بخشی از مقاله
چکیده
روش تحقیق اساسی ترین مقوله پژوهش است. چنانچه روش متناسبی با موضوع پژوهش انتخاب شود، کار تحقیق سریع تر و مطمئن تر انجام می شود. پس از روشهاي سنتی ارسطویی، اثبات گرایی از زمان دکارت به بعد وجه غالب پژوهشها بوده است؛ امااخیراً عدم کارآیی آن، بهویژه در علوم انسانی محققان را به عدول از آن واداشته استاخیراً. تفسیرگرایی و روش انتقادي درقالب اقدام پژوهی بسیار متداول شده است. این مقاله مدعی است که تقسیم تحقیق به تجربی و عقلانی صحیح نیست. همه پژوهشها از تجربه ولو تجربه ذهنی برمیخیزند و با استمداد از عقل به نتیجه می رسند.
ممکن است وجه غالب تجربه و عقلانیت در هر پژوهش متفاوت باشد، اما خالی از آن دو نیست، بنابراین اثبات گرایی اگر به معناي این باشد که وراي تجربه چیزي نیست اشتباه است و اگر به این معنا باشد که هر پژوهشی ناگزیر از دهلیز تجربه میگذرد،امري پذیرفتنی است. نگارنده مدعی است که همه پژوهش ها را میتوان از یک منظر به دو بخش آزمودنی و پیمودنی تقسیم کرد. در این مقاله به اهمیت رویکرد در پژوهش هم اشاره میکند و مطالعه همه پدیده ها را در قالب هشت محور پدیداري، پنداري، ساختاري، رفتاري، استقراري، استمراري، مقداري و آثاري میسر میداندطبعاً.هر یک از این رویکردها روشی مناسب با خود را طلب می کند.
کلید واژه ها: روش تحقیق، تحقیق کیفی، تحقیق کمی، اثبات گرایی، واقعیت
مقدمه
روش تحقیق اساسیترین مقولهاي است که در هر پژوهش مورد توجه است.همه به دنبال کشف واقعیت هستند و میخواهند نسبت به خود و محیط پیرامون خود اطلاع داشته باشند و بر اساس آن ساختمان معرفتی خود را بسازند و هر روز آن را کاملتر کنند. بهعلت تنوع و کثرت موجودات جهان به عنوانمتعلقات شناخت، راه و روش رسیدن به آن و کسب معرفت به آن بسیار مهم است؛ اگر چه ممکن است راهها با هم تفاوت هایی هم داشته باشند. درجهان، همه فلاسفه و نیز مذهبیون به نوعی به دنبال کشف حقایق بوده و هستند و هر کس از دریچه چشم خود به آن نگریسته است؛اما در اینکه آنها به همه واقعیت دست یافتهاند، خود مقولهاي است که باید بدان توجه شود. اگر همه به واقعیت رسیده بودند پس این همه اختلاف نظر و گاه مناقشهها و تخطئهها براي چیست؟
یکی از فوائد بحث این است که چنانچه روش تحقیق متناسب با شناخت واقعیت تعیین شود ما را زود تر به سر منزل مقصود می رساند و بر عکس اگر به این امر توجه لازم نشود، ممکن است نه تنها کشف واقعیت نکند بلکه بر حیرت ما بیفزاید و بناگزیر ما را به انکار واقعیات وادارد. تلاش همه اندیشمندان جهان از گذشته تا حال صرف این مطلب بوده و هست و هنوز شناخت بدیهی ترین امور جزو مشکلترین آنها است. اینکه در جهان کنونی با افرادي مواجه میشویم که ممکن است اصل واقعیت را انکار کنند یا آن را قائم به وجود انسان بدانند، اغلب ناشی از همین عدم توجه یا عدم انتخاب روش درست براي تحقیق می تواند باشد.
نکته دیگر در اهمیت این موضوع در علوم انسانی است. همه میدانند که در دنیاي امروز وبهویژه پس از دوران نوزایی اروپایی و طرح مباحث شناخت شناسی و به دنبال آن روش تحقیق بر پایه اصول تحقق گرایی - پوزیتیویسم - آنچه بیش از همه آسیب دید علوم انسانی است. رویکرد دو گانهیا یگانه گرایی در