بخشی از مقاله

سيره پيامبر اكرم در بيت المال


معناى بيت المال
كلمه بيت المال مركب از دو واژه ((بيت)) و ((مال)), به معناى خانه دارايى و خزينه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مىآيد: گاهى به معناى اموال عمومى و حكومتى و هر آنچه كه مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مكانى كه اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مكان است.


با نگاهى در منابع روايى و تاريخى به دست می آيد كه لفظ بيت المال و استعمال آن در زمان پيامبر اكرم(ص) وجود نداشته است. بلكه اين اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت, خصوصا در زمان حكومت على(ع) رواج يافته است. بنابراين اگر اين اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پيامبر اكرم(ص) به كار برده مى شود, از باب حكايت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است, نه اين كه اين لفظ در گفتار پيامبر(ص) و صحابه در زمان حكومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)


O سيره پيامبر(ص) در اداره بيت المال
گرچه دوران حكومت پيامبر(ص) و به تبع آن, اداره امور بيت المال از ناحيه آن حضرت, محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تإمين كننده بيت المال و مصارف آن محدود به مدينه و اطراف آن بوده است, ولى با اين حال شيوه آن حضرت در گردآورى, حفظ و نگهدارى, تقسيم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جايگاه خاصى است. چه اين كه سيره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سياسى و مديريتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد. و اين مى

تواند سرمشق مناسبى براى تمام مديران بيت المال باشد. همان طور كه حضرت على(ع) خود را ملزم به تبعيت از آن حضرت در مديريت بيت المال مى داند و سيره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد; چنانچه مى فرمايد:
(( و انى حاملكم على منهج نبيكم(ص) و منفذ فيكم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المست

عان الا ان موضعى من رسول الله(ص) بعد وفاته كموضعى منه ايام حياته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2);من شما را به راه و روش پيامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم كرد. اگر به آنچه مى خواهم[ تن سپرديد و] مستقيم شديد و[ البته] از خدا بايد يارى جست. بدانيد كه موضع من نسبت به رسول الله(ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست. پس نسبت به آنچه امر مى شويد, ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شويد, متوقف شويد.))
و نيز مى فرمايد: ((كان خليلى رسول الله(ص) لا يحبس شيئا لغد و كان ابوبكر يفعل و قد رإى عمربن الخطاب فى ذلك ان دون الدواوين و اخر المال من سنه الى سنه و اما انا فإصنع كما صنع خليلى رسول الله(ص) ;(3) دوستم رسول خدا(ص) چيزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبكر اين كار را مى كرد و[ اما] عمر بن خطاب در اين كار نظر كرده و دفاتر حقوق و عطايا را تدوين كرد و مال را از اين سال تا آن سال به تإخير انداخته[ و انبار مى كرد] و اما من همان كارى را مى كنم كه دوست من رسول خدا (ص) مى كردند.))


و باز مى فرمايد: ((محوت دواوين العطايا و اعطيت كما كان رسول الله(ص) يعطى بالسويه و لم إجعلها دوله بين الاغنيإ(4); دفاتر حقوق و عطايا را[كه به دستور عمر طبق ملاك هاى طبقاتى تعيين شده بود] از بين بردم. و مانند رسول خدا(ص) كه به طور مساوى تقسيم مى كرد, آن را به مساوات تقسيم كردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))
امام صادق(ع) نيز بر تإسى از سيره پيامبر(ص) تإكيد مى كند, شيوه آن حضرت را به عنوان حكم خداوند مطرح مى كند. نمونه اش جواب از سوالى درباره نحوه تقسيم بيت المال است كه مى

فرمايد: ((هذا هو فعل رسول الله(ص) فى بدو امره(5); اين[ تساوى در حقوق] همان شيوه رسول خدا(ص) در[ همان] ابتداى حكومتش است((
از جمله اوصاف مهدى(ع) نيز اداره امور بيت المال به شيوه پيامبر(ص) ذكر شده است. عبدالله بن مسعود از پيامبر(ص) در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى كند كه: ((يقسم المال بالسويه و يجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامه;([ (6مهدى (عج]( مال را طبق مساوات تقسيم مى كند و خداوند قلب هاى اين امت را لبريز از بى نيازى خواهد كرد.))
O منابع مالى بيت المال
1 ـ انفال
((انفال)) عبارت است از هر مالى كه اختصاص به مقام نبوت و ولايت امر دارد.(7) (يسئلونك

عن الانفال قل الانفال لله وللرسول);(8) ((اى پيامبر! از تو در مورد انفال سوال مى كنند, بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.))
زمين هاى باير, سواحل درياها, جنگل ها, كوه ها, اموال پادشاهان, غنائم برجسته و مال بى وارث از مصاديق انفال هستند كه پيامبر اكرم(ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمين, از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند.(9)
2 ـ خمس


((خمس)) عبارت است از يك پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال ديگر كه به حاكم اسلامى تحويل داده مى شود.
(واعلموا إنما غنمتم من شيىء فإن لله خمسه و للرسول...);(10)((اى مومنان بدانيد كه هر چه به شما غنيمت رسد خمس آن, مال خدا و رسول اوست((.
منفعت كسب, معدن, گنج, مال حلال مخلوط به حرام, غواصى, غنيمت جنگى و زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد, از مواردى است كه خمس به آن تعلق مى گيرد.(11) بله در زمان پيامبر اكرم(ص) طبق تصريح مورخان و مفسران و فقهإ, خمس اختصاص به غنيمت هاى جنگى داشته است و در غير آن, پيامبر اكرم(ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضى از عالمان گفته اند كه خمس در زمان پيامبر اكرم(ص) اختصاصى به غنايم جنگى نداشته بلكه از مطلق درآمد بوده است, و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبايل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حكومت

اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن كه جنگى ميان پيامبر اكرم(ص) و قبيله اى باشد و يا قبيله اى به اذن آن حضرت جهادى كرده باشد, پيامبر اكرم(ص) از آن ها مطالبه خمس كرده است, كه يك نمونه اش عبارت است از:
نمايندگان اعزامى قبيله ((عبد قيس)) به پيامبر(ص) عرض كرند: ميان ما و شما, مشركان قبيله ((مضر)) قرار دارند و ما جز ماه هاى حرام وقت ديگرى نمى توانيم به خدمت تو برسيم; به ما دستورى بده كه اگر به آن عمل كرديم, داخل بهشت شويم و ديگران را نيز به آن دعوت كنيم. پيامبر اكرم(ص) در پاسخ آن ها فرمود: شما را به چهار چيز امر و از چهار چيز نهى مى كنم ; شما را

امر مى كنم به اين كه به خدا ايمان بياوريد. و سپس در مقام توضيح به آن ها فرمود: شهادت به وحدانيت خدا و اين كه محمد فرستاده اوست, اقامه نماز, دادن زكات و ديگر اين كه يك پنجم آنچه به دست شما مى رسد بپردازيد.
پيامبر اكرم(ص) از فرزندان عبد قيس نمى خواست خمس غنايم جنگى را بپردازند; زيرا آن ها جهاد نكرده بودند تا غنيمت هاى جنگى به دست آورند, حتى از ترس مشركان قبيله ((مضر)) قادر نبودند جز در ماه هاى حرام از منطقه ى خود خارج شوند. بنابراين منظور از غنيمت در اين گونه از روايات نبوى(ص) همان مطلق درآمد است. (12(
به هر حال خمس در زمان آن حضرت, اختصاص به غنيمت ها داشته است و يا به مطلق در آمد تعلق مى گرفته, از منابع مهم مالى بيت المال محسوب مى شده است. چه اين كه در طول ده سال حكومت آن حضرت, ده ها جنگ با مشركان و اهل كتاب اتفاق افتاد كه در بيشتر آن ها غنيمت هاى فراوانى به دست آمد و پيامبر اكرم(ص) خمس آن غنيمت ها را به نفع حكومت

اسلامى از جنگجويان اخذ مى كرد.
3 ـ زكات
))زكات)) نيز يكى از منابع مالى تإمين بيت المال در زمان پيامبر اكرم(ص) بوده است كه بر گاو , گوسفند, شتر, خرما,گندم, جو, كشمش, طلا و نقره ى سكه دار تعلق مى گيرد.(13)
4 ـ جزيه
))جزيه)) يك نوع مالياتى است كه از اهل كتاب در برابر مسئوليتى كه دولت اسلامى به منظور تإمين امنيت جانى, عرضى و مالى آن ها را به عهده مى گيرد, دريافت مى شود و طبق مصالحى كه حاكم اسلامى معين مى كند, مصرف مى شود. (قاتلوا الذين لا يومنون بالله و لا باليوم الاخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزيه عن يد و هم صاغرون)(14); ((اى اهل ايمان, با هر كه از اهل كتاب كه ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و آنچه را خدا و رسولش حرام كرده, حرام نمى داند و به دين حق نمى گرود, كارزار كنيد تا آن گاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند((
5 ـ خراج


))خراج)) در اصطلاح فقهى عبارت است از مال الاجاره اى كه حاكم اسلامى از طريق اجاره دادن اراضى مفتوح عنوه وصول مى كند.
اراضى مفتوح عنوه به زمين هايى گفته مى شود كه مسلمانان به امر معصوم(ع) و به وسيله ى جنگ از كفار مى گيرند كه شامل باغ ها, تإسيسات و ساختمان هاى موجود در آن اراضى نيز مى شود.(15(
سرزمين خيبر از اين قبيل است كه پيامبر اكرم(ص) بعد از فتح و گرفتن آن از دست يهوديان ساكن در سال هفتم هجرى بنابر پيشنهاد يهوديان, آن سرزمين را در اختيار يهوديان قرار داد و در عوض, آن ها مى بايد نيمى از درآمد حاصل از زمين ها و باغ هاى آن سالانه به پيامبر اكرم(ص) بپردازند.(16(
((عبدالله رواحه)) كه بعدها در جنگ موته به شهادت رسيد, هر سال از طرف پيامبر(ص) براى ارزيابى محصول خيبر و تنصيف آن, به آن جا سفر مى كرد و او پس از تخمين محصول, سهميه ى مسلمانان را جدا و به مدينه انتقال مى داد.(17)


در مقابل زمين مفتوح عنوه, زمين هاى طوع يا فيىء است زمين هايى است كه بدون آن كه جنگى در گرفته باشد ساكنان كافر آن زمين ها, آن را رها كرده و يا به ميل خود, در اختيار مسلمانان قرار داده باشند. اين زمين ها جزو ))انفال)) و در اختيار امام مسلمين است.(18)
زمين هاى قبيله ى يهودى بنى نضير كه بدون جنگ با مسلمين و از ترس آنان, به دست مسلمانان افتاد از اين قبيل است كه طبق آيه قرآن كريم متعلق به شخص پيامبر است و او هر گونه صلاح بداند, در مصالح اسلام صرف كند.
)و ما افإ الله على رسوله منهم فما اوجفتم عليه من خيل و لا ركاب ولكن الله يسلط رسل

ه على من يشإ و الله على كل شىء قدير. ما افإ الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسول...)(19(
))و آنچه را كه خدا از مال آن ها (يهوديان بنى نضير) بازگشت داد متعلق به رسول اوست كه شما سپاهيان اسلام بر آن هيچ اسب و استرى نتاختيد و لكن خدا, رسولانش را بر هر كه بخواهد مسلط مى گرداند و خدا بر هر چيز تواناست.و آنچه خدا از اموال كافران ديار به رسول خود غنيمت داد, آن متعلق به خدا و رسول اوست...((.
سرزمين فدك نيز از همين قبيل است كه ((يوشع بن نون)) رئيس آن سرزمين, آن را به عهده داشت, بدون جنگ و خون ريزى آن جا را تسليم پيامبر نمود. و طبق فرمان الهى (و آت ذالقربى حقه....)(20) پيامبر(ص) آن را به حضرت فاطمه )س) واگذار نمود.(21(
O گردآورى اموال بيت المال


پيامبر اكرم(ص) با تدابير خاص و مديريت شايسته ى خود, از راه هاى مختلف به جمع آورى و استحصال اموال بيت المال از منابع آن اقدام مى كرد كه از جمله ى اين راه ها, تشويق مردم به رعايت حقوق بيت المال و اداى حقوق آن و نصب استاندارى و مسئولان لايق و كارآمد بوده است و علاوه بر آن, عاملان فراوانى از انصار و مهاجران براى جمعآورى زكات, خمس, خراج و جزيه ى بلاد مختلف گسيل مى داشت; مثل على(ع) كه به سوى نجران, علإ بن حضرمى به بحرين, زيادبن لبيد

به حضرموت, ابن ابى اميه به صنعا, مالك بن نويره به بنى حنظله, بازان به يمن, عدى بن حاتم به طى و بنى اسد, خالد بن سعيد به صنعا, مهاجربن اميه به كنده, ابوموسى اشعرى به زبيد و عدن و ساحل و.... گسيل داشت. (22). كه به آن ها ((مستوفى)) نيز مى گفتند. (23(
آن حضرت علاوه بر ارسال كارگزاران براى جمع آورى اموال, مردم را نيز تشويق مى كرد تا با آن ها همكارى داشته باشند و در بسيارى از موارد, خود مردم اموال را به پيامبر اكرم(ص) تحويل مى دادند.(24(
O شيوه هاى پيامبر(ص) در اداره بيت المال
1 ـ عدم ذخيره سازى
اموالى كه به دست آن حضرت مى رسيد اگر حق جنگ جويان و يا فقيران و امثال آن هابود, در اسرع وقت بين آن ها تقسيم مى كرد و سعى داشت چيزى از اموال عمومى نزد آن حضرت باقى نماند. غنيمت هاى جنگى را در همان ميدان جنگ تقسيم مى كرد ; در جنگ خيبر بعد از انجام جنگ, دستور داد تا غنيمت ها را در همان جا گرد آورده و تقسيم كنند. (25) بله گاهى صلاح مسلمانان در آن بود كه بعد از خروج از ميدان جنگ و در محل ديگر, غنيمت ها را تقسيم كنند. نمونه اش جنگ بدر است كه آن حضرت با نخستين اختلاف ياران خود در نحوه ى تقسيم غنيمت ها روبه رو گرديد, چرا كه هر كسى خود را سزاوارتر از ديگرى مى دانست; كسانى كه از جان پيامبر(ص) حفاظت كرده بودند عمل خود را مهم تر از عمل ديگرى مى دانستند و كسانى كه در ميدان جنگ بودند خود را بر ديگران در استحقاق غنيمت ها مقدم مى پنداشتند. در اين وقت پيامبر خدا(ص) براى رفع اختلاف و عدم دو دستگى, تمام غنيمت ها را به عبدالله بن كعب سپرد و عده اى را مإمور نگهدارى و حمل و نقل آن اموال نمود تا اين كه در نزديكى مدينه آن ها را به طور مساوى بين رزمندگان تقسيم كرد. (26(
آخرين پولى كه به دست آن حضرت رسيد 000 / 800 درهم بود كه از بحرين براى ايشان آوردند و آن حضرت از جاى برنخاست تا اين كه همه آن اموال را بين مسلمانان تقسيم كرد. (27(
2 ـ مساوات در تقسيم


آن حضرت در تقسيم غنيمت ها و ساير اموال بيت المال, قانون عدل و انصاف را رعايت مى كرد و به همه مردم به طور يكسان سهم مى داد ; امتيازات شخصى, قبيله اى, سنى, سبقت در قبول اسلام, شركت در جنگ بدر, سفيد و سياه, آزاد و برده و امثال آن ها را در كسب سهم از اموال بيت المال, دخالت نمى داد.(28) بدين وسيله, ديدگاه طبقاتى و مناسبات ستمگرانه ى برخاسته از آن را, باطل اعلام كرد و انسان ها را كنار هم و در يك صف متحد قرار داد.


سعد بن ابى وقاص در تقسيم غنائم بدر به پيامبر(ص( اعتراض كرد و گفت: آيا مرا كه از اشراف بنى زهره ام, با اين آبكش ها و باغبان هاى يثرب, يكسان مى بينى؟ آن حضرت از شنيدن اين سخن, سخت آزرده گرديد و فرمود: هدف من از اين جنگ, حمايت از بيچارگان در برابر زورمندان است. من براى اين برانگيخته شدم كه تمام تبعيضات و امتيازات موهوم را ريشه كن سازم و تساوى در برابر حقوق را, در ميان مردم جاىگزين آن نمايم. (29(
3 ـ محافظت از بيت المال


پيامبر اكرم(ص) براى حفاظت از بيت المال خصوصا در جنبه ى احقاق حقوق و رعايت حريم آن توسط مردم, شيوه هاى تبليغاتى و عملى مختلفى به كار مى برد, از جمله:
الف. ابلاغ
آن حضرت براى آن كه مردم حقوق بيت المال را رعايت كنند, آنان را با وظايف خود در خصوص بيت المال آشنا مى كرد. گاه اصل حكم شرعى را ابلاغ مى كرد و گاه تفصيل و جزئيات حكم شرعى را بيان مى كرد. (30) و در بعضى اوقات با نامه نگارى به تعليم احكام و وظائف مردم نسبت به بيت المال مى پرداخت, مثل ارسال نامه به سوى سعد هذيم ـ والى جذام ـ كه در آن احكام زكات تشريح شده و به مردم دستور داده شده است كه زكات و خمس را به فرستاده آن حضرت تحويل دهند. (31(


ب. تبشير و انذار
يكى ديگر از شيوه هاى آن حضرت در حفاظت از حريم بيت المال و احقاق حقوق آن, بشارت به ثواب و ذكر آثار خوب اداى حقوق بيت المال مثل خمس, زكات و امثال آن است و گاه انذار مسلمانان از تمرد و سرپيچى از انجام وظائف خود نسبت به حقوق بيت المال و ذكر آثار سوء عدم اداى حقوق آن است.(32) پيامبر بعد از فتح خيبر و بعد از جمع آورى غنيمت ها در نقطه ى خاصى, به يكى از رزمندگان دستور داد كه بگو: بر هر مسلمانى كه غنيمت به دست آورده و اگر چه نخ و سوزنى باشد بايد آن را تحويل دهد زيرا خيانت, مايه ننگ در دنياست و در روز قيامت آتش بر جانش مى شود. (33(


روز حركت از سرزمين خيبر, ناگهان بر غلامى كه مإمور بستن كجاوه هاى پيامبر اكرم(ص) بود, تيرى اصابت كرد و همان دم جان سپرد. مإموران به جستجو پرداختند, تحقيقات آن ها به جايى نرسيد, همگى گفتند: بهشت بر او گوارا باشد. ولى پيامبر(ص) فرمود: من با شما در اين جريان, هم عقيده نيستم, زيرا عبايى كه بر تن اوست از غنيمت ها بوده و او آن را به خيانت برده و روز قيامت به صورت آتش او را احاطه خواهد كرد. در اين لحظه يك نفر از سربازان پيامبر خدا(ص) گفت: من دو بند كفش از غنيمت ها بدون اجازه برداشته ام. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قيامت به صورت آتش در پاى تو قرار مى گيرد.(34(
و نيز فرمود: ((لا تزال امتى بخير مالم يتخاونوا و ادوا الامانه و اتوا الزكاه و اذا لم يفعلوا

ذلك ابتلوا بالقحط و السنين;(35)امت من هيچ وقت از خير و بركت جدا نمى شوند مادامى كه به يكديگر خيانت نكنند و امانت را ادا كنند و زكات [ اموالشان را] ادا نمايند و اگر چنين نكردند به قحطى و خشكسالى مبتلا خواهند شد((


و باز فرمود:((خمسه لعنتهم ـ و كل نبى مجاب ـ الزائد فى كتاب الله و التارك لسنتى و المكذب بقدر الله و المستحل من عترتى ما حرم الله والمستإثر بالفىء المستحل له(36);پنج كس اند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوه اى آن ها را لعنت كرده ايم: آن كس كه در كتاب خدا آيه اى را زياد گرداند; كسى كه سنت و روش مرا رها كند; كسى كه قضا و قدر خدا را تكذيب كند; كسى كه حرمت اهل بيت ما را نگه ندارد و كسى كه اموال عمومى را به خود منحصر سازد و[ تصرف] در آن را به نفع خود حلال شمارد((
ج. توبيخ و مجازات
آن حضرت متجاوزان به بيت المال را به صورت هاى مختلف لفظى و عملى, توبيخ و مجازات مى كرد.
پيامبراكرم(ص) مردى از قبيله ازد ـ كه او را ابن ليثيه نيز مى گفتند ـ براى گرفتن زكات طايفه اى از مسلمانان مإمور كرد, او مإموريت را انجام داده و اموال را به مدينه نزد پيامبر آورد و به دروغ عرض كرد: اين زكات اموال است و اين يكى هديه اى است كه به خود من داده اند. پيامبر(ص) به منبر رفت و پس از حمد خداوند, فرمود: همانا من كسى را براى كارى مى فرستم و او مىآيد و مى گوي

د اين, زكات و آن ديگر, هديه اى است كه به من داده اند! پس چرا در خانه ى پدر و مادر خود نمى نشينند تا ببينند آيا هديه اى براى او مىآورند؟ به خدايى كه جان من در دست قدرت اوست, كسى كه چيزى از زكات را بردارد روز قيامت بر گردن او[ به صورت آتش] پيچيده مى شود.(37(
آن حضرت پنج نفر را از مسجد بيرون كرد و فرمود: ((اخرجوا من مسجدنا لا تصلوا فيه و ان

تم لا تزكون;(38)از مسجد ما خارج شويد و در آن نماز نخوانيد چون شما زكات نمى دهيد))
د. طرد افراد نالايق از مسئوليت بيت المال


يكى از ياران آن حضرت عرض كرد: آيا يكى از پست ها را به من واگذار مى كنى؟ آن حضرت دست بر شانه او زد و فرمود: ((انك ضعيف و انها امانه (و الامانه ثقيله) و انها يوم القيامه خزى و ندامه الا من اخذها بحقها و إدى الذى عليه فيها(39);تو ضعيفى و ((مسئوليت)), امانت است [ و بار امانت سنگين است] و آن مسئوليت, روز قيامت بدبختى و پشيمانى است مگر آن كه به حق گرفته شود و حق آن ادا شود))

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید