بخشی از مقاله

چکیده

با توجه به اهمیت و پیچیدگی درک و فهم هر یک از علوم، به دیدگاه کلی نگر فلسفه آن علم نیاز داریم. بدیهی است که با در نظر گرفتن بعد فلسفی علوم مختلف دریافت ها و نتایج مطالعاتمان دارای بنیاد و پایه محکم تری می باشد. در این مقاله ابتدا به بیان دیدگاههای فلاسفه مدرن و پست مدرن و مکاتب مختلف فلسفی ریاضیات در این دورانها می پردازیم و اهمیت نقش منطق و خرد را در فلسفه مدرن و مکتب ریاضی منطق گرا و همچنین نقش فرهنگ جامعه و هویت انسان را در فلسفه پست مدرن و مکتب ریاضی انسان گرا مطالعه و سپس تاثیر آن را بر معماری زمان خود بررسی می نماییم.

کلید واژه :فلسفه، ریاضیات، معماری مدرن، معماری پست مدرن.

تبیین مساله

در این مقاله در ابتدا رویکردهای فلاسفه و مکاتب فلسفی موجود در علم ریاضیات را در عصر معماری مدرن و پسا مدرن به تفکیک بیان کرده سپس به مطالعه تاثیر دیدگاههای فلسفی ریاضیات و معماری بر یکدیگر می پردازیم و در پایان خاستگاههای یکسان فلسفی ریاضیات و معماری را در این دورانها مشخص می نماییم.

مقدمه

فلسفه علم شاخه ای از فلسفه است که به مطالعه مسائل اساسی و بنیادین شناخت های بشری و بررسی چیستی، ماهیت و اصول علوم می پردازد. به عبارت دیگر فلسفه علم کوشش می کند با بازگشتی به عقب معنای دقیق گزاره های علمی را روشن نماید و همچنین مبانی و شالوده علوم را بررسی نماید. مکاتب فلسفی موجود در علم ریاضیات در عصر معماری مدرن و پسا مدرن به ترتیب مکتب منطق گرا و مکتب انسان گرا می باشد. برای بیان ارتباط و شباهت های این مکاتب و بررسی تاثیر فلاسفه و ریاضیدانان روی معماری و بالعکس، ابتدا به تعریف هر یک و مطالعه سیر تاریخی آن می پردازیم.

فلسفه و معماری مدرن و مکتب منطق گرایی در ریاضیات

اکثر فلاسفه مدرن بر این نظر هستند که عصر مدرن همزمان با پیدایش خرد گرایی در دوره رنسانس و از قرن ٌِ میلادی آغاز می گردد که به نام دوران روشنگری نیز مشهور است . در این دوران با گسترش مدارس غیر مذهبی، فلسفه، ادبیات و ... تدریس می شد و در هنر و معماری نیز به کارگیری احجام اولیه مانند مکعب، استوانه، کره و هرم اهمیت پیدا کردند. دلیل آن هم قابل درک و استباط بودن این اشکال برای ذهن و عدم وجود ابهام در مورد آنها بود. در انگلستان فرانسیس بیکن - ٌٍّّ-ٌٌِّ - روشهای استنتاج علمی را در قرون وسطا مورد انتقاد شدید قرار داد و روش استدلال استقرایی و یا رسیدن از جزء به کل را پایه گذاری کرد. توماس هابز - ٌُّْ-ٌََِ - ، جان لاک - ًٌُْ-ٌََّ - و دیوید هیوم - ٌّْْ-ٌٌٌْ - دیگر فلاسفه ای بودند که اندیشه های بیکن را در این زمینه گسترش دادند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید