بخشی از مقاله

چکیده
خاقانی و شاعران دیگر مانند مسعود سعد سلمان، نظامی، فردوسی، ناصر خسرو در سرودههاي خود، اشارات نجومیاي دارند، که اگر پارهاي از آنها درست و منطقی باشد، بخش بزرگی از آنها مطابق موازین علم امروز نیست و با واقعیتهاي علم ستارهشناسی تطبیق نمیکند. آن ها در زمینه نجوم یا اطلاع کافی نداشتهاند، یا آگاهی ایشان از اطلاعات محدود و کلی فراتر نمی رفته، یا این مطالب را بر اساس سنت هاي پیشین عقلی، بدون توجه به جنبه علمی آنها، به کار برده اند. این نوع اظهار نظرها، در برخی از زمینههاي علمی، به عیان دیده می شود. اشاره به تمامی آن ها با توجه به گستردگی موضوع، کار بسیار دشواري است. این نوشته، دو اصطلاح نجومی را در یک بیت از خاقانی شرح میدهد، که به نظر میرسد شارحان، برداشت دقیقی از آن نداشته اند. در این مقاله سعی شده بیت مورد بحث بر اساس مستندات علمی بررسی و توضیح داده شود.

مقدمه

گاهی برداشتها ي خلاف واقع، امري نیست که محقق و نویسنده بتواند خود را از آن دور نگهدارد. در بیشتر کتابها و آثار تحقیقی، کم و بیش، با مواردي رو به رو خواهیم شد که پژوهشگر، یا به سبب دقت نکردن کافی و یا حتی میتوان گفت گاهی از روي عمد، مطالبی نوشته است که با مواز ین علمی و ادبی، نه تنها تطبیق نمیکند ، بلکه در تضاد آشکار با معیارهاي علمی روزگار است. نویسنده اي مطلب نادرستی را در اثر خود میآورد و پژوهشگران نسلهاي بعد، با اعتماد به فضل و دانش قدما، بی آنکه تردیدي در صحت آن داشته باشند، همان مطلب نادرست را درست میپندارند و

در نوشتههاي خود نقل میکنند . کم کم یک اشتباه ساده، چنان رنگ و بوي حقیقت به خود میگیرد که دیگر کسی گمان نمیکند ، با یک تعبیر اشتباه و نادرست رو به رو است. نوشته زیر نشان دهندة یکی از همین موارد در بارة یک اصطلاح نجومی است که نشان میدهد، اظهار نظر غیر علمی یک فرهنگ نویس، چنان جا افتاده شده است که همه، آن را صحیح پنداشتهاند و به آن استناد کردهاند. توضیح وبررسی بیتی از خاقانی
خاقانی در مدح جلالالدین ابوالمظفر اخستان بن منوچهر، قصیدهاي با مطلع زیر دارد:
پیش که صبح بر درد، شقه چتر چنبري    خیز مگر   به برق می، برقع صبح بردري

بیت دوم این قصیده م شیوا  نکته اي دارد که مورد عنایت دقیق شارحان قصاید خاقانی قرار نگرفته است و آن بیت
این است:
پیش که غمزه زن شود چشم ستاره سحر    بر صدف فلک رسان، خندة جام گوهري
تعدادي از کتابها    ي قابل دسترسی که به شرح قصاید خاقانی اختصاص دارد، مورد بررسی قرار گرفت ودر هیچ
کدام از این کتابها، قصیده م فوق    شرح نشده است. منیره احمد سلطانی در »قصیده فنی«1370/، آقایان: زنده یاد استاد
فروزانفر در کتاب دو جلدي » نقد    و شرح قصاید خاقانی«1387/  که به کوشش محمد استعلامی به چاپ رسیده، مجید
سرمدي در »شرح کلیدي پانزده قصیده از دیوان خاقانی «1383/ ، سید محمود انوار در »ایوان مداین از دیدگاه دو شاعر تازي و پارسی«1373/، عباس ماهیار در سه جلد » شرح اشعار خاقانی «1373/ ، محمدرضا برزگر خالقی و محمد حسن محمدي در »مرثیه خوان مداین«1379/ ، کزازي در » سراچه آوا و رنگ«1376/، »سوزن عیسی« 1386/ و »رخسار صبح«1374/ ، سجادي در »گزیده اشعار خاقانی«1373/، جمشید علیزاده در » ساغري میان سنگستان«1378/، علیقلی محمودي بختیاري در »خاقانی در ایوان مداین« ، سعیداالله قره بیگلو در »تأملی در دیوان خاقانی«، ماحوزي در »آتش اندر چنگ«1377/ وشارحان بزرگوار دیگري که نگارنده توفیق مراجعه به نوشتههاي ایشان را نداشت، این قصیده و این بیت را مورد بررسی قرار نداده اند. تنها استادي که این قصیده را به طور کامل شرح کرده است، سرکارخانم دکتر معصومه معدن کن در کتاب » جام عروس خاوري «1387/ است و البته آقایان دکتر جلال الدین کزازي در »گزارش دشواريهاي دیوان خاقانی«1378/ و دکتر سید ضیاء الدین سجادي در کتاب »فرهنگ لغات و تعبیرات دیوان خاقانی«1374/ به این بیت و دو اصطلاح مورد توجه این مقاله اشاره م گذرایی فرمودهاند.

