بخشی از مقاله

چکیده

خاقانی شاعري است که به دلیل خلاقیت خاص در ساختن ترکیبهاي تازه و مضامینی که پیش از وي سابقه نداشته، شعرش به دشواري شهرت یافته است. با وجود تلاشهاي ارزندة خاقانیپژوهان، به ویژه در سالهاي اخیر، براي حل دشواريهاي شعر خاقانی، هنوز ابیات فراوانی در دیوان وي دیده میشوند که توضیحات شارحان دربارة آنها راه به جایی نبرده است؛ چراکه مشکل اصلی به تصحیح آنها بازمیگردد. بیت:

سرخمویانی چو می بی می همه مست خراب      بر هم افتاده چو میگون زلف جانان دیدهاند

از جمله این ابیات است.. مقاله حاضر پس از بررسی توضیحات خاقانیپژوهان دربارة این بیت، میکوشد با نگاهی دوباره به بیت مذکور، ابتدا نادرستی شکل کنونی آن را نشان دهد، سپس با استفاده از یکی از نسخهبدلهاي ارائهشده براي این بیت، شکل صحیح آن را اثبات کند. بر این اساس، به جاي واژة »زلف« در بیت مذکور، واژة »لعل« را پیشنهاد میکند.

مقدمه

یکی از ارزشمندترین و در عین حال، دشوارترین تحقیقات ادبی، تصحیح متون کهن است؛ اما این کار در بارة آثار شاعران و نویسندگانی که به دشوارگویی شهره اند، دشوارتر هم می شود. دیوان خاقانی از این جمله است که به خاطر »ابداع صورت هاي خیال دل انگیز، اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است« - ماهیار، - 7 :1388 و همین موجب شده که »بسیاري را به ساحل بی کرانه خود راه ندهد« - همان - و صاحب اثر را شاعري دیرآشنا سازد که هنوز جمال معنی بسیاري از ابیاتش را به ادب دوستان ننموده است.

از این رو بدیهی است که کار تصحیح چنین دیوانی را نیز نمیتوان پایان یافته پنداشت؛ چنانکه با وجود تلاش هاي ارزندة ضیاء الدین سجادي و میرجلال الدین کزازي در تصحیح دیوان خاقانی، هنوز ابیاتی در این دیوان دیده می شوند که با شکل کنونی، قابل توجیه نیستند و نیازمند تأمل دوبارهاند. یکی از این ابیات، مربوط به قصیدة مشهور خاقانی در سفر مکه است که سه بار در آن تجدید مطلع شده و طبق عنوانی که در ابتداي قصیده آمده، در » صفت عشق و مقصد صدق و بازشرح منازل و مناسک راه کعبه از در بغداد تا مکه« - خاقانی، - 88 :1374 سروده شده است و با مطلع زیر آغاز میشود:

شبروان در صبح صادق کعبه جان دیدهاند      صبح را چون محرمان کعبه عریان دیدهاند

- همان -

در این قصیده، خاقانی علاوه بر توصیف حالات مسافران کعبه، به وصف بیابان هاي مکه و منازل و شتران و ... پرداخته است. می دانیم که جنبه وصفی در اشعار خاقانی بسیار قوي است. »قدرت بیان و توانایی خاقانی در توصیف و تبیین و آشکار کردن حقایق به گونه اي است که گاهی در توصیف مناظر مانند نقاشان چیره دست عمل می کند« - سجادي، مقدمه بر دیوان خاقانی، :1374 پنجاه وپنج - . در مطلع دوم قصیدة مذکور، خاقانی چندین بیت را به توصیف شتران قافله حجاج اختصاص داده و با تشبیهات و تعبیرات منحصر به فرد، ازجمله تعبیر از شترها به نوعروسان، آنها را وصف کرده است. در یکی از این ابیات از آنها به »سرخ مویانی مست که مانند زلف میگون جانان به هم افتاده اند« تعبیر میکند:

سرخمویانی چو می بی می همه مست خراب      بر هم افتاده چو میگون زلف جانان دیدهاند - - 1

- همان -

آنچه در این بیت مشکل ساز است، ترکیب وصفی »میگون زلف« است. »گون« پسوند شباهت است و معناي این ترکیب، »زلف مانند می« خواهدبود؛ اما پرسش این است که شاعر از چه جهت زلف را به می تشبیه کرده است؟ آیا وجه شبه در این تشبیه »سرخی« است؟ و اگر چنین است، آیا این تشبیه در شعر کهن فارسی سابقه دارد؟ و اگر چنین نیست و وجه شبه »مست گردانیدن« است، چه ارتباطی با »سرخمویان« مصراع اول دارد؟ و آیا این ترکیب، میتواند معناي محصلی داشته باشد؟ این مقاله مشکل اصلی این بیت را در تصحیح آن میداند. بر این اساس نگاهی به شکل کنونی بیت و ترکیب مذکور خواهیم داشت و سپس شکل صحیح آن را پیشنهاد میکنیم.

پیشینه پژوهش - نگاهی به توضیحات شارحان -

شارحان قصاید خاقانی، هر کدام به گونه اي بیت را معنی کرده اند. سجادي در بارة این ترکیب می نویسد: »در این تعبیر و ترکیب، آشفتگی و پریشانی و لرزان و در هم افتادن از مستی را اراده کرده، چنانکه از شعر برمی آید و می زده و مست را نیز در نظر دارد که بیقرار به هر طرف حرکت می کند« - سجادي، . - 1505 :1389 علاوه بر این که »میگون« به معنی »مانند می« است نه چنان که سجادي نوشته است، »می زده و مست«، بایدگفت اگر بختیان بخواهند »آشفته و پریشان و لرزان و در هم افتاده« به حرکت ادامه دهند که بعید است بتوانند مسافران را به سرمنزل مقصود برسانند!

استعلامی وجه شبه را در این ترکیب، »سرخی« می داند و می نویسد: »سرخ مویان هم شترها هستند که با حدي خوانی ساربان، مستانه می روند و در کنار هم مثل چین و شکن زلف معشوقی که موي سرخ دارد« - استعلامی، . - 349 :1387 بایدگفت اولاً در بیت مذکور هیچ اشاره اي به »حدي خوانی ساربان« نشده و فقط در سه بیت قبل، خاقانی از »دراي مطرب الحان« سخن گفته، یعنی جرسی که نواي مطرب مانند دارد، نه خود مطرب یا حدي خوان، علاوه بر اینکه غذاي شتران را از این نوا میداند، نه راه رفتنشان را:

روزها کمخور چو شبها نوعروسان در زفاف      زقههاشان از دراي مطربالحان دیدهاند

ثانیاً در هیچ یک از متون کلاسیک نظم و نثر فارسی، شاهدي براي سرخی موي معشوق وجود ندارد. زیبایی شناسی قدما تقریباً ثابت بوده و حداقل تا پیش از سبک هندي، در سنت ادب فارسی، زلف معشوق همیشه »سیاه« توصیف شده است، نه »سرخ.« قرائت معدن کن از این بیت، متفاوت با دیگران و درنتیجه معناي حاصل نیز متفاوت است. در قرائت وي »سرخ مویان« در مصراع اول فاعل است براي فعل »دیده اند« و معناي بیت چنین می شود: »بختیان سرخمو، بی می همه مست خراب شده اند و با دیدن زلف میگون جانان صفوف آنها به هم خورده است و در هم افتاده اند« - معدن کن، - 226 :1372 و اضافه می کند: »وصف حرکات شوق آمیز و سرمستانه بختیان است از شوق کعبه« - همان - . بر این قرائت و معنی حاصل از آن، دو اشکال وارد است: یکی اینکه در این بیت و ابیات قبل، هیچ نشانه اي مبنی بر نزدیک شدن به خانه کعبه و دیدن آن وجود ندارد، برعکس در اولین مصراع مطلع دوم قصیده، سخن از دیدن »خیال کعبه« است، نه خود کعبه:

تا خیال کعبه نقش دیدة جان دیدهاند      دیده را از شوق کعبه زمزمافشان دیدهاند

خاقانی،90 :1374

دوم اینکه اگر وجه شبه تنها مستی و بیقراري است، آوردن صفت »سرخمو« براي شتران چه لزومی دارد؟ چراکه میدانیم خاقانی هیچ واژهاي را بی قصد و مناسبت در شعر نمیآورد. برزگر خالقی تعبیر دیگري از بیت دارد. وي مستی را به خود زلف نسبت می دهد و می گوید: »شتران سرخ مو بدون می همه مست و خرابند و چون زلف مست و بر هم افتادة جانان مست و بیقرارند« - برزگر خالقی، . - 416 :1390 به این ترتیب، وي »میگون« را نه به معنی »مانند می مست کننده« بلکه به معنی»مانند میمست« گرفتهو البته هیچ توجیهی هم براي چنین معنایی نیاورده است؛ علاوه بر اینکه این پرسش همچنان بی پاسخ می ماند که صفت »سرخ مو« براي شتران چه کاربردي در این بیت دارد؟ - 2 -

