بخشی از مقاله

چکیده

شیوه جدیدی در دوره قاجار در معماری نهادینه شد که معماران ایرانی را بر آن داشت تا عوامل مشخص معماری ایران را با روش و توجه خاصی با عوامل معماری خاور دور در آمیزد و سنت و تجدد را رو در روی هم قرا ردهد که از نظر هنری دل پسند باشد. از نقوش سرستون ها یا نقوش بالای سر در ورودی ها گرفته تا عناصری همچون سنتوری، فرم پنجره و حتی اقتبای حجمی از فرم ساختمان تنها گوشه ای از معماری عصر قاجاریه را نشان می دهد. این در آمیختگی نه تنها در معماری بلکه، با تحولاتی در سایر ارکان و پدیده های اجتماعی ایران رخ دهد و این اقدام در جای خود تجددخواهی به شمار می رفت. در این مقاله سعی می شود ضمن تعریف و بررسی سنت و تجدد به این پرسشها پاسخ داده شود: -1 نحوه مواجه شدن با معماری غرب در تجربه معماری معاصر ایران - نمونه معماری قاجار - چگونه بوده است؟ -2 آیا می توان رابطه ای میان گرایش معماران به طراحی اجزای معماری مبتنی بر معماری غربی و زمان شکل گیری آثار معماری مشاهده نمود؟ برای یافتن پاسخ به این پرسشها از روش تحقیق استدلال استقراری/ از تکنیک های توصیفی- تحلیلی و تحلیلی، تفسیری استفاده می شود، روش جمع آوری آراء - افراد مطلع در حوزه معماری - از تکنیک پرسشنامه استفاده می شود. نتایج نشان می دهد که تأثیر معماری اروپا بر معماری ایران در دوران قاجار ابتدا در ساختمان های سلطنتی، سپس بناهای عمومی و سر آخر معماری مسکونی خودش را نشان داد.
.1مقدمه
برخورد تمدن ایران با تمدن توسعه یافته غربی در دوره قاجار را می توان آغاز جدال میان سنت و مدرنیته در ایران دانست. به همین خاطر نقطه صفر دوران مدرنیته در ایران را مصادف با حکومت قاجارها می دانند. شرایطی چون شکست های غم انگیز ایران از روس ها، امضای قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای، ارتباط نزدیک با غرب، اشاعه فکر نو، مسافرت دانشجویان به فرنگ و انتقال مشاهدات به هموطنان، ظهور ورود پدیده های فنی، فرهنگی سبب شد تا اندک اندک درب های ایران به روی مدرنیته گشوده شود. مدرنیته همچون سبک ها و مکاتب ابتدا در بستر علوم انسانی بخصوص علوم مذهبی در غرب شکل گرفت و سپس در کسوت انقلاب صنعتی و گسترش فناوری ظاهر شد. در این بین اقدامات تجدد طلبان برای هماهنگ سازی فرهنگ غربی و ایرانی سبب شد در معماری نیز ساختمان های دوره قاجار، هم سو با سنت های ایرانی و عناصر وارداتی غرب طراحی شوند. .[1] در واقع به دنبال نوآوری ها و تغییرات حاصل از تجدد طلبی معماران محلی نیز تا اندازه ای سلیقه تازه را پذیرفتند و در کارهای خود منظور کردند.

هندسه به طور کلی در طراحی و ساخت مساجد، تکایا، و دیگر آثار فاخر معماری ایرانی حضور دارد .[2] هندسه نمودی از تجلی حکمت اسلامی در کالبد بناهای ایرانی است .[3] توجه به ریشه های نظری و عملی ساخت این بناها در حوزه نقد معماری از اهمیت به سزایی برخوردار است. [4] از این رو در تحلیل این گروه از آثار هندسه در معماری، بایست ریشه های نظری در کنار مشخصات کارکردی مورد توجه قرار گیرد. [5] در نگاه فنی و تکنیکی به آثار معماری ایرانی می توان تعامل میان اقلیم، دانش مهندسی و زیبایی های هنری را مشاهده نمود [6] موضوعی که در تحلیل هندسه از اهمیت بسزایی برخوردار است:

هندسه می تواند مبنای تبین معنای هویت در دوره های پیشامدرن، مدرن و فرامدرن باشد. [7] هندسه در تجدید حیات گرایی و معماری معاصر در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی از اهمیت به سزایی برخوردار است. [8] درک افراد مخاطب از آثار معماری تاثیر قابل توجهی بر در انتخاب آثار دارد. [9] به این ترتیب هندسه را می توان جوهره پنهان معماری در دوره های مختلف دانست.

.2 سنت و تجدد

.2-1 مفهوم سنت

سنت در اصل لغت به معنای طریق و روش است، اعم از طریقی پسندیده یا ناپسند، گفتار و کردار و تقریر معصوم [10] و دارای شکل هایی از مراسم و آیین ها و رفتارهای تشریفاتی است و تا حد زیادی جمعی است .[11] سنت یک میراث ابدی است که هم به صورت عمودی یا زمانی - گذشته، حال یک حوزه تمدنی، جاری است و تمام ابعاد زندگی یک حوزه تمدنی را در بر می گیرد. سنت خود جزئی از فرهنگ است و به طور تاریخی، انتقال، آینده - و هم به صورت افقی یا مکانی - صرف نظر از مسافت میان آن ها - در میان می یابد و دلالت بر الگوهایی دارد که به ارث رسیده و دچار تغییر و تحول می شوند، و در شکل دهی به هویت افراد نقش دارند. گیدنز بر این اعتقاد است که، سنت ها از جریان نوسازی - Modernization - دور نمی شوند و در یک ارتباط همزیستی درونی با مدرنیته درگیر هستند و در برخی جوانب جامعه، حتی مدرن ترین جوامع، ادامه می یابند .[11] نصر واژه »الدین« را مناسب ترین معادل برای سنت می داند که از اندیشه حکمت جاویدان و ابدی یا همان - Philosophia Perennis - جدایی ناپذیر است

.2-2 مفهوم »تجدد« و سیر تاریخی آن

»تجدد« صرف نظر از معنی آن در زبان فارسی، به عنوان معادل »مدرنیزاسیون« به کار می رود . تجدد یا مدرن به معنای روزآمد بودن، به هنگام بودن و یا زمان همراه شدن است. دانیل لرنر »مدریزاسیون« یعنی فرآیند دگرگونی اجتماعی که طی آن »جامعه ای کمتر پیشرفته« مخاطب »جامعه پیشرفته تر« را به خود می گیرد. تجدد یا به تعبیر زبان فرانسه، مدرنیته و یا به زبان انگلیسی «modernity» وصف انسانی است که تقریبا از پانصد سال پیش ظهور کرده است » . [12]مدرنیزاسیون« نوعی فرهنگ پذیری است »مدرنیزاسیون« و انگاره ای است مقایسه ای ارزشی. در واقع مدرنیته یا تجدد، تبلور عینی و تجسم یافته دنیای جدید است و مدرنیسم یا تجدد گرایی، تبلور عقیدتی و احساسی این دنیاست. تجدد گرایی به فرآیندی در جهت هماهنگ ساختن نهادهای سنتی با پیشرفت علوم و تمدن اطلاق می شود .[13] وازه مدرنیته «modernity» را نیز معمولا با مفهوم تجدد و واژه مدرنیسم «modernism» را با تجدد گرایی و نو گرایی برابر می دانند. در اکثر تعاریف، مدرنیته را یک دوره تاریخی و در نتیجه یک پدیده زمان من و مکان مند می دانند .[13]

آغاز دوره معاصر با نظراتی ناهمگرا و ناهمگون روبروست. گیدنز شروع این دوره را قرن هفده ولی بیشتر محققان شروع آن را قرن هجده همزمان با دوره روشنگری می دانند .[11] عده ای دیگر شروع تدریجی آن را از اواخر قرن پانزده همزمان با دوره رنسانی و عده ای دیگر آغاز این دوره را با پیدایش انسان گرایی - Humanism - و خردگرایی - Rationalism - در شمال ایتالیا که جهان بینی انسان غربی تغییر جهت داده می دانند. ایرانیان از اواسط سده هفدهم از تجدد مطلع و با شروع قرن نوزده میلادی با درگیر شدن آن نتوانستند آن را با زندگی خود منطبق کنند و دچار معرکه جهان بینی شدند. آغاز ورود تجدد به ایران همزمان بود با جنگ ایران و روسیه که آن را موج اول می نامند. ایران هنگام مواجهه با تجدد توانست به خوبی عمق آن را بشناسد و تحلیل کند. موج دوم تجدد با سرکوبی انقلاب مشروطه آغاز و در آن تجدد به تجدد گرایی، استعمار به استعمار نو به منطقه تحمیل شد . این مقوله سبب شد که ایرانیان نه سنتی بمانند نه کاملا متجدد شوند و این مسئله تا 1960 ادامه پیدا کرد.

.2-3 زمینه های شکل گیری تمدن متجدد

عوامل و زمینه های فکری و فلسفی و همچنین عوامل اجتماعی و سیاسی که باعث تحول در تمدن می گردد شامل:

-1جنبش و عصر رنسانس: این جنبش تقریبا از قرن 14 و در واکنش به سنت های قرون وسطایی شکل گرفت. در این قرن گرایش شدیدی به فرهنگ انسان گرایانه یونان باستان پیدا شد که این گرایش با عناصر و آموزه های مسیحیت اولیه نیز پیوند خورد و فرهنگی نوین و عصری جدید بنام رنسانس را به وجود آورد. [7] ویژگی بسیار مهم این دوران جنبش و تفکر انسان گرایی، یا اومانیسم - humanism - بود. بر این اساس »انسان« و حقوق او در مرکز تاملات و تلاش ها قرار می گرفت، عصر رنسانی تا قرن 16 ادامه یافت.

-2 جنبش اصلاح دینی : این جنبش با انگیزه های دینی برای اصلاح کلیسا و مخالفت با موضوعاتی همچون معصومیت پاپ ها و مرجعیت کلیسا رخ داد و تغییر آن منجر به تشکیل مذهب پروتستانتیسم شد - همان - .

- 3 جنبش و دوره روشنگری: - enlightenment - مهم ترین عامل در تثبیت و تئوریزه شدن مدرنیته و تمدن مدرن در قرون 17 و 18 است. این جنبش ادامه دو جنبش پیشین این دوره و دارای جنبه فکری، فرهنگی، فلسفی است از ویژگی اصلی این دوره تاکید بر عقل و علم - راسیونالیسم - است - عقل گرایی و عقل بسندگی - .

- 4 انقلاب صنعتی: این انقلاب از 1750- 1850 حدودا بطول انجامید. این انقلاب تمامی حوزه ها و عرصه های زندگی را تحول نمود و موجب بروز پیامدهای فرهنگی، شهرنشینی، ارتباطات و... شد. تحولات صنعتی در واقع نمود عینی علم جدید است .

البته این تحولات تنها مربوط به حوزه تکنولوژی نمی شود، بلکه تمامی حوزه ها و عرصه های زندگی فردی و اجتماعی را دچار دگرگونی و تحولات مهیب ساختاری کرد در واقع اختراعات جدید و نیل به ابزار آلات پیشرفته صنعتی و گسترش کارخانه های بزرگ و... موجب بروز لوازم و پیامدهای فرهنگی عظیمی شد که خود را در زیر و رو

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید