بخشی از مقاله
تصویر گری برای کودکان
مقدمه
هر ساله تعداد زيادي كتاب كودك به چاپ مي رسد كه بيشتر آنها مصور هستند . طرفداران هنرهاي سنتي و كلاسيك نسبت به اين تصاوير غير قرادادي كه اخيراً در بسياري از اين كتابها به چشم مي خورد ، عكس العمل منفي نشان مي دهند . برخي از كارشناسان معتقدند كه اين تصاوير بيش از حد به واقعيت مي پردازند و بعضي ديگر آنها را تخيلي انتزاعي و تزئيني مي دانند البته همه به اين توافق رسيده اند كه ارزيابي هنر در اين نوع كتابها بايد با توجه به خواستهاي
متنوع و بسيار زياد كودكان دنياي امروز باشد . احتمالاً تصاويري كه به سبك هنرهاي معاصر و با توجه به هنرهاي سنتي ترسيم مي شوند مورد قبول و تحسين كودكان امروزي قرار مي گيرند ولي با اين وجود و براي آنكه كودك زيبائي هنر سنتي و معاصر را درك كند نيازمند كتابهاي جالبي در هر دو زمينه است. كار تصوير گري يك كتاب را چه خود نويسنده آن كتاب و چه تصويرگر به هرحال بايد بر اساس اصول تصوير سازي باشد تا هم به بيان جنبه هاي ارزشمند داستان كمك نمايد و هم موضوع آن را گسترده سازد . اين مسئله را بايد تقريباً در مورد همة كتابها به كار برد . كتابهاي تصويري انواع متفاوتي دارند و برخي از آنها هيچگونه موضوع يا نوشته اي ندارند .
تصاوير يك كتاب نه تنها بايد زيبائي بخش باشند بلكه بايد يك طراحي خوب با معنا و پرمحتوا را منعكس سازند . البته وظيفه اي بيش از اين بر عهده دارند هنرمند تصوير گر چه براي كتاب مصور نقاشي كند و چه براي كتابهائي كه تصاوير زيادي ندارند به هر حال بايد براي درك و فهم بيشتر متن و موضوع داستان كودك را ياري دهد . هنرمند بايد صحنه ها و ايده هاي ارزشمند داستان را باز پروري كند ، هر تصوير بايد معادل يكي از عقايد و ايده هاي بيان شده در متن باشد .
تصاوير خواننده را تشويق مي كند تا قوة تخيل خويش را به كار بندد و جلوتر از متن داستان پيش رود چنين مهارتي يكي از اهداف اساسي و قابل تحسين يك هنرمند است زيرا بيدار كردن و تقويت نمودن قوة تخيل يكي از عوامل اصلي گسترش ذهن كودك و به اين منظور هنرمند بايد تصاويري با جزئيات كافي ارائه نمايد تا در مفهوم شدن موضوع داستان و بازگو نمودن آن به عنوان راهنما عمل نمايند .
(در اين سوي مصور كردن)
در گذشته « مصوركردن » محدوده مشخصي نداشت و تخصص در آن داراي ويژگي معيني نبود . هر كس كه دستي به قلم مو داشت مي توانست مصور يا تصويرگر باشد و هر هنرمندي مدعي تصويرگري هم بود . طراحان ، حكاكان ، نقاشان و مجسمه سازان و غيره ، كارشان را با مصور كردن و تصويرگري مي دانستند ، زيرا كه مي پنداشتند اثرشان را بر اساس تصوير كردن موضوعي به
وجودمي آورند . در گذشته هنر گرافيك هم مفهوم و محدوده خاصي نداشت . در غرب ، طراحي ، نقش اندازي ، حكاكي و رسامي فعاليتهائي بود كه گرافيك ناميده مي شد و در واقع گرافيك بخش كوچكي از هنر نقاشي بود . اما بعد ها رشد و وسعت تخصص ها در اين تقسيم بنديها تغييرات فوق العاده اي را به وجود آورد و هر كدام از آن فعاليتهاي جنبي كوچك گذشته ، خود مركز و محور
كوشش هاي خلاقه هنرمندان زيادي شدند . مثلاً هنر مصور كردن و تصويرگري براي خود شعبه تخصصي مهمي شد و در خود ،تقسيمات و تخصص هاي متعددي را به وجود آورد . در اكثر زبانهاي غربي مصور كردن راillustration مي گويند كه به زبان ما مي توان آن را تصويرگري و تصويرسازي و هنرمندش را تصويرگر ناميد . كار تصويرگري عبارت از تجسم تصويري يك موضوع براي نمايش بهتر
فضاي مطلب و در نهايت درك بهتر آن است . تصوير سازي ومصوركردن تنها با ابزار طراحي و نقاشي انجام نمي گيرد ؛بلكه امروزه طراحان و تصويرگران از هر طريقي و از امكانات بياني هر هنر تصوير ديگري براي به تصوير كشاندن موضوع ،استفاده مي كنند از عكاسي ، از مجسمه سازي ، نقاشي ، خوشنويسي ، حكاكي ،سينما و … بهره جوئي مي كنند زيرا در واقع بيان تصويري در تمام هنرها
يكسان عمل مي كند ؛ هر چند كهوسائل و شيوه هاي اجرائي آنها باهم متفاوت است و اين تفاوت هاي اجرائي فقط گاهي مرزهاي ظريفي را در بيان آنها ايجاد مي كند . در واقع مي توان گفت كه اين جزئيات بياني بسان گويش هاي مختلف يك زبان عمل مي كنند و در اساس چيزي با ديگري متفاوت نيست .
استفاده از اين همه امكانات گوناگون در تصوير گري نتيجتاً سبب تعدد و گوناگوني تخصص ها و روش ها در اين هنر شده است و روز به روز نيز بر اين انشعابات افزوده مي شود و منجر به پيدايش ديدگاه ها و شگردهاي بديع و نوظهور مي گردد . بنابراين وقتي به خيل تصويرگران نگاه شود با وجود تنوع بي حد تخصص ها و شيوه ها ، اما همه آنها را مي توان در حيطه تصويرگري و تصوير
سازي ديد .جمعي از آنها به كار تصوير سازي براي « كتاب » مشغولند و كتابها از كتب مربوط به كودكان شروع شده و به كتب همه سنين خوانندگان و همه تنوع موضوعات مورد نظر آنها چون : انواع ادبيات ، هنر ، علوم ، فنون ، و … ختم مي شود كه باز مي توان همه اين گوناگوني كتب رابه دو شيوه تصويرگري يعني تزئين كتب و يا تصوير سازي براي متن آنها تقسيم كرد و هر يك از اين دو شعبه محتاج تخصص و تجربه اي ويژه است .
شايد به ظاهر تصويرسازي براي متن از اهميت بيشتري برخوردار باشد . اما مي دانيم در هنر تصوير سازي سنتي ما ، حاشيه سازي يعني تذهيب و تشعير سازي ،جائي بسيار والا و ارجمند دارد و هنرمندان برجسته اي به اين كار و ساير فنون ديگر مربوط به آن پرداخته و آثاري نفيس و بي بديل به جاي نهاده اند .
با كمي دقت به موضوعات متنوع تصويرگري كه شايد شامل ده ها رشته و مطلب جداگانه باشد مي توان تا حدودي به اهميت و لزوم تنوع شيوه بيان آنها پي برد كه مثلاً تفاوت در زمينه تصوير سازي براي متن يك كتاب پزشكي با تصوير هاي فني يك كتاب مكانيك و تصاوير يك كتاب تاريخي ، يك كتاب جغرافيا ، يك كتاب سياحتنامه، يك اثر ادبي ، يك كتاب آموزشي دوران تعليمات مدرسه اي ، يك جزوه ورزشي . عكاسي ، مد و لباس ، يك قصه زيبا و لطيف كودكانه ، مجموعه اشعار ووو… چه اندازه بايد تفاوت داشته باشد .
در زمينه مصور كردن همين مطالب گوناگون وقتي به حيطه روزنامه نگاري وارد مي شويم ، باز فضا و روال كار فرق مي كند و همان تفاوتي را پيدا مي كند كه در شيوه و سطح توقع نوشتن مطالب براي كتاب و براي مقالات نشريات معمول وجود دارد.
به همان ترتيبي كه نويسنده اي مقاله يا مطلبي را با سطح و توقع خاصي براي روزنامه يا مجله تهيه مي كند ، تصويرگري اين مطالب هم همان شأن و لحن موضوع را به خود مي گيرد ؛ وقتي
ملاحظه كنيمكه حتي شيوه و روال هر نشريه نيز به جاي خود در كيفيت نگارش آن مطالب تاثير مي گذارد ،طبيعي است كه بر شيوه طراحي و تصوير سازي آن هم تاثير بگذارد . به اين معني كه مصور كردن يك نشريه هفتگي تفاوت دارد و اگر هر كدام از اين نشريات مدعي راه و رسم خاصي نيز باشند ، باز اين تفاوت ، دگرگوني هاي ديگري را هم به خود مي گيرد و اگر دوباره گوناگوني هاي
موضوعي نشريات را در نظر آوريم مي بينيم كه مثلاً يك نشريه روزانه سياسي ، يك نشريه هفتگي ورزشي ، يك مجله ادبي ، يك گاهنامه هنري ، يك جزوه حقوقي يا اقتصادي اجتماعي ،يا مطلبي مخصوص جوانان ، كودكان ، دانشگاهيان ووو… آن چنان لحن ها و شخصيت هاي متفاوتي دارند كه همانطور كه نمي توان آنها را با يك قلم و شيوه نبايد با يك قلم هم مصور نمود .
علاوه بر موضوعاتي كه تاكنون شمرده و معرفي شد ، موضوعاتي بيشمار ديگري نيز هستند كه براي خواستها و مصارف متعدد اقشار و اهداف بيشماري منتشر مي شوند مانند انواع اعلان ها و پوسترها ،انواع پوششها و روي جلدها ، انواع جزوات و بروشورها و كاتالوگ ها ، انواع برنامه هاي تلويزيوني ، تابلوهاي راهنمائي اماكن و كسبه و ادارات تمبرها و بسته بندي ها ووو … كه هر يك شيوه و لحن و اجراي خاص و مناسب خود را دارند و لاجرم بايد در محدوده پهناور تصوير گري انوا
ع هنرمندان تصوير گر با تخصص ها ، شيوه ها و قلم هاي ويژه و هنرمندانه اي وجود داشته باشند كه البته چنين كثرت تخصص و تنوع متخصص در ساير كشورهاي پيشرفته وجود دارد و امري غريب و عجيب نيست فقط متاسفانه چنين طيف گسترده اي از توانائي ها در كشور ما وجود ندارد و دلايل آن ناشي از كمبود آگاهي فني دو طرف حرف تصويرگري كه ماشر و تصوير گر است مي باشد .
وقتي تقاضاي روشن و يا روشنگرانه اي وجود نداشته باشد طبيعتاً جواب درست و دقيقي نيز به دنبال ندارد و سطح كار كم و بيش در همان حوالي احتياجات عمومي و قدمي باقي مي ماند . اما اين ماندگاري و در جا زدن ،عيب بزرگي است كه ناشي از عدم كوشش و هوشياري طراحان و مصوران مي باشد وقتي در حيطه كار حد ديد و نگرش ، محدود وكوتاه باشد ، وظيفه طراحان است كه با آشنائي و تسلط و اشرافي كه به حرفه خود دارند ، بايد چشم اندازهاي گوناگون كار خود را
به خوبي مطرح و معرفي كنند و باعث آموزش آنها شده و در نتيجه سبب ايجاد گستردگي بازار كار گردند و از اين طريق نه تنها به سفارش دهنده كمك موثري در شناخت امكانات مي شود بلكه فضاي كار و حرفه نيز مطلوبتر شده و زمينه هاي بيشتر و مناسبتري براي بروز خلاقيت ها به وجود مي آيد . اما كار خوب و با ارزش را چگونه بايد تشخيص داد و ارزيابي كرد .
به طور كلي ارزش هر دو كار به دو گونه سنجيده مي شود :
اول ارزش توانائي تصورگر در انتقال برداشتهاي حسي درست و هنرمندانه اش از موضوع است . ميزان درستي برداشت تصوير گر بستگي به ميزان خلوص بيان او دارد كه خود متكي به عوامل گوناگوني از جمله تجربه و مهارت و از همه مهمتر دل سپردگي كامل به كار و شفافيت روح او است خلوص بيان به كار ، حالتي سهل از جهت درك و پذيرش آن به وسيله بيننده . و ممتنع از جهت ايجاز و استحكام اجرائي آن مي دهد . رسيدن به خلوص ،تمريني پيگير و موشكافانه مي خواهد
. بايد هميشه نگاهي جستجوگر داشت و دائم همه دريافت ها را محك زد و هر محكي را با محكي ديگر اندازه زد تجربه را با تجربه اي ديگر ، تجربه را با حس و حس را با تجربه و حس را با واقعيت كه تا بالاخره و به تدريج و آرام و آرام نگاه و فكر ، ظريف شوند و خبره گردند و خبرگي را نيز بايد مرتب محك زد و آزمايش كرد و صيقل داد چرا كه زود كدر مي شود و مي پوسد .
نداشتن تمرين كافي و عدم پيگيري در اين روش ،درجات و حالات متفاوتي را در تصويرگران و كارايشان به وجود مي آورد و ارزش هاي گوناگون آنها را سبب مي شود و بر عكس پيگيري مدام و يكدست و كامل بودن اين ممارست باعث بي همتائي تصويرگر و ماندني شدن اثر او مي گردد .
دومين ارزش هر كار ، مهارت اجرائي اثر است و قدرت اجرائي كار يك تصويرگر موضوعي است كم و بيش همه با آن آشنا هستند چرا كه نتيجه اي عيني و بارز دارد . به آساني مهارت اجرائي قابل
تشخيص و تعيين است . در مهارت اجرائي نيز خلوص و شفافيت روح و شخصيت تصوير گر لازم است اما محدوده آن با وسعت مورد نياز طراحي و خلاقيت در تصوير گر طراح تفاوت دارد . زيرا در اجرا بيشتر تمرين مدام دست و چشم نقش دارد كه اصطلاحاً به آن نرمي و يا خشكي دست مي گويند اما درك و ديدن درست فرمها و رنگها و جنسيت مناسب آنها و انتقال درستشان بر صفحه كار ، احتياج به ميزاني از خلوص و شفافيت دارد تا رابطه درست بين ديد و دست و روح را به وجود آورد .
گروه تصويرگران اجراگر با گروه تصويرگران طراح تفاوتي حرفه اي دارند و تقسيم و جدائي اين دو دسته بستگي به روحيه و شخصيت افراد اين گروه ها دارد و انتخاب روش شغلي ايشان شخصي است كه بعداً به صورت تخصصي در مي آيد مانند انتخاب انواع مشاغل توسط افراد مشابه .
تصويرگران اجراگر را درتقسيمات هنر گرافيك و تصويرگري ، «رسام» و « اجراگر» و در اصطلاح فرنگي حرفه Artist مي نامند . لذا در شناسنامه آثار تصويرگري اسامي افراد متعددي چون تصويرگر يا
ايلوستراتور و اجراگر يا آرتيست ديده مي شود و گاه نام مدير هنري هم به آنها اضافه مي شود و مديران هنري كساني هستند كه خط و فضاي اصلي شيوه ، تكنيك و « ايده » را ارائه مي كنند و مديريت هنري شغلي است كه هنوز در ايران حضور و وجود درست و دقيقي پيدا نكرده است . اما اجراگران كساني هستند كه مهارتي استادانه در ساخت و ساز كار و اثر دارند و در طراحي و تركيب عوامل اثر دخالتي نمي كنند . طرح را از طراح يا مصور دريافت كرده و به اجراء دقيق و
ماهرانه آن مي پردازند . اجراكنندگان هريك سبك و شيوه خاصي در قلم زدن و ساخت و ساز دارند و همانطور كه گفته شد ارزيابي كارشان بر اساس ميزان مهارت و استادي آنها در اجراي تصوير است و تصويرگران طراح هم كساني نيستند كه از توان و مهارت اجرائي بي نصيب باشند . بلكه ايشان به طور طبيعي طرح و اجرا را تواماً و شخصاً انجام مي دهند اما امروزه به دليل تقسيم و تعدد تخصص ها و دقيق بودن مرز توانائي ها ، قسمت هاي مختلف آن را اغلب به مسئوليت هاي دقيق گوناگون سپرده و اجرا مي شود .
خلاقيت درطراحي و مهارت در اجرا ، هر چند كه اساس كار و حرفه است اما نكات ديگري را نيز بايد براي انجام تصويرسازي در نظر داشت كه عبارتند از :
1ـ هم سليقگي تصويرگر و نويسنده
2ـ انتخاب بيان و چهارچوب تركيب و تكنيكي سنجيده در ارتباط با تركيب و تكنيك موضوع
3ـ مطالعه و بررسي تجربيات همكاران
هريك از نكات فوق بحث و بخشي مستقل به خود دارداما در واقع در مجموعه مسائلي است كه يك تصويرگر بايد به آن توجه كامل داشته باشد .
هم سليقگي تصويرگر و نويسنده به مقدار زيادي راه را براي به وجود آوردن يك اثر خوب هموار مي كند زيرا به دليل همين هماهنگي اوليه ، تصويرگر با مقدار زيادي ازخواستهاي نوشته نشده نويسنده آشنا است و در واقع درك فضا خود به خود از اين طريق حاصل مي شود . به بيننده هم به خوبي منتقل مي گردد .
اهميت اثر تنها در منعكس كردن تصويري محتوي نوشته نيست . تصوير خوب باعث ايجاد باور بيشتر ودرك بهتر مطلب مي شود و سبب مي گردد تا خواننده ، انرژي ، انگيزه و شوق زيادتري براي ادامه مطالعه پيدا كند و نهايتاً و به طور غير مستقيم آموزش بصري ببيند و به طور طبيعي فرهنگ او گسترش پيدا كند . در كشور ما معمولاً به اين مهم توجه نمي شود و علت آن از يك طرف كمبود
طراح و تصويرگر متخصص و قابل در زمينه هاي بسيار متنوع حرفه است و از طرف ديگر نبودن نوعي بينش و سياست انتشاراتي كه سبب مي شود كار در مسيري درست و حرفه اي انجام نگيرد و هر تصويرگري مجبور شود كه كار مورد سفارش را به هر ترتيب انجام و پايان دهد .
در چنين شرايطي تصويرگران موجود بايد هر سفارش را به مانند مسئله و مشكل جديدي براي خود مطرح كنند و براي آن راه حل مناسبي پيدا كنند .
در درون نكته بالا ، نكته دوم نيز مستتر است كه عبارت از انتخاب بيان و چهارچوب تكنكي سنجيده ، براي اجراي امر است و اين امريست لازم و ناگزير ، زيرا هر موضوعي لحن و بيان خاص خود را دارد و براي بازگوئي آن به زبان تصوير بايد لحن و بيان مناسب آن را پيدا و استفاده كرد .
در اين مورد دو موقعيت خاص وجود دارد . يا سفارش دهنده بر اساس اطلاعات و شناسائي هاي قبلي ،تصوير گري را كه از جهت ديد و سليقه با موضوع مورد سفارش هماهنگي دارد .
انتخاب و كار را به او واگذار مي كند و يا بر عكس تصوير گر هنرمندي را بر ميگزيند كه عليرغم عدم هماهنگي و هم سوي شيوه بيان و تكنيك او با نوشته ، صرفاً به خاطر به وجود آوردن اثري با برداشت و ديدگاهي ديگر ، كار را به او مي سپارد .
در اين صورت چنانچه اثر تصويري ، در جاي خود اثري هنرمندانه و با ديدگاهي تازه و بديع باشد خود مي تواند روشي شگفت و جالب و در نهايت نتيجه اي زيبا و هنرمندانه داشته باشد اما آن چه را كه تصوير گر نبايد مطلقاً انجام دهد ،دنباله روي و ترجمه تصويري لغت به لغت موضوع است و هميشه بايد به ياد داشته باشد كه با كارش ابعاد تازه اي به موضوع مورد سفارش اضافه كند
.
ديدن و مطالعه چنين تجربياتي خود بسيار مفيد و با اهميت است لذا هر تصوير گر بايد به طور دائم در جريان كوششهاي همكاران خود باشد . علاوه بر آن ،مجموعه كارها و تجربيات همكاران ، كم و كيف و ابعاد بيان هنري جامعه را نشان مي دهد و از طريق مطالعه كار آنها مي توان به خوبي نبض جامعه رادر دست داشت و فاصله خود را با آن سنجيد و به رفع معايب خود پرداخت .
پي جوئي و دقت در كار همكاران بايد موشكافنه و بدون حسادت انجام گيرد . حسادت بينائي و شعور فني هنرمند را كور مي كند و به توانائي هاي او لطمه مي زند . حسادت در جوامع كم فرهنگ ،كثيف و مخرب است و با توجه به اين نكته مي توان خود و ديدگاه خود را اصلاح كرد و براي تعالي خود راه گشائي نمود . بايد دانست آموختن و فراگيري ، راه ها و طرق گوناگوني دارد و يكي
از اين راه ها ، مطالعه و بررسي كيفي كارهاي همكاران است در اين روش نبايد از كارهاي همكاران فقط عيب جوئي كرد . جستجوي نقاط ضعف ديگران ، قرار دادن خود در يك موضع و فضاي ضعيف و پائين است . نقد و بررسي يك كار ، بررسي و ارزيابي نقاط مثبت و منفي است . بايد از نقاط مثبت هميشه تمجيد كرد . و از اين طريق مي توان به نوعي وسعت نظر و تعالي روحي و ذهني رسيد و نقاط منفي را بايد با ارائه راه حل رفع آن مطرح كرد . توفيق ديگران به طور مسلم سبب ايجاد فضائي بهتر و رشد همه جانبه خواهد شد و بايد به يادداشت كه در محيطي آلوده ،نمي توان آلوده نماند .
توان و توشة فني هيچ كس ، هيچ گاه كافي نيست . ر هر مقطع زماني و تجربي ، درك طراح از مسائل و موضوعات متفاوت است . لذا بايد مرتب در اندوخته هاي خود جايگزيني هاي درست تري را انجام داد . با چنين شيوه اي ، ضمناً ميتوان از يكنواختي هاي حرفه و بازار كار نيز نجات پيدا كرد و در ضمن پختگي سني ، شور خلاقيت را روشنتر گرداند .
ضرورتهاي آفرينشي تازه از تصوير و خيال
در جهان تصوير ، حادثه اي در دنياي كودك ما به وقوع پيوسته است ولو بي آنكه بداند ، در شكل گيري زيبايي سهيم شده است كه براي فرداي بشر ابعادي تكان دهنده به همراه دارد .
تصوير در جهان امروز باهجوم بي امان خود ، عالمي نامتجانس و پر هياهو ساخته است ؛ چندان كه كودك امروز در خانه اي به وسعت زمين ، تنها و بي ياور مانده است . او از طبعت بكر و خيال انگيز ديروز جدا شده و تصاوير ساخته و پرداختة انسان امروز نيز نتوانسته است، خلاء روحي و ناشناختة جهان او را پر كند . كاش از ميان هر صد كتاب كه هر روزه براي كودكان انتشار مي يابد و در كتابخانه هاي شخصي و عمومي جا مي گيرد ، مي توانستيم تنها يك نمونة منحصر بيابيم كه او را از تنهايي غريبي كه به سراغش آمده است ، دور سازد. كتابخانه اش را جستجو كنيم !
او تنها دو گونه كتاب دارد ؛ نخست ، كتابهايي كه دستاورد دنياي ذهني كساني است كه به نيازهاي فردي درون خود پاسخ گفته اند و تصاويري با عناصر بيگانه و مبهم را براي كودكان به ارمغان آورده اند ؛ فرآورده هايي كاملاً شخصي كه به هيچ روي پاسخگوي نياز او در اين زمانه نيست .و دوم ، كتابهايي با تصاويري كه شركتهاي بزرگ انتشاراتي توليدميكنند و عاري از هر گونه تلاش
هنرمندانه است و به شيوه هاي حسابگرانه نيز به عرضة انبوه مي رسند . مجموعة وسيعي از اينگونه كتابها با تصاويري مسموم چندان جهان ما را پر كرده اند كه ديگر جايي باقي نگذاشته اند .
متاسفانه اينگونه كتابها تلاشهاي ارزندة هنرمندان متفكر و خلاق امروزي كتاب كودك را در انزوا فرو برده اند . از اين رو مي توان ادعا كرد كه كودك و هنر مند متعهد هر دو در جهان امروز تنها و غريب هستند . اما چگونه مي توان اين غربت و تنهايي را از ميان برداشت ؟ چگونه مي توان زنگار
سياسي را از دنياي تيره و تار امروز زدود ؟ براي آفرينش دنيايي مطلوب با وسعتي دلخواه و بي مرز ، بايد تلاش كرد و اگر تا كنون فقط درصدد ماندگاري تصوير « زيبا » در حافظة بشر بوده ايم ، اينك نيازمند آفرينشي تازه هستيم تا كودك امروز را به استواري ، نيكي ، پاكي و معنويت راهبر گردد .
بهتر آن است كه جهان امروز را با دو عنصر « تصوير » و خيال در هم آميزيم تا از اندوه و اضطراب بي پايان قرني كه در پيش و روي داريم ، آرامشي به دور از هياهو پديد آوريم. سهمي از اين تلاش در سرزمين كوچك ما به دست تواناي هنرمندان سپرده شده است تا به پشتوانة انديشه اي سالم ، خلاق و الهي، خانه اي امن و مطمئن براي كودك امروز و فردا بر پا دارند .
انديشه هايي دربارة تصويرگري كتابهاي كودكان
زبان تصوير ، براي پرورش استعدادهاي نهفته و خلاقيت در كودكان ، به مراتب از هر زبان ديگري ، غني تر و موثرتر است .
زبان تصوير ، زبان عشق ، محبت و دوستي است كه از لا به لاي تصاوير كودك شنيده مي شود .
وقتي از لزوم خلاقيت و فرديت هنرمند در تصويرگري سخن گفته مي شود ، براي بسياري اين سؤال پيش مي آيد كه پس تكليف مخاطبان چيست ؟ شايد بچه ها از درك اثر هنري عاجز باشند ؟
واقعيت اين است كه اگر ارتباط تصويرگر با بچه ها ، همراه با صداقت و صميميت باشد ، آنها حتماً رابطه اي عميق با اثر برقرار مي كنند وتصاوير را به راحتي مي پذيرند و درك مي كنند . هرچه اين ارتباط گسترده تر شود كودكان روحيه آسان پذيري را بيش از پيش كنار مي گذارند و مي آموزند كه هر چيزي را ژرف تر ببينند و باآن ارتباط برقرار كنند .
ممكن است اشكال كليشه اي قهرمانان و شخصيتهاي بسياري از داستانها و يا نقاشيهاي متحرك ، براي بچه ها كشش و جذابيت بيشتري داشته باشد ؛ ولي بايد گفت كه تأثير آنها در تفكر و ذهنيات كودكان بسيار آني و زودگذر است و در واقع فقط آنها را سرگرم مي كند و برايشان هيجانهاي كاذب مي آفريند.، حال آنكه تعهد و مسئوليت تصويرگر در قبال كودكان ، جدي تر و عميق تر از آن است كه تنها وسيله اي براي سرگرمي موقت آنان باشد . اگر تصويرگر ، آثار خود را با
عشق و اشتياق ، خلق كند ، در واقع همان تأثيري را در مخاطبان خود به جا مي گذارد كه خود هنگام خلق اثر داشته است . در عين حال ، نبايد از ياد برد كه ذهنيت و خلاقيت بايدبا تكنيك مناسب همراه باشد . اگر اثري از تكنيك قوي برخوردار باشدولي فاقد خلاقيت باشد ، در مخاطب تنها اثر آني مي گذارد . همچنين اگر تصويري از خلاقيت بهره مند باشد ولي از اجراي خوبي برخوردار نباشد ارتباط مناسب ميان اثر و مخاطب ، برقرار نخواهد شد.
گسترده خيال پردازي در تصويرگري كتاب هاي كودكان
خيال پردازي در خلق تصوير براي كودكان ، ضمن اينكه متن را در بستر تصوير جاري مي كند ، تخيل كودك را هم به پرواز در مي آورد . البته بديهي است كه براي دستيابي به اين هدف ، عوامل ديگري از قبيل توانمندي تكنيكي تصويرگر و شناخت كافي او از دنياي كودكان ، اهميت دارد .
عده اي براين باورند كه كودك ، بايد آنچه را كه مي خواند، جزء به جزء در تصوير مشاهده كند . به عبارت ديگر تصوير و متن بايد هم عرض يكديگر باشند . اما چنين ديدگاهي پذيرفتني نيست
. خيال پردازي و بازي با واژه هاي متن به زبان تصويري ، نه تنها كودكان را وادار به جستجوگري و ذهن انان را پويا مي كند ، بلكه به آنها مي آموزد كه آسان پذير نباشند . به اين ترتيب ، ذهن صاف و زلال آنها را از همان كودكي بارور و شكوفا مي شود .
نگاهي به رنگ آميزي و چهره پردازي در تصويرگري كتابهاي درسي
طرح روي جلد هر كتابي بيشتر به بسته بندي شكلات ، يا يك خوراكي كودكانه شباهت دارد . به عبارت ديگر مثل پوست ميوه است ؛ يا مثل نماي بيروني ساختمان است . كودك بين دوميوه يكي با ظاهري خوشرنگ و خوش فرم وديگري از جنس همان ميوه ، اما رنگ و رو رفته و بد شكل ، بي ترديد ميوة اول را انتخاب مي كند. طرحهاي جلد كتاب هاي درسي هم از اين امر مستثني نيستند و متأسفانه هيچگونه ذوق و شوقي را در كودك بر نمي انگيزند .
كودكان به دليل حس بصري نيرومندي كه دارند ، بيشتر به صورت و فرم اشياء توجه مي كنند و مفاهيم آموزش هم اگر بخواهند تأثير مطلوبي روي دانش آموز خردسال بگذارند ، بايد قبل از هر چيز حس بصري او را تحريك نمايند . نزديك به يك قرن است كه طرح جلد كتاب در كشور ما به تناسب رشد تكنيكهاي تصويري تكان چشمگيري نخورده است و گويا نمي خواهد هم تكاني بخورد . فرم يكنواخت ، رنگ سرد و بي نشاط ، فضاي بي روح و ريتم بي تنوع جلد كتابهاي درسي در تمامي دوره هاي تحصيلي نمي تواند پيوند عاطفي تأثيرگذاري با كودك برقرار كند .
پس از انقلاب ، چون درساختار اخلاقي جامعه دگرگوني به وجود آمد ، بالطبع الگوي حجاب نيز تغيير كرد .اين دگرگوني مجموعة وسايل و رسانه هاي تصويري را نيز ملزم به رعايت حجاب نمود ؛ تصاويري كه در كتابهاي درسي وجود داشت ، دستخوش حذف و تعويض و اصلاح گرديد . در اين ميان ، تنها تصاويري تغيير نكردند و در كتابها باقي ماندند كه شكل ظاهري آنها با شئونات مذهبي مغايرتي نداشتند
.
به نظر مي رسد در اين تغيير و تحول ، به دليل شتابزدگي كه در اصلاح كردن مسائل منكراتي تصاوير بكار رفته ، بيشتر به پوشاندن سر دختر بچه ها ، آستين پسربچه ها و يا حذف كراوات و تغيير الگوي محاسن در صورت مردان توجه شده است . اين شتابزدگي از كيفيت و ارزش هنري تصاوير كاسته است .
علت پايين بودن كيفيت رنگ در تصاوير از قديم مانده در اين كتابها را بيش از هر چيز مي توان در محدوديت عمر مصرف زينگ دانست . از عمر زينگ بعضي از اين تصاوير ، 20 سال مي گذرد كه با توجه به تيراژ ميليوني اين كتابها ، طبيعتاً از كيفيت رنگ آنها كم خواهد شد. جنس مقواي به كار گرفته شده براي كتابهاي درسي ، بي شك در افت اين كيفيت بي تأثير نخواهد بود .
محدوديت در تنوع رنگ ، كه گويا به دليل كاستن از بار مالي ، به چهار رنگ آن هم متمايل به تيره و مشخصاً قهوه اي بسنده مي شود ، از ديگر عواملي است كه از نشاط ، گرمي و سر زندگي تصاوير مي كاهد . اين محدوديت طبعاً به فضا ، ريتم و كمپوزيسيون رنگ نيز لطمه خواهد زد .
چهره ها در تصاوير جديد كتابها بيشتر عبوس ، جدي ، بي روح و بي انعطاف مي نمايند . هيچ شور و حالي هم در آنها ديده نمي شود . فيگورها عودتاً خنثي ، سرد و غير دلچسب هستند . گويي در پس سيماي شخصيتهاي انساني كتاب غوغاي زندگي نمي جوشد . در مجموع ، اين چهره ها از آناتومي و حالتهاي ويژه اين گروه سني كه با تحرك ، با نشاط و جستجوگر و كنجكاو بودن است ،
بويي نبرده اند . در يك جمعبندي به نظر مي رسد كه اگر موانعي همچون ضعف بنيه مالي ، محدوديت هاي بروكراتيك ،محدوديت نيروي انساني ، شتابزدگي و از همه مهمتر نگرش سطحي بر كودكان و دنياي پر رمز و راز و پر رنگ و خيال آنان را قبول داشته باشيم عامل مهم ديگر به نام متن و موضوع درسي وجود دارد كه با خشكي بار آموزش و نداشتن روح و فضايي زنده ، هنري و عاطفي در سرشت آن ، نطفة هر گونه زايش هنري را در عالم تصوير از بين مي برد .
تصويرگران شعر كودك
محمد علي بني اسدي
بيش از ده مجموعه شعر دارم . از آنجا كه در كيهان بچه ها كار مي كنم ، شعرهاي زيادي تصوير كرده ام و اين شعرها به صورت كتاب نيز منتشر شده اند و گاه براي هر يك از آنها تصويرهاي متعددي كشيده ام .
تصوير سازي براي شعر را به تصوير سازي براي شكلهاي ديگر ادبي ترجيح مي دهم . همچنين متنهايي را كه شعر گونه هستند و حيطة تخيل تصويرگر و خواننده را به وسعتي تازه دعوت مي كنند ، به دو دليل ارج مي نهم ؛ اول اينكه ، آن را با ساخت روحي و عاطفي خودم هماهنگ مي دانم ؛ دوم اينكه شعر قيد و بندهاي مختلفي را كه قبلاًدر داستان ملزم به رعايت آن هستيم
، از پيش پايمان بر مي دارد . مجموعة شعر اين آزادي را به تخيل تصويرگر مي دهد كه بتواند باعث لحظه هاي اشراقي خود ، تصاويري ر بيافريند كه با همة تفاوت و گوناگوني دريك ساختار كلي ، باهم مشترك باشند و يا به گونه اي بتوانند دركنار هم و در يك كتاب ارائه شوند . به همين خاطر در اينجا خواسته هايي را كه بعنوان مثال داستان از تصويرگر دارد ، كمتر است ؛ زيرا در داستان ،
نقاش براي وفاداري به متن التزام بيشتري دارد و تصاوير بايد همه در يك خط در پي هم بيايند . درحالي كه در شعر چون تصوير شعرگونه است ، نقاش مي تواند در تمام صفحه قلم را به حركت در آورد و لزومي ندارد كه احتياط زيادي كند . مي تواند تصاوير را بر بالاي خط افق ، يعني در آسمان رسم كند .
براي تصوير سازي يك شعر ، ذهنم را كاملاً آزاد مي گذارم و بارها و بارها طراحي مي كنم . در كنار طرحهايي كه مي زنم ، خود بخود در مي يابم كه لحظة رنگ كردن آن فرارسيده است . ضمن رنگ كردن طرح ، قسمتهايي از آن را حذف مي كنم و يابه كمك طرحهاي جنبي ديگر ، قسمتي به ان اضافه مي كنم . بطور كلي تصوير كردن يك شعر ، حال و هواي خاصي را مي طلبد . من نيز مانند
ساير كودكان ، وقتيكه با كتاب آشنا شدم ، حال و هواي شاعري به سرم افتاد خوشبختانه خيلي سريع پشيمان شدم و ترجيح دادم كه خوانندة شعر باقي بمانم و البته تا چند سال پيش ، بررسي شعر ، مخصوصاً اشعار اقوام مختلف دنيا را به طور جدي دنبال مي كردم و روي بسياري از اين مجموعه ها به صورت خصوصي كارهايي انجام داده ام ؛ حتي جرئت پيدا كردم و روي اشعار مولانا و حافظ كارهايي كردم . به طور كلي ، براي شروع هر دوره اي از نقاشيهايم ، ابتدا با شعر حركت مي كنم و معتقدم كه شاعر بايد با واژه ها كار كند و اثر خود را بر مبناي زبان تصويري خلق نمايد
. به اين ترتيب ، گاه اثر به دست آمده براي خودش زندگي مستقلي دارد و بدون همراهي شعر مي تواند به زندگي خود ادامه دهد . بسيار خوشحال مي شوم كه در ارتباط با شعري قرار بگيرم كه احساسات شاعر دستماية خوبي براي حركت آغازين آن باشد . در اين صورت ، تصويري كه ارائه مي شود ، در پيام رساني موفق به شاعر مديون خواهد شد . البته در مواردي هم كه شعر ضعيف بوده است مجبور شده ام نوارهاي مختلف صدايشاعران را گوش كنم و هنگامي كه حال و هواي كار را به دست آوردم ، به تصوير كردن شعر بي رمقي بپردازم كه شاعر مي توانست خيلي بهتر از آن بسرايد .
تفاوت تصوير سازي شعر و انواع ديگر ادبي در ظاهر كار نيز ديده مي شود . همة شكلهاي ادبي سعي مي كنند خود را با شعر اثبات كنند . همان گونه كه در قديم ، همة علوم ، خود را با رياضيات مي سنجيدند . لذا شعر مي تواند انتزاعي ترين شكل ادبي باشد . البته شعر انواع مختلفي دارد و به همين خاطر ، اثري كه قرار است حركت خود را با شعر آغاز كند ، از نظر تصويري از آزادي بيشتري برخوردار است .
تصاوير يك كتاب قصه بايد آغاز و پاياني داشته باشند ؛ ريتمي را حفظ كنند ؛ و مكان و آدمهاي مختلفي را تكرار كنند . ولي در مجموعة شعر ، اين گونه نيست . البته من در برخورد با كتابهاي مختلفي كه تا كنون كار كرده ام ، مجموعة كاملاً يكدستي نديده ام . معمولاً شعرهايي نيز از سر ضرورت به مجموعه ها اضافه مي شود . به همين خاطر ، يكي از خواسته هايم اين است كه چند مجموعه شعر را به انتخاب خود نقاشي كنم ؛ آن هم از آثار شاعراني كه در مواقع مختلف زندگي هر جا كلام كم آورده ام ، توانسته اند مرا نجات دهند .
يك شب درون قايق دلتنگ خواندند آنچنان كه من هنوز هيبت دريا را درخواب مي بينم. تا كنون سر مجموعه شعر تصوير كرده ام . گام اول براي من ، انتخاب شعر است . اگر شعري ازنظر محتوا بيان تصويري غني باشد وبر دلم بنشيند ، شروع به كار مي كنم و تمام تلاشم بر آن مي شود تا تصاويري بسازم كه با شعر هماهنگ و بيانگر عواطف شاعر باشد . البته ، تمام تلاش خود را نيز در جهت بيان لحظات جديدي از آن شعر به وسيلة تصاوير به كار مي برم .
تصاوير ، جلوه هاي مختلفي از شعر را بيان مي كنند : حتي در برخي مواقع از شعر نيز گويا تر مي شوند . اصولاً شعر و تصوير براي كودكان لازم و ملزوم يكديگرند . البته در سنين بالاتر ، تصاوير از نظر محتوا و بيان حالات مختلف شعر جلوة ديگري به خود مي گيرند كه قضاوت سخت تر ي را مي طلبد . علت آن نيز روشن است : چون در سنين بالا ، درك انسان از جهان پيچيده تر ، و تفكر و
احساسات پخته تر مي گردد . ناگزير تصاوير بايد پاسخگوي كامل شعر و حس شاعرانة انسان باشند . بعنوان مثال ، اگر بخواهيم شعر :
بلبلي برگ گلي خوشرنگ در منقار داشت
وندر آن برگ و نوا خوش ناله هاي زار داشت
حافظ را به تصوير گر بدهيم و بخواهيم تصوير سازي كنند ، بخاطر پيچيدگي موضوع شعر به تعداد تصويرگران ، تصاوير تازه خواهيم داشت ؛ اما اگر از يك تصويرگر كتاب كودك بخواهيد كه شعر :« يه توپ دارم قل قليه ـ سرخ و سفيد و آبيه » را تصوير كند به دليل تخت و يك بعدي بودن موضوع شعر ، نيازي به تصاوير پيچيده و تفكر عميق نيست و بشتر بيان تكنيكي تصوير مهم است.
تصوير سازي براي شعر ، نقاش را آزاد مي گذارد تا بتواند شعر تصويري خود را بسازد و بسرايد ؛ در حالي كه در تصوير سازي براي قصه ، تصويرگر مكلف است در درجه اول بيان محتوايي قصه را در نظر بگيرد و تكنيك و روش كار را بر اساس موضوع داستان انتخاب كند . ويا در يك موضوع علمي ، نقاش ملزم است تا آنچه را كه مورد بحث قرار گرفته است ، بي كم و كاست تصوير كند .
به عبارت ديگر ، تفاوت مهم تصوير سازي براي شعر و متون ديگر ادبي ، اعم از رمان و متون علمي و غيره اين است كه تصويرگر در تصوير سازي شعر ، آزادي بيشتري دارد و مي تواندروحيه و احساسات خود را در تصوير بيشتر و بهتر بيان كند . تصاوير در هر زمينهاي كه باشند ، زماني موفق هستند كه از قدرت بيان ، خلاقيت و انتخاب تكنيك مناسب موضوع بهره مند باشند .
مهنوش مشيري
دو الي سه مجموعة شعر كار كرده ام . اشعار بسياري را نيز براي مجلات و روزنامه ها به تصوير كشيده ام . كار تصويرگري همانند سروده يك شعر است . با اين تفاوت كه در سرودن شعر ، كلمات را از درون خود بيرون مي كشيم؛ ولي درتصويرسازي ، كلمات را به درون خود باز مي گردانيم . به اين ترتيب ، اين كلمات در مجموعه اي از فعل و انفعالات تبديل به تصوير مي شوند .
شعر پلي بين ما و احساسات نويسنده است . تصوير آن شعر نيز پلي ميان تصويرگر و احساسات خواننده است ؛ لذا بهتر آنكه ميزان موفقيت دربرقراري رابطة حسي را به عهده خوانندگان بگذاريم .
با اعتقاد به اين اصل كه كلمه بر صورت مقدم است، به نظر من شعر بار غني ارتباطي خاصي دارد
كه از نظر كيفي ، بر تراز بار ارتباطي تصويرگري است . اصولاً “ شعر واقعي ” را نمي توان به تصوير درآورد . به همين خاطر در بسياري از كتب قديمي ، يك نقش ، تذهيب و گاه حتي به يك كادرساده بسنده مي كردند ؛ ولي تصويرگران امروزي سعي مي كنند فعاليت ذهني مخاطبين را افزايش دهند ؛ زيرا اين شيوه در ارتباط با كودكان ، تا حدودي مطلوب و مؤثر تر خواهد بود .
تصوير كردن شعر ، يك اتفاق لحظه اي است و اگر شعري را در روزهاي خاص و حالتهاي مختلف روحي به من بدهند ، به تعداد دفعاتي كه آن را مي خوانم ،مي توانم برايش تصوير ارائه بدهم . كار تصويرگر ، همانند كار شاعر است و نمي توان از شاعر پرسيد كه چگونه شعر مي گويد . از طرفي . تصويرگري ضمن اينكه يك هنر مستقل است ، در خدمت ادبيات نيز قرار دارد . هنگام كار روي يك شعر آنقدر به احساسات شاعر نزديك مي شوم كه مي توان گفت : اين تصوير صرفاً براي آن شعر
كشيده شده است . سعي دارم در كشيدن تصاوير عقيده و نظر جديدي را كنار آن شعر به شكلي بگذارم كه فرصتي براي جولان دادن انديشة كودكان و نوجوانان و حتي بزرگترها نيز فرصتي باشد .
پيام رساني تصوير بستگي بهكار تصويرگر دارد . برخي مواقع تصويرگر كلمه به كلمه و جمله به جمله ، حرف شاعر را تصوير مي كندكه اين در واقع هنر خاصي نيست . ولي در برخي كارها ، تصويرگر
ضمن درك بيان احساس شاعر ، برداشتهاي لطيف خود رانيز دخالت مي دهد و كار را شيرين تر مي كند . لذا به نظر من ، گامزدن در اين حيطه ، باعث مي شود كه هر دو هنر موفق تر شود و حتي تصوير مي تواند شعر را كاملتر كند .
تصوير كردن شعر مانند پرواز كردن روي آسما
ن و زمين و دشت و دريا است . در حالي كه تصويرگري براي داستان ، مانند ساكن شدن در يك شهر و يك محله است . در شعر مي شود به زير دريا رفت ؛ يا روي ستارهاي نشست . مي شود گاهي درنقش گل ظاهر شد . گاهي در نقش خورشيد و گاهي مثل يك پرنده اساطيري از عمق تاريخ پرواز كرد و به عصر اتم رفت . درحالي كه قبلاً درتصاوير داستان ، نقاش بايد در زمان و مكان خاصي كه نويسنده آن را به وجود آورده است ، متوقف شود و تمام تلاش خود را بكند تا با اين مسئله با ديد خلاق بنگرد .
اكبر نيكان پور
كتاب آسمان ابري نيست و تا كنون حدوداً ده مجموعة شعر را براي نوجوانان تصوير كرده ام . در آسمان ابري نيست شاعر خاطرات دوران كودكي خود را بيان مي كند . فضا وزمان و مكان تصويري شعرهاي فوق يك نقطة مشترك زماني دارند و مربوط به خاطرات دوران كودكي ام مي شوند . حس و احساسات ، اولين نقطة شروع براي تصوير كردن يك شعر است و تصوير با احساس شاعر ارتباط نزديكي دارد ؛ كاملاً برخلاف داستان و قصه . تصوير ،زمان ، مكان و احساس شاعر را بيان ميكند .
تصوير شعر ، نسبت به انواع ديگر ادبي از جمله داستان ، رمان ، تصوير نابتري دارد .
تاكنون چهار مجموعة شعر كار كردم . تمام تصاوير دو مجموعة كوچه هاي آبي از آقاي مصطفي رحماندوست و“ پونه ها و پروانه ها ” سرودة خانم شعبان نژاد كار من است . اشعار بسياري نيز تصوير كرده ام كه در كتب درسي و مجلات كمك آموزشي به چاپ رسيده اند .
تصوير يك شعر بايد شاعرانه باشد ؛ به همين خاطر تصويرگر بايد يا خود نيز شاعر باشد و يا خصوصيات شاعرانه داشته باشد . هر اثر هنري يا ادبي مقولة شعر و شاعري را در خود دارد و با آن جان مي گيرد . به همين دليل است كه بيشتر به دل مي نشيند و كارساز مي شود . لذا اگر ويژگيهاي تصوير شعري در حد ممتاز باشد . تصوير قويتر ، زيباتر و مؤثرتر خواهد بود .
كتابهايي را كه برايشان تصويرسازي كرده ام ؛ همه به نوعي شعرگونه هستند ؛ چون هم شعر مي خوانم و هم به خصوصيات شعرا آشنا هستم . بعد از خواندن شعر ، با تأملي كوتاه دست به كار طراحي آن مي شوم و به نظر خودم ،كارم هم شعرگونه مي شود كه اين مورد پسند شاعر نيز هست .
موفقيت يك تصوير شعري در رساندن پيام شاعر به ميزان شاعر بودن تصويرگر و يا اشراف او به مقولة شعري بستگي دارد . هر تصويري كه براي شعر كشيده مشود ، آثار و علائم ذهني شاعر و يا تصويرگر را در خود دارد .لذا بن تصوير و شعر نمي توان تفاوتي قائل شد . از طرفي ، اثر ادبي معمولاً شعري با خود دارد و به همين خاطر تصاويري كه براي آن اثر اجرا مي شود ، مطلقاً شاعرانه است .
پاي صحبت چند تن از تصوير گران كتاب كودك
تصوير گري محمد علي بني اسدي ، براي كودكان و نوجوانان ، سه ويژگي مشخص دارد ؛ تعداد فراوان كتابهايي كه تصوير كرده ،رنگهايي كه در آثارش به كار برده و چهره هاي معصوم و كودكانه اي كه لابه لاي رنگ ها به چشم مي خورد .
بني اسد ، تصوير گري جدي و پركار است . او در طول بيست سال تصويرگري ، چيزي در حدود هفتاد كتاب تصوير كرده كه بش از پنجاه اثر ، به حوزه شعر و ادبيات كودكان تعلق دارد . او تصويرگري را به عنوان حرفه اصلي اش برگزيده و بر خلاف بسياري از تصويرگران ، به ناخنك زدن در حوزه تصويرگري سرگرم نشد . هر چند مجموعه آثارش خالي از شتابزدگي نيست و كميت فراوان
آثار او ، اين نكته را به ذهن مي آورد كه بني اسدي ، فرصت كافي براي رسيدن به يك خط و ربط مشخص و كامل شده را نيافته ، به رعايت جزئيات در تصوير چندان اهميت نداده و بي آن كه خستگي بشناسد ، از شيوه اي ناتمام ، به شيوه تازه ديگري در به كار گيري خط و رنگ ، روي آورده است .
پيدا كردن خط زمان ، براي يافتن مراحل تكوين در آثار بني اسدي ،كار ساده اي نيست؛ چرا كه او براي رسيدن به تكنيك ثابت ،ولي ثبت نشده اي كه شناسنامه اش پانزده سال پيش با كتاب «كلاغ پر» صادر شد ، هنوز تصميم قطعي نگرفته و تلاش كافي به خرج نداده تا اين شناسنامه را عكس دار كند . اگر اغلب آثارش در همان نگاه اول ، مهر و امضاي او را نشان مي دهد ، وجود تنوع فراوان دركارهايي كه تصوير كرده و تكنيكهايي كه گاه به شكلي ناكامل به كار گرفته ، سبب شده تا نتواند از نهايت انرژي خود ، براي بهره وري از امكانات تخيل در تصوير گري استفاده كند .
ويژگي تكنيكي آثار بني اسدي را بايد در نوع به كارگيري رنگ در كتابهاي كودكان ، نوع به كارگيري خط در كتابهاي نوجوانان و حفظ لحن روايي ، در آثار اخير او دانست . بني اسدي ، مسيري شلوغ و پركار را طي كرده و اگر چه به ملاحت خاصي در كتابهاي كودكان و طنز جالبي در كتابهاي نوجوانان دست يافته است و لحن روايي تصويرهاي اخيرش حادثه اي نو در تصويرگري كتابهاي كودكان و نوجوانان به شمار مي رود ، با اين وجود ، نپرداختن به جزئيات خيال انگيز در گوشه و كنار تصوير و گرايش به تنوع در آثار او ، سبب شده تا ناگفته هاي زيادي در آثار او باقي بماند .
آثاري را كه بني اسدي تصوير كرده ، از نظر نوع به كار گيري خط و رنگ مي توان به شش دوره متفاوت تقسيم كرد : دوره آبرنگ محض ، دوره تسلط رنگ در فرم ، دوره تسلط انتزاع در رنگ ، دوره كلاژ ، دوره تسلط خط (در كتاب هاي نوجوانان) و سرانجام دوره روايتگري در تصوير .
در اين جا هر يك ار دوره ها به طور جداگانه ، ورد بررسي قرار ميگيرد .
1ـ دوره نخست : كاربرد آب رنگ محض
بني اسدي ،نخستين اثر تصوير گري خود را از سال 65 آغاز مي كند ؛ آن هم در زمينه شعر . دو كتاب «كلاغ پر» و «گل بادام» ،نخستين تجربه هاي جدي او در زمينه تصوير گري به شمار مي رود . تصويرگري اين كتاب ها اگر چه با نمادهاي درشت و بدون پرداختن به جزئيات صورت گرفته ، حضور عنصر شعر در رنگ هاي رقيق و ملايم آبرنگ ، سبب شده تا برخي از شيطنتهاي خاص تكنيك آبرنگ به كار گرفته شود . اين شعرگونگي و شيطنت ،در ابري بودن لايه هاي آبرنگ محض نهفته است : چنان كه در شعرهاي «آينه» ، «سايه» ، «جوجة كوچك من» و «مثل آهو» تصويرها به زبان محو شعرها دست يافته اند ، اما اين حركت دلنشين تنها در به كار گيري ويژگي هاي آبرنگ شده و از به كار گيري انديشه در آنها كم تر رپايي به چشم مي خورد . خيس بودن كاغذ و كاربرد رنگ هاي رقيق و آبدار باعث شده تا تصوير ها به ملايمت و شفافيتي خاص دست يابد . روشي كه اگر بني اسدي ادامه مي داد و حوزه تفكر و طنز و حادثه را نيز در بر مي گرفت ، به جاده اي مي رسيد كه بعدها ابوالفضل همتي ، همتاي تصويرگر در آن قدم نهاد .
اما آشنايي زدايي تصويرهاي بني اسدي ، در اين دوره كمتر به مرزهاي استفاده از شعر دست يافته و همه چيز تقريباً همانطور تصوير شده كه در شعر از آنها سخن رفته است. تصوير شعرهاي «سايه» و «جوجه كوچك من» ، از موفق ترين آثار او در كاربرد اين نوع تكنيك است . در يكي از اين تصويرها جوجه خورده شده اي طاقباز در دل گربه اي سر به هوا دراز كشيده بيان ساده مرگ ، به زباني كودكانه و شيطنت آميز ، حادثه اي كه متاسفانه در آثار بني اسدي كم تر به چشم مي خورد . او در اين دوره از تصوير گري ، از جلوه هاي ويژه آبرنگ به خوبي بهره گرفته ؛ هر چند در همه تصويرها به يك نسبت موفق نبوده . تنها تفاوت كتاب «گل بادام» با تصويرهاي كتاب پيشين در حضور نه چندان ضروري خط اطراف رنگ است.
دوره نخست آثار تصويري بني اسدي ، به همين جا ختم مي شود . تصويرهاي اين دوره بيشت درگير زيبايي حادثه در رنگ است تا زيبايي حادثه در نوع نگاه يا تفكر ؛ آن طور كه در شعر «جوجه كوچك من» به چشم مي خورد . بني اسدي ، اين شيوه را كه در تصويرگري شعر مي توانست در نوع جالب ، ديدني و شكل پذير باشد ، از همان كتاب سوم كنار مي گذارد و تقريباً ديگر به آن باز نمي گردد .
دوره دوم : تسلط رنگ در فرم
دوره دوم تصويرگري در آثار بني اسدي ،ماندگارترين و طولاني ترين دوره تصويري اوست . دوره اي كه در آن به تكنيكي خاص دست مي يابد و بيش از همه ديگر تكنيكها يادآور تلاش و هويت هنري او به شمار مي رود . او اگر چه ويژگي هاي تصويري دوره دوم و سوم را در فاصله زماني مشترك طي مي كند و گاه هر دو شيوه را دريك كتاب به كار مي گيرد ، زبان تصويري او در اين دوره ، ساده تر و كودكانهتر است . تصوير گري كتاب هاي نيلوفر ـ ستاره و سپيدار ،خانه اي رو به آفتاب ، در آسمان خانه ، باغ رنگارنگ ـ آواز قشنگ ،از قناري تا كلاغ ، نازگلي و خورشيد خانم ، و آرزوهاي كرم كوچولو ـ در اين دوره قرار مي گيرد .
در مجموعه اين كتابها كارناوال رنگ و فرم به راه افتاده و نوارهاي رنگي يادآور جشن تولد كودكاني است كه با شعر و ترانه و داستان ، به كديگر گل و پرنده و خورشيد تقديم مي كنند . سفيد خواني در اين كتاب ها بيشتر شده ، تصويرها از كادرهاي چهارگوش بيرون زده و با متن دست به يكي كرده اند تا شيريني چهره هاي كودكانه را بيشتر كنند . اين چهره ها اگر چه از تحرك و حالت گرايي خالي است و در اندازه هايي درشت و صفحه پركن تصوير شده ،لطافت خاص خود را حفظ كرده اند ؛ مثل كودكي كه در شعر «صبح روشن» ، در كتاب «در آسمان خانه» ، به راحتي لحاف را كنار
چمنزارها پهن كرده و ادامه رواندازش ، به جريان رودخانه اي متصل است كه خواب و خيال هاي كودكانه اش را به درخت و گل و دريا پيوند مي دهد و يا در جايي ديگر (شعر مثل موج ، مثل آب) ، صفحه ساعت به دو بخش ابري و آفتابي تقسيم مي شود و عقربه هاي زمان ، اين دو فاصله را پر مي كند در اين كتاب ، اما هنوز انسان ها و كودكان تصوير شده ، از ثقل و جاذبه زمين جدا نشده و محكم به زمين چسبيده اند و كم تر به پرواز تن مي دهند . در بسياري از شعرها ، تصوير به دليل برخورداري از امكانات خاص خود ، مي تواند از محدوده تصوير هاي شعري فراتر برود و به ايماژهايي
دست يابد كه واژه ها امكان رسيدن به آن را در اختيار ندارند .
همچنين ، نمايش كودكان در چهره هاي معصوم ، ولي درشت و فراگير ، ويژه اين دوره تصويرگري اوست . كودكان با حالت هايي تقريباً ثابت ، چشم هايي درشت و نگاه هايي نامشخص تصوير شده اند . دراين ميان دو كتاب « خانه اي رو به آفتاب » و « از قناري تا كلاغ » از آثار موفق اين دوره تصويرگري او به شمار مي رود . در اين جا ملاحت آبرنگ محض ، جاي خود را به هم نشيني نيمه انتزاعي كودك و طبيعت و حيوانات مي دهد . در اين كتاب ها گاه كودكان تصوير شده ، از زمين جدا شده مي شوند و لاي بوته ها و گل ها به حركت در مي آيند ؛ اگرچه هنوز با ابرها و آسمان فاصله زيادي دارند .
شفافيت رنگ ها در اين دوره ، مشخصه اصلي تصويرها به شمار مي رود . تصوير هايي كه كم تر با خط محدود شده اند و فام درخشان رنگ ها همه جا به چشم مي خورد . در كتاب « نازگلي و خورشيد خانم » ، بيش از پيش ، به خواب هاي كودكانه و پهناي سفيد خواني ها اهميت داده شده ، ولي هنوز هم تصويرگر از حضور جزئيات خيال برانگيز و متفكرانه تن مي زند و كم تر به آنها امكان حضور مي دهد . فرم ها در اين دوره نرم و لغزنده اند و رنگ ها كم تر به تداخل در يكديگر مي پردازند . نرمي بيش از حد خطوط در طراحي هاي بني اسدي ، حتي در قالب انحناي خط رنگ ها نيز به چشم مي خورد و گاه فضايهاي منفي تصوير را نيز شامل مي شود . انحناي خط ها و لغزندگي فرم ها به گونه اي است كه صرف نظر از حجم گريزي آنها ، برخي خطوط و سادگي چهره هاي نقش شده فرناندولژه ، نقاش كوبيست فرانسوي را به خاطر مي آورد . در كتاب « آرزوهاي كرم كوچولو » ، گرچه تصوير ها در محدوده قاب گرفتار شده اند ، بازي هاي تصويري كه با شكل سيب در آخر كتاب انجام شده ، درست همان اتفاقي است كه اگر در كتابهاي ديگر نيز به نوعي حضور يابد ، به تخيل كودك ، بيش از اينها دامن مي زند و او را درگير يافتن رابطه ميان عناصر كتاب مي كند . درجايي از اين كتاب ، صداي پرنده اي كه براي كرم كوچولو آواز مي خواند ، به صورت كرم هاي كوچك شناوري در آمده كه در فضا گردش مي كنند و از چشم انداز نگاه كرم كوچولو ديده مي شوند . اين همان ادامه حركت هاي خيال انگيزي است كه هر تصويرگري به حضور آن نيازمند است .
دوره سوم : تسلط انتزاع در رنگ
دراين دوره كه همراه با ويژگي هاي دوره دوم حركت مي كند ، بني اسدي به حوزه انتزاع در رنگ آميزي روي آورده . او در تصوير ها لايه هاي رنگي را مي شكند و آنها را به صورت شبكه هاي تكثيرشده اي در مي آورد كه گاه موفقيت آميز است و گاه در حد تجربه باقي مي ماند . شكستن لايه هاي رنگي در كتاب « سفر به شهر سليمان » ، از نوع همان شكستگي هايي است كه در آثار سزان ، كاندينسكي ، پيكاسو و خوان ميرو يافت مي شود . گرچه به نظر مي رسد تكنيك آبرنگ ، تاب تحمل چنين شكستگي هايي را نداشته باشد ، با اين وجود ، بني اسدي ، در كتاب « من فكر مي كنم » ، به خوبي از اين شيوه بهره مي گيرد . شبكه هاي رنگي موجود در خواب و خيال هاي قهرمان داستان كه به لايه هايي از شيشه هاي رنگي هنر دوران بيزانس نزديك است ، بيش از آن كه بيانگر لايه هاي تو در توي خواب و خيال هاي قهرمان داستان باشد ، بازي نقش و فرم و رنگ به حساب مي آيد . محدود شدن تصوير ها در كتاب « سفر به شهر سليمان » . در تصوير هاي كتاب « من فكر مي كنم » ،به هم مي ريزد و آن را به گفت و گو با متن وا مي دارد . سفيد
خواني كه در كتاب هاي نخستين بني اسدي ، با بي توجهي رو به رو شده ، كم كم در كتاب هاي « افسانة اژدها و آب » ، « برگزيدة شعر كودكان » و« قصه ماه و خورشيد » راه مي يابد و به فرامتني تصوير كمك مي كند . مثلاً در كتاب «افسانة اژدها و آب» بدن اژدها كه تصويرهاي پردهاي ادبيات ژاپن را به خاطر مي آورد ، در چهار صفحه دنبال هم ادامه يافته كه با ورق زدن كتاب ،كامل مي شود و به حركتي بازيگونه و خيال انگيز تبديل مي شود .
اگر چه هنوز نمادهاي انسان ، اشيا و جانوران در اين كتاب درشت و پر حجم هستند و از اجزاي دقيق تر عناصر تصويري خبري نيست ، با اين وجود ، حضورنوعي كوبيسم تركيبي ، در شكل كريستاليزة رنگ ها (و نه فرم ها) به تدارك نوعي انتزاع انجاميده كه از تكرار مشابهت هاي تصويري جلوگيري مي كند . گرچه شكستن فرم و انديشه مي تواند ادامه اين انتزاع در تصوير را در بر بگيرد
.
نخستين حضور انتزاع در خط و فرم ، در كتاب «بوي گل نارنج» روي مي دهد ؛ تجربه اي كه ديگر هيچ وقت در آثار بعدي بني اسدي تكرار نيم شود . در اين كتاب ،خط ها به شكل اتفاقي با يكديگر در آميخته اند و سطوح متقاطع به شكل پروانه ، گل رودخانه ، از رنگ پر شده است : سطوحي كه بيشتر به نوعي بازي با خط شباهت دارد. اين شيطنت هاي خطي نيز به زودي از آثار بني اسدي خط مي خورند و به جز چند ردپاي كوتاه ، در چند تصوير ديگر ، اثري از آنها ديده نمي شود . حركت انتزاعي در فرم ، در قالبي تازه ، در كتاب هاي بعدي (وقبلي) روي مي دهد . از جمله در كتاب
«نيلوفر ، ستاره و سپيدار» كه نوعي حادثه جويي در فرم است ، عناصر تصويري از شكل هاي واقعي خود خارج شده اند و به هيأت انساني در امده اند كه لب مي تكانند و به نوعي گفت و گوي انساني روي مي آورند . انسان انگاري طبيعت و اشيا ، آن گونه كه در تاريخ افسانه ها هست ، چرا در تصوير گري نباشد ؟ اين حركت تازگي خاصي دارد و نزديكي زيادي به تاريخ ادبيات كودكان در افسانه هاي عاميانه ايران و داستان هاي كليله و دمنه ،لافونتن و ازوپ برقرار كرده ؛ همان اعمالي كه از انسان سر مي زند و قدرتي تخيلي كه انسان هنرمند ،به اشيا و حيوانات بخشيده است .
اين نگاه كه ا خيال انگيزي خاص خود برخوردار است ، در صورت تركيب با تكينك هايي دقيق تر و كودكانه تر مي تواند يك زاويه ديد تازه در تصوير گري پديد آورد و به نوعي تكامل برسد ، اما بني اسدي ، اين نگاه را هم بزودي كنار مي گذارد و در كتاب هاي بعدي ، باز هم به همان اشتراك زبان رنگ ها روي مي آورد .
شكستن رنگ و تقسيم آن به شبكه هاي رنگ رساني ، در كتاب «من فكر مي كنم» هم ادامه يافته ؛ با اين تفاوت كه در اين كتابحضور «تفكر» هم چون عنوان خود كتاب به كار گرفته مي شود و به طور جدي مورد توجه قرار مي گيرد . در اين كتاب ، لايه بندي هاي رنگي و عناصر موجود به طور اتفاق شكل نگرفته و تصويرگر با رويكرد ساختار گرايانه ،به آن توجه نشان داده است . گرچه در اين كتاب هم ، كارناوال موارهاي رنگي به راه افتاده و باز هم حركت بخشي تصويرها بيشتر به گردن
رنگ هاست تا خط ها و فرم ها . اين حضور تا اندازه اي است كه رنگ هاي گرم و نشاط بخش حتي منطقه اري حس هاي عاطفي را هم در بر مي گيرد و لحظه هاي تلخ و تيره داستان را نيز مي پوشاند . در اين جا هم چهره انسان در مركز توجه قرار داد و پرنده ها ، گربه ها و ستاره اي رنگي در اطراف به حركت در امده اند .
شكستگي در فرم ، از همان روي جلد اين كتاب شروع مي شود . سيبي كه از چهره نيمرخ دو انسان ساخته شده و ماه ستارگان رنگي ، آسمان سيب را با گفت و گوي رنگي شان پوشانده اند . در جاي ديگري شير آب به صورت حلزون در آمده و يا مغز پسرك قهرمان قصه ، مانند ساعت در حال كار كردن است . اگر چه تكنيك هاي به كار رفته در اين كتاب ، كاملاً يكدست نيست (و اين دوگانگي و تكنيك در كتاب هاي ديگر او نيز به چشم مي خورد) ، ولي حضور سفيد خواني و دخالت تصوير در متن ،پديده اي تازه در آثار اوست كه تقريباً از همين كتاب شروع مي شود و گاه به همنوايي خوبي دست
مي يابد.
از ميان كتاب هاي اين دوره ، كتاب هاي «پسر و پروانه» ،«بادبادك و كلاغه» و «خاطر مهمان» از نمادهاي تصويري خوبي برخوردارند ؛ گرچه اين سه كتاب را بايد تلفيقي از دوره دوم و سوم تصوير گري بني اسدي دانست . وجود متن حسي و عاطفي در داستان «پسر و پروانه» ، به تصويرگر اين
امكان را داده تا بخشي از دنياي تنهايي كودك قهرمان قصه را به مداد رنگي ها و تغيير كرم به پروانه مبتني است به دنياي فرم و رنگ بكشاند . چهره معصوم و كودكانه قهرمان داستان ، همان چهره اي است كه در اغلب تصويرهاي او ديده مي شود . اما در مجموع و با وجود برتري تكنيك ، تصويرگر نتوانسته حس لال بودن كودك و سكوت او را در نمايه هاي استعاري تصوير به كار بگيرد .
كاربرد رنگ هاي متعادل و گاه خنثي براي القاي تنهايي و سكوت پسرك قهرمان قصه ، امري است كه به گونه اي بايد در تصوير راه مي يافت . در كتاب « خاطر مهمان » كه مجموعه اي از شعرهاي شاعران تاجيك است ، تصويرها گاه به همنشيني دل انگيز كودك با پرنده ، گل و درخت تبديل شده ،رنگ ها باشفافيتي هميشگي او را در بر گرفته اند ؛ با ذكر اين نكته كه كاربرد چنين رنگ هايي در پوشش و زندگي مردم تاجيك ، به فراواني ديده مي شود و تصويرگر از نقوش پوشاك و مفرش هاي آنان به خوبي استفاده كرده است و تصوير هاي كتاب « بادبادك و كلاغه » كه آخرين كتاب تصويري او براي كودكان به شمار مي رود ، از صفحه آرايي و روي جلد خوبي برخوردار است .
دوره چهارم : كلاژ ( تكه چسباني ) هاي تصويري (براي نوجوانان )
اين دوره ، چهار كتاب تصويري را در بر مي گيرد . دو كتاب با درون مايه هاي ديني ، به نام «خورشيدي بر خاك » و «قصه اي به شيريني عسل »، يك داستان به نام « دستها ، سوزن ها »
و مجموعه شعر « پر از پرنده ام » . شيوه خاص بني اسدي ، در استفاده از كلاژ با بهره گيري از نقش مايه ( موتيو ) هاي نقاشي كهن ايراني كه برگرفته از كتيبه نگاري ها ، مينياتور ها ، نقوش معماري سنتي ، شمايل خواني و حاشيه نگاري كتاب هاي كهن به شمار مي رود ، به او اين امكان را داده كه به بيان خاصي در انتزاع و درهم شكستني فرم روي آورد . تكرار نقش مايه هاي كنده شده در اطراف متن و پراكندگي آنها در اطراف، به نوعي بيان تصويري رسيده كه در آثار دوران
بعدي تصويرگري او به ويژگي هاي خاصي تبديل شده است . به نظر مي آيد خط نگاري بني اسدي ، در كتاب هاي بعدي او ، از تصويرهاي كتاب « دست ها ، سوزن ها » شروع شده باشد . اهميت دادن به خط ،جدا از حضور رنگ در اين كتاب ،نمود مشخصي دارد و تركيب آن با كلاژ ، به آن زبان تصوير مناسبي بخشيده ؛ هرچند اين تكنيك در آثار دوره بعدي او فراتر مي رود و به نوعي پختگي دست مي يابد .
اين دوره ، شروع دوره قدم گذاشتن به حيطه هاي كتاب هاي نوجوانان است ؛ به گونه اي كه ديگر كم تر مي توان در آثار تصويرگري بني اسدي ، به ردپاي تصوير هاي كودكانه پيشين برخورد . در كتاب « پراز پرنده ام » ، زبان كلاژ در مواردي توانسته به تصوير هاي خيال انگيزي برسد ؛ هر چند برخي از تصويرهاي ديگر آن با كم كاري و كم توجهي در تكنيك رو به روست .
دوره پنجم : دوره تسلط خط و فرم ( دركتاب هاي نوجوانان )
حضور خط به طور مستقل ، در آثار بني اسدي ، از كتاب « داستانك هاي نخودي » شروع مي شود . اين كتاب كه براي كودكان تدارك ديده شده ، به دليل برخورداري از درونمايه هاي طنز ، به بني اسدي امكان داده تا وارد دنياي دلخواه خودش شود ؛ سرزمين طنز و كاريكاتور ، بني اسدي كه در عرصه طنز ، با موفقيت هاي خوبي رو به رو شده؛ در پيدا كردن شخصيتي شيطان و پرجنب و جوش در اين كتاب چندان موفق نيست ، اما در تهيه عنوانهاي تصويري هر بخش از متن ، تصوير هاي
خوبي دست و پا كرده است . تصويرهاي اين كتاب ، داراي دو تكنيك جدا از هم است ؛ تصوير هاي عنوان هر متن و تصويرهاي درون هر متن. در اين ميان ، تصوير هاي عنوان ، از خطوط و حالت هاي ساده تر و قوي تري برخوردار است و به حضور بيشتر طنز دامن زده است . حضور خط در تصويرگري بني اسدي ، با تصوير هاي كتاب « باغبان ، ژنرال و گل سرخ » ادامه مي يابد ؛ با اين تفاوت كه طرح هاي اين كتاب با زغال فشرده و قلم مو ايجاد شده و تنها به نوعي نمادگرايي از شخصيت
ژنرال روي آورده، بدون آن كه چندان درگير رويدادهاي ماجرايي يا عاظفي داستان شود . تصويرگري اين كتاب ، جز در مورد تصوير روي جلد ، چندان موفق نيست و با شتابزدگي رو به روست . عمده ويژگي حضور خط در آثار بني اسدي را بايد در تصويرگري چند متن كلاسيك براي نشر « پيدايش »
دنبال كرد . او در اين مرحله ، كتاب هاي « هزار و يك شب » ( جلد اول و دوم ) ، « موش و گربه » ،« ليلي و مجنون » و « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » را تصوير كرده است . در كتاب « هزار و يك شب » كه از طرح افسانه اي مناسبي در روي جلد برخوردار است ، بني اسدي ، به حوزه جديدي از كاربرد خط در تصويرگري دست يافته كه پيش تر ، از كتاب « دست ها ، سوزن ها» شروع شده بود . او درپرداختن به اين كتاب ، زمينه دوم علاقه خود را دنبال كرده است ؛ طراحي كاريكاتور درواقع ، درونمايه اين كتاب ها ، به ويژه كتاب « موش و گربه » و « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » طنز خاصي براي سپرده شدن به قلم طراحي دارد .
بني اسدي ، با توجه به پيشينه بهره وري اش از نقوش شمايل خواني ، كتيبه نگاري و نقش مايه هاي سنتي دردوره كلاژ ، در اين كتاب ها به بيان خاصي دست يافته كه يكدست و شكل يافته است و بيان تصويري موفقي دارد .خط هاي طراحي او كه گاه يادآور خط هاي كامبيز درم بخش ،
درطراحي كاريكاتور و گاه آثار هانيبال الخاص ، در طراحي روايتي است ، به او اين امكان را داده تا به يكي از خلاء هاي موجود در تصويرگري كتاب هاي نوجوانان توجهي خاص نشان دهد ؛ ارزش گذاري به طرح ، بيش از رنگ . و اين درست خلاف جرياني است كه بني اسدي ، پيش تر در كتاب هاي كودكان ، به آن دست يافته بود . زمينه اي كه كم تر تصويرگري قبلاً به آن توجه كرده و همواره با بي اعتنايي تصويرگران ، در كتاب هاي تصويري نوجوانان رو به رو بوده است . يكي از مهم ترين
دستاوردهاي اين تكنيك ، روي آوردن او به لحن روايي در تصوير است كه در آخرين كتاب بني اسدي ، به رويدادي ناگهاني تبديل شده . طرح هاي اين كتاب كه گاه از طرح هاي نشريات دوره مشروطه . مينياتورهاي دوره قاجار و كتاب هاي مصور دوره مغولي الهام گرفته شده با طنز و پرداختي امروزي در آميخته است . رعايت دوويژگي كودكانه بودن و امروزي بودن ، سبب شده تا بني اسدي ، به تكنيكي مشخص در عرصه تصويرگري دست يابد؛ تكنيكي كه با ويژگي هاي دوران گذشته او تفاوت فراواني دارد .
بني اسدي به دليل برخورداري از تجربه هاي گذشته اش در تدارك طرح هاي كاريكاتور ، تصويرگري اين كتاب ها ، با دشواري هاي زيادي مواجه نشده و خيلي زود به زبان تصويري خودش دست يافته و به بسياري ازمعيارهاي تصويرگري مناسب براي اين گونه كتاب ها رسيده است . اگرچه اين كتابها بيش از آن كه « كتاب تصويري » باشند ، « كتاب مصور » به شمار مي روند ؛ چرا كه تصويرها اغلب نه براي توضيح مرحله به مرحله رويدادهاي متن ، بلكه تنها براي همراهي هر از گاه آن به كار رفته و گاه به نقش مايه هايي تزييني دركناره متن تبديل شده است .
تدارك تصوير هاي اين مجموعه ، به گونه اي است كه در همان نگاه گذرا مي توان به حضور بني اسدي و ويژگي هاي تصويري اش پي برد . تكرار قطعه هاي تصويري در گوشه و كنار متن ، ضمن آن كه به مصور بودن كتاب كمك زيادي كرده ، سبب شده تا نوعي تنوع بصري در ميان متن پديد آيد ؛ تنوعي كه به معيارها و نشانه هاي افسانه اي متن باز مي گردد . كودكانه بودن چهره ها ، حتي چهره شخصيت هاي بزرگسال كه در همه آثار بني اسدي به چشم مي خورد ، ويژگي خاص او را در تصويرگري به نمايش گذاشته و به آن هويت داده است . استفاده به جا از عناصر و ويژگي هاي نقاشي مينياتور ، تركيب در خور نقش مايه ها و به كارگيري كلاژ و چاپ دستي در تصويرگري اين مجموعه سبب شده تا طراحي ها ، ضمن آن كه ويژگي واقع گرايي و روايتي خود را حفظ مي كند ، از ويژگي هاي انتزاع در تكنيك نيز به خوبي بهره مند شود . چنين نگاهي به مينياتور ، گرچه پيش تر توسط تصويرگراني چون علي اكبر صادقي ، فيروزه گل محمدي ، اسماعيل سهي و حتي فرشيد
مثقالي بارها به كار گرفته شده ، كار هيچ كدام آنها به غناي تصويري در كتاب هاي نوجوانان نينجاميده است و بيشتر با رنگ در كتابهاي كودكان همراه بوده ؛ ضمن آن كه طنز پنهان در نمونه هاي تصويري بني اسدي ، در آثار آنها نيست .
اگرچه بني اسدي ، در كتاب « موش و گربه » نتوانسته موفقيت كتاب هاي ديگر را تكرار كند ، در دو كتاب آخر اين مجموعه ، يعني كتاب هاي « ليلي و مجنون » و « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » به خوبي توانسته ويژگي هاي تكنيكي خود را در كاريكاتور به كار بگيرد . حاشيه نويسي كه ويژگي
كتاب هاي مصور كهن فارسي است، در اين مجموعه جاي خوبي پيدا كرده و تعلق افسانه ها را به دوران هاي دور بازگو مي كند . به كارگيري تكه هاي مستقل تصويري ، در گوشه و كنار نيز به كمك متن آمده و آن را تكميل كرده است . در اين آثار ،هم چنين پرداخت چهره ها ، مشخصه تازه اي است كه سبب شده شناسنامه تصويري كتاب هاي كودكان و نوجوانان بني اسدي ، با ويژگي هاي تازه وبرجسته اي همراه شود .
تصوير هاي كتاب « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » ، اوج حالت پذيري و اكسپرسيون خط در آثار بني اسدي ، بهشمار مي رود . گرايش او از رنگ به خط ، در اين تصوير ها كاملاً به چشم مي خورد و به كارگيري تنوع خط ها به بيان حالت هاي گوناگون شخصيت انسان ها منتهي شده است . در اين ميان، تصويرگري دو كتاب « ليلي و مجنون »و « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » ، از آثار ماندگار بني اسدي ، در حوزه تصويرگري كتاب هاي كودك و نوجوان به شمار مي رود وحضور تكنيك و تفكر را به گونه اي جدي در تصويرگري كتاب هاي نوجوانان نشان مي دهد .
دوره پنجم تصويرگري در آثار بني اسدي را بايد اوج رسيدن او به ويژگي هاي طنز و ارزش گذاري خط دانست . مهم تر اينكه حضور روايت در آثار بني اسدي ، در اين مجموعه ، جلوه هاي تازه خود را نشان داده و در آخرين كتاب ها به هويتي مستقل دست يافته است .
دوره ششم : روايتگري در تصوير
آخرين كتاب بني اسدي ، « داستاني از اولين روزهاي زمين » نام دارد . اين كتاب شروع تحول تازه اي در آثار تصويري اوست . حضور لحن روايي در افسانه اسطوره اي اين كتاب ، مقدمه تلاش بني اسدي ، براي رسيدن به يك تكنيك نو به شمار مي رود . بني اسدي ، باكاربرد حاشيه نويسي در كناره هاي تصوير ، به سبكي خاص دست يافته كه ديگر كم تر از نشانه هاي تصويري آشنا و خاص او در آنها خبري هست . اين كتاب كه تا اندازه اي به لحن روايي كتاب هاي چاپ سنگي كهن
نزديك است ، از ويژگي هاي برجسته اي برخوردار است . توجه به سادگي در رنگ پردازي و اهميت دادن به جنبه هاي اسطوره اي و افسانه اي متن ، سبب شده تا خط و فرم اهميت ويژه اي يابد و نوشته هاي متن در اطراف تصوير به گردش درآيند و هم چون ديوار نگاره هاي تمدن هاي دور جلوه كنند . تنوع در به كارگيري رنگ در شيوه هاي چاپ دستي ، كلاژ و رنگ آميزي با قلم مو و حضور خط هاي قلم طراحي ، تركيب ويژه اي پديد آورده كه با متن اسطوره اي هماهنگي دارد ؛ هر چند به نظرمي آيد اين كتاب براي بزرگترها مناسب تر است .
بررسي چند ويژگي در آثار بني اسدي
تصويرگري كتاب هاي شعر : بني اسدي ، نزديك به پانزده كتاب شعر براي كودكان و نوجوانان تصوير كرده است ؛ يعني بيش از هر تصويرگر ديگري ، به كتاب هاي شعر پرداخته است ودر نتيجه ، بايد بيش از هر تصويرگري به ويژگي هاي تصويري كتاب هاي شعر دست يافته باشد . در ميان كتاب هاي شعر تصوير شده در گذشته به چند كتاب موفق ، از ديگر تصويرگران بر مي خوريم . از جمله منظومه « آرش ظ و مجموعه شعر « مي تراود مهتاب » از فرشيد مثقالي و نيز كتاب « افسانه » نيما ، از بهمن دادخواه كه با موفقيت در جشنواره هاي جهاني نيز رو به رو بوده اند .
در يك بررسي كلي درباره تصويرگري كتاب هاي شعر ، مي توان به اين نتيجه دست يافت كه حضور رويداد شاعرانه در تصوير ها كتاب شعر ، ضرورت است ؛ هم چنان كه حضور بيان ماجرايي در تصويرگري كتاب هاي داستاني . از آن جا كه محور اصلي شعر ، نه بر پايه ماجرا ، بلكه بر اساس رويدادهاي مجازي ، هم چون خيال انگيزي ، تأويل ، آشنايي زدايي ، استعاره ، تصوير ( ايماژ) و غيره است ، تصوير شعر نيز به ناچار بايد بيشتر به بيان رويدادهاي مجازي بپردازد . در واقع ، تصويرگري شعر ، به معني تصوير كردن موضوع شعر نيست ووظيفه اش اين هم نيست كه حوادث شعر را توضيح دهد ، بلكه بهره گيري از امكانات خط ، رنگ و فرم است تا بتواند به جاي واژه ، به امكانات خيال انگيز آن ياري برساند .
درتصويرگري شعر ، اين ويژگي نيز وجود دارد كه تصويرگر نبايد خود را به تصوير ( ايماژ) هاي موجود در شعر محدود كند ونيازي هم ندارد كه تمام حرف هاي گفته شده در شعر را يك به يك به نمايه هاي تصويري بيارايد . تنها در جنين حالتي است كه تصويرگر مي تواند استقلال ذهني خود را حفظ كند و آن را در آرايه هاي فكري خود به تصوير بكشد . اين بدان معني نيست كه تصويرگر كاملاً جدا از شاعر ( وحتي نويسنده ) به كار خود بپردازد بلكه به اين مفهوم است كه مرزهاي خيال شاعر ، از مرزهاي خيال تصويرگر جداست و بسيار دور از ذهن به نظر مي رسد كه تصويرگري تصور كند
محورهاي خيال يك شاعر رابه كلي دريافته يا اين كه توانسته واژه ها و جمله ها را به زبان خط و فرم و رنگ ترجمه كند . بنابراين ، هيچ اصراري درميان نيست كه تصويرگر ، براي رسيدن به مرزهاي خيال خود ، درست از همان كوره راه هاي پاخورده اي عبور كند كه شاعر لحظاتي پيش از آن گذشته است . تصويرگر مي تواند راه هاي كشف نشده ديگري براي خود بجويد و جاده هاي ويژه ايماژ هاي خودش را بكاود تا شايد در ميانه راه ، به شاعر برسد و يا حتي بالاتر از شاعر ، سر از گريوه ها و صخره هاي بلند در آورد . نه شاعر و نه تصويرگر ، هيچ كدام ادعاي آن را ندارند كه
بالاترين قله هاي ايماژمتعلق به آنهاست و اين همان اتفاقي است كه در تصويرگري كتاب هاي تصويري ماندگار روي داده ؛ از جمله كتاب هايي كه از آنها نام برده شد . اين درست است كه مثقالي يا دادخواه ، به انتزاعي وسيع دست زده اند و گاه اشتراك ايماژ آنها و ايماژ شاعر به حداقل خود رسيده ، ولي همين امر به كودكي كه مي خواند و به تصويرها نگاه مي كند ، امكان مي دهد تا به خيال هايي در تصوير دست يابد كه در شعر تكرار نشده .
حضور حادثه و عنصر غافلگيري ، از محورهاي اصلي ايماژ است ، چه در شعر و چه در تصوير . آن جا كه مثلاً شاعر در مرزهاي خيال خود ، بهار را سوار دوچرخه اي با تركبند گل ها و شكوفه ها در كوچه نشان مي دهد تا بهارزايي طبيعت را تصوير كند ، نياز تصويرگر به آن نيست كه مثلاً دوچرخه اي را غرقه در گل و شكوفه نشان دهد . او وظيفه ندارد تصوير را براي توضيح دادن شعر يا تزيين
كردن آن تدارك ببيند ، بلكه بهار دوچرخه سوار تصويرگر ، شكل و شمايلي كاملاً دگرگونه دارد . چيزي است شبيه تصويرهاي انتزاعي بهرام خائف ، براي شش غزل از حافظ يا تصويرهاي خانم خسروي ، براي كتاب رنگين كمان كودكان يا تصويرهاي خود بني اسدي ، براي كتاب « پر از پرنده ام » ؛ اتفاقي كه در ديگر كتاب هاي شعر بني اسدي كم تر به چشم مي خورد .
كودك در بازخواني تصويرهاي كتاب شعر ، در پي آن نيست تا در يك نگاه به تصوير، آن چه را كه در شعر آمده دريابد و كتاب را فوري ورق بزند . او مشتاق آن است كه كتاب را زيرو رو كند ، بچرخاند
، سرش را به آن نزديك كند و در لايه هاي هزار توي تصوير ، به مكاشفه بپردازد و در جست و جوي چيزهايي باشد كه خود بايد به كشف آنها دست يابد تا به لذتي دوچندان برسد ؛ نه اين كه همه چيز دم دست و آماده باشد . براي رسيدن كودك به اين مكاشفه ، تصويرگر نيازمند آن است كه به طرح جزئيات كوچك و خيال انگيز در تصوير روي آورد و نمايه هاي فكر و خيال خود را از دريچه هاي كوچك و پراكنده به نمايش بگذارد . تنها در اين حالت است كه كودك ، امكان مكاشفه خواهد يافت و احساس خواهد كرد . براي ديدن همه تصوير بايد وقت بگذارد و يكي يكي دريچه ها را باز كند .
مثال روشن تر چنين ضرورتي ، مانند برپايي فضاي يك نمايشگاه در يك سالن چهارگوش است . اگر همين فضا در همان نگاه اول كاملاً ديده شود، به زودي تمام شده به نظر مي رسد ، اما زماني كه اين فضا به دالان ها ، پله ها و آستانه هاي گوناگون مجهز شود وديوارهاي فرعي ، راهروهاي آن را از هم جدا كند و براي ديدن همه فضاها بايد از غرفه هاي گوناگون گذشت ، كودك به ناچار به دنياي پازل گونه اي قدم خواهد گذاشت كه هم چون عبور آليس از سرزمين آينه ها ، هر لحظه در انتظار بيرون جهيدن خرگوشي برفي يا فرود آمدن عنكبوتي هزار تار است .
در بسياري از تصويرهاي بني اسدي ، براي كتابهاي شعر ، حرف اول در همان نگاه نخست گفته مي شود و فرصت چنداني براي گشت و گذار نمي ماند ؛ هرچند تصوير به لايه هاي رنگي پرتكنيك و زيبايي هاي بصري مجهز باشد . اين گشت و گذار ، به ويژه در تصويرگري شعر ، ضرورت دارد . اگرچه بني اسدي در دوره تسلط كلاژ و تسلط خط در طراحي هاي تصويري ، به زباني خيال انگيز و پر گفت و گو مي رسد ، عمدتاً چنين نگاهي به طور مسلط در آثارش يافت نمي شود .
و جلوه هاي ويژه آن حضور يافته ؛ مثلاً در نوعي محو شدن تدريجي عناصر تصويري در قلمرو رنگ هاي رقيق آبرنگ ، اما در آثار بعدي ، انتزاع از مرزهاي تكنيك بيرون مي آيد و به قلمرو خط و فرم هم كشيده مي شود . در بيشتر آثار تصويري او ، به خصوص در تصويرهايي كه از نوعي واقع گرايي در شخصيت پردازي برخوردار است ، بني اسدي ، به تركيب عناصر داستان با لايه هاي رنگي و موتيوهايي از گل و گياه ، ابرها و پرنده ها دست زده ، بدون آن كه در پرداختن به انتزاع ، خط و فرم را در هم بشكند و به تصويرهايي كاملاً خيالي روي آورد .
انتزاع در رنگ آميزي ، درآثار بني اسدي ، بيش از شكستن لايه هاي رنگي و ايجاد نوعي سطوح موزاييكي در آنها نيست . حضور انتزاع در اين آثار عمدتاً در بيان انتزاعي رنگ و گاهي نيز فرم باقي مانده و چندان به انتزاع نگاه يا تفكر نرسيده و يا به آن بها داده نشده . گاه لايه هاي تو در تو و دير فهم انتزاع در تصويرگري متن شعر ، باعث مي شود كودك ديرتر از متن خواني تصوير ها دست بكشد و بيشتر به گردش در گوشه و كنار رنگ ها رغبت نشان دهد . اين اتفاق حتي در داستان هاي تصويري نيز به چشم مي خورد . كودك امروز ، تجربه كاوش و جست و جو در غرفه هاي خيال را در بازي و دل مشغولي هاي كامپيوتري اش پشت سر گذاشته و اين پرداخت ، گذر از لايه هاي ذهن را به نوعي عادت در حركت و نگاه روزانه اش تبديل كرده . انتزاع در خط اگر چه در كتاب « گل نارنج » خودي نشان مي دهد، خيلي بعدتر ، از تصويرگري كتاب هاي نوجوانان سر در مي آورد و سپس به تغييري ناگهاني در كتاب « داستاني از اولين روزهاي زمين » مي رسد . انتزاع در فرم هاي تصويري را بايد بيشتر در آثار دوره كلاژ بني اسدي جست ؛ دوره هايي كه بدون توجه كافي و يا دلبستگي زياد به آن پشت سر گذاشته شده است . با اين وجود ، حضور تفكر و ارزش گذاري به خيال هاي طنز آميز ، در كتابهايي چون « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » و « ليلي و مجنون» ، تصوير هاي درخشاني پديد آورده است .
كاربرد تفكر در تصويرگري كه مي تواند به خلق آثاري ماندگار منتهي شود ،بدون شك ، ويژگي تصويرگري امروز كتاب هاي كودكان و نوجوانان به شمار مي رود ؛ به خصوص در تصويرگري كتاب هاي شعر بنده كردن به زيبايي كاربرد رنگ و تكنيك ، ديگر چندان كه بايد مورد نظر نيست . كاربرد تفكر ، گاه به حضور حادثه در تكنيك منجر مي شود كه به وجود انتزاع در نوع پرداخت و شيوه تصويري بستگي دارد و گاه به حضور حادثه در نگاه كه به ديد شاعرانه و طنز آميز تصويرگر باز مي گردد . بني اسدي ، در تصويرگري آثار خود ، به كاربرد تفكر و حضور حادثه در تكنيك توجهي خاص نشان داده ودر كتاب هاي « ليلي و مجنون »، « لطيفه هاي شيرين عبيد زاكاني » و « داستاني از اولين روزهاي زمين » ، به لحظه هاي خوبي درتصويرگري دست يافته است . او براي رسيدن به تكوين در كتابهاي تصويري كودكان نيز به چنين نگاه ودقتي نيازمند است ؛ هرچند اگر لازم باشد كه از زبان هميشگي خود دركاربرد رنگ و شخصيت پردازي ها فاصله بگيرد .
ويژگي رنگ در آثار بني اسدي : وجود حركت و نشاط زياد در
رنگ ها، از آبرنگ و اكولين گرفته تا گواش ، آكريليك ، كلاژ و حتي ماژيك سبب شده تا آثار او از فام رنگي زيادي برخوردار شود . اين ويژگي ، اگرچه خصلت شادزيستي و كودك گرايي را در تصوير افزايش مي دهد ، درمتن هايي كه با حضور كم و بيش اندوه ، دلواپسي و تنهايي همراه است، وجود چنين گرايشي به كاربرد رنگ هاي تند ، از انتقال احساس درست به بيننده تصويرها و خوانندعمدتاً در جهاني زندگي مي كند كه گاه ابرهاي خاكستري گوشه و كنار آن راپوشانده ، البته مي تواند خلاء ناشي از نبود نشاط و شادي را پر كند، اما حذف كامل اين ابرها نز به نوع ديگري از كمبود و خلاء منتهي خواهد شد و اصل حضور همه اين حس هاي عاطفي ضدو نقيض را نفي نخواهد كرد .
دوري جستن از رنگ هاي خنثي ، در مجموعه رنگ هاي خاكستري و قهوه اي و توجه كم تر به رنگ هاي رقيق تر و ملايم تر رنگ هاي سرد ، براي ايجاد تعادل در ميانه رنگ هاي گرم ، امري است كه در آثار تصويري او اتفاق مي افتد و اين پرسش را پيش مي آورد كه آيا واقعاً كتاب تصويري كودكان بايد پر از رنگين كمان رنگ ها باشد ؟ پس جايگاه رنگ هاي ملايم و حتي سرد كجاست ؟ و اصلاً خط در تركيب رنگ ها چه اهميت مستقلي براي خود دارد ؟