بخشی از مقاله
تاريخچه حجاب استاد مطهری
اطلاع من از جنبه تاريخی كامل نيست . اطلاع تاريخی ما آنگاه كامل است كه بتوانيم درباره همه مللی كه قبل از اسلام بودهاند اظهار نظر كنيم . قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان عضی ملل حجاب وجود داشته است . تا آنجا كه من در كتابهای مربوطه خواندهام در ايران استان و در ميان قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و به وسيله اسلام در عرب پيدا شده است .
ويل دورانت در صفحه 30 جلد 12 " تاريخ تمدن " ( ترجمه فارسی ) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مینويسد : . " اگر زنی به نقض قانون يهود میپرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزی بر سر داشت به ميان مردم میرفت و يا در شارع عام نخ میرشت يا با هر سنخی از مردان درد دل میكرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانهاش تكلم مینمود همسايگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد " .
عليهذا حجابی كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانكه بعدا شرح خواهيم داد بسی سختتر و مشكلتر بوده است .
در جلد اول " تاريخ تمدن " صفحه 552 راجع به ايرانيان قديم میگويد :
" در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با كمال آزادی و با روی گشاده در ميان مردم آمد و شد میكردند . . . " .
آنگاه چنين میگويد :
" پس از داريوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد . زنان فقير چون برای كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند آزادی خود را حفظ كردند ولی در مورد زنان ديگر ، گوشهنشينی زمان حيض كه برايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگی
اجتماعيشان را فرا گرفت ، و اين امر خود مبنای پردهپوشی در ميان مسلمانان به شمار
میرود . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دارد از خانه بيرون بيايند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد كه آشكارا با مردان آميزش كنند . زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد ببينند . در نقشهائی كه از ايران باستان بر جای مانده هيچ صورت زن ديده نمیشود و نامی از ايشان به نظر نمیرسد . . . "
چنانكه ملاحظه میفرمائيد حجاب سخت و شديدی در ايران باستان حكمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند . به عقيده ويل دورانت مقررات شديدی كه طبق رسوم و آئين كهن مجوسی درباره زن حائض اجرا میشده كه در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری میجستهاند و از معاشرت با او پرهيز داشتهاند سبب اصلی پيدا شدن حجاب در ايران باستان بوده است . در ميان يهوديان نيز چنين مقرراتی درباره زن حائض اجرا میشده است .
اما اينكه میگويد : " و اين امر خود مبنای پرده پوشی در ميان مسلمانان به شمار میرود " منظورش چيست ؟ . آيا مقصود اينست كه علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيز مقررات
خشنی است كه درباره زن حائض اجرا میشود ؟ ! همه میدانيم كه در اسلام چنين مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظير نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نيز در مدت عادت زنانگی جايز نيست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با ديگران هيچگونه ممنوعيتی ندارد كه عملا مجبور به گوشهنشينی شود و اگر مقصود اينست كه حجاب رايج ميان مسلمانان عادتی است كه از ايرانيان پس از مسلمان شدنشان به ساير
مسلمانان سرايت كرد ، باز هم سخن نادرستی است . زيرا قبل از اينكه ايرانيان مسلمان شوند آيات مربوط به حجاب نازل شده است .
از سخنان ديگر ويل دورانت هر دو مطلب فهميده میشود يعنی هم مدعی است كه حجاب به وسيله ايرانيان پس از مسلمان شدنشان در ميان مسلمانان رواج يافت و هم مدعی است كه ترك همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشهگيری آنان مؤثر بوده است در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) میگويد : .
" ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام بود . عربان از دلفريبی زن بيم داشتند و پيوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبيعی وی را با ترديد معمولی مردان درباره عفاف و
فضيلت زن تلافی میكردند . عمر به قوم خود میگفت : با زنان مشورت كنند و خلاف رأی ايشان رفتار كنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نكرده بودند ، مردان و زنان با يكديگر ملاقات میكردند و در كوچهها پهلو به پهلوی میرفتند و در مسجد با هم نماز میكردند .
حجاب و خواجهداری در ايام وليد دوم ( 126 - 127 هجری ) معمول شد . گوشه گيری زنان از آنجا پديد آمد كه در ايام حيض و نفاس بر مردان حرام بودند " .
در صفحه 111 میگويد : .
" پيمبر از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بود ، اما بعضی عربان اين دستور را نديده میگرفتند . همه طبقات زيورهائی داشتند . زنان پيكر خود را به نيم تنه و كمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ میآراستند ، موی خود را به زيبائی دسته میكردند يا به دو طرف سر میريختند ، يا به دستهها بافته به پشت سر میآويختند و گاهی اوقات با رشتههای سياه ابريشم نمايش آنرا
بيشتر میكردند . غالبا خود را به جواهر و گل میآراستند . پس از سال 97 هجری چهره خويش را از زير چشم به نقاب میپوشيدند . از آن پس اين عادت همچنان رواج بود " .
ويل دورانت در جلد 10 " تاريخ تمدن " صفحه 233 راجع به ايرانيان باستان میگويد : .
" داشتن متعه بلامانع بود . اين متعهها مانند معشوقههای يونانی آزاد بودند كه در ميان مردم ظاهر و در ضيافت مردان حاضر شوند ، اما زنان قانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری میشدند . اين رسم ديرين ايرانی به اسلام منتقل شد " .
ويل دورانت طوری سخن میگويد كه گوئی در زمان پيغمبر كوچكترين دستوری درباره پوشيدگی در زن وجود نداشته است و پيغمبر فقط از پوشيدن جامه گشاد نهی كرده بوده است ! و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوايل قرن دوم هجری با بی حجابی كامل رفت و آمد میكردهاند . و حال آنكه قطعا چنين نيست . تاريخ قطعی برخلاف آن شهادت میدهد . بدون شك زن جاهليت همچنان بوده كه ويل دورانت توصيف میكند ولی اسلام در اين جهت تحولی به وجود آورد . عايشه همواره زنان انصار را اينچنين ستايش میكرد :
" مرحبا به زنان انصار ، همينكه آيات سوره نور نازل شد يك نفر از آنان ديده نشد كه مانند سابق بيرون بيايد . سر خود را با روسريهای مشكلی میپوشيدند . گوئی كلاغ روی سرشان نشسته است " ( 1 ) .
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همين مطلب را از امسلمه نقل میكند با اين تفاوت كه امسلمه میگويد :
" پس از آنكه آيه سوره احزاب (يدنين عليهن من جلابيبهن ») نازل شد ، زنان انصار چنين كردند " .
" كنت گوبينو " در كتاب سه سال در ايران نيز معتقد است كه حجاب شديد دوره ساسانی ، در دوره اسلام در ميان ايرانيان باقی ماند . او معتقد است كه آنچه در ايران ساسانی بوده است تنها پوشيدگی زن نبوده است بلكه مخفی نگه داشتن زن بوده است . مدعی است كه خودسری موبدان و شاهزادگان آن دوره به قدری بود كه اگر كسی زن خوشگلی در خانه داشت میگذاش
ت كسی از وجودش آگاه گردد و حتی الامكان او را پنهان میكرد زيرا اگر معلوم میشد كه چنين خانم خوشگلی در خانهاش هست ديگر مالك او و احيانا مالك جان خودش هم نبود .
" جواهر لعل نهرو " نخست وزير فقيد هند نيز معتقد است كه حجاب از ملل غير مسلمان : روم و ايران ، به جهان اسلام وارد شد . در كتاب " نگاهی به تاريخ جهان " جلد اول صفحه 328 ضمن ستايش از تمدن اسلامی ، به تغييراتی كه بعدها پيدا شد اشاره میكند و از آنجمله میگويد : .
" يك تغيير بزرگ و تأسفآور نيز تدريجا روی نمود و آن در وضع زنان بود . در ميان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت . زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ايشان زندگی نمیكردند بلكه در اماكن عمومی حضور میيافتند ، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه میرفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه میپرداختند . اما عربها نيز بر اثر موفقيتها تدريجا بيش از پيش رسمی را كه در دو امپراطوری مجاورشان يعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ايران وجود داشت اقتباس كردند . عربها امپراطوری روم را شكست دادند و به امپراطوری ايران پايان بخشيدند . اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند اين امپراطوريها گشتند . به قراری كه نقل شده است مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنيه و ايران بود كه رسم جدائی زنان از مردان و پردهنشينی ايشان در ميان عربها رواج پيدا كرد . تدريجا سيستم " حرم " آغاز گرديد و مردها و زنها از هم جدا گشتند " . سخن درستی نيست . فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غير عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اكرم وجود داشت شديدتر شد نه اينكه اسلام اساسا به پوشش زن هيچ عنايتی نداشته است .
از سخنان نهرو بر میآيد كه روميان نيز ( شايد تحت تأثير قوم يهود ) حجاب داشتهاند و رسم حرمسراداری نيز از روم و ايران به دربار خلفای اسلامی راه يافت . اين نكته را ديگران نيز تأييد كردهاند .
در هند نيز حجاب سخت و شديدی حكمفرما بوده است ولی درست روشن نيست كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ايرانی حجاب زن را پذيرفتهاند . آنچه مسلم است اينست كه حجاب هندی نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و شديد بوده است . از گفتار ويل دورانت در جلد دوم تاريخ تمدن بر میآيد كه حجاب هندی به وسيله ايرانيان مسلمان در هند رواج يافته است . نهرو پس از سخنانی كه از او نقل كرديم میگويد : " متأسفانه اين رسم ناپسند كمكم يكی از خصوصيات جامعه اسلامی شد و هند نيز وقتی مسلمانان بدينجا آمدند آنرا آموخت " .
به عقيده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است . ولی اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكی از علل پديد آمدن حجاب بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمترين ايام حجاب را پذيرفته است . زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادی بوده است راسل در " زناشوئی و اخلاق " صفحه 135 میگويد :
" اخلاق جنسی آنچنان كه در جوامع متمدن ديده میشود از دو منبع سرچشمه میگيرد : يكی تمايل به اطمينان پدری ، و ديگری اعتقاد مرتاضانه به خبيث بودن عشق . اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسيحيت و در ممالك خاور دور تا به امروز فقط از منبع اول منشعب میشود ، و استثنای آن هند و ايران است كه ظاهرا رياضت طلبی در آنجا پديد آمده و در سراسر جهان پراكنده شده است " .
به هر حال آنچه مسلم است اينست كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست ، اما اينكه حدود حجاب اسلامی با حجابی كه در ملل باستانی بود يكی است يا نه ؟ و ديگر اينكه علت و فلسفهای كه از نظر اسلام حجاب را لازم میسازد همان علت و فلسفه است كه در جاهای ديگر جهان منشأ پديد آمدن حجاب شده است يا نه ؟ مطالبی است كه در
قسمتهای بعدی به تفصيل درباره آنها سخن خواهيم گفت .
علل پيدا شدن حجاب :
1 - ريشه فلسفی .
2 - ريشه اجتماعی .
3 - ريشه اقتصادی .
4 - ريشه اخلاقی .
5 - ريشه روانی .
6 - تدبير غريزی شگفت انگيز زن .
علت پيدا شدن حجاب
علت و فلسفه پيدا شدن حجاب چيست ؟ چطور شد كه در ميان همه يا بعضی ملل باستانی پديد آمد ؟ اسلام كه دينی است كه در همه دستورهای خويش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأييد و يا تأسيس كرد ؟ .
مخالفان حجاب سعی كردهاند جريانات ظالمانهای را به عنوان علت پيدا شدن حجاب ذكر كنند ، و در اين جهت ميان حجاب اسلامی و غير اسلامی فرق نمیگذارند ، چنين وانمود میكنند كه حجاب اسلامی نيز از همين جريانات ظالمانه سرچشمه میگيرد .
در باب علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگونی ابراز شده است و غالبا اين علتها برای ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است . ما مجموع آنها را ذكر میكنيم . نظرياتی كه به دست آوردهايم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است كه ذيلا ذكر میشود : .
1 - ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفی ) .
2 - عدم امنيت و عدالت اجتماعی ( ريشه اجتماعی ) .
3 - پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نيروی وی در جهت منافع
اقتصادی مرد ( ريشه اقتصادی ) .
4 - حسادت و خودخواهی مرد ( ريشه اخلاقی ) .
5 - عادت زنانگی زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزی كم
دارد ، به علاوه مقررات خشنی كه در زمينه پليدی او و ترك معاشرت با او
در ايام عادت وضع شده است ( ريشه روانی ) .
علل نامبرده يا به هيچ وجه تأثيری در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كردهاند و يا فرضا در پديد آمدن بعضی از سيستمهای غير اسلامی تأثير داشته است در حجاب اسلامی تأثير نداشته است يعنی حكمت و فلسفهای كه در اسلام سبب تشريع حجاب شده نبوده است .
همانطور كه ملاحظه میشود مخالفان حجاب گاهی آن را زائيده يك طرز تفكر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی میكنند و گاهی ريشه سياسی و اجتماعی برای آن ذكر میكنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی میدانند و گاهی جنبههای خاص اخلاقی يا روانی را در پديد آمدن آن دخالت میدهند .
ما هر يك از اين علل را ذكر و سپس انتقاد میكنيم و ثابت میكنيم كه اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هيچيك از اين جهات نظر نداشته است و هيچيك از آنها با مبانی مسلم و شناختهشده اسلام وفق نمیدهد و در خاتمه به يك علت اساسی اشاره میكنيم كه از نظر ما موجهترين آنها به شمار میرود .
رياضت و رهبانيت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه چون زن بزرگترين موضوع خوشی و كامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و كاميابی میروند .
پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت برای اينكه محيط را كاملا با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كردهاند ، كما اينكه با چيزهای ديگری هم كه نظير زن محرك لذت و بهجت بوده است مبارزه كردهاند . پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه ، دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است .
ايده رياضت و ترك دنيا همانطوری كه در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ايجاد كرده است . بلند نگهداشتن مو كه در ميان سيكها ، هندوها و بعضیها در اويش معمول است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و ميل به
رياضت است . میگويند كوتاه كردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی میگردد و بلند ردن آن موجب تقليل و كاهش آن است .
در اينجا بد نيست قسمتی از گفته برتراند راسل را در اين موضوع بياوريم . وی در كتاب " زناشوئی و اخلاق " صفحه 30 میگويد : .
" بخصوص در قرون اول مسيحيت اين طرز فكر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف كليسا اشاعه تمام يافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بيشماری راه بيابان پيش گرفتند تا شيطان را منكوب سازند ، شيطانی كه هر آن ذهن آنان را از تخيلات شهوانی مملو میساخت . كليسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زيرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه میراند . كليسا چرك بدن را تحسين كرده رايحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زيرا
باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرايش آن با نظافت روح منافات دارد . شپش مرواريد خدا شناخته شد . . . " .
اينجا اين پرسش پيش میآيد كه اساسا علت تمايل بشر به رياضت و رهبانيت چيست ؟ بشر طبعا بايد كامجو و لذت طلب باشد . پرهيز از لذت و محروم كردن خود بايد دليلی داشته باشد
چنانكه میدانيم رهبانيت و دشمنی با لذت جريانی بوده كه در بسياری از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراكز آن در مشرق زمين ، هندوستان ، و در مغرب زمين يونان بوده است . نخله " كلبی " كه يكی از نخلههای فلسفی است و در يونان رواج داشته است ، طرفدار " فقر " و مخالف لذت مادی بوده است .
يكی از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد ، تمايل بشر برای وصول به حقيقت است . اين تمايل در بعضی افراد فوق العاده شديد است ، و اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از برای روح آنگاه حاصل میشود كه بدن و تمايلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به رياضت و رهبانيت میگردد . به عبارت ديگر ، اين انديشه كه وصول به حق جزا از راه فنا و نيستی و مخالفت با هوای نفس ميسر نيست ، علت اصلی پديد آمدن رياضت و رهبانيت است .
علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادی به پارهای از رنجهای معنوی است . بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهای مادی يك عده رنجهای روحی وجود دارد . مثلا ديده است كه هر چند داشتن ثروت موجب يك سلسله خوشيها و كامرانيها است اما هزاران ناراحتيها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصيل و در نگهداری آن وجود دارد . بشر ديده است كه آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اين لذات مادی از دست میدهد . از اينرو از همه آن لذات چشم پوشيده تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است . شايد در رياضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی كلبی يونانی عامل دوم بيشتر مؤثر بوده است .
علل ديگری نيز برای پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كردهاند . از آنجمله اينكه محروميت و شكست در موفقيتهای مادی مخصوصا شكست در عشق ، سبب توجه به رياضت میگردد
. روح بشر پس از اين نوع شكستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدين صورت میگيرد كه آنها را پليد میشناسد و فلسفهای برای پليدی آنها میسازد .
افراط در خوشگذرانی و كامجوئی عامل ديگر توجه به رياضت است . ظرفيت جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در كامجوئی و لذات جسمانی و تحميل بيش از اندازه ظرفيت بر بدن موجب عكس العمل شديد روحی مخصوصا در سنين پيری میگردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود میآورد .
تأثير اين دو علت را نبايد انكار كرد ولی مسلما اينها علت منحصر نمیباشند . تأثير اين دو علت بدين نحو است كه پس از شكستها و عدم موفقيتها ، و يا خستگيها و فرسودگيها ، انديشه وصول به حقيقت در روح بيدار میگردد . توجه به ماديات و غرق شدن در انديشههای مادی خود مانعی است برای اينكه انسان درباره ازليت و ابديت و حقيقت جاودانی بيانديشد و در اين جهت فكر و تلاش كند كه از كجا آمدهام و در كجا هستم و به كجا میروم ؟ اما همينكه به واسطه شكست و يا خستگی ، حالت گريز و بی رغبتی نسبت به ماديات در روح پديد آمد ، انديشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان میگيرد . اين دو عامل هميشه به كمك عامل اول سبب توجه به رياضت میشود . و البته بعضی از افرادی كه به سوی رياضت كشيده میشوند تحت تأثير اين دو عامل میباشند نه همه آنها .
بررسی
اكنون ببينيم از نظر اسلام و طرز تفكری كه اسلام به جهان عرضه داشته است آيا چنين تعليل و توجيهی برای پوشش صحيح است ؟ . اسلام خوشبختانه يك طرز تفكر و جهانبينی روشن دارد ، نظرش درباره انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی میتوان فهميد كه آيا چنين انديشهای در جهانبينی اسلام وجود دارد يا نه ؟ . ما منكر نيستيم كه رهبانيت و ترك لذت در نقاطی از جهان وجود داشته است و شايد بتوان پوشش زن را در جاهائی كه چنين فكری حكومت میكرده است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام كه پوشش را تعيين كرد نه در هيچ جا به چنين علتی استناد جسته است و نه چنين فلسفهای با روح اسلام و با ساير دستورهای آن قابل تطبيق است .
اصولا اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين مطلب را مستشرقين روپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشويق كرده ، به جای اينكه شپش را مرواريد خدا شناسد گفته است : " « النظافة من اعيمان » " . پيغمبر اكرم شخصی را ديد در حالی كه موهايش ژوليده و جامههايش چركين بود و بد حال مینمود . فرمود : " « من الدين المتعة » " ( 1 ) يعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دين است . و هم آنحضرت فرمود : " « بئس العبد القاذوره » " ( 2 ) يعنی بدترين بنده شخص چركين و كثيف است .
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود : " « ان الله جميل يحب الجمال » " ( 3 ) خداوند زيبا است و زيبائی را دوست میدارد . امام صادق فرمود : "
خداو ند زيبا است و دوست میدارد كه بندهای خود را بيارايد و زيبا نمايد و بر عكس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن میدارد . اگر خداوند نعمتی به شما عنايت كرد بايد اثر آن نعمت در زندگی شما نمايان گردد . به آنحضرت گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمايان گردد ؟ فرمود به اينكه جامه شخص نظيف باشد ، بوی خوش استعمال كند ، خانه خود را با گچ سفيد كند ، بيرون خانه را جاروب كند ، حتی پيش از غروب چراغها را روشن كند كه بر وسعت رزق
میافزايد " ( 4 ) .
در قديمیترين كتابهائی كه در دست داريم مانند " كافی " كه يادگار هزار سال پيش است ، بحثی تحت عنوان " باب الزی و التجمل " وجود دارد . اسلام به كوتاه كردن و شانه كردن مو و به كار بردن بوی خوش و روغن زدن به سر سفارشهای اكيد كرده است . عدهای از اصحاب رسول اكرم به خاطر اينكه بهتر و بيشتر عبادت كنند و از لذات روحانی بهرهمند شوند ترك زن و فرزند كرد
ند ، روزها روزه میگرفتند و شبها عبادت میكردند . همينكه رسول خدا آگاه شد آنها را منع كرد و گفت من كه پيشوای شما هستم چنين نيستم ، بعضی روزها روزه میگيرم ،
بعضی روزها افطار میكنم ، بعضی روزها افطار میكنم ، قسمتی از شب را عبادت میكنم و قسمتی ديگر نزد زنهای خود هستم . همين عده از رسول خدا اجازه خواستند كه برای اينكه ريشه تحريكات جنسی را از وجود خود بكنند ، خود را اخته كنند . رسول اكرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام اين كارها حرام است .
روزی سه زن به حضور رسول اكرم آمده از شوهران خود شكايت كردند . يكی گفت شوهر من گوشت نمیخورد . ديگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب میكند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری میكند . رسول خدا بيدرنگ در حالی كه به علامت خشم ردايش را به زمين میكشيد ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فرياد كرد : چه میشود گروهی از ياران مرا كه ترك گوشت و بوی خوش و زن كردهاند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت میخورم و هم بوی خوش استعمال میكنم و هم از زنان بهره میگيرم . از روش من اعراض كند از من
نيست ( 1 ) .
دستور كوتاه كردن لباس - برخلاف معمول اعراب كه لباسهايشان به قدری بلند بود كه زمين را جاروب میكرد - به خاطر نظافت است كه در اولين آيات نازله بر رسول اكرم بيان شده است : « و ثيابك فطهر »( 1 ) .
همچنين استحباب پوشيدن جامه سفيد يكی به خاطر زيبائی است و ديگر به خاطر پاكيزگی است ، زيرا لباس سفيد چرك را بهتر نمايان میسازد و به همين موضوع در روايات اشاره شده است : « البسوا البياض فانه اطيب و اطهر » . ( 2 ) رسول اكرم هنگامی كه میخواست نزد اصحابش برود به آئينه نگاه میكرد ، موهای خود را شانه و مرتب میساخت و میگفت خداوند دوست میدارد بندهاش را كه وقتی كه به حضور دوستان خد میرود خود را آماده و
زيبا سازد ( 3 ) . ، يعنی لباس سفيد بپوشد كه زيباتر و پاكيزهتر است . قرآن كريم آفرينش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش قلمداد كرده است و تحريم زينتهای دنيا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن قرار گرفته است : " « قل من حرم زينة الله التی ا
خرج لعباده و الطيبات من الرزق »" ( 4 ) . در احاديث اسلامی آمده است كه ائمه اطهار با متصوفه كرارا مباحثه كرده و مرام آنانرا با استناد به همين آيه باطل نشان دادهاند .
اسلام التذاذ و كامجوئی زن و شوهر از يكديگر را نه تنها تقبيح نكر
ده است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شايد برای يك نفر فرنگی شگفت انگيز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرايش كردن زن برای شوهر ، پاكيزه كردن شوهر خود را برای زن مستحب میداند . در قديم كه به پيروی از كليسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبيح میكردند ، اين حرفها را تخطئه كرده حتی مسخره میدانستند .
اسلام التذاذات جنسی در غير محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد كه بعد توضيح خواهيم داد ، ولی لذت جنسی در حد
ود قانون را تحسين كرده است تا جائی كه فرموده دوست داشتن زن از صفات پيغمبران است : « من اخلاق الانبياء حب النساء » (2) .
در اسلام زنی كه در آرايش و زينت خود برای شوهر كوتاهی كند ، نكوهش شده است كما اينكه مردانی كه در ارضاء زن خود كوتاهی میكنند نيز نكوهش شدهاند .
حسن بن جهم میگويد : بر حضرت موسی بن جعفر عليه السلام وارد شدم ، ديدم خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشكی به كار بردهايد ؟ فرمود : بلی ، خضاب و آرايش در مرد موجب افزايش پاكدامنی در همسر او است . برخی از زنان به اين جهت كه شوهرانشان خود را نمیآرايند ، عفاف را از دست میدهند ( 1 ) .
حديث ديگری از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله نقل شده كه :
« تنظفوا و لا تشبهوا باليهود » .
يعنی نظيف باشيد و خودتان را شبيه به يهود نكنيد . بعد فرمود زنان يهودی كه زناكار شدند بدان جهت بود كه شوهرانشان كثيف بودند و مورد رغبت واقع نمیشدند . خودتان را پاكيزه كنيد تا زنانتان به شما راغب گردند
عثمان بن مظعون يكی از اكابر صحابه رسول اكرم است ، خواست به تقليد از راهبان ، به اصطلاح تارك دنيا شود ، ترك زن و زندگی كرد و لذتها را بر خويش تحريم ساخت .
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض كرد يا رسول الله ! عثمان روزها را روزه میگيرد و شبها به نماز بر میخيزد . پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله خشمگين شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر كرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانيت دستور نفرموده است . دين من روشی منطبق بر واقعيت و در عين حال ساده و آسان است . "
« لم يرسلنی الله تعالی بالرهبانية و لكن بعثنی بالحنيفية السهلة السمحة»
" ( 3 ) يعنی خداوند مرا برای رهبانيت و رياضت نفرستاده است ، مرا برای شريعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است . من نماز میخوانم و روزه میگيرم و با همسرانم نيز مباشرت دارم . هر كس كه دين مطابق با فطرت مرا دوست میدارد بايد از من پيروی كند . ازدواج يكی از سنتهای من است
عدم امنيت
ريشه ديگری كه برای به وجود آمدن پوشش ذكر كردهاند ناامنی است . در زمانهای قديم بيعدالتی و ناامنی بسيار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بيباكانه دراز بوده است . مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفينه در زير خاك پنهان كنند . علت مخفی ماندن گنجها اينست كه صاحبان طلا و ثروت جرأت میكردند كه حتی بچههای خود را از
پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . میترسيدند كه راز آنها به وسيله بچهها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدين ترتيب گاهی اتفاق میافتاد كه پدر با مرگ ناگهانی از دنيا میرفت و فرصت نمیكرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زير خاكها مدفون میماند . جمله معروف استر ذهبك و ذهابك و مذهبك : پول و مسافرت و عقيده خود را آشكار نكن ، يادگار آن زمانها است .
همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود نداشت . هر كس زن زيبائ
ی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زيرا اگر آنها اطلاع پيدا میكردند . او ديگر مالك زن خود نبود .
ايران دوره ساسانی ناظر جنايتها و فجايع عجيبی در اين زمينه بوده است . شاهزادگان و موبدان و حتی كدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زيبائی در يك خانه مطلع میشدند به آن خانه میريختند و زن را از خانه شوهرش بيرون میكشيدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به اصطلاح قايم كردن و مخفی داشتن زن بود كه احدی نفهمد . ويل دورانت در كتاب " تاريخ تمدن " قضايای شرمآوری در اين باره از ايران قديم نقل میكند . كنت گوبينو در كتاب " سه سال در ايران " میگويد : حجابی كه هم اكنون در ايران است بيش از آن اندازه كه مستند به اسلام باشد مستند به ايران قبل از اسلام است . و مینويسد كه در ايران قديم مردم هيچ امنيتی در مورد زنها نداشتند .
درباره انوشيروان - كه به غلط او را عادل خواندهاند - نقل شده كه وقتی يكی از سرهنگان ارتش او زنی زيبا داشت . انوشيروان به قصد تجاوز به زن او در غياب او به خانهاش رفت . زن جريان را برای شوهر خود نقل كرد .
بيچاره شوهر ، ديد زنش را كه از دست داده سهل است جانش نيز در خطر است . فورا زن خويش را طلاق گفت . وقتی انوشيروان مطلع شد كه وی زنش را طلاق داده است به او گفت شنيدم يك بوستان بسيار زيبائی داشتهای و اخيرا آن را رها كردهای ، چرا ؟ گفت جای پای شير در آن بوستان ديدم ترسيدم مرا بدرد . انوشيروان خنديد و گفت ديگر آن شير به آن بوستان
نخواهد آمد .