بخشی از مقاله
چکیده
برای بررسی اثر ادبی که محصول ذهن آدمی است، میتوان از روانشناسی به منزله علمی که به مطالعه ذهن آدمی و فراوردههای آن میپردازد، استفاده کرد. بیشتر پژوهشگران حوزه ادبیات فارسی افضلالدین بدیل خاقانی را انعطافناپذیر، خشک و خودستا معرّفی کردهاند. از جاآن که دیوان اشعار خاقانی شروانی دربرگیرنده بخش مهمّی از حوادث، وقایع و اتّفاقات دوران زندگی اوست، میتوان بخشهایی از آن را یک زندگی نامه خودنوشت دانست و با تحلیل روانشناسانه آن به جنبههای مهمّی از شخصیّت او دست یافت.
در این مقاله سعی کردهایم بر اساس نظریه روانشناسی اریک برن که بر پایه الگوهای سهگانه کودک، والد و بالغ - تحلیل رفتار متقابل - استوار است و نظریه روانشناسی آبراهام مزلو که ویژگیهای شخصیت خودشکوفا خلّاقیت، - روابط متقابل با دیگران، تجربه اوج، کیفیت کنارهگیری و نیاز بهخلوت، توجّه به مسائل بیرون از خویشتن و... - را بیان میکند و با استناد به منابع تاریخ ادبیاتی که از زندگی خاقانی در دست است، به شناخت علمیتر و ثابتشدهتری از او برسیم و با استفاده از هنر چهرهخوانی و بر اساس نظریّه ریموند کتل تصویر او را ترسیم کنیم و نشان دهیم که شخصیّت خاقانی به شخصیّتی بالغ و خودشکوفا نزدیک است.
مقدّمه
-1-1 نگاهی بهنظریّه آبراهاممزلو - 1970-1908 -
مزلو، پدر معنوی جنبش »انسانگرایی« در روانشناسی، نتیجه گرفت که هر شخصی با تعدادی نیازهای غریزی به دنیا میآید که باعث میشود تا شخص رشد کردن، توسعه یافتن و شکوفا کردن خود را برگزیند؛ یعنی همه تواناییهایبالقوّه خود را شکوفا کند. در پایینترین سطح، نیازهای فیزیولوژیکی غالب هستند.وقتی این نیازها ارضا شدند، نیازهای ایمنی خودنمایی میکنند؛ بعد نیاز به تعلّق داشتن و عشق، به دنبال آن نیاز بهعزّت و احترام و سرانجام نیاز به خودشکوفایی به طورکلّی مهمترین ویژگیهای افراد خودشکوفا درنظریّه مزلو عبارتند از: درک بهترواقعیّت، پذیرش خود، دیگران و طبیعت، خودانگیختگی، سادگی و طبیعی بودن، مسئله مداری،کیفیّت کنارهگیری و نیاز به خلوت، خود مختاری و استقلال فرهنگ، استمرار تقدیر و تحسین، تجربه اوج،حسّ همدردی، روابط بین فردی، تشخیص بین وسیله و هدف، شوخ طبعی فلسفی و غیرخصمانه، خلّاقیت و مقاومت در برابر فرهنگ پذیری.
-2-1 نگاهی بهنظریّه اریک برن - 1970-1910 -
نظریه تحلیل رفتار متقابل یکی از ملموس ترین نظریه های روانشناسی نوین است. این نظریه که مفاهیم »کودک، والد و بالغ« آن هنوز هم مطرح و در حال تحوّل هستند، در امور بالینی، درمانی، روان شناسی رشد، ارتباطات، مدیریت، شخصیت و روابط و رفتار بسیار کاربرد دارد - همان: . - 18 اریک برن در دهه 1950 میلادی نظریه هایش را درباره تحلیل رفتار متقابل پروراند. از نظر او ارتباط کلامی، محور روابط اجتماعی انسان و روانکاوی است.
به کار گرفتن نظریه تحلیل رفتار متقابل اریک برن مستلزم دانستن واژههای »روان برونی، روان جدید و روان قدیمی است که از نظر پدیدهشناسی به صورت حالات من نشان داده می شوند. حالات من به ترتیب والد، بالغ و کودک نام دارند. این سه اصل، اصطلاحات لّکی تحلیل ساختاری شخصیت را تشکیل می دهند - «برن، . - 15 :1389 به نظر اریک برن هر کدام از حالات من در طول زندگی انسان، عنان رفتار او را به دست میگیرند و بر رفتار او تاثیر میگذارند؛ به عبارتی هر فرد به سه شیوه میتواند عمل کند؛ به شیوه کودک، والد و بالغ.
طبق نظریّه روانشناسی آبراهام مزلو در زندگی خاقانی شروانی، این شاعر بزرگ قرن شششم هجری قمری - - 595-520 در دوران میانسالی، آگاهانه به سمت خودشکوفایی حرکت میکرده است. همچنینباتوجّه به سه حالت من کودک، والد و بالغ نظریّه روان-شناسی اریک برن و نمود این سه حالت در زندگی خاقانی شروانی، حالت رفتاری من بالغ در دوران میانسالی زندگی او بیشتر به چشم میخورد و این حالت پیوستگی نزدیکی با ویژگی خودشکوفایی نظریّه روانشناسی آبراهام مزلو دارد.
-2 بررسی زندگی خاقانی شروانی بر اساس نظریّه مزلو هرم سلسله مراتب نیازهای مزلو
-1-2 نیازهای فیزیولوژیکی
»نیازهای فیزیولوژیکی - نیاز به غذا، آشامیدن، مسکن و استراحت - در پایینترین سطح هرم نیازهای مزلو قرار دارند والبتّه از بیشتریناولویّت برخوردارند. هرچه نیازی از نظر سلسله مراتب پایینتر باشد،قوّت، توانایی اولویّت آن بیشتر است - «شولتس، . - 362:1387 خاقانی در خانوادهای باموقعیّت اجتماعی پایین به دنیا آمد. پدرش، علینجّار شروانی درودگری اندک مایه بوده که با درآمد ناچیز حاصل از این پیشه روزگار میگذرانیده و هزینه زندگی عیال و فرزند را تأمین میکرده است:
همزاد بوده آزر نمرودش استاد بوده یوسفنجّارش
- خاقانی، - 892:1388
به خوان معنیآرایی براهیمی پدید آمد ز پشت آزر صنعت علینجّار شروانی
- همان: - 414
مادرش نیز کنیزکی عیسوی مذهب وطبّاخ بوده است. از اینرو خاقانی از نعمت داشتن یک خانواده برخوردار بوده است و خانواده نیازهای فیزیولوژیکی اوّلیه زندگی او را تأمین میکرده است.
-2-2 نیازهای ایمنی
»طبقنظریّه مزلو نیازهای ایمنی عبارتند ازامنیّت،: ثبات، حمایت، نظم و رهایی از ترس و اضطراب - «شولتس،. - 362:1362 خاقانی از کودکی به خاطر رنجیدگی از پدر و بیعلاقه بودن نسبت به ادامه دادن پیشه او تحت حمایت و تربیت عموی خود، کافی الدین عمربن عثمان پرورش یافت. کافی الدین طبیب و فیلسوف بود و برادرزادهاش را در فراگرفتن فلسفه، طب و نجوم یاری کرد. خاقانی چنان که در اشعارش آمده، همه زندگی خود را مدیون عمویش میداند؛ چرا که با کمک او در مسیر کسب علم وآگاهی گام نهاد:
دعوی نسبت ز عم کن نز پدر زیرا تو را عم پدیدار آورید ار چه پدر گم کرده بود - خاقانی، - 873 :1388 خاقانی از سنین کودکی و نوجوانی تاسنّ 25 سالگی تحت حمایت عموی خود بوده است و این حمایت نیاز به ایمنی و ثبات را تا حدّی در وجود او تأمین کرده است. از سوی دیگر خاقانی از کودکی تا زمانی که مادرش وفات یافت، همواره تحت حمایت و مهربانی مادر بوده است؛ تا جایی که علی-رغم میل سفر به عراق و خراسان، شروان را ترک نمیگوید وعلّت ماندن در شروان را وجود مهربان مادر بیان میکند:
ای عراق االله جارک سخت مشعوفم به تو وی خراسان عمرک االله سخت مشتاقم تو را
گرچه جان از روزن چشم شما بی روزی است از دریچه گوش میبیند شعاعات شما
- همان: - 2
-3-2 نیاز بهتعلّق و عشق
وقتی نیازهای فیزیولوژکی و ایمنی فرد به شکل معقول بر آورده شدند، در او نیازهایتعلّق داشتن و عشق ایجاد میشود. به اعتقاد مزلو »با ایجاد رابطه نزدیک و مهر آمیز با دیگری یا بهطورکلّی با مردم نیازمحبّتمان را برمیآوریم. در این رابطهها ایثار ومحبّت به اندازه دریافت اهمّیّتآن دارد - «شولتس، . - 117:1362 خاقانی بر خلاف کم مهریهای خود نسبت به پدر، در قبال مادر عواطف عمیقی دارد و همواره او را ستایش و از او به نیکی یاد کرده است و یکی از علل پایبندی خود به شروان را با همه ملال ودلتنگی از اهل این شهر، دلبستگی به مادر میداند و در قطعهای با ردیف »مادر« خود را ریزهخور مادر میخواند و ازحقّ دل مهربان سخن میگوید پس از مادر، » خاقانی نسبت به همسراوّل خود، دختر ابوالعلای گنجوی و مادر شیدالدّین نیز احساسات و عواطف گستردهای دارد و این احساس در اشعاری که در رثای »یادگار عمر« خویش سروده، جلوهگر است« شاعر از همسر خود به »یار وفا پرورد«، »یادگار عمر«، »آشنای دل«، »اندهگسار« و »بهار باغ دل - «خاقانی، خود یاد میکند و در سوگ او اشک خونین میریزد:
آن نه یار آن یادگار عمر بود پس به آیین یادگاری داشتم
راز من بیگانه کس نشنیده بود که آشنا دل راز داری داشتم
- خاقانی، - 307 :1388
به طورکلّی ذکرتعلّق و وابستگی و یا مهر ومحبّت نسبت به دیگران در دیوان خاقانی نشان میدهد که نیاز بهتعلّق و عشق در وجود او تأمین شدهاست.
-4-2 نیاز بهعزّت و احترام
طبق نظریه مزلو دو نوع نیاز به احترام وجود دارد: یکی نیاز بهعزّت نفس و دیگری نیاز به احترام از سوی دیگران. برآورده شدن نیاز بهعزّت نفس به شخص اجازه میدهد تا نسبت به قابلیت، ارزشمندی و کارآمدی خود احساس اطمینان کند. در نتیجه چنین احساساتی، فرد ممکن است در تمام جنبههای زندگی خود کارآمدتر ومولّدتر شود. از سوی دیگر وقتی فقدانعزّت نفس وجود داشته باشد، شخص احساس حقارت، بی پناهی و دلسردی میکند و اعتماد به نفس کافی برای برخورد با مشکلات را ندارد - شولتس، . - 365:1990 احترام به خود و احترام از سوی دیگران در زندگی خاقانی به این ترتیب دیده میشود:
الف-عزّت نفس و احترام به خود
در تعدادی از کتابها و مقالات مرتبط با زندگی و احوال خاقانی، او شاعری خودبین، خودستا وحتّی دارای عقده حقارت خوانده شدهاست. »این خودستاییها و شکایتهای تلخ، برای کسی که امروز میخواهد از راه اشعار خاقانی به درون زوایای دلش راه بیابد، نشانه وجود عقده حقارت است«زرّین - کوب، - 15:1379و - همو،. - 187:1372 حال آنکه خاقانی در مقطعی که در دربار شروانشاهان بود، مخالفان و دشمنانی هم داشت؛ به طوری که به خاطر تهمتهای گاه و بیگاه آنان و بدبینی حاکمان نسبت به او رشته ارتباطش با دربار میگسست و میپیوست.
به همین دلیل در قسمتی از اشعارش به تفاخر و مباهات، خودستایی و ستایش خویشتن به منظور اثبات خود و جایگاه خود پرداخته است؛ زیرا برای دفاع از حیات خویش در مبارزهای که درگیر آن شدهبود، راهی و چاره-ای جز این نداشت - علیزاده،. - 31:1387 هر انسانی باتوجّه به لیاقتها و تواناییهایش خواستار نقش برجسته اجتماعی است، چه بسا بارها احساس غرور کرده و نقش خود را در میان اطرافیان بسیار برجسته دانسته، ولی این بیانگر عقده خودستایی نیست، بلکه حقیر شمردن دیگران و تعریف و تمجید خاقانی از خود واکنشی در مقابل حسادتها و توطئهها و بیاعتناییهای عمدی تعدادی از نزدیکان و شاعران معاصرش بوده-است - نقشبندی،. - 6:1388 از اشعاری که خاقانی در آنها به فخر و مباهات در باب خویش و اثبات جایگاه خود میپردازد، میتوان به این اشعار اشاره کرد:
خرد خریطهکش خاطر بیان من است سخن جنیبهبر خاطر و بنان من است
بدان خدای که دور زمان پدید آورد که دور دور من و زمان زمان من است