به گمان نگارنده، اشکال اصلی این بیت که موجب دریافت هاي مختلف شده، به تصحیح آن برمی گردد و صورت درست تعبیر مذکور، چنانکه در نسخه عبدالرسولی آمده، »میگون لعل« است نه »میگون زلف» .«لعل« استعاره از لب و تعبیر »میگون لعل« یعنی »لب مانند می« و روشن است که وجه شبه هم »سرخی« است و هم »مست کنندگی.« این تعبیر در شعر فارسی براي لب، آشناتر از آن است که نیاز به شاهد داشته باشد؛ اما آنچه موجب شده مصححان خاقانی در بیت مذکور از کنار آن بگذرند و»میگون زلف« را بر آن ترجیح دهند، تعبیر »برهم افتاده« در بیت است که ارتباط آن با »زلف« برایشان قابل توجیه بوده ولی براي ارتباط آن با »لب« توجیهی نیافتهاند.

قبل از توضیح این تعبیر در ارتباط با لب، بایدگفت آنچه در تصحیح و نیز توضیح این بیت، از آن غفلت شده، ارتباط »برهم افتاده« با »شتران« است. خاقانی شترانی را وصف می کند که در حال استراحتند و از این رو بر هم افتاده اند وگرنه بر هم افتادنِ شتران در حال حرکت – که استنباط همه شارحان بوده است – بعید است نتایج مثبتی به بار آورد و مسافران و بنه هاي آنها را سالم به مقصد برساند! منظور از »برهم افتاده« در ارتباط با »لب« نیز »برهم نهاده شدن و روي هم افتادن لبها« است. خاقانی بختیانِ سرخ مويِ در حال استراحت را که کنار هم افتاده اند، به لبان سرخ معشوق مانند کرده است که از گفتن یا خندیدن باز مانده و بر هم افتاده اند. سعدي نیز این حالت را براي دهان، به »برهم خفتن« لبها تعبیر کردهاست:

که اي زنده چون هست امکان گفت      لب از ذکر چون مرده برهم مخفت

سعدي،378 :1363

چنانکه عطار به »لب بر لب بودن:«

اي صبح مخند امشب و لب بر لب باش      با عاشق دلسوخته هممذهب باش

عطار،310 :1375

و انوري به »بر هم داشتن:«

جواب راست چون دانی که تلخ است      لب شیرین چرا بر هم نداري

انوري،924 :1372

در عین آنکه با توجه به واژههاي »می«، »مست، »خراب« و »میگون« بر هم افتادن لبها بر اثر مستی معشوق را نیز به ذهن متبادر می کند، همچنان که این نکته که دیدن این شتران سرخ موي از نظر مسافران راه کعبه، به اندازة دیدن لبان معشوق لذت بخش است نیز از نظر خاقانی دور نبوده است. به این ترتیب، صورت صحیح بیت چنین خواهدبود:

سرخمویانی چو می بی می همه مست خراب      بر هم افتاده چو میگون زلف جانان دیدهاند

و معنی کلی بیت: »بختیان سرخ موي که در کنار یکدیگر افتاده و در حال استراحتند، مانند لبهاي سرخ یار بر هم افتاده اند.« آنچه می تواند این برداشت را تأیید کند، بیت بعد آن است که صریحاً از افتان و خیزانی این شتران در طول راه سخن میگوید:

پختگان چون بختیان افتان و خیزان مست شوق      نی نشانی از می و ساقی و میدان دیدهاند - - 3

خاقانی، 169 :1375

نتیجهگیري:

بر اساس دادههاي این مقاله روشن شدکه ترکیب »میگون زلف« در بیت:

سرخمویانی چو می بی می همه مست خراب      بر هم افتاده چو میگون زلف جانان دیدهاند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید