بخشی از مقاله

چکیده

از مباحث محوری تربیت در قرآن کریم، اهمیت مقوله »عمل« و نسبت و تناسب آن با »فاعل اخلاقی« است که یکی از مهمترین خصیصههای این تناسب، مولفه هویت سازی عمل است. در آیات بسیاری از نسبت واقعی جزا و عمل سخن گفته شده است که از رهگذر بررسی چرایی و چگونگی واقعی بودن این ارتباط، حقیقت عمل و نیز حقیقت فاعل اخلاقی هم آشکار میشود. اگر چه تذکار به مراتب فاعل در فرآیند صدور فعل قابل توجه است ولی آنچه کمتر مورد توجه واقع شده است حقیقت فاعل اخلاقی است که به عنوان مقدمهای لابّدی مورد توجه خواهد گرفت. در همین راستا، حقیقت فعل اخلاقی هم مورد کنکاش قرار میگیرد که تا چه حدی به فعل خارجی متوجه است و اگر به لایههای درونی هم متمایل است، مولفه ذاتی آن چیست؟

در صورت مشخص شدن موارد پیش گفته، مفاهیم پایه در اخلاق از منظر قرآن کریم قابل اصطیاد میگردد فلذا زمینه روشی شناخت فضایل و رذایل بنیادین پدیدار میگردد.در نوشته حاضر، ضمن بررسی حقیقت عمل و فاعل اخلاقی در آیات، به خصیصه هویت ساز عمل در قرآن کریم به طور تفصیلی پرداخته میشود. بهترین اثر علمی چنین رهیافتی، تحلیل ماهیت فعل اخلاقی است که البته ریشههای تقارب آن در روایات و نیز برخی فلاسفه قابل رصد است. به عنوان مثال ملاصدرا ضمن بحث از فعل الهی و »صدور«، به تشابه فرآیند شکل گیری عمل انسانی با فعل الهی میپردازد که نتیجه آن تاییدی بر یافته پیش گفته - حقیقت عمل در قرآن کریم - است.در این تقریر، مراتب عمل از علم آغاز میشود و تا تعیّن اراده ادامه دارد و مراحل پس از آن از ذات عمل خارج است و جزء لوازم آن است. دیگر آنکه هر فعلی با تقریر گذشته در شکل گیری مرتبه ای از هویت انسان دخیل است که در مقاله پیش رو به تفصیل خواهد آمد. واضح است که تناسخ یا حلول، لازمه این تقریر نیست و با تفسیر مشهور از تمثل اعمال هم مفارقت دارد.

مقدمه

»تطهیر« و »اصلاح«، جزء مقولههاییاند که بین عامّ و خاص، مشترکاند و هدف اصلی متدینان در فرق مختلف است. برپایی دروس تهذیب و اخلاق در سطوح مختلف، نمونهی گویایی از این هدفگذاری از جوامع مسلمین است که عالم و عامّی از آن بهره جستهاند. در باب متعلق تطهیر، اصلاح و تهذیب سخن بسیار است که برخی آنرا »عمل« خوانده اند بدین معنی که هدف، اصلاح عمل است و برخی دیگر اگرچه بر اصلاح عمل تأکید دارند ولی آنرا نشانهای از اصلاح مرتبهای بالاتر خُلق خواندهاند. در ادامه، برخی دیگر هر دوی عمل و خلق را برون داد حقیقت نفس سرّ دانستهاند که تهذیب نفس را به معنی اصلاح مراتب آن دانستهاند.

آنچه نیازمند دقت بیشتر است، دقت در حقیقت »عمل است« که تقابل مفهومی پیشگفته بین عمل و خُلق، آنرا پررنگتر می کند. به عبارت دیگر آیا عمل، شامل صوادر از بدن میشود که نتیجه بگیریم خُلق و لوازم آن مثل نیّت و اراده از دایره عمل خارج اند؟ آیا صرف اصلاح نیّت و لوازم درونی عمل، کافی است و شبهه بیاهمیتی به فعل را متبادر نمیکند؟ دوگانه حُسن فعلی و فاعلی در این میان جایگاهی دارند؟ اساساً امکان تصویر فعل خوب، منفک از فاعل آن وجود دارد؟ امکان وجود فاعل خوب بدون صدور فعل حَسن چطور؟در پاسخ به پرسشهای فوق، رویکردهای متعدّدی قابل اصطیاد است. آنچه در این مقال بدان پرداخته شده است پیگیری مؤلفههای فوق در قرآن کریم است که هم برای اهل تحقیق مورد عنایت باشد و هم در زمینههای عام فرهنگی سودمند افتد.

فعل و جزا

اصل اینکه انسان، رها نشده است و در ازاءِ عمل خود، جزائی خواهد داشت از مسلمات قرآنی است. امّا نسبت بین این دو چگونه است؟ تناسب بین عمل و جزا با چه معیاری سنجیده می شود؟ اگر یک فعل مشترک از دو فاعل در شرایط غیرمساوی سرزند، جزای آن اعم از ثواب و عقاب چگونه متناسب با شرایط صدور فاعل و نیز رعایت اشتراک فعل صادر شده خواهد بود؟ آیامقتضای عدالت الهی در این دو سویه عمل جزا چگونه قابل فهم است؟ اساساً اگر بین عمل و جزا، دو سویگی یا دوگانگی فرض شود، امکان صحبت از عدالت به معنی دقیق آن فراهم است؟

آیات قرآن کریم در موارد متعدّدی به بحث عمل و جزاء میپردازد که در ادامه به چند نمونه مهم آن اشاره می کنیم: در آیات ابتدایی سوره مبارکه تحریم، ضمن تحذیر انسان از عذاب الهی، آن را غیرقابل طاقت برمیشمرد و در ادامه میفرماید: »لاتعتذ روا الیوم انما تجزون ما کنتم تعملون« - تحریم - 7/ در ازاء تقاضای بخشش از سوی گنهکاران که از عذاب الهی به تنگ آمده اند، می فرماید: شما صرفاً به آنچه انجام دادهاید، عذاب می شوید. دو نکته مهم در این میان قابل پیگیری است. یکی اینکه جزاء عین عمل است و تحلیل قابل فهم آن و دیگری آنکه حتی اگر عذاب، خود عمل باشد. آیا امکان بخشش آن قابل تصویر است؟

در آیه مذکور، به بخش اوّل پرداخته است و اشاره می کند که عذاب، در اثر و متناسب با عمل شما نیست بلکه عین عمل است. بواسطه عمل، عذابی تعریف نشده است بلکه خود عمل، عذاب است که البته نیاز به توضیح بیشتر دارد مخصوصاً با توجه به اینکه اگر عمل، فعل صادر از بدن باشد با طیّ شدن آن، اعاده آن ممکن نیست.نظیر این تعبیر را در آیات دیگری از قرآن کریم ملاحظه می کنیم به عنوان مثال هل یجزون الاّ ما کانو یعملون - سبأ- 33/ اعراف - 147/؛ سیجزون ما کانوا یعملون - اعراف - 180/؛ هل تجزون الا ما کنتم تعملون - نمل - 90/؛ فلایجزی الذین عملو السیئات الا ما کانوا یعملون - قصص - 84/؛ ولنجزینهم احسن الذی کانوا یعملون - عنکبوت - 7/؛ الیوم تجزون ما کنتم تعملون - جاثیه - 28/؛ اّنما تجزون ما کنتم تعملون - طور. - 19/ از ملاحظه همین چند نمونه واضح است که بر یکتایی عمل و جزای عمل تأکید میشود و به همین ملاحظه نتیجه میگیرد که امکان تخفیف یا پذیرش عذر منتفی است.

در آیات دیگر همین مضمون با تعابیر دیگری وارد شده است: وفیت کل نفس ما کسبت و هم لا یظلمون - آلعمران - 25 / شایان ذکر است که عدم ظلم به گنهکار به این دلیل است که عمل کسبشده وی، بطور کامل به وی بازگردانده میشود، در خصوص کسب نفس در آتی سخن مفصلتری خواهیم گفت. یا در سوره انفال میفرماید: ما تنفقوا من شیئ فی سبیل الله یوف الیکم و انتم لاتظلمون - أنفال - 60/شبیه همین معنا را در سوره مبارکه بقره آیه 110 با این عبارات می بینیم که و ما تقدموا لانفسکم من خیر تجدوه عندالله. - نیز بنگرید مزمّل - 20/ چنانکه در آیه شریفه ملاحظه می شود حقیقت آنچه به عنوان کار خیر انجام دادهایم را نزد خدا خواهیم یافت. همین مهم نشانگر آنست که در مثال انفاق مال، حقیقت عمل، مالی نیست که بخشید شده است بلکه حقیقت فعل خیر انفاق، بگونهای

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید