بخشی از مقاله
چکیده
بیتردید پژوهشهاي تاریخی و جغرافیایی در حوزهي زبان و ادب فارسی یکی از بسترهاي مناسب براي یافتن سؤالات متعدد بیپاسخ درباره شاعران و نویسندگان است. سؤالاتی که هر کدام پنجرهاي است براي بازشناسی زوایاي جدیدي از حیات و تفکر شخصیتهاي ادبی. این تاریخ پژوهی یکی از شاخههایی است که به نظر در ادبیات فارسی مغفول مانده است. در این مقاله بر آنیم تا با کمک منابع موجود، به بررسی علت یا علل تشکیک در زادگاه خاقانی و منشأ رخ دادن این اشتباه بپردازیم.
در واقع ریشهیابی این تداخل که آیا خاقانی درشَروان«» که نام ایالتی از سرزمین آذربایجان است قدم به عرصه هستی نهاده است یا اینکه او را باید یک خراسانی بدانیم که در »شیروان« دیده به جهان گشوده است وجههي اصلی همت ما بوده است. در پی یافتن پاسخ این سؤال کتابهاي متعدد تاریخی و جغرافیایی را جستجو و بررسی کردیم و ضمن تأیید انتساب او به شروان آذربایجان بهعنوان زادگاه و محل نشو و نماي او تلاش کردیم تا منشأ ورود این خطا به تاریخ ادب فارسی را هم به دست بدهیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که کتاب »تاریخ الفی« منشأ و سرآغاز ورود این خطا به تاریخ ادب فارسی است.
مقدمه
در حدود سال 520 هجري قمري، کودکی از پدري مسلمان و مادري نصرانی نو مسلمان دیده به جهان گشود. این کودك را افضل الدین خواندند و بدیلش نام نهادند. آسمان ادب فارسی باید دو دهه صبر میکرد تا او را ستارهاي ببیند پرفروغ بر تارك قرن ششم و آوازه و شهرت خاقانی عالمگیر شود. به نظر میرسد همین آوازه و شهرت او سبب شد که جمعی به طمع خام دست یافتن به شأن و مقامش درصدد تخریب و تخفیف او برآیند و گروهی دیگر به هر وسیلهاي سعی در یافتن ارتباطی میان خود و او داشته باشند و در این راه هم از هیچ کوششی فروگذار نکردند.
ملاحظات تاریخی یکی از عوامل روشنتر شدن زوایاي پنهان شعر شاعران هر دوره است و پژوهشگران را در رسیدن به نزدیکترین تفسیرها و برداشتها از شعر شاعر از آن گریز و گزیري نیست. این نکته که شاعر از زمان خود متأثر است و میتواند آیینهي عصر خویش باشد بیتردید مؤید این مطلب است. در ادامه با در پیش گرفتن سیري تاریخی به ذکر دلایلی خواهیم پرداخت که تا به این پرسش پاسخ دهیم که: چرا خاقانی،شَروانی«» است و از دیگر سو این خطا از چه زمانی رخ داده و منشأ ورود آن در کتب و منابع تاریخی چیست!؟
اقوال مختلف در مورد زادگاه خاقانی:
یکی از پژوهشگران برجستهي خاقانی پژوهی در کتاب »نقد و شرح قصائد خاقانی« بر آن است که: »از سرگذشت افضل الدین بدیل خاقانی، آن چه به تحقیق میدانیم، همین است که در دهه دوم قرن ششم هجري در شهر »شروان« نزدیک باکوي امروزدر ولایتی که در شمال آذربایجانِ ما و نامِ تاریخی و جغرافیایی آنار » ان« است ... در حدود سال پانصد و بیست، علی نجار ، صاحب فرزندي شد که نام او را بدیل نهاد «... - استعلامی، «14 :1390 نویسندهي کتاب ارزشمند »سخن و سخنوران« اینگونه از زادگاه خاقانی یاد میکند: »شروان« بدون »یا« و ظاهراً با فتح »ش« اسم شهر یا ولایتی است از نواحی دربند.
این که بعضی آن را شیروان میخوانند گویا درست نباشد چه در اشعار خاقانی اشاراتی هست که نظر نخستین را تأیید میکند مانند: عیب شروان مکن که خاقانی هست از آن شهر کابتداششَر«» است - فروزانفر، - 606 : 1386 خاقانی پژوه برجستهي دیگري در مقدمهي کتابش »خاقانی شروانی، - حیات، زمان، محیط - « او را اینگونه معرفی میکند: »خاقانی شروانی شاعر بزرگ برخاسته از خطهي آذربایجان، از اهالی شروان بود و حتی به همین سبب کلمهي شروانی را تخلص کرد. وي در شماخی پایتخت شروان زاده شد.
« - کندلی، - 41 :1374 همچنین در دایرةالمعارف فارسی و در آغاز معرفی خاقانی با تردید از زادگاه او یاد شده و آمده است: »خاقانی شروانی، شاعر نامدار ایرانی، متولد شروان - شیروان - ، نامش به قول خودش بدیل و به قول خطاي تذکرهنویسان ابراهیم و عثمان بوده است.« - مصاحب، - 876 : 1387 در کتاب گنج دانش - جغرافیاي تاریخی شهرهاي ایران - توضیحاتی درباره شروین و شیروان آمده است اما به قرائنی که در ادامه میآید نشانی همان شروان را به دست میدهد: »و شروین نام قلعهي شیروان است و اصل نام انوشیروان عادل بوده و شهر را ملک دادگر به نام خودساخته است و طایفه سلاطین شیروان نیز از اولاد او بودهاند و نام یکی از اسپهبدان و حکام طبرستان نیز بوده که آن طایفه را ملکالرجال میگفتهاند و بعد او با پسرش شهریار که پدر ملوك باوندیه بود به پادشاهی مازندران رسید.
باري آن شهر شیروان در بلاد آذربایجان است. چون کهنه شده »نو« از میان رفته، نوشیروان را شیروان گویند و شماخی دارالملک آن جا بوده، سلاطین شیروان شاه در آن سلطنت داشتهاند که در اواخر صفویه انقراض یافتهاند. خاقانی مداح منوچهر و مردمان بزرگ ازآن جا برخاستهاند و فخرالسالکین حاجی زینالعابدین صاحب بوستان السیاحه و حدیقه السیاحه و ریاض السیاحه ازآنجا بوده و نیز قلعهاي است در خبوشان، شهري بود در بین راه خراسان، در حدود نیشابور که اکنون به قوچان مشهور شده »چه کارم با نیشابور و خبوشان« وقتی معمور و آبادان بوده.« - حکیم، - 509 : 1366 صاحب کتاب »تاریخ گزیده« اشاره کوتاهی به نام خاقانی کرده است و در آن از شروانی بهعنوان تخلص وي یاد میکند: و هو افضلُ الدین ابراهیم بن علی النجار شروانی به تبریز در سنه اثنی و ثمانین و خمسمائه درگذشت و به مقبرةالشعراء سرخاب مدفون شد.
- مستوفی، - 728 : 1387 اماشَروان«» کجاست؟ در کهن ترین منابع جغرافیایی فارسی شروان به همراه لیزان و خرسان سه ناحیهي چهار فرسنگ اندر چهار فرسنگ دانسته شده که پادشاه آن را شروان شاه گویند - حدود العالم ، - 163 : 1362 و گویا اولین خلط لشروان ل و لشیروان لاز همین جا آغاز شده است زیرا در صفحهي بعد در بارهي شاوران آورده: ل شاوران قصبهي شیروان است جایی است به دریا نزدیک ل و در مسالک و ممالک آن گاه که از لشهرها و رستاق ها در کوره آذربایجان ل سخن می گوید و به راه تا ارمنستان اشاره می کند ، می آورد : ارمنستان اول شامل سیسجان و اران و و تفلیس و بردعه و بیلقان و قبله و شروان - شیروان - - ابن خردادبه ، - 121 : 1371ل بدیهی است این شیروان در پرانتز در اصل کتاب آمده و در تعلیقات کتاب هم قید شده ل شیروان : شهري از نواحی باب الابواب که فارس ها آن را دربند گویند .
ل - ابن خردادبه ، - 125 : 1371 در فرهنگنامهي تطبیقی نام هاي قدیم و جدید مکان هاي جغرافیایی ایران ،در مدخل شیروان از سیروان ، شابران ، شاوران ، شروان و شروین نیز یاد شده است. در مسالک و ممالک ضمن یاد کرد شروان در شمار شهرهاي ارمیینیه و اران ، از شماخی و شروان و شابران و قبله و شکی و گنجه ، به عنوان شهرهایی کوچک لیکن پرنعمت ، یاد شده است که بیشتر مردم آن ترسایند. - اصطخري ، - 1368:158 در منابع جغرافیایی که پس از اشتهار خاقانی در قرن ششم تالیف شده ، ضمن معرفی شروان بعضا به یادکرد خاقانی هم پرداخته شده است ل شروان ناحیه اي است نزدیک به باب الابواب ...ملک ان را اخستان گویند .