بخشی از مقاله
طراحي چيست؟
هنر طراحي سابقة بسيار كهن دارد. قديميترين طرحها مربوط به دوراني ميشود كه بشر در غارها زندگيميكرد. نمونههايي از اين طرحها در غارهاي اسپانيا و جنوب فرانسه، روش طراحي بشر اوليه را به ما روشنميسازد. ابزار كار طراحان غارنشين از استخوان حيواناتي كه براي تغذيه شكارميكردند تهيهميشد.
انسان و طراحي:
طراحي بيان تصويري فرد از حالات و ذهنيّات دروني و يا نمايش واقعيات بيروني با مفهومي خاص است. به عبارت ديگر طراحي را ميتوان به يادداشتهاي تصويري شبيهكرد كه حاوي افكار و ذهنيات ما ميباشد در واقع عاملي كه انسان را وادار به طراحي ميكند ديدن و يا احساس تصوراتي است كه در ذهن آنها موجميزند. انسان دردوران كودكي تمايل به طراحي را در خود احساس ميكند. كودكان با خطخطيكردن ديوار يا كاغذ، اين تمايل به طراحي را در خود احساسميكنند و بروزميدهند و با اين عمل انديشه و تخيل خود را به تصوير ميكشند.
كودك با اين وسيله سخنميگويد. و آنچه را كه حسكرده و نميتواند بازبان بگويد به وسيلة خط و رنگ بيان ميكند.
ابزار و وسايل طراحي:
وسايل عمدهاي كه در طراحي به كارميروند به سه گروه زير طبقهبندي ميشوند.
الف) سطوح اثرپذير
ب) وسايل و ابزار اثرگذار
ج) ابزار و وسايل فرعي و كمكي
الف) سطوح اثرپذير:
پيش از پيدايش كاغذ طراحان آثار خود را روي ديوارة غارها، پوست حيوانات، پوست درختان و يا روي سنگها و تپههاي بزرگ نقشميبستند ولي در اثر تغييرات جوي به مرور زمان فرسودهشده و از بين رفتهاست. از زماني كه كاغذ به وسيله « تسايلون» اختراعشد وسيله تازهاي براي نگارش و طراحي مطرحگرديد. كاغذ عبارتاست از ورقهاي نازك كه از الياف گياهي ساختهميشود ودر
حالحاضر به دو صورت « شيت» و « رول» عرضهميشود. كاغذ شيت در ابعاد بزرگ به فروش ميرسد كه با توجه به نوع مصرف به وسيله دستگاه برش كاغذ به قطعه كوچكتر تقسيم ميشوند. بافت و جنس كاغذها نيزمتفاوت بوده و هريك براي ابزار خاصي مناسب است. انواع كاغذها عبارتند از:
كاغذ پوستي ـ كاغذ كاهي ـ كالك ـ كاغذ گراف ـ كاغذ سفيد نازك ـ كاغذ زبرـ برّاق گلاسه و نيم گلاسه ـ كاغذ مكنده ـ انواع مقواها، سفيد و رنگي و مقواي پاستل در رنگهاي مختلف، مقواي ماكت و...
ب) ابزار ووسايل اثرگذار:
وسيلهاي كه بتوان با آن بر روي كاغذ اثري ايجاد كرد مثل زغال، مداد و گچ و... ابزار اثرگذار ناميدهميشوند.
1- زغال: زغال يكي از قديميترين وسايل طراحي است كه استادان قديم از آن براي طراحي استفادهميكردند.
2- مداد: مدادهاي طراحي با توجه به شكل نوك، بدنه و ميزان سختي يا نرمي گرافيت (مغزمداد) در انواع مختلف عرضهميگردند مدادهاي سخت با علامت F و H و مدادهاي نرم با علامت B معرفي ميشوند. ميزان نرمي و سختي مداد با شمارههايي كه در كنار علامت آن ميگذارند مشخصميشود. سختترين مداد 9H و نرمترين مداد6B است و مداد HB حد فاصل اين دو ميباشد.
مداردهاي سخت براي ايجاد خطوط كمرنگ و ظريف و دقيق و مدادهاي نرم براي خطوط تيره و محكم و مدادهاي نرمتر براي ايجاد سطوح وسيع سايهروشنها در چين و شكن لباس و پارچه مناسبهستند.
مداد اتود: مدادهاي فلزي يا پلاستيكي هستند كه با شمارههاي (5/0) يا (7/0) عرضهميشوند. و مغز اين نوع مدادها به صورت مجزا ميباشند.
3. پاستل: پاستل به دو صورت گچي و روغني ميباشد.
پاستل گچي همانند گچ تحرير است ولي لطيفتر و با امكانات رنگآميزي بيشتر و ثبات آن بيشتر است.
پاستل روغني شباهت زيادي به مداد شمعي دارد.
4. مداد كنته: مانند مداد معمولي است ولي مغز آن از جنس زغال نسبتاً چربميباشد.
5. مداد شمعي: تركيبي است از مواد رنگين و مواد پارافيني ودر برابر آب مقاوم است.
6. مداد رنگي: سادهترين و سريعترين ابزار نقاشي است كه بوسيله آن ميتوان خطوط نازك و ظريف و نيز سطحهاي رنگي بزرگ و همچنين انواع رنگها و نيمرنگها را بوجودآورد.
با مداد رنگي ميتوان روي هر نوع كاغذي نقاشيكرد بجز كاغذهاي صاف و صيقلي و بسيار براق چون روي اين نوع كاغذها مداد رنگي ليز ميخورد ودر نتيجه خط بريدهبريده منقطع ميشود.
7. آبرنگ: آبرنگ معمولاً در دو شكل وجود دارد، بصورت خميري درداخل تيوپ و شكل ديگر آن بصورت قرص وجود دارد كه به محض اينكه قلمموي مرطوب را به آن بمالند رنگ آماده استفادهكردناست. جوهرهاي رنگي كه به صورت قلمهاي خودنويس ـ روان نويس ـ خودكار ـ ماژيك ساختهميشوند كه عموماً يكبار مصرف هستند و نيز مركبهاي رنگي (اكولين) تمبرا و اكريليك از جمله مواد طراحي خيس هستند.
8. گواش: رنگ گواش مخلوطي است از پودر رنگ، چسب و آب ميباشد، اين رنگ در آب حل ميشود. گواش خاصيت پوشانندگي دارد و اگر زياد رقيق شود به صورت آبرنگ هم ميتوان از آن استفادهكرد.
9. قلمموي آبرنگ: قلم موي آبرنگ بايد داراي انعطاف زياد بوده و از موي نرم و مرغوب تهيه شود. مواد طراحي خيس تماماً با قلممو به كار گرفتهميشوند.
10. قلم آهني: جنس آن از فولاد آبديده و ضدزنگ است، كه از قديميترين نوع اين قلم ميتوان به قلم فرانسه اشارهكرد. با اين قلم و مركب ميتوان طراحي كرد. به هنگام استفاده از شيوة كلاژ در طراحي لباس، زيباتون ـ ليتراست و كاغذ كادونيز به عنوان مواد اثرگذار كمك بسياري به طراح لباس ميكند.
ج) ابزار و وسايل كمكي و فرعي: اين ابزار عبارتند از : تختهشاسي ـ گيره كاغذ ـ سهپايه طراحي فيكساتيو ـ تيغ و كاتر ـ تراش ـ پاككن ـ كاغذ سمباده و محوكن و...
1- تختهشاسي: به عنوان زيردستي ميتوان از تخته ويا مقواي ضخيم استفادهكرد.
2- گيره: براي ثابت نگهداشتن كاغذ روي تختهشاسي بكارميرود.
3- سه پايهطراحي: وسيلهاي است كه تختهشاسي را به صورت مايل در مقابل طراح نگهميدارد.
4- فيكساتيو: براي ثابت نگهداشتن طرحهاي مدادي و زغالي بكارميرود و از لكشدن آنها
جلوگيري ميكند براي استفاده از فيكساتيو، آن را به صورت مايل روي كار ميپاشند، فاصله آن تا طرح بايد حدود 25 سانتيمتر باشد. و بهتر است در هواي آزاد قرارگيرد.
5- كاغذ سمباده براي تيزكردن و شكلدادن به نوك مداد و زغال و... بكارميرود.
6- تيغ (كاتر) براي برشدادن كاغذ يا تراشيدن مداد طراحيبكار ميرود.
7- محوكن: كاغذ لولهاي فشردهاي به شكل مداد است كه پس از طراحي براي ساييدن بعضي قسمتهاي طراحي مورد استفادهقرارميگيرد تا سايههاي ظريف و بسيار نرمي ايجاد شود.
8- پالت: وسيلهاي است براي تركيبكردن رنگها.
9- فوتك: وسيلهاي براي پاشيدن رنگ (از مسواك هم ميتوان بجاي فوتك استفادهكرد)
10- لتراست: همان حروف برگردان است با اشكال مختلف
11- زيباتون: ورق شيشهاي طرحدار كه پشت آن چسبدارد.
طراحي شامل سهگونه مهم است:
اسكيس يادداشتهاي تصويري:
اسكيس، نوعي طراحي سريع است كه احساس لحظهاي طرح را بيان ميكند. يادداشتهاي سريع تصويري كه بدون نمايش جزئيات اجراشدهاند در همين مرحله هم ارزش زيادي دارند. بعضي از اسكيسها جنبة مقدماتي دارند و براي تهيه اثر هنري ديگري اجراميشوند.
اتود يا پيشطرحها و تمرينهاي طراحي:
اتود يا تمرين طراحي با دقت زمان بيشتري اجرا و تكميلميشود.
طراحي كامل:
طراحي كامل مجموعة كاملي، شامل انسان، فضا و... بر پاية اصول آناتومي عمقنمايي و حجمنمايي نمايشدادهميشود. علاوه بر برداشتهاي شخصي يا تجربههاي آزاد طرح از موضوعات گوناگون با بيان مستقل به صورتهاي متنوع در حوزة طراحي مطرحميشود اين نوع طراحي شامل مراحل تركيب عناصري چون خط، شكل، رنگ، بافت و فضا بر پاية اصول طرح است و جنبة كاربردي دارد.
عناصر بصري:
عناصر بصري عبارتند از: نقطه، خط، سطح، حجم، بافت و....
نقطه:
اولين عنصر بصري نقطه است. كه مبدأ پيدايشِ فرم ميباشد. نقطه به عنوان سادهترين و ناچيزترين عنصر تصويري در شرايط خاصي جلوههاي تازه به خود ميگيرد، ممكن است كوچك يا بزرگ باشد. البته بستگي دارد كه در چه فضايي قرارگرفتهباشد نقطه ممكن است از نظر شكل نيز متفاوت باشد، اما شكل معمول و متداول نقطه به صورت دايره مطرحميشود. در تعريف نقطه ميتوان گفت: اولين اثري كه يك شيء مثل مداد يا گچ و... برروي صفحه ميگذارد نقطه محسوبميشود.
خط:
خط در حوزة طراحي ، قديميترين، مهمترين و قاطعترين عنصر بصري است. به طور كلي خط، نقطه در حال حركت و سادهترين شكل نمايش تحرك است، مجموعه خطوطي كه انسان ميتواند به وجود آورد سه نوع است، حركت يكنواخت دست در يك جهت خط مستقيم بهوجودميآورد و خط مستقيم هم در سه حالت مختلف ترسيمميشود:1- حالت عمودي،2- افقي،
3- مورب، ما به صورت غريزي نسبت به جهت خطوط واكنش نشانميدهيم. خط عمودي از نظر بصري احساس تعادل و ثبات را برميانگيزد. خط افقي آرايش و يكنواختي و خط مورب و مايل پوياترين خط است كه حالتي ناپايدار دارد. اين خط براي ايجاد تعادل به عناصر ديگري مانند خطوط عمودي و افقي نيازمند است.
اگر دست در جهات مختلف حركتكند خطوط منحني يا شكسته ايجادميشود. خطوط منحني با حركت ملايم دست و خطوط شكسته با تغيير حركت دست در جهات و زاويههاي مختلف ايجادميشود.
سطح:
سطح سومين عنصر بصري است كه دو بعد (طول و عرض) دارد. سطوح به دو بخش عمدة سطوح هندسي و سطوح غيرهندسي تقسيمميشوند. سطوح هندسي را انسان از ترسيم با قاعده خطوط ايجادكردهاست، مانند دايره، مثلث و مربع كه سطوح اوليه هستند. سطوح غير هندسي، به صورتهاي متنوع در طبيعت وجود دارند. نمايش سطوح مختلف اغلب با كشيدن خط پيرامون آنها صورت ميگيرد.
حجم:
هرگاه يك شكل داراي بعد سوم (ضخامت) باشد و قسمتي از فضا را اشغالكند به آن حجمگويند.
تعريف ديگر حجم اين است كه فضاي محصور در ميان چند سطوح را حجمميگويند.
حجم به طوركلي به دوصورت خطي و سطحي ديدهميشود.
حجم خطي: حجم را ميتوان به صورت چند خط نشان داد و با استفاده از سيم ـ چوبهاي باريك و نخ و...
حجم سطحي: اين گونه اجسام با استفاده از ورقهاي فلزي ، لايههاي چوبي، پلاستيكي و غيره قابل ساخت ميباشد.
بافت:
بافت كيفيّت لايه سطحي پديدههاست كه با ديدن و لمسكردن آن را احساس ميكنيم. بافت حقيقي هم كيفيت بصري دارد و هم لامسهاي كه هريك احساس خاصي در انسان برميانگيزد. در بسياري از آثار هنري بافت فقط كيفيت بصري دارد. يعني دريافتها از بافت تنها از طريق ديدن انجامميشود.
انواع كاغذ با بافت ريز و درشت، پارچه بوم با بافت نرم و خشن يا سطوح چوبي و... عامل ايجاد بافتهاي متفاوتي هستند.
پرسپكتيو:
اصولاً يكي از عواملي كه چشم در مقابل هرشيء يا تصويري از خود بروزميدهد، مقايسة نسبتهاي آن شيء است يعني طول و عرض يا ارتفاع، كوچكي يا بزرگي اشياء را نسبت به يكديگر ميسنجند.
مثلاً در يك مستطيل ساده، بلافاصله چشم، نسبت طول و عرض را مقايسه ميكند ودر واقع تناسبات اين مستطيل را ميبيند.
در طراحي هدف به تصويركشيدن اشياء و اجسام 3بعدي بر روي كاغذ ميباشد به همين منظور بايستي به ويژگيهاي هريك از اين دو گونه شكل (دو بعدي و سهبعدي) توجهنمائيم. اگر تعدادي از انسانها در حال رفتوآمد باشند ملاحظهميكنيم كه هر چقدر آنها از ما دورتر ميشوند ارتفاع و اندازه قد آنها نيز كوتاهميشود. احجام به جهت دوري و نزديكي نسبت به ما داراي تغيير شكل ظاهري ميگردند. در واقع اينگونه تصورات ذهني و يا خطاي باصره كه به واسطه ديدن ايجاد ميگردد.
اساس پرسپكتيو را تشكيلميدهد. به طوركلي در طراحي با استفاده از پرسپكتيو چند اصل مهم بايد مورد توجهقراربگيرد: 1- اصل كوچكشدن: اشياء هر چقدر از بيننده فاصله بگيرند كوچكتر ديدهميشوند.
2- اصل كوتاهشدن: خط يا سطحي كه موازي صورت بيننده باشد اندازه واقعي خود را نشانميدهد ولي هرقدر نسبت به صفحه صورت كج ميشود كوتاهتر ديدهميشود.
4- اصل به همنزديكشدن: خطوط و يا كنارههاي اشياء كه موازيهستند در فواصل دورتر بهنظرميرسند كه به هم نزديكشدهاند مانند خطوط راهآهن يا تيرهاي برق.
تركيببندي:
واژه تركيب به معناي مركبنمودن و يا به وجودآوردن ميباشد. اين لغت در اصطلاح هنري «كمپوزيسيون» گفتهميشود. تركيب در واقع همان كنارهم قراردادن عناصر و اجزاي طراحي ميباشد.
برخي از قواعد تركيببندي عبارتند از:
1- تعادل و توازن
2- روابط موزون بين نيروهاي مختلف اشكال و عناصر
3- رابطه شكل و زمينه يا فضاهاي پر و خالي
1- تعادل و توازن:
در تركيببندي هنگامي يك تعادل مناسب برقرارميگردد كه بيننده بتواند در تمامي سطح تصوير حركتكرده و بدون مانعي از نظر بصري كليه عناصر و اجزاء تصوير را مشاهدهنمايد.
حال اگر اين اجزاء در يك قسمت از صفحه جمعشود در طرف ديگر فضاي خالي ايجادخواهدشد در نتيجه به يك تركيب نامتعادل خواهيمرسيد.
2- روابط موزون بين نيروهاي مختلف اشكال و عناصر:
از تركيب چند عنصر بصري مثل خط، رنگ، شكل، حجم، نور و سايه و غيره يك كمپوزسيون بهوجودميآيد. هر يك از اين عناصر به هنگام ديدن داراي نيرويي به نام نيروي بصري هستند.
بنابراين بايستي عناصر را طوري پهلوي همقراردهيم كه از نظر بصري داراي نيروهاي مساوي و متعادل باشند.
3- رابطه شكل و زمينه يا فضاي خالي و پر:
در يك تركيببندي اشكال اصلي را فضاي پر(مثبت) و زمينه را فضاي خالي (منفي) مينامند.
براي اينكه بتوانيم يك طراحي موزون و متعادل بسازيم ابتدا بايستي در كادر موردنظر تقسيماتي انجامدهيم، سپس عناصر طراحي را در محلهاي مناسبقراردهيم.
مثلاً ميتوانيم با تقسيم مساوي يك صفحه يك تركيب قرينه بسازيم و يا با تغيير اشياء و يا تغييرمكان خود (زاويه ديد) كادر مناسب را پيداكرده و آنگاه شروع به طراحينمائيم.
طراحي خطي از اشياء با مداد
طراحي خطي با مداد را آغازكنيد. ابتدا شيء مناسبي مانند يك گلدان بزرگ را براي طراحي درنظربگيريد. پس از انتخاب زاويه مناسب وديد دلخواه در اطراف مدل حركتكنيد.
ارتفاع ديد در حالت نشسته و ايستاده متفاوت است. بنابراين براي شروع طراحي زاويه و ارتفاع ديد فاصله و نور مناسب را درنظربگيريد.
پس از انتخاب جاي مناسب، كاغذ طراحي را (كه روي تختهشاسي ثابتشدهاست) بهنحوي مقابل ديد خود قراردهيد كه بتوانيد با يك نگاه مدل و طرح خود را باهم مقايسهكنيد در آغاز بهتراست از كاغذ A4 استفادهكنيد.
باتوجه به اهميت محور عمودي يا افقي مدل، از كاغذ طراحي (به صورت عمودي يا افقي) مناسب با آن بهرهبگيريد قبل از شروع طراحي (با روش صحيح دستگرفتن مداد) تمرين خطكنيد. نوك مداد را با تيغ براي طراحي آمادهكنيد. در طراحي خطي با مداد به پاككن نيازينيست. زيرا خطوط كمرنگي كه در آغاز ترسيمميشود، مرحلهبه مرحله تكميل و پررنگم
يشود. بنابراين بعضي از خطوط كمرنگ اوليه روي كاغذ باقيميماند. در اين روش، خطوطي كه جستجوي طراح را براي نمايش موضوع نشانميدهد، باپاككن حذفنميشود.
اكنون همه چيز براي طراحي آمادهاست. به دقت با خطوط كمرنگ، طرح كلي مدل را روي كاغذ پيادهكنيد. سپس از طرح فاصلهبگيريد و به جاسازي مدل در كادر و ارتباط فضاي مثبت و منفي توجهكنيد. در صورت لزوم با جابهجايي مدل در كادر فضاي بهتري ايجادكنيد. سپس مرحلهبه مرحله از كليات به سوي جزئيات و از خطوط كمرنگ به خطوط پررنگ حركتكنيد.
نمايش تابش نور از جهات مختلف:
جهت تابش نور ميتواند از قسمتهاي مختلف از جمله بالا، پهلو، پايين، پشت و يا از جلوباشد و هريك از اين نورپردازيها، حالت و فرم خاصي را به سوژهميدهد و هريك از آنها سايهها و حجمهاي متفاوتي را بيان ميكند و اين نورپردازيهاي متفاوت را بايد درككرد تا بتوان طراحي مناسبي ارائهكر
د. براي خلق حالتي زنده در طراحي، بهوجودآوردن سايهها در اثرنورپردازي ضروري است و زماني يك طرح طبيعي به نظرميرسد كه جهت نور صحيح به سوژهدادهشود. بنابراين جهت تابش نور در پيدايش فضاهاي تيره و روشن و برجسته و يا گود نشاندادن جسم اهميت فراوان دارد. به وسيله تابانيدن نورهاي مختلف مثل نورتند، شديد، خشن و درخشان و يا ملايم ميتوان تأثيرات مختلفي را بر روي اشكال و حتي غم و شادي را در چهره شخصنشانداد. اگر منبع نور به جسم نزديك باشد سايه بزرگتر و اگر نور به جسم دورتر باشد سايه كمتري ايجادميشود. سايهاي كه در نزديكي جسم است تيرهتر و هرچقدر از جسم دورتر شويم سايهكمرنگتري ديدهميشود.
جنبههاي مختلف نور:
1. جنبه فيزيكي: زمانيكه نور فرم و اندازه و شكل سوژه را بيانكند جنبه فيزيكي آن است.
2. جنبه رواني: اگر نور حالت سوژه را بيان كند و با آن بتوان احساسهاي مختلف را بيانكرد جنبه رواني نور است.
مقدار نور: مقدار نور(كم، متوسط، زياد) حالات و جنبههاي مختلف از مدل موردنظر را مشخصميكنند به عنوان مثال چنانچه نور ضعيف و كم باشد در مدل باعث تاريكي شده و نميتوان بخوبي جزئيات يا حجم مدل را درككرد، و اگر نور خيلي قويباشد، انعكاسهاي قوي ايجادشده ممكن است حجم را خراب و يا موجب تضادشود، نوع تضاد نور و سايه بستگي به شدت و ملايمت و ضعف نور دارد. هنگام نورپردازي به شكل دو نوع سايه تشكيلميشود.
1. سايه اصلي يا خودي كه روي شيء ميافتد 2. سايهافتادن كه روي زمين يا دورتر از شيء است.
البته محل سايه به سه عامل بستگي دارد: 1. قرارگرفتن منبع نور 2. زاويه ديد 3. نوع نور (مصنوعي يا طبيعي).
طراحي اندام:
از ديدگاه طراحان لباس، اشخاصي در جامعه وجود دارند كه از اندامي « ايدهآل» برخوردارند. اين اشخاص كه داراي ظاهري متناسب كه بلند قد و خوشفرم هستند به عنوان « مانكن» معرفيميگردند. مانكنها با اندامهاي ويژه، موجبميشوند تا لباسي كه پوشيدهاند بسيار زيبا و شكيل به نظر برسد. از اين رو، در بين طراحان لباس طراحي اندامهايي با نسبتها و فرمهاي مشابه اندام مانكن مرسوم است، اين نسبتها به طور غيرواقعي معادل 8 يا 9 و حتي 10 « سر» محاسبهميشوند. با اين حال كلية مطالب و راهنماييهاي اين جزوه بر اساس اندام 8 س
ر بناشدهاست كه نزديكترين تناسبات يك اندام ايدهآل به اندازه طبيعي بدن انسان ميباشد.
طراحيسر:
اولين قدم در طراحي اندام، طراحي يك « سر» متناسب است كه به عنوان واحد اندازهگيري براي طراحي اندام معرفيشدهاست كه داراي تناسبات طولي و عرضي است كه اين تناسبات براي محاسبه طول و عرض ساير قسمتها بكارميروند. سادهترين راه براي طراحيسر، تجزيهكردن آن به شكلها و فرمهاي سادهميباشد كه از اين طريق يك دايره و يك بيضي حاصلميشود كه مجموعاً يك فرم تخممرغي شكل را ميسازند. اندازه شعاع دايره كه معادل يك واحد ميباشد عامل اصلي ترسيم يك سرمتناسب است. بدين ترتيب اندازه يك سرمعادل 3 واحد واندازة عرض آن برابر 2 واحد ميباشد.(يك صفحه خالي براي تصوير)
اندازه و نسبتهاي طولي اندام
ـ چانه 1 برابر طول سر
ـ سينه 2 برابر طول سر
ـ كمر 3 برابر طول سر
ـ باسن 4برابر طول سر
ـ ران 5 برابر طول سر
ـ زانو 6 برابر طول سر
ـ ساق 7 برابر طول سر
ـ مچ 8 برابر طول سر
در تقسيمبندي خط شانهها و نوك انگشت دست در حد فاصل بين قسمتها قرارميگيرند.
ـ خط شانه در يك سوم چانه تا سينه قرارميگيرد.
ـ خط نوك انگشت در سه چهارم باسن تا ران قرارميگيرد.
ـ پايه پا (انگشتان) 5/8 برابر طول سر ميباشد.
اندازه و نسبتهاي عرض اندام:
ـ عرض سر معادل دو سوم طول سرميباشد.
ـ عرض گردن معادل سه پنجم عرض سر است.
ـ عرض شانه دو برابر عرض سر است ولي با اضافهكردن پهناي بازو به شانههاپهناي شانهها 5/2 برابر عرض سر ميباشد.
ـ عرض باسن 2 برابر عرض سر است.
ـ پهناي كمر يك و يكچهارم عرض سر است.
ـ عرض مچ پا يك چهارم عرض سر است.
ـ پهناي انگشتان با يك دوم عرض سر محاسبهميشود.
مچ دست به دليل شكل ظاهرياش در وضعيتهاي تمام رخ ـ سهرخ و نيمرخ داراي پهناي متفاوتي است. در وضعيت سه رخ پهناي مچ دست معادل يكچهارم عرض سر محاسبهميشود.
خطوط محيطي اندام ـ اندامهاي عضلاني
بدن انسان مجموعهاي از اسكلت مفاصل و ماهيچههاست كه ارتباط آنها بايكديگر در ساخت فرمهاي اساسي بدن تأثير بسزايي دارد. به عبارتي ديگر ماهيچههاي سطحي به همراه ساختمان استخواني در كل شبيه يك استوانه هستند و بدن انسان مجموعهاي است از فرمهاي استوانهايست كه براي نمايش و به تصوير كشيدن اين استوانههاي گوشتي حتماً لازم است با خطوط محيطي ماهيچهها آشنا شد.
نكتة مهمي كه در حجم پردازي شانهها، تنه، دست، پا و به طوركلي همه قسمتهايي كه اساساً استوانهاي هستند تأثير دارد و بايد آن را حتماً به خاطر سپرد اين است كه خطوط محيطي حول فرم استوانهاي ميچرخند و آن را دربرميگيرند همچنين جهت اين خطوط و سايهروشنهايي كه در مراحل بعد بر روي كار انجامميگيرد از فرم استوانهاي پيروي ميكنند. در اين جزوه سعيشدهاست چگونگي طراحي خطوط محيطي اندام كه در كل نمايش از سطح خارجي عضلاتِ اندام ميباشد با سادهترين شيوه آموزش دادهشود تا طراحي سريع و آسان از بدن انسان امكانپذير گردد.
خطوط محيطي عضلات تنه
برجستگيها و فرورفتگي عضلات تنه در پهلوها به دليل اندازه و حجم سينه، كمر و باسن مهمترين نكته در طراحي خطوط محيطي عضلات اين قسمت از اندام است. به نكات ذكرشده برروي تصوير دقتكرده سپس آنها را برروي اندامهاي خطي از قبل طراحيشده پيادهنماييد.
خطوط محيطي عضلات دست
مطابق تصوير به فرورفتگيها و برجستگيهاي عضلات دست در ناحية شانه ، بازو، آرنج، ساعد، كف و انگشتان توجهنماييد و آنها را بطور مداوم تمرينكرده سپس به شكل ذهني، دستهاي بسياري را طراحيكنيد.
دستها نسبت به ساير اعضاي بدن بيشترين تحرك را دارند و حالتهاي گوناگون به خود ميگيرند. هنگام طراحي هر بخش اندام فوقاني يعني بازو ساعد و دست (كف و انگشتان) طبق اصول طراحي كه قبلاً به انها اشارهشد بايد به بررسي فرمها و شكلهاي اساسي اندام دست و تناسب ويژة آن پرداختهشود. همچنين با شناختي كه از استخوانهاي اين اندام حاصلشد، چگونگي حركت در قسمتهاي مختلف اندام دست را نيز مطالعهكرده سپس به طراحي آن بپردازيد.
دو اندام بازو و ساعد را به آساني ميتوان دو استوانه تصور كرد كه كمي تغيير شكليافتهاند. طول اين دواستوانه تقريباً با يكديگربرابراست كه در ميان آنها مفصل نيمه متحرك آرنج سبب حركت ساعد ميشود.
در بالاي استوانه بازو فرم توپي شكل انتهاي شانه در نظرگرفتهشده است تا فرم اساسي اندام بازو و نزديك به اندام واقعي آن طراحيشود.
پا نيز مانند دست كه از سه بخش اساسي ران، ساق و پاية پا تشكيلمي
شود نه تنها براي نقلوانتقال بدن طرحريزي گرديده بلكه بايد تمامي وزن بدن را تحملكرده موجب تعادل و ايستايي شود. بنابراين پاها ضمن داشتن قابليت تحرك از استحكام و قدرت نيز برخوردار باشند.
فرمهاي اساسي
دو بخش ران و ساق پا نيز مانند دست داراي اشكال استوانهاي هستند با اين تفاوت كه استوانههاي پا كشيدهتر و پُرتر از استوانههاي دستميباشند. با بررسي تناسبات طولي و عرضي اين عضو بدن پيبردهايم كه بلندي دو قسمت ران و ساق با يكديگر يكسان است و پهناي آنها از بالا به سمت پايين باريك ميشود. به طوري كه باريكشدن ران تا زانو تدريجي است ودر زير زانو كه ابتداي ساق ميباشد پا دوباره به خاطر عضلات ساق زيادتر و سپس بطرف قوزك پا باريكترميشود.
خطوط محيطي عضلات پا
در بخش ران و ساق پا كه زانو در ميان آنها قرارگرفتهاست با تناسبات و حالاتي خاص داراي فرورفتگيها و برجستگيهايي در نواحي مختلف هستند. همانطور كه اشارهشد با قرارگرفتن پا در وضعيتهاي سه رخ، تمام رخ و نيمرخ شكل محيطي عضلات تغييرميكند. با طراحي از روي تصاوير و مدلهاي زنانه ميتوان مهارت فرم را براي طراحي صحيح خطوط محيطي عضلات ران و ساق بدستآورد.(دو صفحه خالي براي تصوير)
حركت چرخشي اندام:
با مطالعه عوامل ايجادكنندة حركت در اندام، يعني استخوانها، مفصلها و ماهيچهها درمييابيم كه همة استخوانها به يكديگر مربوط هستند و توسط ماهيچه به صورت عمودي درميآيند.
مفصلها نيز همانند گودي در ميان حفره عملنموده به منظور استحكام داراي نقطة ايست هستند.
با اين وصف حركت يك قطعه استخوان با وجود يك مفصل در انتهاي آن شباهتي بسيار به يك مركز و شعاع متصل به آن داردكه موجب ترسيم يك دايره ميشود. مفصل در حكم مركز و عضو در حكم شعاع، موجب حركت چرخشي ميشوند.
چرخش دست:
براي اينكه بتوانيم چرخش دست را به صورت صحيح نشان دهيم، بايد دو دايره ترسيم كنيم:
1- دايرهاي به مركزيت تقاطع خط شانه و خط عمود اندام (نقطه A ) و به شعاعي به اندازه فاصله نقطه A تا مركز خط كمر يا به شعاعي به اندازه فاصله نقطه A تا آرنج رسمميكنيم. با اين دايره محل آرنج در هنگام چرخش چه از طرف چپ و چه از طرف راست مشخص ميشود.
2- دايره ديگر براي مشخص كردن محل مچ دست رسمميشود. مركز آن نقطه A و اندازه شعاع، فاصله نقطه A تاخط باسن تا فاصله نقطه A تا مچ دست ميباشد.
چرخش پا:
در چرخش پاها نيز براي رسم محل زانوها و مچ پاها دو دايره به شيوه زير رسمميكنيم:
1- دايرهاي براي تعيين محل زانو به مركز A و شعاعي به اندازه فاصله نقطه A تا زانو
2- دايرهاي براي تعيين محل مچ پا به مركز نقطه A و اندازه شعاع آن فاصله نقطه A تا مچ پا
فرم سه بعدي بدن
بدن انسان يك جسم سه بُعدي است كه هر عضو آن حجمي را در فضا اشغال ميكند. بنابراين، طراحي اندام در وضعيت سه رخ نيز با توجه به نكات گفتهشده بر طبق قواعد خاص عملي است.
اولين نكته در طراحي اندامهاي سه رخ توجه به اين مطلب است كه حجم بدن در وضعيت سه رخ متشكل از سطوح سازندة جلو و پهلو به گونهاي كنار يكديگر قرارگرفتهاند كه نمايي از يك مكعب را نشان ميدهند. در نتيجه در طراحي بالاتنههاي سه رخ مانند يك مكعب ميبايد عمق و بُعد را به خوبي نشان داد.
خطوط محيطي عضلات شانهها
شكل اندازه و تناسب شانهها كه در اثر فرورفتگي و برجستگيهاي عضلات اين قسمت از اندام حاصلميشود ضمن طراحي ميبايد مورد توجهقرارگيرند. همچنين قابل توجه است كه وضعيت بدن در حالت سه رخ موجب ميشود تا تناسب عرض دو شانه با يكديگر متفاوت شوند.
1- طول گردن را به سه قسمت مساوي تقسيمكنيد.
2- عرض شانهها را به دو قسمت مساوي تقسيمكرده نقطة را با خطي مستقيم به نقطة در پهناي شانه متصلكنيد. براي طراحي فرم و منحني سرشانه زاويه تيز سرشانه در اندام فعلي را مطابق شكل از بين ببريد.
3- با حركت دست و فشار نوك قلم خطوط صاف و مستقيم اندام خطي را به خطوطي نرم و منحنيوار تبديلكنيد. تا بدين طرق خطوط محيطي عضلات شانه زنده و مشخص شوند.
4- طراحي خطوط محيطي عضلات شانه در نماي سه رخ: به دليل چرخش بدن و قرارگرفتن يك شانه در پرسپكتيو پهناي آن كمتر از پهناي شانهاي است كه در جلو و نزديك به بيننده قرارگرفتهاست.
كوتاهنمايي
همانطور كه در تصويرمشاهده ميكنيد در پارهاي از حركات فرمهاي استوانهاي ساعد و بازو كوتاه طراحيشدهاند. علت اين امر حركت و چرخش دست به طرف و به جهت عكس شما بودهاست در اين حالت اندازههاي جسم كوچكتر به نظرميآيند و شكل آن تغيير ميكند. هر چه اين حالت شدت يابد، ديوارههاي استوانهها كوتاهتر و قطر عمودي بيضيها بيشتر ميشود. اگر چه استفاده از استوانه در طراحي از قسمتهاي مختلف بدن، مسئلة كوتاهنمايي در حركت اندام را ساده مينمايد اما بايد توجه داشتهباشيم كه در طراحي لباس طراحي اندامهايي با حركت اضافي و كوتاه شده كارآيي لازم را ندارد زيرا در اين صورت به تصوير كشيدن لباس بر روي اين اندامها بسيار پيچيده و نامفهوم ميشود.(يك صفحه خالي براي تصوير)
حجمپردازي اندام با سايهروشن
با توجه به اين نكته كه فرمهاي اساسي بدن مشابه استوانهها هستند بديهي است مناطق سايهدار برروي اعضاي بدن كه فرم استوانهاي دارند با توجه به جهت تابش نور هرگز حالتي شكننده و خشك برخودنميگيرند. دقت كنيد با حركت دست و مداد به شكل عمودي و ايجاد خطوط عمودي در امتداد فرم استوانهاي بدن سايه نزنيد.
چون در اين صورت بدن مثل يك لولة شياردار خواهدبود و سطح خارجي آن بسيار خشن بهنظرميرسد بلكه براي سايهزدن بدن و استوانهها ميبايد حركت آرام و ملايم دست با نوك كُند مداد به شكل منحني به كارگرفتهشود اين حركت دايرهوار هنگام استفاده از نوك انگشت و يا محوكن نيز انجامميگيرد تا سطحي صاف و حجمي صحيح از اندام با سايه روشن ايجاد شود.
قبل از سايهزدن فرورفتگي بدن را كه در محدودة سايه قرارميگيرند و يا مناطق برجسته را كه در محدودة روشنايي هستند و فضاي مابين فرورفتگي و برجستگي را كه باعث ايجاد نيمسايهها ميشوند شناسايي كرده سپس سايه روشن را با بهكارگيري تُنهاي خاكستري با درجة روشن براي نيمسايهها و با درجة تيره براي سايهها اجراكنيد. (يك صفحه خالي براي تصوير)
فرمهاي اساسي و نسبتهاي دست:
دست از دو بخش تشكيلميشود، كف دست و انگشت دست.
ـ طول كف و انگشتان دست طول يك سراست.
ـ عرض دست طول كامل دست است.
ـ عرض مچ عرض كف است.
مراحل طراحي كف دست و انگشتان با توجه به اندازه و نسبتهاي آن. (يك صفحه براي تصوير)
فرمهاي اساسي و نسبتهاي پا:
ـ طول كف پا به اندازة طول سر است.
ـ طول پاشنه كه از ناحية مچ تا كف پا محاسبهميشود برابر بلندي سر است.
ـ پهناي پنجة پا كه انگشتان و مقداري از كف را دربرميگيرد برابر عرض سر است. (به اندازه نصف صفحه براي تصوير)
پاها و كفشها:
طراحي كفش در طراحي لباس يكي از عناصر كاملكننده طرح محسوب ميشود.
مراحل طراحي كفش در نماي تمام رخ
مراحل طراحي كفش در نماي نيم رخ
مراحل طراحي كفش در نماي سه رخ
نسبتهاي طول اجزاي چهره:
ـ ابتدا طول سر را به دو قسمت مساوي تقسيمكرده خط مركزي را رسمكنيد، چشمها بر روي اين خط قرارميگيرند. و اين خط مركزي « خط چشمها» ناميدهميشود.
ـ فاصلة طول بين خط چشمها و چانه را به پنج قسمت مساوي تقسيمكنيد.
ـ فاصلة طول بين خط چشمها و فرق سر نيز به پنج قسمت مساوي تقسيمميشود.
ـ طول بيني برابر اين مقدار است.
ـ لبها در فاصلة از خط چشمها قرارميگيرد.
ـ ابروها در فاصله از خط چشمها قراردارد.
ـ محل رويش موها در فاصله از فرق سر مشخصميشوند.
ـ طول گوشها برابر طول بيني است.
نسبتهاي عرضي اجزاي چهره:
ـ خط چشم را به پنج قسمت مساوي تقسيم كنيد.
ـ اندازه يك چشم برابر عرض سر است.
ـ فاصله بين دو چشم به اندازه يك چشم ميباشد.
ـ پهناي قسمت پرههاي بيني به اندازة پهناي يك چشم است.
ـ پهناي لبها كمي بيشتر از پهناي يك چشم است.
مراحل طراحي چشم:
ـ چشم در نماي تمام رخ به شكل بيضي باريكي است كه گوشههاي آن كمي تيز ميشود.
ـ فرم و حالت گوشه داخلي چشم مانند تصوير.
ـ طراحي جزئيات پلك پايين و ترسيم مژهها مانند تصوير.
ـ ترسيم مژههاي بلند در گوشة خارجي پلك بالا مانند تصوير.
ـ ترسيم سياهي چشم در فضاي داخلي بيضي كه در واقع سفيدي چشم است.
ـ سياهي چشم تقريباً سفيدي چشم است.
ـ تيرهكردن مردمك چشم.
ـ پلك بالا مانند چتري بر روي سفيدي چشم قرارميگيرد كه موجب ميشود در قسمت بالايي سفيدي چشم سايهاي ايجاد شود.
ـ باتوجه به حالت پلك بالا، خط پشت پلك طراحي ميشود.
طراحي ابروها:
ـ اندازه ابروها كمي بلندتر از چشمهاست.
ـ در طراحي چهرة ايدهال ابروي نازك خوشايندتر از ابروي پهن به نظرميرسد.
طراحي بيني:
ـ حجم بيني تقريباً به شكل يك هرم است.
ـ خط پهناي بيني به 3 قسمت مساوي تقسيم شده و نقاط بهدستآمده به سمت بالا عمود ميشود تا خط كناري بيني را قطعكند.
ـ مراحل طراحي بيني را مطابق شكل ادامه دهيد.
ـ با چرخش و پيچش سر به طرفين بيني از حالت قرينه خارجشده در وضعيت سه رخ قرارميگيرد. به طوري كه تنها مقداري از پره و سوراخ طرف ديگر آن ديدهميشود.
طراحي لبها:
1- خط وسط لب را باتوجه به تناسب آن ترسيم كنيد.
2- خط مركزي لبها را رسمنماييد.
3- قسمت وسط لب بالا را به شكل M به صورت باز طراحيكنيد.
4- لب پايين را مطابق شكل طراحي نماييد.
5- نقاط برجسته و فرورفته را مشخص كرده قسمت برجسته را روشن و قسمت فرورفته را تيره سايهبزنيد.
باقرارگرفتن سر در وضعيت سه رخ، شكل لبها تغييرميكند، در اين حالت، در گوشة لب به دليل برجستگي عضلات، برآمدگي و فرورفتگيهايي پديدميآيد.