بخشی از مقاله
تنظيم خانواده
تعريف و اهداف
تنظيم خانواده عبارت از آن است که در يک خانواده پدر و مادر به دلخواه خود و بر پايه آگاهي ، بينش و تصميم گيري مسئولانه با به کار بردن يکي از روشهاي پيشگيري از حاملگي ، تعداد فرزندان خود را با توجه به امکانات اقتصادي و قدرت جسمي و رواني خود تنظيم کنند و بدين وسيله در توسعه اجتماعي کشور نيز سهيم شوند .
برای اجرای هر چه بهتر و موفق تر برنامه های تن
ظیم خانواده مشارکت زوجین ضروری است . حتي الامکان زن و شوهر – هر دو – براي کسب اطلاع از روشهاي مختلف و اتخاذ تصميم براي انتخاب مناسبترين آنها بايستي مراجعه کنند . اگر امکان مشاوره با هر دو ميسر نبود ، در اين صورت بايستي با يکي از زوجين مشاوره نمود و به او فرصت داد تا با همسرش مشورت نمايد . در ابتدا مشاور بايد از شرايط زوجين در زمينه اجراي برنامه آگاه شود و سپس اطلاعات لازم در مورد روشهاي مختلف پيشگيري مناسب براي زوجين و نحوه استفاده ، محاسن و عوارض احتمالي آنها را با زبان ساده بيان کند و به زوجين فرصت دهد تا با تبادل نظر با يکديگر نسبت به انتخاب روش ، تصميم لازم را بگيرند.
:روشهاي پيشگيري از بارداري را به شکل زير مي توان طبقه بندي کرد :
- روشهاي موقتي
- قرصهاي خوراکي
- قرصهاي ترکيبي با مقدار بيشتر هورمون ( HD )
- قرصهاي ترکيبي با مقدار کم هورمون ( LD )
- قرصهاي ترکيبي با مقدار متغير هورمون ( چند مرحله اي )
- قرصهاي تک هورموني ( دوران شيردهي ) 0
- روشهاي ايجاد مانع ( کاندوم )
- وسيله داخل رحمي ( آي . يو . دي – IUD )
- روشهاي طولاني مدت جديد
- نورپلانت ( کپسولهاي کاشتني )
- آمپولهاي تزريقي
- روشهاي دائمي
- بستن لوله در زنان ( توبکتومي )
- بستن لوله در مردان ( وازکتومي )
- روشهاي متفرقه
- مقاربت منقطع
- استفاده از دوره مطمئن ( روش ريتم )
- پيشگيري از بارداري به صورت اضطراري
- براي انتخاب هر يک از روشهاي فوق زوج يا زوجين بايد حتماً با پزشک يا کارکنان بهداشتي و درماني مشاوره کرده ، از آنها براي انتخاب روش مناسب ياري بخواهند .
تنظیم خانواده در جهان
سهم کشورهاي در حال توسعه از مجموع رشد جهاني ، رقمي قابل ملاحظه را تشکيل مي دهد . در حال حاضر نيمي از رشد جمعيت جهان مربوط به فقط ۶ کشور هند ، چين ، پاکستان ، نيجريه ، بنگلادش و اندونزي است . بر اساس آخرين آمارهاي موجود ۹/۴ ميليارد نفر ( ۳/۸۰ درصد ) از مردم جهان در مناطق در حال توسعه زندگي مي کنند و حال آنکه سهم کشورهاي توسعه يافته از کل جمعيت جهان ۲/۱ ميليارد نفر است .
بطور کلي ، در حاليکه روند صعودي رشد جمعيت در کشورهاي در حال توسعه صورت گيرد ، در مناطق توسعه يافته تر اين روند بطئي شده و حتي در برخي ممالک رشد منفي وجود دارد . عليرغم کاهش نرخ باروري در جهان و اين واقعيت که در طي دوره ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ نرخ کلي باروري کمتر از ميزان جانشيني بوده است ، جمعيت جهان در سالهاي آينده همچنان روند صعودي را خواهد داشت و ارقام مطلق جمعيت ، بويژه در مناطق در حال توسعه رشد چشمگيري خواهد داشت که اين امر ناشي از بزرگي جمعيت پايه و رشد فزاينده تعداد جوانان مي باشد .
سرشماري در سالهاي ۱۳۴۵ و ۱۳۵۵ جمعيت کشور را به ترتيب حدود ۲۶ و ۵/۳۳ ميليون نفر نشان ميدهد . جمعيت در سال ۱۳۶۵ به حدود ۵۰ ميليون و در سال ۷۵ به بعد به حدود ۶۷ ميليون نفر رسيده است و پيش بيني مي شود که در صورت ادامه روند رشد فعلي جمعيت کشور در سال ۱۴۰۰ به بيش از ۱۰۰ ميليون نفر برسد .
بر اساس آمار سال ۱۳۷۵ ، ۵/۴۵ درصد از جمعيت ايران زير ۱۵ سال دارند و از اين رو کشور ما در زمره کشورهايي محسوب ميشود که داراي جمعيت جوان است . بديهي است تامين غذا ، کار ، مسکن ، بهداشت ، آموزش و غيره براي جمعيتي که پيوسته افزوده ميشود يکي از مشکلات اساسي در راه توسعه اقتصادي و تأمين اجتماعي است .
چشم انداز جمعيتي
در انتهاي هزاره دوم ، جمعيت دنيا به ۶ بيليون نفر رسيد و اين بيشتر از ۲ برابر جمعيت دنيا در نيم قرن اخير مي باشد . در سال ۱۹۵۰ جمعيت جهان ۵/۲ بيليون نفر بوده و در ۵۰ سال اخير شاهد بيشترين ميزان رشد جمعيتي که تاکنون اتفاق افتاده است ، بوده ايم .
اين رشد زياد در نتيجه افزايش اميد زندگي ، کاهش مرگ و ميرکودکان و برابري تعداد آنها با تعداد والدين ايجاد شده است . ولي هنوز کاهش باروري کلي ، کاملاً اتفاق نيافتاده است .
براساس پيش بيني هاي جاري ، افزايش جمعيت کلي جهان تا ۵۰ سال آينده ادامه خواهد داشت و افزايش به ميزان نصف جمعيت فعلي موجب مي شود که تا سال ۲۰۵۰ جمعيت جهان به بيش از ۹ بيليون نفر برسد .
مسن شدن جمعيت يک پديده جهاني است که بيانگر روند تغييرات جديد در ساختار سني جمعيت فعلي مي باشد و بنظر مي رسد که اين روند در قرن بيست و يکم بسيار چشمگير باشد که همانطور که اشاره شد در نيتجه تغيير باروري کلي و کاهش مرگ و مير در دنيا است . روند سريع مسن شدن جمعيت يک تغيير قابل توجه جمعيتي است که در تعدادي از کشورهاي صنعتي که اميد زندگي بالا و روبه افزايش و ميزان باروري پايين مي باشد ، به چشم مي خورد .
مشابه اين امر در کشورهاي آسياي شرقي و جنوب شرقي امريکاي لاتين ،که کاهش
ميزان باروري زودتر آغاز شده است نيز ديده مي شود .
در صحراي جنوبي افريقا- منطقه اي با جوانترين جمعيت- عليرغم مرگهاي ناشي از ايدز و HIV ، متوسط سن در حال افزايش است و در کشورهاي در حال توسعه متوسط سن به ۲۴ سال (۵ سال افزايش نسبت به سال ۱۹۷۵ ) و در کشورهاي توسعه يافته به ۳۷ سال (۸ سال افزايش نسبت به سال ۱۹۶۰ ) رسيده است . به طور کلي جمعيت ۸۰ ساله و بالاتر براي اولين بار از جمعيت گروه سني زير ۱۵ سال پيشي گرفته است .
به طور کلي ، اميد زندگي در زمان تولد افزايش يافته است ، يعني فاصله بين کشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته به طور قابل توجهي کم شده و از ۲۲ سال در سال ۱۹۶۰ به کمتر از۱۲ سال در سال ۲۰۰۰ کاهش يافته است . در کشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه فاصله اميد زندگي در زنان از ۲۴ سال به حدود ۱۴ سال و براي مردان از ۲۰ سال به حدود ۹ سال کاهش پيدا کرده است .
نرخ رشد جمعيت دنيا به طور متوسط به ميزان ۳/۱ درسال کاهش يافته ( ۶/۱ درصد در کشورهاي درحال توسعه و ۳٪ درصد در مناطق توسعه يافته ) و ميزان باروري ، يعني تعداد فرزندان از سال ۱۹۶۰ از ۵ نفر به ۳ نفر ( از ۶ به ۳ در کشورهاي در حــــال توسعــــه و از ۷/۲ به ۶/۱ در مناطق توسعه يافته ) کاهش يافته است .
در سال ۲۰۰۰تعداد کشورهايي که باروري در سطح جانشيني دارند ( يعني ۱/۲ فرزند به ازاي هر زن از ۹ به ۶۴ کشور رسيده است . اين کشورها ۷/۲ بيليون نفر يعني ۴۴ درصد جمعيت جهان را درخود جاي مي دهند . بعضي از کشورها نيز در اروپا با رشد منفي جمعيت مواجه هستند . ادامه اين وضعيت طي چند دهه آينده دنيا را تحت تاثير قرار خواهد داد .
کاهش جمعيت در بعضي از کشورها و مسن شدن جمعيت نياز به ايجاد و تطابق و کاربرد روشهاي مداخله اي دارد ، زيرا ايجاد و تغيير در نسبت تعداد افراد پير به جوان مي تواند نيروي کار ، مقرري ها ، سيستمهاي بيمه بهداشتي و روابط خانوادگي را تحت تاثير قرار دهد.
در حال حاضر بييش از نيمي از زنان مسن ۶۰ سال و به بالا در مناطق در حال توسعه زندگي مي کنند . اين رقم در کشورهاي درحال توسعه ۱۹۸ ميليون و در کشورهاي توسعه يافته ۱۳۵ ميليون نفر مي باشد . بدليل افزايش سن ، احتمال بروز ناتواني افزايش مي يابد .تعجب آور نيست که بررسي ها نشان مي دهند که تعداد زنان ناتوان در جوامع پيرتر روندي رو به افزايش دارند . فقر در سنين پيري غالباً منعکس کننده وضعيت بد اقتصادي در دوره جواني و عامل تعيين کننده وضعيت سلامتي تمام دوران زندگي فردي مي باشد .
کشورهايي که مطالعاتي در زمينه رابطه فقر با سن و جنس افراد دارند (اکثر کشورهاي توسعه يافته ) نشان مي دهند که زنان پير نسبت به مردان پير فقير تر مي باشند . فقر همچنين به تغذيه ناکافي يا عدم دسترسي به غذاي کافي مربوط بوده و وضعيت سلامتي زنان پير غالباً نمايانگر فقر رژيم غذايي آنها مي باشد .
آموزش و سواد در بين گروههاي زنان پير در کشورهاي در حال توسعه پايين است .
برنامه بهداشت سالمندان سازمان بهداشت جهاني (AHE) جنس را بعنوان يکي از عوامل اصلي تعيين کننده سلامت مي شناسد . اين سازمان سالم پير شدن را با تکيه بر اينکه افراد پير ، سرمايه اي براي خانواده و جامعه هستند و اتخاذ روشهايي که افراد پير را قادر سازد تا بتوانند در عمر طولاني خود سالم و فعال به زندگي ادامه دهند توسعه مي دهد .
جمعيت و عوامل توسعه
در گذشته ، ارتباط جمعيت با غذا و در برخي موارد با فضا و محيط زيست مورد توجه بوده و نگراني مخالفان افزايش جمعيت نيز از نظر کمبود يا کاهش مواد غذايي براي جمعيت بوده است ، حال آنکه در زمان حاضر بدليل توسعه نيازهاي انسان ، علاوه بر موارد فوق ، موضوع توسعه وامکانات لازم براي تحقق آن و ارتقاء سطح زندگي مردم مد نظر قرار مي گيرد .
جمعيت و آموزش
يکي از پيامدهاي رشد روز افزون جمعيت در کشور ما افزايش تعداد افراد در سن تحصيلي و در نتيجه افزايش تقاضا براي امکانات آموزشي است . در کشور ما حدود ۳۰ درصد از جمعيت در سن تحصيل قرار دارند .
رشد سريع جمعيت باعث شده است که در فاصله سالهاي ۱۳۵۶ تا ۱۳۷۰ تعداد دانش آموزان از ۵/۷ به ۴/۱۴ و اکنون به حدود ۱۹ ميليون نفر برسد . با رشد فعلي جمعيت در هر ۱۵ دقيقه يک کلاس درس و در هر ۲۴ ساعت ۹۶ کلاس درس يا ۱۶ مدرسه بايد ايجاد شود . از اين رو سالانه درصد بسياري ازهزينه هاي دولت بايد صرف ايجاد امکانات ، تأمين نيروي انساني براي آموزش و فضاي آموزشي گردد . رشد رو ساختي در جمعيت اين است که همه جمعيت درسن تحصيل نتوانند از آموزش ( از ابتدايي تا دانشگاه ) بطور کامل برخوردار شوند .
فراهم آوردن امکانات آموزشي لازم هماهنگ با رشد جمعيت دانش آموزي مستلزم آن است که جامعه سهم عمده اي از منابع ملي را به بخش آموزش وپرورش اختصاص دهد .
اختصاص اعتبارات کافي به بخش آموزش با توجه به محدود بودن اعتبارات آنها تنها از طريق حذف يا کاهش سهم بخش هاي ديگر جامعه امکان پذير خواهد بود که خود رشد و توسعه اين بخش ها را دچار وقفه ميسازد ، در صورتي که ميزان تخصيص اعتبار در حد نياز نباشد ، تعادل در ميزان دسترسي به آموزش در بين اقشار مختلف جامعه بخصوص بين روستائيان و شهرنشينان و بين طبقه مرفه و محرومين جامعه بهم ميخورد و تأمين عدالت آموزشي و رفاه اجتماعي با مشکل اساسي روبرو مي گردد .
جمعيت و تغذيه
پيش بيني مي شود که جمعيت کشور در کمتر از ۲۰ سال آينده به ۱۰۰ ميليون نفر برسد که از اين تعداد تنها بيست ميليون نفر در مناطق روستائي و هشتاد ميليون نفر در مناطق شهري زندگي خواهند کرد .
بي گمان تغذيه چنين جمعيتي که عمدتاًمصرف کننده اند ، بار عظيمي بر دوش جامعه خواهدبود.
براي هر نفر که به جمعيت اضافه مي شود ، بايد چهار هزار متر مربع زمين زير کشت برود و اين در حالي است که هر ساله هفتاد هزار کيلومتر از زمينهاي کشاورزي جهان از بين مي رود . ما در
کشور خود تا بيست سال ديگر با سطح مصرف فعلي به حدود دو برابر رقم کنوني نياز به مواد غذائي خواهيم داشت ، چون با توسعه اقتصادي انتظار مي رود که مردم در کيفيت غذا تغييراتي را بوجود آورند . مثلاً ميزان پروتئين حيواني مورد نياز در سال ۱۳۹۰ سه برابر رقم کنوني خواهد بود.
به علت رشد جمعيت و تقاضاي رو به گسترش غذا و در نتيجه کشت و شخم بيش از حد زمينهاي
کشاورزي و تخريب مراتع ، سالي ۲۵ ميليارد تن خاک حاصلخيز زراعتي نابود مي شود ، خاکي که طبيعت براي تشکيل هر سانتيمتر آن قرن ها وقت صرف کرده است . بعلاوه ، هر سال ۶ ميليون هکتار از زمينهاي مرغوب کشاورزي جهان به بيابان لم يزرع تبديل ميشود .
اکنون سرعت رشد جمعيت ( ۱۰ درصد در سال ) و در نتيجه سرعت رشد تقاضا از سرعت افزايش محصول غله جهان ( ۱ درصد در سال ) پيشي گرفته و به همين دليل توليد سرانه غلات ( براي هر نفر ) از ۱۹۸۴ تا کنون از ۳۴۶ به ۳۰۳ کيلوگرم در سال سقوط کرده است . افزايش قيمت برنج در بازار جهاني سالهاي اخير نيز به همين دليل ، يعني پيشي گرفتن تقاضا نسبت به ميزان توليد آن ، مي باشد .
رشد جمعيت و تقاضاي فزاينده آن براي پروتئين دريائي از ميزان توليد شيلات اقيانوس ها فراتر رفته و در نتيجه سرانه مصرف ماهي اکنون به نسبت سال ۱۹۸۹ حدود ۸ درصد کاهش يافته است . به همين دليل در سالهاي اخير قيمت غذاهاي دريايي در بازار جهاني شديداً افزايش يافته است . رشد جمعيت از توليد گوشت گاو و گوسفند پيشي گرفته است و اکنون توليد سرانه گوشت گاو و گوسفند نسبت به سال ۱۹۷۲ از ۷/۱۲ به ۱۱ کيلوگرم براي هر نفر در سال سقوط کرده است .
وضعيت تغذيه مردم کشور ما اگر چه در مقايسه با برخي از کشورهاي آسيائي و بسياري از
کشورهاي افريقايي بهتر است ، اما آمار نشان مي دهد که حدود يک ششم مردم کشور ما دسترسي به غذاي کافي ندارند و رقم سوء تغذيه در بين کودکان ما از اين هم بالاتر است . بديهي است که برخي افراد حتي در مناطقي که دچار کمبود مواد غذائي است خوب غذا مي خورند ، اما توزيع ناموزون مواد غذائي باعث ميشود که بخش بزرگي از مردم حتي کمتر از مقداري که حد متوسط پائين تلقي ميشود ، غذا دريافت کنند .