بخشی از مقاله
چکیده:
زیباییشناسی یکی از رشتههای فلسفه است که به عنوان نظریه ی تأمل در داوری های زیباییشناختی تعریف میشود. زیباییشناسی، قابلیتی است برای درک بهتر اجسام و باعث تغییر در نگرش میگردد. هدف زیباشناسی این است که چگونگی محیط اطراف و جایگاه شخص در محیط اطراف را به معنای واقعی درک کند. همان نقشی که عقل در علم اخلاق دارد، ذوق و سلیقه در علم زیباییشناسی ایفا میکند. زیبایی شناسی به عنوان شاخه ای از فلسفه که به فلسفه هنر می پردازد قرنهاست که مورد بحث هنرمندان و فیلسوفان قرار داشته است.
اما در حیطه شهرسازی پرداختن به موضوع زیبایی شناسی با پیچیدگی های فراوانی مواجه بوده است. در پژوهش حاضر در فرآیندی که ابتدا به بررسی مفهوم زیبایی و سیر تاریخی آن پرداخته است، نظریات مختلف مطرح در زمینه زیبایی شناسی بررسی شده و با استفاده از مفاهیم مطرح در نظریه فرمالیسم به تبیین معیارهای قابل استفاده در زمینه شناخت زیبایی شناسانه فضای شهری پرداخته شده است.
مقدمه و بیان مساله
زیبایی شناسی به عنوان شاخه ای از فلسفه که به فلسفه هنر می پردازد قرن هاست که مورد بحث هنرمندان و فیلسوفان قرار داشته است. این موضوع در یک قرن اخیر مورد توجه بیشتری قرار گرفته و رشدی محتوایی داشته است. اما در حیطه شهرسازی - برنامه ریزی و طراحی شهری - پرداختن به موضوع زیبایی شناسی با پیچیدگی های فراوانی مواجه بوده است. در شهرسازی، اغلب نقش طراح به عنوان یک هنرمند نقش پذیرفته شده ای نیست. این موضوع در کنار دوگانگی های متعدد موجود در شهرسازی - از جمله شهرسازی به عنوان علم یا هنر و یا کاربرد روش های شهودی و عقلایی - مطرح بوده است. در این عرصه گاه طراح شهری در حد یک تکنسین تنزل یافته و گاه همانند آنچه کاملیوسیته در "هنر ساختن شهرها" سر می پروراند به یک هنرمند ارتقا مقام یافته است.
با این حال همواره مقوله زیبایی شناسی جزء موضوعات مطرح و محل اهمیت در شهرسازی و به ویژه طراحی شهری بوده است. از جمله روش های پرداختن به موضوع زیبایی شناسی در طراحی شهری، شناسایی عواملی است که سبب زیبا تشخیص دادن یک فضا شهری می شود. در این بحث می توان معیارهایی را برای تحلیل و ارزیابی یک فضای شهری از منظر زیبایی شناسی شناسایی نمود و با به کارگیری این معیارها به سوی طراحی و بهسازی فضاهای شهری با عنایت به معیارها و عوامل زیباشناختی حرکت نمود.
در زیبایی شناسی، مانند همه حیطه های دیگر فلسفه، با بنیادی ترین پرسش ها درباره زیبایی و چیستی آن روبرو هستیم. سوالاتی مانند اصولاً: مابه چه چیزی زیبا می گوییم؟ آیا زیبایی وجود واقعی دارد، یعنی امری است که در جهان خارج، وجود خارجی دارد و می توان به آن اشاره کرد یا اینکه از امور ذهنی است و چیزی به نام زیبایی وجود ندارد؟آیا زیبایی، مطلق است؛ یعنی یک چیز زیبا برای همگان و برای همیشه زیباست؟ ویا امری نسبی بوده و ممکن است شخصی چیزی را زیبا بداند و کس دیگری زیبا نداند و یا چیز زیبا با گذشت زمان، زیبایی خود را از دست بدهد؟ آیا می توان گفت که زیبایی به اشیا و موجودات اضافه شده است؛ یعنی یک شیئ داریم و یک زیبایی که با آن ترکیب شده است؟ و غیره. .... این سوالات در عرصه جنبه های زیباشناختی طراحی فضاهای شهری نیز قابل طرح و پیگیری است.
هدف از این پژوهش بررسی مفهوم زیبایی و زیبایی شناسی و سیر تحول آن ها در تاریخ و همچنین دستیابی به معیارهایی برای بررسی زیبایی شناسانه یک فضای شهری می باشد. این پژوهش در زمره پژوهش های بنیادی قرار دسته بندی می شود؛ این گونه پژوهش ها در جستجوی کشف حقایق و واقعیت ها و شناخت پدیده ها و اشیا می باشند بدین منظور که به زمینه های آگاهی و نظری دانش بشری را گسترش دهد. بدین منظور از طریق بررسی کتابخانه ای و بررسی پیشینه موضوع و سیر تحول نظرات اندیشمندان در این زمینه، نهایتا به نظریات برتر در زمینه تحلیل زیبایی عینی رسیده و از طریق تبدیل آن ها به دستور زبان طراحی شهری به معیارهایی جهت بررسی و ارزیابی زیبایی شناسانه فضای شهری دست یافته شد.
تعریف و تغییرات مفهوم زیبایی در طول زمان
یکی از دشوار ترین امور در علوم، تعریف مفاهیم است. تعریف مفاهیم یا اصطلاح شناسی هر چند از مبادی تصوری تمامی علوم تلقی می گردد و ورود در مسائل هر علم اقتضاء می کند تا به اصطلاح شناسی - ترمینولوژی- - Terminology و ریشه شناسی - اتیمولوژی- - Etymology بپردازیم، لکن دشواری کار تا حدی موجب شده است تا اندیشمندان کمتر به این مقوله بپردازند با وجود آنکه ارائه تعریف از مفاهیم علوم، کاری بس توان فرسا است، اما این امر در حوزه تعریف هنر و زیبایی شناسی به مراتب دشوارتر و دیر یاب تر است، زیرا هنر در قلمرو علومی است که اقسام فراوانی دارد و علاوه بر عناصر عینی، عناصر ذهنی و درونی نیز در آن به شدت اثرگذار است - موسوی گیلانی،. - 1386 اما آیا زیبایی قابل تعریف است؟
اگر قابل تعریف است،حقیقتِ آن چیست و بر چه اموری صدق میکند؟ آیااصلاً در عالم خارج وجود دارد؟ ما چگونه آن را درک میکنیم؟ شاید اولین پاسخ این باشد: »زیبایی چیزی است که انسان از آن لذت میبرد یا آن را میستاید« و یا گفته شود که به چیزهایی مثل گل، تابلوی نقاشی و ... »زیبا« میگویند. زیبایی یکی از مفاهیم فلسفی و مفهومی پیچیده و انتزاعی است. زیبایی می تواند یکی از خصوصیات فرد، حیوان، مکان، شی، یا ایده باشد که یک تجربه ادراکی از لذت و یا رضایت را در دیگران ایجاد می نماید. ماهیت زیبایی یکی از پایدارترین و بحث انگیز موضوعات در فلسفه غرب است و بهمراه ماهیت هنر یکی از دو موضوع اساسی در زیبایی شناسی فلسفی می باشد.
زیبایی به طور سنتی جزو ارزش های نهایی از جمله خوبی، حقیقت و عدالت شمرده شده است - . - Stanford Encyclopedia of Philosophy ,2012 ویل دورانت عقیده دارد زیبایی زاده میل است. جرج سانتایانا عقیده دارد زیبایی لذتی است که وجود خارجی یافتهاست یا به عبارت دیگر زیبایی وعده لذت است - ویل دورانت،. - 1344 بیش از دو هزار سال است که آن چه زیبا بوده، نقش و ثبت شده است. از آغاز دو نوع زیبایی وجود داشته است و این دوگانگی تا امروز نیز همچنان حفظ شده است.
افلاطون 347-427 - قبل از میلاد - معتقد یه دو نوع زیبایی بود: از سویی زیبایی طبیعت و موجودات زنده و از سویی دیگر زیبایی هندسه، خط و دایره. او معتقد بود که زیبایی طبیعت نسبی است در حالی که زیبایی هندسی یا آنچه به دست بشر ساخته شده است مطلق است - گروتر، . - 99 :1987 آنچه در نظریه افلاطون، زیبایی هندسی نامیده شده را لوکوربوزیه زیبایی مهندسی نامیده است. هگل بر اساس نظریات افلاطون، قائل به دو نوع زیبایی طبیعی و هنری بود - نایجل واربرتون، 1391 و رجینالد هالینگ دیل،. - 1385
ارسطو 384-322 - قبل از میلاد - به زیبایی حسی عینی بخشید. در یونان باستان - مکتب هلنیسم - خلاقیت شخصی اهمیت پیدا می کند و معمار وسیله بیان زیبایی های ریاضی می شود ساخته شده بر بنیان هماهنگی، تقارن و نظم - گروتر، :1987 . - 99 کتاب پوئتیک ارسطو به گمان تمامی نویسندگان امروزی نخستین کتاب است درباره ی نقد ادبی، و منطقا باید استوار باشد به نظریه ای منسجم در مورد زیبایی. در این کتاب آمده است که "امر زیبا، خواه موجود زنده ای باشد و خواه چیزی باشد مرکب از اجزاء، ناچار باید که بین اجزاء آن نظمی و ترتیبی وجود داشته باشد و همچنین باید حدی و اندازه ی معینی داشته باشد، چون زیبایی و جمال شرطش داشتن اندازه ی معین و همچنین نظم است." - احمدی، 63 :1392 و . - 64
ویتروویوس - قرن اول قبل از میلاد - می گوید: در بنا کردن بایستی به "استحکام، مفید بودن و ظرافت توجه داشت." زیبایی به همراه ایستایی و کارایی یکی از سه عامل نقش دهنده در معماری است. زیبایی وقتی قابل حصول است که: "ساختمان نمایی مطبوع و خوش آیند داشته باشد و تقارن اجزاء آن به درستی حساب شده باشد." منظور ویتروویوس از تقارن چیزی است که ما امروز تناسب می گوییم. یک ساختمان وقتی زیبا به حساب می آید که تناسب بین اجزاء آن براساس قواعد مشخصی باشد. ویتروویوس معتقد به شش عامل اساسی زیباشناختی در ساختمان بود:
الف: نسبت اندازه های اجزاء ساختمان با یکدیگر و با کل ساختمان
ب: ارتباط بین اجزاء ساختمان و نظم آن ها در کل ساختمان
ج: ظرافت ظاهری هر کدام از اجزاء و کل ساختمان
د: تناسب مدوله بین تک تک اجزاء و کل ساختمان به طوری که بتوان کوچکترین واحد را در تمامی ساختمان همه جا دید