بخشی از مقاله
چکیده
»گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ور نه هرسنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود«یکی از دشوارترین امور در علوم، تعریف مفاهیم است. تعریف مفاهیم یا اصطلاحشناسی از مبادی تصوری تمامی علوم تلقی میشود و ورود در مسائل هر علم اقتضا میکند تا به اصطلاحشناسی و ریشهشناسی آن دانش پرداخته شود. در علم هنر، بنیادی ترین عنصر سازنده، اصل زیبایی است. در واقع اصلی ترین و اساسی ترین مبنای هنر زیبایی است که خود دارای بدایت و نهایتی است که با شناخت آن ها، هنر باز شناخته می شود. اما از آنجا که هر مکتبی تعاریف و دیدگاههای مختص به خود را برای مقوله زیبایی ارائه نموده است لیکن دستیابی به این شناخت، درک و تببین آن امری بس پیچیده و دشوار خواهد بود، چنانکه بارنت نیومن1می گوید: " کارکرد زیباییشناسی برای هنر مشابه کارکرد علم پرنده شناسی برای پرندگان است".
بنابراین برای وارد شدن به مقوله زیبایی شناسی و درک و دریافت تصورات خود از آن، ناگزیر از ارائه تعریفی از زیبایی شناسی هستیم. این نوشتار تلاشی است برای بیان و تحلیل زیبایی شناسی از دیدگاه دین، علم، فلسفه و هنر. روش این تحقیق بصورت تحلیلی بوده و سعی دارد تا معنا و مفهوم زیبایی را از نگاه حوزه های دیگر، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. نتایج نشان می دهد هر مکتب اسلامی در نهایت در زیبایی شناسی - چه ماهوی، چه وجودی و چه جامع- از قرآن و آموزه های دینی و باورها و ارزشهای اسلامی تأثیر پذیرفتهاند و معتقد است که منشاء زیبایی خداوند باریتعالی است و هر اثری که نمودی از صفات خداوند را نمایان سازد دارای زیبایی خواهد بود.
واژه های کلیدی:زیبایی، زیبایی شناسی، فلسفه هنر، مکاتب فلسفی، هنراسلامی
مقدمه
علم زیباییشناسی که امروزه یکی از مباحث مهم در حوزه هنر و فلسفه هنر است، به صورت جدی و آکادمیک در غرب، از قرن18میلادی شروع شد. زیباییشناسی همانند دیگر پدیدهها نظیر هنر و علوم دیگر، از منظر متفکران غربی با دیدگاه حکمای شرقی به ویژه حکمای مسلمان و ایرانی متفاوت بوده است. فیلسوف مسلمان و ایرانی، زیبایی حقیقی را رسیدن به حق و پیوستن به ذات حق میداند و نگاهی آرمانی و فرا زمینی به زیبایی دارد. اما تفکرات فلسفی درباره زیبایی و هنر از زمان افلاطون به بعد در سرتاسر اندیشه مغرب زمین وجود داشته است. هرچندتجربه زیبایی شناختی با حواس آغاز می شود، ولی هرگز با آن پایان نمی پذیرد؛ چراکه از طریق مشاهده صورتها، خطوط، رنگها، فضاها و بافتهای یک اثر نقاشی، می توان به تجربه زیبایی شناختی آن پی برد و البته همراه با مشاهده عناصر مزبور در آن، مواردی از قبیل سرزندگی یا آرامش، سردی و ملال، تحرک یا سکون، وضوح و شفافیت، احساسات رقیق یا شوخ طبعی، بهجت آفرینی یا اضطراب را درک کرد؛ پس این بدان معنا نیست که تجربه زیباشناختی می تواند یکسره مانند امری حسی متمایز گردد، بلکه از فرایندهای جسمانی به سوی معانی و از فرایندهای احساسی به ذهنی حرکت می کند.
بنابراین هنر و زیبایی بدون صورت حسی نمی تواند وجود داشته باشد. از سوی دیگر در سیر اعتلای خویش باید از قلمرو حس خارج و به حوزه معنایی وارد شود. در واقع همانند روانشناسی، با حالات و عوالم درونی انسانی، یعنی ادراک و عاطفه، غم و شادی، زیبایی و اراده و غریزه سرو کار دارد و از طرف دیگر، مفهوم و احکام آن شدیدآً نسبی است؛ به این معنی که هر کس یا هر گروه مفاهیم زیبایی شناسی را به خواست خود تعبیر و ارزش گذاری می کند و سپس به اصول یا الگوهای سنجیده ای که فرایند هنرآفرینی و هنرپذیری را هدایت و تسهیل کنند، دست می یابد. با اینکه زیبایی شناسان در مورد ملاکهای زیبایی، همداستان نیستند، هر شیء یا پدیده ای را که در هنر، احساس خوشایندی برانگیزد، اعم از اینکه زمینه ای طبیعی یا هنری داشته باشد، زیبا و برخوردار از زیبایی می دانند. این تفاوت در اندیشه ها و سلیقه ها نویسندگان را بر آن داشت تا به بررسی مفهوم زیبایی و زیبایی شناسی در دیدگاه اندیشمندان بپردازد تا به یک نتیجه کلی و وجوهات مشترک در این دیدگاهها دست یابد.
روش تحقیق
این مقاله که به روش تحلیلی-توصیفی است براساس مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته و در آن ابتدا حوزه های مورد بررسی مشخص و سپس مفهوم زیبایی شناسی در حوزه های مذکور بررسی شده است. در انتها یافته های تحقیق، از جوانب گوناگون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
ضرورت تحقیق
مطالعه و کنکاش پیرامون زیبایی شناسی به دو دلیل لازمست:
-1 وابستگی هنر و زیبایی: زیبایی در بعد حکمت نظری و هنر در مقام حکمت عملی به یکدیگر وابسته اند. در جهان کثرت گرای امروز با گوناگون شدن اندیشه و نظر، در عرصه عمل نیز تحول روی می دهد. در مورد هنر، با ظهور یک اندیشه نو، مکتب هنری دیروز جای خود را به مکتب تازه ای می دهد و این مکتب جدید هنوز پا نگرفته در دامان اندیشه ای دیگر افول می کند. بنابراین شناخت تفکرات زیبایی شناسانه به شناخت ریشه ای مکاتب و سبکهای هنری کمک می کند. از اینرو برای آشنایی درست با سبکهایی که هر روز نوبه نو می شوند، ناگزیر از شناخت زیبایی هستیم.
-2 بحران زیبایی شناسی: با شروع تحولات علمی، اجتماعی و فرهنگی درقرن 14و15 میلادی، تغییرات اندکی در بنیان زیبایی شناسی غرب رخ داد اما با ظهور مدرنیته این تحول بصورت جدی نمایان شد.
مطالعات نظری واژه شناسی
زیبایی شناسی از ریشه یونانی "iahtsinahtsia" گرفته شده است که به معنی ادراک حسی است. اما در زبان فارسی و عربی و لاتین معانی دیگری برای آن ذکر شده است که به آن اشاره می شود:
الف- فارسی: در لغتنامه دهخدا واژه زیبا: از » زیب » + « ا « - فاعلی و صفت مشبهه - : زیبنده، شایسته و جمیل؛ به معنی نیکو و خوب است که نقیض زشت و بد می باشد. [1] زیبایی: حاصل مصدر یعنی خوبی، نیکویی، حسن، جمال، ظرافت،لطافت، بهاء، حسن، جمال، اورند، اورنگ - دهخدا، ذیل »زیبا - « و حالت و کیفیت زیبا عبارت است از نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی در شیء وجود دارد و عقل و تخیل و تمایلات عالی. در فرهنگ فارسی معین زیبایی عبارتست از: نظم و هماهنگی که همراه عظمت و پاکی، در شیء وجود دارد و عقل، تخیل و تمایلات عالی انسان را تحریک کند و لذت و انبساط پدید آورد و آن امریست نسبی.جمال: صفتی که در اشیا ملاحظه می شود و به معنی نیکویی، زیبایی است که در نفس و درون انسان شادمانی برمی انگیزد. [2] جمیل: زیبا، نیکو، صاحب جمال و خوش نما و آراسته و شایسته، صفت مشبه است دلالت بر ثبوت و استمرار همیشگی است. - معین، ذیل.» جمیل [3] - «
ب- عربی: در زبان عربی سه کلمه حُسن«»، »جمال« ، بَهاء«» هرسه هم معنی با کلمه زیبایی آمده است که برای کلمه حُسن"" معانی زیبایی و قشنگی با جمع »حسان«، برای کلمه » جمال« معانی حسن، معروف و برای کلمه » بهاء« از ریشه »بهو« معانی زیبا-خوشگل- خوشاندام بیان شده است.
ج: لاتین: در زبان لاتین برای زیبایی کلمه "Beauty" به معنای ویژگی چیزها و مفاهیم، کمال هر چیز و کلمه "Bue" به معنی زیبایی شکل و فرم، خوبی بیان شده است.همه این معانی سرشتی واحد دارند، به خصوص واژه جمال که تأملی مضاعف را می طلبد و جمال یکی از دو صفت جامع ربوبی یعنی جمال و جلال است. جمیع اسمای الهی دربرگیرنده همه موجودات عالم است و موجودات تحت سیطره این دو اسم قراردارند. زیبا به این معنا، صفت ذات ربوبی است و موجودات عالم مجموعه اسمایی هستند که مخلوق ذات ربوبی می باشند. [4]
بیان دیدگاه ها
در آفرینش هر هنری ترکیب عناصر سازنده آن است که نقش اساسی را بر عهده دارد. بنابراین نخستین اقدام شناسایی این عناصر است. از سوی دیگر، می دانیم زیبایی جوهره هنر است. لذا بایستی چیستی زیبایی بر همگان مشخص گردد. اما درک و تبیین زیبایی در مکاتب مختلف متفاوت است، لذا برای یافتن هماهنگی بین اندیشه های این علوم بررسی موضوع از دیدگاه مکاتب مختلف ضروری به نظر می رسد. حوزه هایی که دیدگاه اندیشمندان آن، در این تحقیق مورد بررسی قرار خواهد گرفت، در دیاگرام شماره - 2 - قابل مشاهده است:
الف- زیبایی و دین
دین بر اساس آیات کریمه زیباییها را به زیبایی های محسوس، معقول و معنوی تقسیم کرده است. زیباییهای طبیعی به مثابه زیباییهای محسوس طبیعت، و زیباییهای معنوی و ملکات اخلاقی مانند صبر جمیل، عفو جمیل، و زیباییهای معقول، تفکر در وحدت و کثرت،تناسبات و کمّ و کیف زیباییهای خلقت و موجودات در اندیشه است. زیبایی معنوی، هم می تواند درونی باشد مثل فطرت و روح و دل پاک و ایمان ... و هم می تواند بیرونی باشد که آن نیز تأثیرگذار در درون انسان است؛ مثل کلامی که با فصاحت و بلاغت بیان شده است؛ مثل اشعار حافظ و مولوی یا نثرها و جملات کوتاه سعدی که نه تنها خود لفظ فصاحت دارد، بلکه معانی این الفاظ است که در نهایت زیبایی، روح انسان را متأثر می کند.
کلام االله مجید نیز آنچنان در فصاحت و زیبایی بیان شده است که شنیدن الفاظ در عمق وجدان و اعماق روح انسان تأثیر می گذارد، در عین حال که معانی بسیار عمیق خود را داراست. نهج البلاغه مولای متقیان نیز به اعتراف فصحا و بلغای عرب، فصاحت کلامشان را از این کتاب بلیغ گرفته اند . [5] اخلاق : محمد مهدی نراقی در تعریف زیبایی می گوید: هر چیز ازخدا صادر شود زیباست، فعل زیبا از این جهت زیباست که از او صادر می شود، نه برای غرض و هدف دیگری از قبیل نفع و دفع ضرر. او مهمترین عامل ایجاد زیبایی را وحدت - صفت غایی در عالم معنا - بر اساس اصول دین - توحید، نبوت، معاد - و عدالت - صفت غایی در عالم وجود - بر اساس اصول مذهب - عدل، امامت - میداند و معتقد است زیبایی دارای مراتب -1 حسی - مانند صورتهای زیبا - -2 خیالی -3 عقلی - مانند معانی کلی و ذوات مجرد - است و بهترین زیبایی، زیبایی عقلی و ناشی از صفت الهی است.
احکام: احکام دینی شامل دستورها و امر و نهی الهی است و بایدها و نبایدها را بیان می کند و به عبارتی چگونگی رابطه انسان با موضوعات هستی است. آفریدگار هستی و خالق موضوعات برای عروج و تکامل انسان بهترین و زیباترین رابطه ها را برای تعاملات انسان با هستی تعیین کرده است و انسان با عمل به احکام نه تنها عرفان حقیقی را پیدا خواهد کرد، بلکه در مسیر رشد و تعالی قرارخواهدگرفت و با پیمودن آن به تقرب جمال مطلق دست خواهدیافت. عبادت آن تجلی روحی خاص انسان است که دررفتارش به منصه ظهور میرسد و باشکوه ترین و باعظمت ترین و زیباترین حالات روحی و رفتاری انسان آن حالت پرستش گرانه ای است که او به خود می گیرد. [5] معارف و اعتقادات: در علم کلام، امام محمد غزالی در تعریف
زیبایی چنین بیان می کند: زیبایی صرفاً محدود به شکل و رنگ نیست، زیبایی هر چیز در آنست که به کمال لایق خود برسد و کمال هرچیز، منحصر بفرد است و در دریافت آن غیر از حواس پنجگانه حس ششمی به نام »جان« نیز دخیل است.در جای دیگری زیبایی را دو نوع معرفی کرده -1 زیبایهای پیدا - حسی - : جمال صورت ظاهر -2 زیبایهای ناپیدا - عقلی - : جمال باطن و معتقد است که مهمترین ویژگی زیبایی لذت است و بهترین لذت، لذت دیدار حق تعالی است. البته لذت بردن از زیبایی وابسته به شخص بیننده است. او سه اصل مورد اتکای جمال را - 1 علم -2 توانایی هدایت خود و دیگران به زندگی بهتر -3 فرا رفتن از گناهان می داند.
ب- زیبایی و فلسفه
زیباییهای معقول، زیباییهایی است که مختص عقل انسان و در مرتبهای بالاتر از حس می باشد، و در مقابل زیبایی و حسن عقلی، زشتیها و نازیباییهای عقلی مطرح است. [5] افلاطون در رساله »ضیافت« بعد از عشق، به مراتب زیبایی می پردازد: اول زیباییهای حسی است، اینها نمودهای زیبایی هستند. گُل نمود زیبایی است. زیبایی در مرتبه بالاتر زیبایی نفس است.فضایل نفسانی زیباست، انسان با فضیلت زیباست، اینها هم منشأ زیبایی نیست، اینها برخوردار از زیبایی هستند و نمود زیبایی اند . بالاتر از زیبایی نفس، زیبایی حکمت است؛ حکمت، زیباترین است - حکمت نظری و عملی - ، حکمت به معنای تشبه و همانند به خدا شدن است، ولی باز معنای زیبایی نیست و برخوردار از زیبایی است. و سرانجام اصل زیبایی، خداوند و خیر مطلق است و به عبارتی زیبایی مطلق است. افلاطون می گوید »خیر« باطن است و هر جا ظاهر شود، زیبایی ظهور میکند و زیبایی را به ظهور خیر معنا میکند. [6] افلاطون به زیبایی مطلق اعتقاد دارد و وقتی میگوید که این شیءزیباست، در حقیقت این شیء را در پرتو »زیبایی مطلق« زیبا میداند، زیرا بنظر او، زیبایی یک امر عقلانی و معقول است و درعالم
24 دی 1394، AHT2016