بخشی از مقاله
چکیده
یکی از موتیفهای مورد استفاده در عرصهی تجریات عرفانی، تجربه دیدار اهل عرفان با خضر و یا حتی ادعای شاگردی ایشان میباشد رچند نام خضر به صراحت در قرآن نیامده است اما برخی او را یکی از اولیای الهی و برخی دیگر او را پیامبر دانستهاند. اعمال خارقالعاده وی در سفر با موسی موضوعی مهم و اثرگذار در ادبیات عرفانی است، تا جایی که میتوان گفت داستان اسطورهای موسی و خضر منشأ بیشتر داستانهایی است که بعدها درباره سفرهای عرفانی نوشته شده است.اهل تصوفغالباً به خضر به عنوان شخصی که زنده است معتقدند و البته بعضی از آنان مدعی دیدار و مصاحبت با او و یا شاگردی نزد او هستند. خاقانی نیز از آنجا که خود را اهل معرفت میداند در اشعار خود مدعی دیدار و مصاحبت با خضر شده است. در این پژوهش برآنیم تا مشخص سازیم که:
الف - آیا ادعای دیدار خاقانی با خضر تجربهای همسنگ تجربهی عرفانی عرفاست؟
ب - آیا این دیدار تجربهای عرفانی است ویا تصویری هنری؟ در این پژوهش تلاش شد تا با روش تحلیلی Bتوصیفی از آثار خاقانی مخصوصا ختم الغرایب که کمتر مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است استفاده شود.
مقدمه
یکی از موتیفهای مورد استفاده در عرصهی تجریات عرفانی، تجربه دیدار اهل عرفان با خضر و یا حتی ادعای شاگردی ایشان میباشد. البته حقیقت این مطلب که خضر کیست؟ و کیفیت زندگی و عمر ایشان چگونه است دستمایه بسیاری از اختلاف نظرها در جهان اسلام شده است اما آنچه به طور کلی وجود دارد این است که خضر به کسر اول نام شخصی است که صاحب موسی - ع - بود در نبوت او اختلاف است.
نزد بعضی نبی و نزد بعضی ولی - گوهرین،. - 112:1385 مفهوم خضر نیز مانند دیگر اصطلاحات صوفیه برگرفته از آیات قرآنی که در سوره کهف آیات 65 به بعد عنوان شده میباشد. قال االلهفوجداًتعالی» عبداً من عبادنا آتیناه رحمهً من عندنا و علّمنا من لدّنا علماً« - کهف. - 66/مفسران آن »بنده صاحب علم لدنی« را که موسی - ع - را راهبری کرد به وی تطبیق کرده اند. در منابع اولیه خضر رهنمای دریاهاست و الیاس دستگیر گمشدگان در بیابانها، اما به تدریج الیاس هم جای خود را به خضر داده است.
در عالم تصوف ابوالعباس خضر از خواص اولیاء شمرده شده است و بعضی از مشایخ باوی دیدار میکنند - هجویری،. - 724:1384 خضر میان صوفیان مقامی بس ارجمند دارد و درحقیقت مرد کامل و ولی حق و امام زمان است که به علت سیراب شدن از چشمه فیاض حقایق دارای علم لدنی و جسمی، نامیرا شده است و میتواند جانهای مرده را در گورهای جهل تن زنده نماید و استعدادهای نهفته سالکین را بیدار نماید اما درباره این موجود کامل آرای مختلف دارند.
بعضی گویند او همان است که در قرآن مجید بدو اشاره شده و همان است که موسی - ع - با او ملاقات کرد و عجایبی از و مشاهده فرمود. این دسته که او را انسانی مشخص و موجود و جاودانی میدانند مدعی اند که بسیاری از مشایخ قوم در ادوار مختلف او را دیده اند و با او صحبت داشته اند و یا تحت ارشاد او قرار گرفته اند و از دستش خرقه پوشیده اند، و برخی دیگر او را موجودی مشخص و معین نمی دانند و انسان مادی یا روحانی که از زمان موسی علیه السلام تا به حال زنده باشد نمی انگارند بلکه او را مردی کامل و مکمل میپندارند که در هر دوری از ادوار وجود دارد و در واقع همان هادی و مهدی کامل است که اکمل موجودات عالم و اعلم آن هاست و چنین موجودی به زعم آنان همیشه بوده و خواهد بود و پیوسته به ارشاد و دستگیری قابلان و مستعدان خواهد پرداخت.
اما بودن خضر که شخص انسانی است و باقی از زمان موسی - ع - و تا این وقت، یا روحانی است که متمثل می شود به صورت خضر، از برای ارشاد مسترشد، این هردو ممکن است و در اصطلاح تصوف خضر کنایه از بسط است و الیاس کنایت از قبض است. و در نزد عارفان معنی اوست که به صفتی غالب اوست بر روی متمثل میشود و دیگر مضمحل می گردد و آن روح اوست علیه السلام یا روح القدس نجم الدین رازی در باب سیم فصل دهم از کتاب مرصاد العباد در بیان مقام شیخی و شرایط و صفات آن اشاره به خضر میکند و بیان میدارد: »که بدانکه حق تعالی خضر را علیه السلام اثبات شیخی و مقتدایی کرد و موسی را علیه الصلوه بمریدی و تعلم علم لدنی بدو فرستاد، از استحقاق شیخوخیت او این خبر میدهد کهعبداً» من عبادنا« پنج مرتبه خضر را علیه السلام اثبات میفرماید:
اول اختصاص عبدیت حضرت که »من عبدنا« دوم استحقاق قبول حقایق از اتیان حضرت بی واسطه کهآتیناه» رحمهً - سیم خصوصیت یافت رحمت خاص از مقام عندیت کهرحماً» من عندنا« چهارم شرف تعلیم علوم از حضرت که »و علمنا« پنجم دولت یافت علوم لدنی بی واسطه که »من لدنا علماً« - رازی،. - 236:1379 نسفی در کتاب انسان کامل بیان میکند »هرکه به ریاضات و مجاهدات خود را پاک و صافی گرداند و علم و طهارت حاصل کند. او را با ملائکه سماوی مناسبت پیدا آید و چون مناسبت پیدا آید همچون دو آینه صافی باشند که در مقابل یکدیگر بدارند و این ملاقات در بیداری سبب الهام است و در خواب سبب خواب راست. این است معنی خضر و الیاس و این است دیدن مردان غیب« - نسفی، - 26:1377 عطار در منطق الطیر میآورد که:
از وجودت تا بود مویی به جای بی وفایت خوانم از سرتا به پای
گر در آیی و برون آیی زخود سوی معنی راه یابی از خرد
چون خرد سوی معانیت آورد خضر آب زندگانیت آورد
- عطار، - 262:1385 چنانچه در آثار عرفانی مشخص است بسیاری از عرفا با وی دیدار کردهاند و مشکلات و وقایع خود را با وی مطرح کردهاند. از آن جمله هجویری در کشف المحجوب بیان میکند که: »اندر حکایات یافتم که ابراهیم ادهم گفته است که: چون به بادیه رسیدم پیری بیامد و مرا گفت: یا ابراهیم، میدانی که این چه جای است، تو بی زاد و بی راحله میروی؟ گفتا: من دانستم که او شیطان است.
چهار دانگ سیم با من بود که اندر کوفه زنبیلی فروخته بودم، از جیب برآوردم و بینداختم و نذر کردم که بر هر میل چهارصد رکعت نماز کنم. چهار سال اندر بادیه بماندم و خداوند- تعالی- به وقت بی تکلف روزی میرسانید و اندر آن میان خضر پیغامبر را - علیه السلام- با من صحبت افتاد و نام بزرگ خداوند- تعالی- مرا بیاموخت- آنگاه دلم به یکبار از غیر فارغ شد همچنین در بیان شرح زندگی محمد بن علی ترمذی میگوید که: با خضر پیغمبر صحبت داشته بود و ابوبکر وراق ترمذی- که مرید وی بود- روایت میکند که هر یک شنبه خضر به نزدیک وی آمدی و واقعه ها از یکدیگر بپرسیدندی هجویری ابواسحاق ابراهیم بن ادهم بن منصور را مرید خضر پیغمبر - ع - میداند - همان: - 158 عطار در تذکره اولیاء از قول بلال خواص نقل میکند که: در تیه بنی اسرائیل میرفتم مردی با من رفت، الهامی به دل من آمد که خضر است. گفتم به حق حق بگوی که تو را نام چیست؟ گفت: بردار تو خضر است همچنین در ذکر ابراهیم خواص میآورد که: نقل است که پرسیدند از حقیقت ایمان.