دکتر سجادي دربارة »ستارة سحري« توضیحی نداده اند، اما ذیل معناي »صدف« ، به نقل از برهان قاطع، نوشتهاند: » گویند در جانب شمال از پنج ستارة بناتالنعش و سه ستار ة دیگر که به صورت صدفی نماید و نقط ه قطب در میان آن است.« - سجادي، - 1374:972 و در ذیل ترکیب »صدف فلک« نیز همین توضیح را دوباره نقل کرده اند و بیت فوق از خاقانی را هم به عنوان شاهد شعري آوردهاند.

دکتر کزازي در مورد این دو ترکیب به اختصار آوردهاند: »ستارة سحر« کنایه ایما است از ناهید که در فرجام شب بر میدمد و »صدف فلک« تشبیه رسا است: آسمان در ریخت و رنگ به صدف مانند شده است.« - کزازي، - 610 : 1378

دکتر معصومه معدن کن نوشتهاند: »ستارة سحري « کنایه از ناهید که در پایان شب نمایان میشود. »صدف فلک - «اضافه م تشبیهی - ، ایهامی به »صدف« صورت فلکی شمالی که از پنج ستارة بنات النعش و سه ستارة دیگر به صورت صدفی نمایان و نقط ه قطب در میان آن است.« - معدن کن، - 214 :1387 اگرچه نظر استاد دکتر معدن کن با نظر دکتر سجادي و نوشتههاي لغت نام ه دهخدا و فرهنگ معین و برهان قاطع همانندي دارد، اما ایشان در صحت نوشتههاي برهان قاطع و دکتر سجادي و دکتر مصفی دچار تردید شدهاند . آوردن ترکیب - اضافه تشبیهی - و لفظ - ایهام - ، نشانگر
تردید ایشان در نوشتههاي پیشینیان است.

به نظر میرسد توضیح شارحان دربار ة این دو ترکیب، به دور از مسامحه نیست. نگارنده با مطالعه آثار بسیار غنی ایرانی و نیز با استفاده از کتابها ي ترجمه شده و مجلات علمی و بخصوص با راهنمایی استاد دانشمند، دکتر حسین خوشکباري - استاد دانشگاه تبریز - ، که از روي مشاهدات عینی و تجربههاي ستاره شناسی مستقماًی به مطالعه و رصد ستارهها میپردازند و در این موضوع صاحب تجربیات و یافتههاي جالبیاند و صاحب نظرند، معتقداست که توضیحات شارحان این بیت، خالی از ایراد نیست و نیز با دانش امروزي تطبیق نمیکند.
دو مساله مورد سؤال و ابهام در این بیت از این قرارند:
توضیحی درباره یک بیت خاقانی / ٥۸۲۱ .1 ستارة سحري در اغلب این شرحها مراد از ستارة سحري »ناهید« است. از دیدگاه دانش ستاره شناسی، این امر نمیتواند پذیرفتنی باشد. »ناهید« یابیدخت - بغ دخت - که نام عربی آن »زهره«، لاتین آن »ونوس« و نام یونانی آن »آفرودیت« است، دومین سیارة منظوم ه شمسی است و حدود 9 ماه طول می کشد تا یک دور کامل گرد خورشید بچرخد. از این مدت، تقرباًی چها ر ماه و ده روز جلوتر از خورشید است که سحرگاهان، پیش از برآمدن آفتاب دیده میشود و تقریباً چهار ماه و ده
روز نیز عقب تر از خورشید است که پس از غروب در    شامگاهان    به چشم میخورد و نیمی از زمان باقی مانده را در
سمت راست و نیم دیگر را در جانب چپ خورشید،    در دایرة    روشنایی قرار دارد که به آسانی و با چشم بینندگان
معمولی قابل رؤیت نیست. بنابراین، به جرم آسمانی    اي که در طول سال، فقط به مدت چهار ماه و ده روز، به هنگام
سحر دیده میشود، نمیتوان عنوان »ستارة سحري« داد.    به نظر، لازم است ستارة سحري، ستاره اي باشد که درتمامی
طول سال، پیوسته به وقت صبحگاهان دیده شود. بنده نظر چند تن از دوستان بزرگوار را که با اشعار خاقانی آشنایی دارند و یا تدریس میفرمایند ، در بارة »ستارة سحري« پرسیدم. تعدادي ازآن عزیزان به استناد نوشته فرهنگها، ستارة »شباهنگ « یا » شعراي یمانی« را، که جزو صورت فلکی »سگ بزرگ« است، ستار ة سحري دانستند که نظرات ایشان هم خالی از ایراد نمیتواند باشد. ستارة »شعري« که
درخشانترین ستار ة ثابت قابل رویت در آسمان نیمکر    ة شمالی است، در تیر ماه، به هنگام سحر، چند دقیقه اي طلوع
میکند و با برآمدن خورشید ناپدید میشود و هر روز    یک درجه بر زاو یه جدایی او از خورشید میافزاید. این ستاره
چون مانند سیارة ناهید گرد خورشید به شکل دایره وار نمیچرخد و اوج و فرود زهره را ندارد، در مدت کمتر از دو ماه، فاصلهاش با خورشید چنان افزایش مییابد که باید آن را جزو ستارگان نیمه شبی دانست نه سحر گاهی. این ستارة درخشان در فصلهاي پاییز و زمستان، مهمان پایدار آسمان شبانه است؛ هر چند که فرهنگها در مورد این ستاره هم معانی نادرست و متضادي نوشتهاند.

در پهنه آسمان و در میان هزاران ستارهاي که بدون چشم مسلح به چشم می خورد، ستاره اي وجود ندارد که در همه فصل هاي سال، به هنگام سپیده دم، دیده شود و بتوان آن را »ستارة سحري« نامید. همه ستارگان ثابت و سیار آسمان، فقط مدت کوتاهی میتوانند »ستاره م سحري« باشند، اما خیلی زود جاي خودرا به ستارة دیگري خواهند داد.

علامه دهخدا در لغت نامه ذیل »ستارة سحري«، به نقل از آنندراج، آن را »آفتاب« نیز نوشتهاند که خود اشارة جالب و در خور توجهی میتواند باشد.

با در نظر داشتن دلایل علمی که هیچ جرم آسمانی نمیتواند در تمام طول سال به هنگام سحر در آسمان دیده شود، میتوان  شعر خاقانی را چنین معنی کرد: پیش از سر زدن سپیده و چشمک زدن ستارة سحري - به احتمال قوي پیش از طلوع وبالا آمدن آفتاب - ، صداي ریخته شدن شراب به پیاله را، به آسمان برسان؛ به عبارت دیگر، سحرگاهان به وقت
صبوحی، انعکاس گوهر مانند شراب را بر آسمان صدف گون بتابان - شراب بر جام ریز - .

.2 صدف فلک

نوشتهها ي دکتر سجادي و دکتر ابوالفضل مصفی در بارة »صدف فلک،«عیناً ازفرهنگ معین و لغت نامه دهخدا و برهان قاطع نقل شده است. محمد حسین بن خلف تبریزي، مؤلف برهان قاطع، ذیل لغت »صدف فلک« مینویسد:
» صدف فلک کنایه از فلک الافلاك است که فلک اعظم است و کنایه از ماه و آفتاب هم هست و شکلی را نیز گویند در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید