بخشی از مقاله

چکیده

حضور استعمار روس و انگلیس در قرون نوزده و بیست میلادی بر جغرافیای سیاسی خاوری ایران منجر به ازدسترفتنِ بخشهای پرارزشی از ایران شد و مهمتر آنکه باعث اختلافات مرزی بین ایران و برخی از همسایگان گردید. رقابت بین روس و انگلیس در شرق ایرانبازیِبزرگِ ژئوپلیتیکی را رقم زد که در این بین، نقش بازیگران محلیازقبیلِ خاندان خزیمه علم نیز در تجزیه سیستان و ازبینرفتنِ قسمتهای زیادی از سیستانِ بزرگ را نمیتوان نادیده گرفت. مکاتبات رسمی میان امیران خزیمه علم، بهویژه نقش حشمتالملک در گسترش نفوذ انگلیس در سیستان و ایجاد کنسولگریهای روسیه و بریتانیا در خراسان و سیستان، گواه بر این است

منطقهسیستانِ بزرگازلحاظِ سیاسی و استراتژیکی برای هردوقدرتِ بزرگ مهم بود. ازسویی دستیابیِ روسها بر آبهای آزاد و قاره هند وازسویِ دیگر، نگرانی انگلیس از حمله روسهاازطریقِ سیستان به هندوستان - مستعمره انگلیس - دو دلیل مهم برای حضور استعمار در سیستان بود. از نتایج حضور استعمار در سیستان میتوان به تجزیهسیستانِ بزرگ، قیام مردم علیه انگلیس و عقبماندگیِ سیستان اشاره کرد. سؤال مقالهپیشِرو،بررسیِچراییِ حضور استعمار در قرون نوزدهم و بیستم میلادی و نتایج آن در سیستان و جدایی قسمتهایی از آن است. فرضیه تحقیق این است که در جریان حضور استعمار،بازیِبزرگِ ژئوپلیتیکی رخ داد که در اینبازیِ بزرگ در کنار نقش دولت مرکزی ایران، بازیگران محلی مسئولیت عمدهای در جدایی و از دسترفتنِ قسمتهای زیادی از سیستان داشتند.

واژگان کلیدی: استعمار، روسیه و انگلستان، دولت مرکزی ایران، خاندان خزیمه علم، سیستان.

مقدمه

سرزمین سیستان در دورههای تاریخی با نامهای سکستان، نیمروز، زرنگ، و زابلستان و... خوانده میشد و چهاردهمین ساتراپی در نظام مشترکالمنافع هخامنشی 559 - تا 330 پیش از میلاد - و بخشی از کوست خاور در ساختار فدرال ساسانی 224 - تا 651 پس از میلاد - را تشکیل میداد. در دوره اسلامی، سیستان مرکز مهمی در جنبشهای سیاسی برایبازپیداییِ ایرانگرایی بهشمار میرفت. بسیاری حرکتها و جنبشها از سیستان آغاز و درسراسرِ ایران گسترده شد.صفاریانِ سیستان نخستین سلسلههایی بودند که از بندگی و اسارت خلافت عباسی رهایی یافتند. سلسلههای متوالی همیشه خراسان و سیستان را بهعنوانِ بخشی از سرزمینهای ایران درbنظر میگرفتند - مجتهدزاده، - 275 :1386؛ اما یکی ازدلایلِمهمِ عقبماندگیِ سیستان در دوره معاصر، رقابت استعماری روسیه و انگلستان در این منطقه بوده که درنهایت منجر به جداشدنِ بخش بزرگی از آن شده است. هرچند علل مهم دیگری نیز برای عقبماندگیِ سیستان مطرح است - جوان سیاهمردی، . - 125 :1378

رقابتاستعماریِ امپراتوری بریتانیا و روسیه از اوایل نوزدهم میلادی بهتدریجدرحالِ افزایش بود؛ بهطوریکه میتوان گفت »مرزهای خاوری ایرانحاصلِبازیِبزرگِ قرنِو نوزدهم و بیستم میلادی میان دو امپراتوری روسیه و هندبریتانیا و برخورد دو قدرت هندبریتانیا و ایران است که منجر بهتقسیمِخراسانِ بزرگ،سیستانِ بزرگ وبلوچستانِ بزرگ شد.« - مجتهدزاده، - 4:1377 البته بهنظر میرسد که اگر همکاری نیروهای استبدادی با استعمارگران خارجی نبود، استعمارگران به این راحتی نمیتوانستند در کلیه مسائل داخلی ایران دخالت کند. پس استبداد داخلی با استعمار خارجی همکاری داشته که مرزهای شرقی شکل گرفته و بهطور کلی ایران را دچار پسماندگی کرده است.

