشناسی را در برگرفته است. اگر بپذیریم که هر آنچه که به زبان گفتار و نوشتار مربوط میشود در حوزه تحلیلگفتمان جای می گیرد پس میتوان ادبیات شفاهی و مکتوب ملتها را از هر زبانی از جمله زبان و ادبیات فارسی که بخش اعظم زبان، فرهنگ در دوره قاجار نام دو شخص سیف الدوله بوده است که در متون گاهی با یکدیگر خلط گردیده است.

یکی پسر فتحعلی شاه است و دیگری نوه وی و پسر عضدالدوله بوده است. سیف الدوله پسر سی وهشتم فتحعلی شاه بعد از معزول شدن از حکومت اصفهان براثر مخالفت با سلطنت محمدشاه، به ناچار با مادرش به زیارت عتبات عالیات میرود و در بغداد مقیم میشود. ولی حاج سیف الدوله برطبق مندرجات سفرنامه حاضر در رکاب ناصرالدین شاه به مازندران می رود.

اما باوجود این گونه شباهتهای شبه برانگیز دلایل محکمتری وجود دارد دال بر اینکه نویسنده سفرنامه حاضر نوه فتحعلی شاه می باشد نه فرزند او.حال باتوجه به مطالب اخیر بهتر است آنچه که در فهرست نسخههای خطی فارسیراجع به سیف الدوله آمده، در اینجا آورده شود: »

سلطان محمدمیرزا سیف الدوله چهل و چهارمین فرزند فتحعلی شاه ، زاده در 1227 از مادری گرجی به نام تاج الدوله..

این هم مشکلی دیگر زیرا به نوشته تاریخ رجال ایران، سلطان محمدمیرزا سیف الدوله متولد1228 هجری است و پسر سی و هشتم فتحعلی شاه از طاووس خانم تاج الدوله زن سوگلی او بوده است و هویت مردم ایران را تشکیل میدهد در چهارچوب تحلیلگفتمان انتقادی و نقد زبان شناختی، تحلیل و تفسیر نمود و سبک فردی و دورهای ادبیات فارسی را نیز با نگاه انتقادی شناسایی و معرفی کرد.

در این مقاله چهارچوب، تحلیلگفتمان روش فرکلاف است تا که در آن توصیف، تفسیر و تبیین متن طی مراحلی صورت میگیرد. هدف این مقاله در سطح توصیف رسیدن به پاسخ پرسشهایی زیر است: چه نوع روابط معنایی - هم معنایی، تضاد معنایی، شمول معنایی و... - میان واژگان در هر دو سفرنامه وجود دارد؟ فرآیندهای اسم سازی مورد استفاده کدامند؟ جملات معلوم اند یا مجهول؟ مثبت اند یا منفی؟

از کدام وجوه - اخباری، غیراخباری - استفاده شده است؟ کیفیت ضمایر چگونه است؟ اگر پاسخ مثبت است نحوه استفاده از آنها چگونه بوده است؟

جملات ساده چگونه به یکدیگر متصل شده اند؟ از کدام کلمات ربطی استفاده شده است؟ آیا جملات مرکب از مشخصههای همپایگی یا وابستگی برخوردارند؟

در سطح تفسیر بافت موقعیت و مفاهیم و راهبردهای کاربردشناسی و عوامل بینامتنی عصر ناصرخسرو مورد بررسی قرار میگیرد و در سطح تبیین برای فهم محتوای گفتمان سطح زبانشناختی به سطح بافتی مرتبط میگردد و رابطه مشخصات زبانشناختی و مشخصات بافتی و کمیت و کیفیت انطباق این دو سطح خرد و کلان را جستجو میشود. همچنین دشگویی و بهگویی و دالهای مرکزی در بخش منتخب هر دو سفرنامه بررسی و جایگاه دو مولفه ایدئولوژی و قدرت ترسیم می گردد.

پیشینه تحقیق

آقاگل زاده و غیاثیان - 1386 - در مقاله »رویکردهای غالب در تحلیلگفتمان« بر هدف مشترک همه مطالعات تحلیلگفتمانی که همانا »نشان دادن رابطه دیالکتیک میان زبان، قدرت و ایدئولوژی و نقش موثر زبان در تجلی قدرت و مشروعیت بخشی به روابط نابرابر اجتماعی است« تاکید میکند.

عباسی و عبدی - 1391 - در مقاله » بررسی رمان الصبار سحر خلیفه« به بررسی رمان یک نویسنده ادبیات پایداری عرب بر اساس الگوی فرکلاف پرداخته اند.

علیزاده و رجبی در مقالهای با عنوان » نقد و بررسی سفرنامههای ناصرالدین شاه به فرهنگ با رویکرد تحلیلگفتمان« با استفاده از این رویکرد عوامل زبانی و فرازبانی، موقعیت نهادی و نگرشهای نویسنده متن که در شکل گیری این متن تاثیرگذار بوده اند، مورد توجه قرار دادند. موقعیت نهادی راوی که در راس هرم قدرت سیاسی قرار گرفته، منجر به کاربرد ضمایر و افعال جمع، طفره رفتن از بیان جزئیاتی که منافع سلطنت را به خطر میاندازد، ورود واژههای بیگانه به زبان فارسی و رواج ساده نگاری در متن دیده شده است.

سجادی - - 1382 در مقالهای به تاریخنگری و تاریخنگاری ناصرخسرو اشاره کرده وی بیان کرده ناصرخسرو در آثار مکتوبش به صراحت در این باب سخن نگفته است ولی با توجه در آثار او مردی اهل اندیشه و نظر و صاحب دیدگاه-هایی مخالف عقاید رایج زمانه خود بوده است.

چهارچوب نظری

اصطلاح تحلیلگفتمان برای نخستین بار در سال 1952 در مقالهای از زبانشناس معروف زلیگ هریس به کار رفته است. وی در این مقاله با ارائه دیدگاهی صورتگرایانه از جمله، تحلیلگفتمان را صرفا نگاهی ساختگرایانه به جمله و متن برشمرد. پس از وی بسیاری از زبانشناسان، تحلیلگفتمان را شامل تحلیل ساختار زبان گفتاری مانند گفتگوها و مصاحبهها و سخنرانیها و تحلیل متن شامل تحلیل ساختار زبان نوشتاری مانند مقاله ها، داستان ها، گزارشها و غیره دانسته اند.

دیری نپایید که رویکرد دیگری در زبانشناسی پدید آمد که از آن تحت عنوان » زبانشناسی انتقادی« یاد میشود. در اواخر دهه 1979، گروهی از پیروان مکتب هلیدی یعنی فاولر، هاج، کرس و ترو با انتشار کتاب زبان وکنترل نگرش انتقادی به زبان را پایه گذاری کردند ونام آن را » زبانشناسی انتقادی« نهادند.

هدف از وضع این اصطلاح آشکار کردن روابط پنهان قدرت و فرایندهای ایدئولوژیکی موجود در متون زبانی بود. زبان شناسان انتقادی این حرکت را جدایی از زبانشناسی توصیفی میدانستند که تنها به ساختارها و صورت متن توجه دارد و کارکردهای اجتماعی آن را مورد توجه قرار نمیدهد. آنان سه اصل مهم را مبنای کار خود قرار دادند:

یک - زبانی که به کار میبریم بیانگر دیدگاهی خاص نسبت به واقعیت است.
دو - تنوع در گونههای گفتمان از عوامل اقتصادی و اجتماعی جدایی ناپذیرند. از این رو تنوع زبانی منعکس کننده تفاوتهای اجتماعی ساختمندی است که این تنوع زبانی را ایجاد میکنند.

سه - به کارگیری زبان فقط بازتاب فرایند و سازمان اجتماعی نیست، بلکه بخشی از فرایند اجتماعی است - سلطانی، - 1384 در این نوشتار رویکرد فرکلاف را که یکی از جامع ترین چارچوبهای تحلیلگفتمان انتقادی به حساب میآید

به عنوان چارچوب نظری اصلی بهکار گرفتهشدهاست. تعریف فرکلاف از گفتمان به قرار زیر است:
» من گفتمان را مجموعه به هم تافتهای از سه عنصر عمل اجتماعی، عمل گفتمانی و متن می دانم و تحلیل یک متن خاص، تحلیل هریک از این سه بعد و روابط میان آنها را طلب میکند. فرضیه ما این است که پیوندی معنا دار میان ویژگیهای خاص متون، شیوههایی که متون با یکدیگر پیوند مییابند و تعبیر میشوند و ماهیت عمل اجتماعی وجود دارد

بنابراین چناچه پیشتر اشاره شد تحلیل انتقادی گفتمان از نظر فرکلاف تلفیقی است از، تحلیل متن، تحلیل فرایندهای تولید و توزیع و مصرف متن و تحلیل اجتماعی-فرهنگی رخداد گفتمانی به عنوان یک کل.

فرکلاف سه سطح از گفتمان را بر اساس شرایط اجتماعی تولید متن ارائه می دهد که عبارتند از: توصیف: مرحلهای است که به ویژگیها و محتوای ظاهری متن ارتباط دارد.

تفسیر: به رابطهای بین متن و تعامل و به مشاهده متن به عنوان محصول فرآیند تولید و هم چون منبع در فرآیند تفسیر دلالت دارد. در این قسمت به بافت موقعیت و بینامتنیت و انواع گفتمان نظر دارد.

تبیین: به رابطه بین تعامل و بستر اجتماعی و در واقع به تعیین اجتماعی فرآیندهای تولید، تفسیر و تاثیرهای اجتماعی آنها مرتبط است. در این قسمت است که عوامل اجتماعی و ایدئولوژی مورد استفاده سوال میشود

رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان سیری تکوینی از تحلیلگفتمان در مطالعات زبان شناختی است که تحلیلگفتمان را به لحاظ نظری و روش شناختی از سطح توصیف متون به سطح تبیین ارتقا داده است و به لحاظ محدوده تحقیق نیز گستره آن را از سطح بافت موقعیت فرد به سطح کلان یعنی جامعه، تاریخ و ایدئولوژی وسعت بخشیده است. نورمن فرکلاف بین اهداف انتقادی و اهداف توصیفی گفتمان تمایز قائل شده است. او معتقد است که در تحلیلگفتمان بازنماییهای ایدئولوژیکی به سبب طبیعی بودنشان، بدیهی انگاشته شده اند و در تحلیلگفتمان غالب در این دوره اخیر، بازنمایی ایدئولوژیها مغفول مانده اند.

تحلیل گفتمان به روش انتقادی از سه سطح برخوردار است: سطح توصیف، که در این سطح متن براساس مشخصههای زبان شناختی اعم از آواشناسی واج شناسی، نحو، ساخت واژه یا صرف و معنی شناسی و تا حدودی کاربردشناسی مورد توصیف و تحلیل واقع میشوند. سپس نوبت به سطح تفسیر است که به تفسیر متن بر مبنای آنچه که در سطح توصیف بیان شده با در نظر گرفتن بافت موقعیت و مفاهیم و راهبردهای کاربردشناسی زبان و عوامل بینا متنی میپردازد، و در سطح سوم که سطح تبیین است به توضیح چرایی تولید چنین متنی از میان امکانات مجاز موجود در آن زبان برای تولید متن در ارتباط با عوامل جامعه شناختی، تاریخی، گفتمان، ایدئولوژی و قدرت و قراردادها و دانش فرهنگی اجتماعی میپردازد

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید