بخشی از مقاله
مباني فطري اخلاق در نهج البلاغه و اصول تربيتي مبتني بر آن
چکيده
شناخت خلق ها و تمييز محمود و پسنديده از مذموم و زشت آنها و آراسته شدن به اخلاق پسنديده و نيکو و زائل ساختن اخلاق ناپسند از نظر اميرمؤمنان در رأس دانش ها قرار دارد. اخلاق نيکو در نظر آن حضرت ، به منزلة برترين همنشين و بالاترين حسب براي انسان است . در اين پژوهش ، به تبيين رابطه ميان فطرت و اخلاق با روش توصيفي - تحليلي از انديشه هاي حضرت علي استخراج ، و مشخص شد که فطرت نقطه کانون و زيربناي ساختمان اخلاق است . در بخش دوم نيز به اصول اخلاقي از نظر امام علي (ع ) پرداخته شد که ضرورت پاکي نسل ، آغاز زود هنگام تربيت ، اصلاح وضعيت محيطي ، تقويت خود شناسي ، غفلت زدايي و شناخت مصداق واقعي کمال ، مبارزه با دنيا گرايي و رفاه زدگي و نيز ضرورت تقويت نور فطري از طريق اطاعت از دستورهاي اخلاقي ديني و مداومت بر اعمال اخلاقي را نشان داد.
کلمات کليدي : فطرت ، اخلاق ، اصول تربيتي ، نهج البلاغه .
مقدمه
هر رويکرد تربيت اخلاقي بر مجموعه مباني فلسفي از جمله در باب انسان شناسي متکي است . يکي از مسائل بنيادي در انسانشناسي فطرت است . نظريات مختلف و بعضا متناقضي در باب فطرت ارائه شده است . برخي از متفکران به وجود ويژگيهاي فطري ، فراگير، ثابت و جهت -دار (نيک يا بد) در وجود انسان اذعان مي کنند؛ روسو، مازلو، توماس هابز و جان استوارت ميل از اين گروه هستند. در مقابل ، برخي ديگر مانند اگزيستانسياليستها، طرفداران اصالت اجتماع ، حاميان نظريه تاريخي بودن انسان و روانشناسان رفتارگرا (هم چون اسکينر) اصل وجود فطرت و سرشت مشترک انسانها را انکار مي کنند و معتقدند صفات و ويژگيهاي انسان ناشي از علل و عوامل اجتماعي ، تاريخي يا تربيتي است [۱]. تجربه ارزشهاي اخلاقي ، يعني اين احساس که برخي از اعمال و افعال آدمي قابل ستايش و توصيه است و برخي ديگر نکوهيده و شايسته تحريم و منع ، همواره بخشي از تجارب آدمي را تشکيل مي دهد و هرگونه انسان شناسي که اين احساس و تجربه اخلاقي را ناديده بگيرد، در واقع ماهيت آدمي را درک نکرده است . بنابراين اخلاق که چيزي جز تامل و تدبر در همين افعال حسن و اعمال قبيح نيست ، جزئي جدانشدني از زندگي بشر است .
ضرورت و بيان مسأله پژوهش
اخلاق با ارزشـترين و سـنگين تـرين عملـي اسـت کـه روز قيامـت تـرازوي حسـنات انسـان مسـلمان را سـنگين نمـوده و بالا مي بـرد. اخـلاق نـه تنهـا مايـة تکميـل شـدن ايمـان ، بلکـه امتيـاز مـؤمنين واقعـي از سـاير ايمـان داران مـي باشـد.
رابطه فطـرت و اخـلاق بـه طـور کلـي و از آن جملـه همـاهنگي فطـرت و اخـلاق ، از ديربـاز مـورد توجـه علمـا، فلاسـفه اخلاق و به ويـژه دانشـمندان پيـرو اديـان آسـماني بـوده و بـا بيـان هـاي مختلـف و تحـت عنـاوين گونـاگون از آن سـخن به ميان آمـده اسـت . تبيـين دقيـق ايـن رابطـه ، نقـش اساسـي در اخـلاق نظـري و عملـي و مسـائل تربيتـي ، فرهنگـي و اجتماعي به مفهوم عام آن دارد. شـناخت فضـايل و رذايـل اخلاقـي ، ريشـه يـابي آن هـا و ارائـه راهکارهـاي مناسـب بـراي کسب فضايل و زدودن و يا جلوگيري از پيـدايش رذايـل اخلاقـي تـا حـد قابـل تـوجهي از وجـود يـا عـدم و نـوع رابطـه و هماهنگي فطرت و اخـلاق اثرپـذير اسـت . مسـئله اصـلي ايـن اسـت کـه آيـا انسـان اسـتعدادهاي اخلاقـي خاصـي دارد و تربيـت بايـد زمينـه شـکوفايي و پـرورش همـان اسـتعدادها را فـراهم آورد آن گونـه کـه اديـان الهـي معتقدنـد و يـا هـر گونه ارزشگذاري توسـط آدمـي ، ارزشـمند وصـحيح تلقـي مـي شـود و وظيفـه تربيـت اخلاقـي نيـز زمينـه سـازي و کمـک بـه متربيـان اسـت تـا بسـته بـه باورهـا و تمـايلات متفـاوت خـويش ، معيارهـا و ارزشـهاي اخلاقـي مطلـوب خـويش را خودشان بسازند.
روش پژوهش
اين تحقيق شامل دو بخش است : بخش نخست هسته پژوهش که شامل مباني فلسفي - ديني حضرت علي (ع ) در مورد جايگاه فطرت در اخلاق ورزي و هم چنين ، ضرورت و چگونگي تعامل فطرت و دين در عرصه اخلاقيات است . بخش ديگر، اصول تربيت اخلاقي است که بر اساس همين مباني و هماهنگ با آنها تعيين شده است .
مفهوم شناسي فطرت
فطرت از ماده "فطر" در لغت به معناي شکافتن از طول ، ايجاد و ابداع آمده است [۲]. کلمه فطرت بر وزن "فعله " بوده بر نوع ويژه دلالت مي کند و در لغت به معناي سرشت و نحوه خاصي از آفرينش و خلقت است [۳]. در قرآن کريم مشتقات کلمه "فطر" به صورتهاي گوناگون به کار رفته ، اما کلمه فطرت تنها يک بار و آن هم درباره انسان بکار رفته است : "فاقم وجهک للدين حنيفا فطرة الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلک الدين القيم و لکن اکثر الناس لا يعلمون "[۴] "روي خود را به سوي دين حنيف کن که مطابق فطرت خدا است ؛ فطرتي که خدا بشر را بر آن فطرت آفريده است و در آفرينش خدا دگرگونگي نيست ؛ اين است دين مستقيم ، ولي بيشتر مردم نمي دانند."
يکي از گرايشات انسان که شهيد مطهري اين گرايشت را مقدسات مي نامند، مقوله خير اخلاقي است ايشان در اين زمينه بيان مي دارند گرايشي در انسان هست که به اصطلاح خير اخلاقي ناميده مي شود، يعني از مقوله فضيلت است ، همين که ما در روابط خودمان اخلاق مي ناميم . بسياري از چيزها را انسان گرايش دارد به دليل منفعت مادي که در آنها نهفته است ، مثلا گرايش به پول . پول براي انسان منفعت است زيرا وسيله اي است که حوايج مادي انسان را مي تواند برطرف نمايد و اين گرايش به پول همان خود محوري است يعني انسان به چيزي ميل دارد که براي بقاء حياتش خوب و مفيد است . البته خود همين گرايش موجود زنده به اينکه حيات خودش را حفظ بکند. بنا براين انسان به يکسري چيزهايي گرايش دارد که منفعت نيست بلکه فضيلت است ، خير است يعني خير اخلاقي . منفعت خير حسي است ولي فضيلت خير اخلاقي است . يا گرايش انسان به راستي از آن جهت که راستي است و در مقابل تنفر انسان ، نسبت به دروغ . گرايش به تقوي ، صداقت ، پاکي ، به طور کلي اين گرايش ها فضيلت اند و بر دو نوع نيز مي باشند، فردي و اجتماعي . گرايشات فردي مثل گرايش به نظم و انضباط ، تسلط بر نفس يعني انچه که مالکيت نفس مي ناميم . شجاعت به معناي قوت قلب نه زور و بازو و تمايلات اجتماعي ، مثل گرايش به تعاون کمک ديگران بودن ، با يکديگر کار اجتماعي کردن ، گرايش به احسان و نيکوکاري ، فداکاري يعني فدا کردن خود حتي در حد جان ، ايثار اينکه انسان در حاليکه کمال احتياج به چيزي دارد ولي ديگري را بر خود ترجيح مي دهد که توجيه براي گرايشات در انسان وجود دارد: يکي اينست که همه اينها از فطرت انسان سرچشمه مي گيرند[۵].
ديدگاه قرآن در مورد فطرت
قرآن تعبير و تفسير خاصي از فطرت دارد و بر اين باور است که هم زمان با ترکيب جسم و روح در عالم رحم که تبارز دهنده آفرينش انسان به معناي دقيق کلمه است ، سرشت و فطرت دين خواهي نيز با مشيت تکويني خداوند در ذات انسان کاشته مي شود. در ذات اين موهبت الهي که سند قرآني آشکارش دو آيه ] فأقم وجهک للدين حنيفا فطرة الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق اللهذلک الدين القيم ولکن أکثر الناس لا يعلمون[ ] فألهمها فجورها و تقواها́[۶]اعتراف به ربوبيت خداوند بر اساس آيه ] أشهدهم علي أنفسهم أ لست بربکم قالوا بلي [ طبق نظر تعداد قابل توجهي از مفسرين ، و حس کرامت و بزرگواري طبق آيه aلقد کرمنا بني آدم [نيز نهفته است و فطري بودن خداجويي ، تربيت پذيري و ذاتي بودن کرامت را گوشزد مي کند.
در کتاب ارزشمند نهج البلاغه ۱۰ بار واژه aفطر́ با اشکال و معاني مختلف آمده است که تنها ۴ مورد آن به معناي فطرت ́ به کار رفته است :
١. و أما البراءه فلا تتبرءوا مني فإني ولدت علي الفطره و سبقت إلي الإيمان و الهجره ́ ؛ "و اما هرگز از من بيزاري نجوييد؛ زيرا من بر فطرت توحيد تولد يافته ام و در ايمان و هجرت از همه پيش قدم تر بوده " [۵].
۲. اللهم داحي المدحوات و باري ء المسموکات و جبال القلوب علي فطرتها شقيها و سعيدها́؛ "بار خدايا! اي گستراننده هر گسترده و اي نگهدارنده آسمان ها و اي آفريننده دل ها بر فطرت هاي خويش : دل هاي رستگار و دل هاي شقاوت زده "
۳. و واتر إليهم أنبياءه ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذکروهم منسي نعمته]۹]. خداوند رسولان خود را پي در پي اعزام کرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت هاي فراموش شده را به ياد آورند.
آيت الله مکارم شيرازي درباره اين جمله حضرت چنين مي نويسد: نخستين مطلبي که در اين فراز آمده است مطالبه پيمان فطرت است ؛ خداوند معارف توحيدي را در سرشت انسان قرار داده و هر انساني اگر با اين فطرت دست نخورده پرورش يابد و آموزش هاي نادرست ، او را منحرف نسازد، در سايه فطرت الهي به نيکي ها و حق و عدالت پايبند خواهد بود [۱۰].
۴. aإن أفضل ما توسل به المتوسلون إلي الله سبحانه و تعالي الإيمان به و برسوله و الجهاد في سبيله فإنه ذروه الإسلام و کلمه الإخلاص فإنها الفطره ́؛ همانا بهترين چيزي که انسان ها مي توانند با آن به خداي سبحان نزديک شوند، ايمان به خدا و پيامبر و جهاد در راه خداست که جهاد، قله بلند اسلام و يکتا دانستن خدا بر اساس فطرت است [۱۱].
مفهوم شناسي اخلاق
الف . معناي لغوي
کلمه اخلاق که جمع خلق است ، در لغت به معناي يک صفت نفساني يا يک هيأت راسخه است ؛ يک حالتي که در نفس رسوخ داشته باشد و موجب شود تا افعالي که با آن صفت متناسب اند بدون احتياج به تروي ، يعني فکر کردن و سنجيدن ، از انسان صادر شوند [۱۲].
ب . کلمه اخلاق از لحاظ اصطلاحي داراي سه معنا است
۱.کلمه اخلاق در اصطلاح گاهي به معناي لغوي خود يعني صفات نفساني مي آيد.
۲. گاهي هم به عنوان صفت فعل به کار مي رود؛ يعني کار اخلاقي که منظور، تنها صفات نفساني نيست ؛ اگرچه هنوز به صورت يک هيأت راسخ هم در نفس پديد نيامده و از روي فکر و تأمل و تروي هم انتخاب شده ، ولي در عين حال ، موصوف به اخلاق فاضله يا رذيله مي شود.
۳. گاهي (نيز واژه اخلاق ) فقط در مورد اخلاق فاضله به کار مي رود و مي گويند: (ايثار) اخلاقي و خوب است (يا دزدي ) غيراخلاقي و ناشايسته است [۱۳].
مفهوم شناسي تربيت
تربيت از نظر لغوي به معني پروراندن ، پرورش دادن ، ادب و اخلاق به کسي ياد دادن است . مصدر باب تفعيل و از ريشه a
ربو ́ و به معناي رشد و نمو، زياد شدن و فزوني گرفتن ، پرورش دادن و پاک گردانيدن است . به عبارتي مي توان گفت تربيت ، از حد افراط و تفريط بيرون آمدن و به حد اعتدلال سوق دادن نيروها در جهت کمال مطلوب است [۱۴].
اصول تربيت اخلاقي بر اساس فطرت از نظر حضرت علي (ع )
اصل يک : انتخاب همسر پاکنهاد
تأثير والدين در تربيت فطري و اخلاقي کودک از چند نظر مورد توجه است : اولا به نظر مي رسد صفات اخلاقي آبا و اجداد به نسلهاي بعد انتقال مي يابد. حضرت علي (ع ) مي فرمايند: "حسن الاخلاق برهان کرم الاعراق " نيکويي اخلاق دليل پاکي و فضيلت ريشه خوانوادگي است [۱۵].
اصل دوم : تأکيد بر خودشناسي (شناساندن گوهر وجودي و استعدادها و ويژگيهاي فطري متربي به او) يکي از گامهاي نخستين در راه اصلاح نفس و تهذيب اخلاق و پرورش ملکات والاي انساني ، خودشناسي است . انسان از طريق خودشناسي به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهي و اهميت روح آدمي که پرتوي از انوار الهي است ، پي مي برد و از همين راه خالق خويش را شناخته و مسير عبوديتش را طي مي نمايد. حضرت علي (ع ) در اين خصوص مي فرمايند: aمن عرف نفسه فقد عرف ربه .؛ هر کس خود را