رقابتهایِ امپریالیستیِ فزونیگیرنده این دو امپراتوری که سرانجام به بزرگترینبازیِ ژئوپلیتیک سده نوزدهم میلادی در خاور زمین انجامید، بر روندتدریجیِ شکلگیریِجغرافیایِسیاسیِفلاتِ ایران اثر گذاشت و این اثرگذاری سرانجام احمدخان ابدالی را تشویق کرد تا راه تأسیس کشور جداگانه افغانستان را در پیش بگیرد و بدینترتیب امپراتوریِنادرشاهیِ ایران به دوکشورِکنونیِ ایران و افغانستان تقسیم شد - همان: . - 5م جتهدزاده از یکسو بهبازیِ بزرگ با حضور سه بازیگر انگلیس، روسیه و ایران اشاره کرده است که حکومت قاجار، بازیگر ناظر و بیاراده این بازی است وازسویِ دیگر، خاندان علم را بهعنوانِ بازیگری کوچک، اما اثرگذار معرفی میکند. وی نقش این خاندان را بیشتر در مسائل ارضی و مرزی شرق ایران، ازجملهجداییِ افغانستان، تقسیمِ خراسان و سیستان و بلوچستان پررنگ میبیند که به نظر میرسد این نقش، وامدارِموقعیتِ جغرافیای سیاسی وراهبردیِ این منطقه باشد - حمیدی و خسروی زارگز، . - 30:1393

افزایش قدرت خاندان خزیمه علم در منطقه، همزمان با حضور استعمار، بهویژه انگلیسیها در ایران و مناطق خاوری، ازجمله سیستان است. »در دوره سلطنت فتحعلیشاه تماسهایی هرچند سطحی بین حاکمان قائن و مأموران انگلیسی برقرار شد« - شاهدی، . - 17-16 :1377 مقاله حاضر بهدنبالِ آن است کهچراییِحضورِ استعمار در قرون نوزدهم و بیستم میلادی و نتایج آن در سیستان و جدایی قسمتهایی از آن را مورد بررسی قرار دهد. در جریان حضور استعمار،بازیِبزرگِ ژئوپلیتیکی رخ داد که در اینبازیِ بزرگ در کنار نقش دولت مرکزی ایران، بازیگران محلی بهخصوص خاندان خزیمه علم مسئولیت عمدهای در جدایی و از دسترفتنِ قسمتهای زیادی از سیستان داشت.

استعمار

»استعمار«ازلحاظِ لغوی بهمعنایِمهاجرتِ گروهی از افراد کشورهای متمدن به سرزمینهایِ خالی از سکنه یا کمرشد بهمنظورِ عمران یا متمدن کردن آن سرزمین است. لکن واقعیت پدیده استعمار با معنای لغوی آن متفاوت است و درعمل بهمعنایِ تسلط جوامع و کشورهای قدرتمند بر جوامع و سرزمینهای دیگر بهمنظورِ استثمار و بهرهکشی از آنها درآمد - رهنما، - 15:1350؛ بنابراین استعمارازلحاظِ سیاسی بهمعنایِحاکمیتِ گروهی از قدرتهای خارجی بر مردم یا بر سرزمین دیگر است. مارکسیستها بهجایِ کلمه استعمار از کلمه مشابهی با عنوان »امپریالیسم« استفاده میکنند. امپریالیسم درحقیقت به حکومتی اطلاق میشد که در آن یک حاکم نیرومند بر بسیاری از سرزمینهای دور و نزدیک حکومت داشت - همانند امپراطوریها - ؛ ولی بعدها هرگونهحاکمیتِ مستقیم وغیرمستقیمِ کشورهای قدرتمند و کشورهای دیگر امپریالیسم نامیده شد - ولفگانگ، 12 :1376؛. - 7

استعمار در عصر خود چنان پدیده فراگیری بود که تا پایان قرن نوزدهم میلادیتقریباً تمام کشورهایی که امروزه در قارههای آسیا، افریقا و امریکای لاتین بهنام کشورهای جهانِ سوم، موجودیت سیاسی مستقل دارند، مستقیم یاغیرِمستقیم تحت سلطه کشورهای استعمارگر غربی درآمده بودند. تا پایان این قرن، فقط تعداد معدودی از کشورهای جهان سوم بهطور مستقیم ضمیمه امپراطوریهای استعماری نشدند کهمعمولاً از ایران، ترکیه - عثمانی سابق - ، چین، ژاپن، تایلند، حبشه و افغانستان نام برده میشود؛ اما این کشورها نیز بهصورتهای دیگری عرصه حضور و نفوذ استعمارگران غربی بودند - ساعی،. - 45:1380 دوران نفوذ استعمار تا نیمه قرن بیستم نیز ادامه داشت؛ ولی پس از جنگجهانیِ دوم، بسیاری از کشورها بهتدریج استقلال یافتند و بهصورتِ مستقل اداره شدند.

زمینه شکلگیری سیاستهای استعماری در شرق ایران:

دولت انگلستان پس از سال 1815 و تجربه تلخ اتحاد فتحعلیشاه و ناپلئون درمییابد کهبرخلافِ تصورات قبلی، ایران بهعنوانِخطِدفاعیِ هندوستان چندان قابل اعتماد نیست و روسیه نیز میتواند با عبور از شمال خراسانِ بزرگ به خاننشینهای آسیای مرکزی دست یابد. بهدنبالِ آن در دهه 1830 در انگلستان اجماع فزایندهای پدید آمد، مبنی بر اینکه روسیه بهزیانِ ایران، عثمانی و آسیای مرکزیدرحالِ توسعه بخشیدن به قلمرو خود است و از همینجا طرح مسئله شرق یا همانبازیِ بزرگ ژئوپلیتیکی ریخته شد. در اینبازیِ بزرگ ژئوپلیتیکی، ایران بهعنوانِ دولت حائلدربرابرِ پیشَروی و توسعهطلبیِ فزاینده روسیه به هندوستان از اهمیت راهبردی برخوردار شد - فوران، . - 172 :1378 مسئلهبازیِ بزرگ سبب گسترش نفوذ و قدرت دو دولت استعماری روس و انگلیس در ایران شد. آگاهی آنها نسبت به اهمیت هند و افغانستان در معادلهبازیِ بزرگ سبب شد مرزهای شرقی ایران اهمیت مضاعفی یابند که بالتبع موجب توجه بیشتر استعمار روس و انگلیس به خاندانهایِمحلیِحاکمِ این منطقه، بهخصوص خاندان خزیمه علم شد - حمیدی و خسروی زارگز، . - 37: 1393

رقابت بین قدرتهای بزرگ روس و انگلیس در شرق ایران

افغانستان مهمترین سرزمین حائل بین روسیه و مستعمره انگلیس، یعنی هندوستان بود و تا زمانی که دولتی ضدِانگلیسی در آن بر سر کار نبود، آن کشور از پیشرَویِ روسیه در آسیای مرکزی چندان بیمناک نمیشد - مک گرگر، . - 240- 142 :1368 اهمیت هندوستان برای امپراتوری انگلیس به اندازهای بود که برخی سیاستمداران معتقد بودند که امکان زیستن برای انگلستان بدون هندوستان وجود ندارد. لرد جورج ناتانیل کرزن در اینباره مینویسد: »از زمانی که هند شناخته شده است، سرورانش همواره صاحباختیار نیمی از جهان بودهاند.« در این برهه زمانی انگلیس بهدنبالِسدِدفاعیِ محکم و استواری میگشت تا بتواند با خیال راحتتری به سلطه خود در هندوستان ادامه دهد. آنانسدِدفاعیِ خود را در مناطق مرزی خاوری ایران یافتند که دولت مرکزی ایران، سیاست قاطعی برای

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید