بخشی از مقاله
چکیده:
اسفار کاتبان ابوتراب خسروي، با داشتن شگردهاي بدیع و غریب در روایت داستان، بهظاهر به داستانهاي پسامدرن شباهت پیدا کرده است؛ این ویژگیها، یعنی اقتباس از سبکهاي نگارشی گونهگون و درآمیختن آنها در رمان، بازگویی اشتباه تاریخ، و درهمآمیزي جهانهاي داخل متن، در نگاه اول با دیدگاههاي نقّادان داستانهاي پسامدرن همخوانی دارد؛ اما با بررسی دقیقتر متن داستان مشخص میشود که این ترفندها،موجب ورود این اثر به حوزة پسامدرنیسم نمیشود، و صرفاً ترفندي است براي نو کردن شیوههاي تکراري و نخنماشدة انشاي داستان.
واژههاي کلیدي: اسفار کاتبان، فراداستان، پسامدرنیسم، توهم
.1 درآمد
به نظر میرسد ابداع و نوآوري در شیوههاي روایت داستان، خصیصهاي است که تقریباً میتوان در تمام آثار خلقشده در دو دهه اخیر مشاهده کرد. بسیار احتمال دارد که ابداع ابزارهاي جدید روایت در ادبیات داستانی فارسی،پس از ظهور داستان ذهنی در ایران و به پیروي از صادق هدایت باب شده باشد که به شیوههاي جدیدتر امروزي، چونداستان مدرن فارسی، که به لحاظ فرمی بیشک تحت تأثیر غربیان و در حیطه مضمون، دنبالهرو بوف کور بوده است، انجامیده است. پس از طبعآزمایی نویسندگان ایرانی چندي در این حوزه، که همچنان نیز ادامه دارد، نوبت به تقلید از داستانهاي پسامدرن غربی رسید.
اینکه چه عوامل و دلایلی نویسندگان ایرانی را به پیروي از پسانوگرایان غربی و درنتیجه کاربرد فنون پسامدرن سوق داده است و همچنین میزان موفقیت این آثار در نزدیک شدن به این نوع ادبی، خارج از بحث این گفتار است، اما بیشک آشنایی هنرمندان ایرانی با نقد ادبی و همچنین ترجمه رمانهاي غربی به فارسی، از مهمترین دلایل و بسترهاي خلق رمانهاي »شبهپسامدرن« در ایران بوده است.اصطلاح پسامدرنیسم در معناي امروزي، پس از جنگ جهانی دوم و در مورد معماري آن زمان، که تلفیقی بود از معماري نو و کهن، به کار رفت. اما این اصطلاح در ادبیات، از دهه 1960 رواج پیدا کرد و در 1980 به اوج خود رسید - تدینی، . - 22 :1388 بسیاري از تحلیلگران، علاوه بر تحولات اجتماعی و فکري غرب و تأثیر رسانهها و تصاویر خلقشده در عصر ارتباطات، رئالیسم جادویی امریکاي جنوبی را نیز یکی از تأثیرگذارترین منابع خلق داستانهاي پسامدرن شمردهاند.
فراداستان1، یکی از گونههاي داستانهاي پسامدرن است که توجه خواننده را به داستانی بودن و شیوههاي خلق داستان جلب میکند، و به اصطلاح »هندوانه زیر بغلخواننده میگذارد و او را آنقدر فرهیخته فرض کندمی که مثلاً گول نمیخورد و اثر داستانی را نوعی ساختوپاخت لفظی میداند نه مقطعی از زندگی« - لاج، . - 345 :1388 نویسندگان ایرانی نیز، با وقوفی که به پیشینه داستاننویسی و سنن ادبی دارند، گاه تجاهل را کنار گذاشته و با خودآگاهی نسبت به فاصله میان هنر و زندگی، که رئالیسم کلاسیک سعی در اختفاي آن دارد، داستانهایی به سبک و سیاق فراداستان مینگارابوتراب خسروي، از نویسندگان نوگرایی که در کتابهاي نقد و گزیدة ادبی به عنوان داستاننویسی مدرن و گاه پسامدرن شناخته میشود، شهرتش را مرهون دو داستان کوتاه »پلکان« و »حضور« و همچنین رمان اسفار کاتبان است.
به زعم برخی ناقدان، داستانهاي کوتاه »پلکان« و »حضور« تمام ویژگیهاي یک داستان پسامدرن، چون فرجامهاي چندگانه، بیهویتی شخصیتها، و پرسشهاي وجودشناسانه، را در خود جمع کردهاند.2 وجود خصائص چندي دراسفار کاتباننیز موجد این اندیشه است که این اثر نیز بر آن بوده که چالشهاي اساسی عصر پسامدرن را مطرح کند. این ویژگیها، یعنی اقتباس از سبکهاي نگارشی گونهگون و درآمیختن آنها در رمان، بازگویی اشتباه تاریخ، و درهمآمیزي جهانهاي داخل متن، در نگاه اول با دیدگاهها و تعاریفی که پتریشیا و3، نظریهپرداز شهیر پسامدرن، از فراداستان ارائه داده است، همخوانی دارد.
هسته رمان که وجود آن براي بحث ما اهمیت بسیار دارد، داستان زوج جوانی است که در جریان تحقیقی دانشگاهی با هم آشنا و دوست میشوند و با وجود آنکه در رمان اشارهاي به تمایل این دو براي ازدواج دیده نمیشود، ولی از اشارات ضمنی آنها و همچنین نقل داستان یکی از خویشان اقلیما که با پسري مسلمان ازدواج کرده، گویاي تصمیم این دو براي زندگی مشترك است. اما از آنجا که اقلیما یهودي است و ازدواج او با غیر امتش، حرام، از جانب همکیشانش و علی الخصوص عموي خاخامش، از ادامه ارتباط با سعید منع میشود. ولی این