بخشی از مقاله
چکیده :
دریاچه ارومیه دومین دریاچه شور دنیاست و از لحاظ تنوع و ویژگی زیستمحیطی بعنوان یکی از غنیترین اکوسیستمهای دنیا شناخته میشود. اما در دههی گذشته مساحت دریاچه نزدیک به 88 درصد کاهش یافته است. ناپایداری این اکوسیستم زمانی شدت گرفت که تراز آن به 3/8 متر زیر سطح تراز اکولوژیک 1274/1 - متر - رسید. بدنبال این ناپایداری، چرخه زیستی دریاچه ازهمپاشیده شد. این پدیدهی غیرطبیعی، نشأتگرفته از استفادهی غیراصولی و بیبرنامه از این دریاچه بوده است.
راهحلهای فراوانی برای نجات دریاچه عنوان میشود که شاخصترین آنها استفاده از حوضه های آبریز خارجی و داخلی است، اما پیش از عملی کردن هر راهحلی باید به این اجماع کلی دست یافت که این بحران فاجعهبار با جنبههای زیستمحیطی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، هیدرولوژیکی و فرهنگی ناشی از سوء مدیریت منابع آب در منطقه است. فلذا مقابله با این بحران عزم ملی میطلبد. در این مقاله سعی بر این است که وضعیت کنونی دریاچه ارومیه، عوامل پیدایش بحران و همچنین راههای نجات دریاچه و حرکت بهسوی توسعه پایدار را بصورت تحلیلی بررسی نماییم.
-1 مقدمه
دریاچه ارومیه با 5 هزار کیلومترمربع وسعت در میان دو استان آذربایجان غربی و شرقی واقع شده است که حدود 135کیلومتر طول و 55 کیلومتر عرض دارد. بعبارتدیگر این دریاچه ساختار آبی بستهای واقع در پستترین نقطه یک منطقه کاسهای شکل به مساحت 52 هزار کیلومترمربع است. تنوع زیستی پارک ملی دریاچه ارومیه باوجود 548 گونه گیاهی و 239 گونه پرنده و27پستاندار بدلیل اهمیت زیستمحیطی بعنوان یکی از 59 ذخیرهگاه زیستکره در مجامع جهانی به ثبت رسیده و با دارا بودن 30 تالاب اقماری، بزرگترین زیستگاه حیاتوحش خاورمیانه است. این دریاچه دومین دریاچه شور دنیا و از نظر وسعت بیستمین دریاچه بزرگ دنیاست.
حوضه آبریز دریاچه51876 کیلومترمربع است که پیرامون 3 درصد مساحت کل کشور است .[6] چیزی که امروز ما شاهد آن هستیم روند تسریع یافته تبدیل بزرگترین دریاچه نمک خاورمیانه تا دهه 90 میلادی، به یک شورهزار و بیابان بزرگ و درنتیجه برهم خوردن پایداری یک اکوسیستم آبی مهم است. در طی 40 سال گذشته دریاچه ارومیه 88 درصد کوچکتر شده است، اتفاقی که بیشباهت به تراژدی دریای آرال در شوروی سابق نیست.
با یک مقایسه هیدرولوژیکی و محیطزیستی با دریاچه وان ترکیه دریاچهای که تنها 150 کیلومتر با دریاچه ارومیه فاصله دارد، متوجه میشویم که اینیک پدیده طبیعی صرفاً ناشی از خشکسالی نیست. نتایج نشان از آن دارد که در شهریور 1393 مساحت سطح دریاچه حدود 12 درصد مساحت متوسط آن در دهه 50 شمسی شده است .[2] بواقع این تحقیق فرضیه اثرات تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین را بعنوان عاملی بنیادین در خشکیدن دریاچه بهجد منتفی میداند و نشان از آن دارد که الگوهای طبیعی خشکسالی در این ناحیه تغییرات چندانی نداشته و دریاچه ارومیه پیشتر از این خشکسالیهای بهشدت سختتر را پشت سر گذاشته است.
-2 بحران از کجا و چگونه آغاز شد؟
با توجه به تعریف بحران که عبارت است از: حادثهای که بهطور طبیعی و یا توسط بشربطور ناگهانی و یا بصورت فزاینده بوجود میاید و سختی و مشقتی به جامعه انسانی تحمیل نماید که جهت برطرف کردن آن نیاز به اقدامات اساسی و فوقالعاده باشد، متوجه این حقیقت بزرگ اما تلخ میشویم که دریاچه ارومیه به سرنوشتی غمانگیز و بحرانی فاجعهبار دچار شده است. بحثهای فراوانی پیرامون این موضوع میشود که این خشکسالی نیز محصول گرمایش زمین و یکروند طبیعی است اما این دیدگاه تا حدود زیادی غیر واقعی بنظر میرسد، چراکه در درجه اول اطلاعات ما از گذشته آنقدر کامل نیست که به این سادگی مدلسازی و قضاوت کنیم، در درجه دوم نباید این موضوع مهم را از یاد برد که ایران بهلحاظ اقلیمی در ناحیه خشک یا نیمهخشک قرار دارد و کمتر از یکسوم میانگین بارش جهانی را دریافت میکند.
[7] این اتفاق تازهای نیست و ایرانزمین از دیرباز با خشکی و خشکسالی دستوپنجه نرم میکند حتی در همان زمانی که دریاچه ارومیه رونق داشت، حال با شدتی کمتر یا بیشتر، بعبارتدیگر طبیعت در این کشور همیشه سخت بوده است. درهرصورت تولید گازهای گلخانهای در دنیا رو به افزایش است و این بر هیچکسی پوشیده نیست و در آینده بر خشکسالیهای ایران هم تأثیر میگذارد اما اکنون قضیه از قرار دیگر است. خشکسالی به دلایل مختلفی اتفاق میافتد خشکسالی که در دریاچه ارومیه رخ داد یک خشکسالی اجتماعی- اقتصادی است، نه یک خشکسالی چرخشی که باید بعد از یک دوره 10ساله به اتمام میرسید.
درواقع بحران ارومیه از جایی آغاز شد که تقاضا ،مصرف و بهرهبرداری بیش از حدتوان دریاچه رخ داد آنهم در مدتزمانی کوتاه وفقط در جهت افزایش سودهای اقتصادی کوتاهمدت دریاچه قربانی خواستههای منفعت طلبانه شد و به تعبیری میشود گفت که بخاطر تصمیمات بی تدبیرانه یک جنایت زیستمحیطی رخ داد .[1] بواقع بحران از جایی آغاز شد که سوء مدیریت منابع آب در این منطقه غوغا میکرد. قبل از بحران وضعیت بهگونهای بود که سالانه میلیاردها مترمکعب آب از طریق رودخانه ، چشمهها و بارش وارد دریاچه میشد.این مسئله دقیقاً مشابه حالتی است که ما مخارج زندگی خود را در حدی بیشتر از میزان درآمدمان قرار دهیم.
اگر بخواهیم به همان روند خرج خود ادامه دهیم ناگزیر باید از پسانداز برداشت کنیم. تا زمانی که در حساب پساندازمان موجودی باشد میتوانیم به همان رویه خرج خود ادامه دهیم. ولی اگر به روند کاهش موجودی بانکی خود بیتوجه باشیم روزی فرا خواهد رسید که در قبال تقاضای وجه از دستگاه خودپرداز با این جمله مواجه خواهیم شد: موجودی کافی نیست .[5] بواقع ما دریاچه را دچار یک ورشکستگی آبی نمودیم، بدین معنا که بیشازحد توانش از آن بهرهبرداری نمودیم، براحتی تعادل بین عرضه و تقاضا برهم زده شد و بدین گونه بحران آغاز شد.
-1-2 علل بحران و تداوم آن
یکی از علل اصلی بحران دریاچه ارومیه افزایش اشتهای سیریناپذیر در منطقه برای توسعه ناپایدار مقطعی و غیرسازگار با محیطزیست بوده است . احداث میانگذر در وسط دریاچه که حاصل آن بههم خوردن تعادل دمایی دریاچه، حبس دما در دو طرف میانگذر، افزایش شوری و تبخیر و همچنین تخریب اکوسیستم غنی دریاچه به سبب عدم جریان آب از دیگر عوامل موثر در وقوع این بحران بوده است.
افزایش برداشتهای آب به سبب گسترش کشاورزی در منطقه آنهم بدون یک الگوی درست و اصولی، ساخت بیش از 100 سد 56 - سد در دست بهرهبرداری، 9 سد در دست ساخت، 39 سد در دست مطالعهو مجموعاً 104 سد - بر روی رودخانههای مشروب کننده دریاچه بدون مطالعات علمی و زیستمحیطی، تداوم برداشتهای غیرمجاز و بیشازحد ظرفیت آبهای زیرزمینی از جمله عوامل تشدیدکنندهی این بحران بوده است .
[12] علاوه بر موارد ذکرشده موارد مهم دیگری نیز در تداوم بحران دخیل بودند که ازجمله آنها میتوان به این موارد اشاره نمود: نبود برنامه آمایش سرزمین، کمبود بارندگی و خشکسالی، چرای مفرط و افزایش فرسایش و رسوبگذاریها در مصبها، عدم سرمایهگذاری برای افزایش راندمان، پدیده گردوغبار، آلودگی آب، رقابت بر سر تخصیص و تداوم سدسازی، افزایش توسعه باغ ویلا، تراکم بالای جمعیت و پراکندگی نامناسب جمعیت و... . با این شرایط باید منتظر بود و دید طبیعت در مقابل تعرض به خود چه پاسخی ارائه خواهد داد، اگرچه تاکنون نیز این پاسخ تا حد زیادی روشن و واضح شده است .[14]
-2-2 چالشهای زیستمحیطی ناشی از افت سطح آب
بدون شک بحران دریاچه ارومیه چالشهای زیستمحیطی فراوانی هم در پی دارد چراکه یکی از علل اصلی وقوع بحرانهایی از این دست عدم آگاهی زیستمحیطی است، چیزی که کمتر به آن توجه میشود اگرچه جنبشهای اجتماعی جدید از مسئله نان عبور کردهاند و به مسائل مهمتر و پسامادی همچون صلح، شهروندی و محیطزیست توجه میکنند اما متأسفانه چیزی که اکنون جامعه ما درگیر آن است همان جنبش اجتماعی قدیم است.
[4] اگر بخواهیم بصورت موردی به این چالشها بپردازیم میتوان به مهمترین آنها اشاره نمود که عبارتاند از: ایجاد طوفان نمک در شرق دریاچه که درنتیجه آن پوششهای گیاهی و اراضی کشاورزی در حال تخریب هستند که تبعات منفی آن گریبان گیر ساکنین حومه دریاچه میشود، انقطاع زیستگاه آبی دریاچه، افزایش غلظت نمک که یکی از مهمترین پیامدهای آن کاهش شدید تراکم آرتمیا است، حذف زیستگاههای ارزشمند که مثال واضح آن حذف رویشگاههای باتلاقی اطراف دریاچه، زیستگاههای زمستانه شبهجزیره اسلامی، تالابهای آب شیرین در جنوب شرق دریاچه، کاهش ظرفیت دریاچه برای پذیرش پرندگان آبزی همچون فلامینگو، پلیکان و غیره، و درنهایت حذف زیستگاه گوزن زرد .[1]