بخشی از مقاله
چکیده
فرش اردبيل از دير باز جايگاه ويژهاي در بازارهاي خارجي و داخلي داشته است. جهان صنعت فرش اردبيل را با فرش معروف شيخ صفي يا همان فرش اردبيل که در زمان شاه عباس صفوي و دوره صفويه بافته شده ميشناسد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز ملی فرش استان اردبيل شامل شهرستانهاي: مشگين شهر، پارسآباد، خلخال، گرمي، بيله سوار، نير، نمين، و کوثر ميباشد که از مهمترين مراکز بافت فرش استان ميتوان به شهرهاي اردبیل ، مشگین شهر و روستاهای تابعه آن ، خلخال و روستاهای
تابعه آن اشاره کرد.از فرش های تجاري و صادراتي اردبيل که از قديم الايام مورد پسند کشورهاي اروپايي بوده، ميتوان به کناره های زیبای اردبیل اشاره کرد که با طرح و نقوش ساده در متن که به صورت یک یا 3 ترنج که به اصطلاح محلي به آن گول يا همان حوض کوچک ميگويند، بافته ميشود. حاشيههاي اين کناره ها نسبت به متن پرکارتر ميباشد. از طرحها و نقوش امروزي فرش اردبيل به بافت طرح ريزه ماهي اردبیل که به دلیل بافت در محله های قدیم اردبیل به پیر مادر یا
ماهی میر اشرف معروف است ميتوان اشاره نمود. همچنين فرشهايي با طرح و نقشه مرحوم اسداله وثوق که به صورت طرحهاي هندسي و شکسته و زمينه ساده و رنگ ابرش شده بافته ميشود ، هواداران زيادي در کشورهاي آمريکايي واروپائي دارد.
از توليد فرش دستباف اردبيل به لحاظ شيوه بافت ميتوان به نوعي بافت بنام قبا بافت يا ارمني بافت اشاره کرد که دربافت آن تنها از يک پود با ضخامت يکسان استفاده ميشود.
فرشهايي که با اين سبک بافته ميشوند بسيار نرم و قابل انعطاف ميباشند. دربافت اين نوع فرشها بيشتر از چله پشمي و خامه رنگرزي شده گياهي استفاده ميشود که پس از پرداخت و شستشوي فرش جلوه خاصي پيدا ميکند.
اردبيل
مورخان قديمي، مانند نويسنده «حدودالعالم» ، اردبيل را واژهاي اوستايي دانستهاند كه از دو كلمه «ارتا» (مقدس) و «ويل» (شهر) به معني شهر مقدس تركيب شده است. بسياري از مورخان اسلامي، همچون ياقوت حموي و فردوسي شاعر نامدار ايران، بناي اين شهر را به فيروز پادشاه ساساني (۴۸۹-۴۵۷ م) نسبت ميدهند و آن را «بادان پيروز» ناميدهاند.
فردوسي در شاهنامه آورده است:
دگر كرد بادان پيروز نام همه جاي شادي و آرام و كام
كه اكنون خواني همي اردبيل كه قيصر بدو دارد از داد ميل
صاحب كتاب «روضه الصفا» مينويسد: «اردبيل از بناهاي كيومرث، پادشاه كيانيان بود، از آن جا كه نام اردبيل در داستان «ويس و رامين» از آثار ادبي دوره اشكانيان آمده، چنين مينمايد كه اين شهر بيش از ۱۵۰۰ سال قدمت تاريخي دارد.
در زمان سلطنت هخامنشيان، در اطراف رود «بادي مريز» كه رود كوراي امروز در قفقاز است، براي حفظ و نگهداري مرز ايران اردويي مهم وجود داشت كه مركز آن اردبيل بود. اين موضوع ، اهميت سياسي و نظامي اردبيل را ثابت ميكند.
به روايت اوستا، زردشت پيامبر ايراني در كنار رود «دائي يتا» كه امروزه ارس ناميده ميشود، به دنيا آمد و كتاب خود را در سبلان نوشت و براي ترويج دين خود، روي به شهر «باذان پيروز» آورد. عدهاي به او گرويدند و در اين ناحيه جنگي ميان زردشتيان و بتپرستان روي داد كه در اين جنگ بت پرستان بر همه روستاها و قصبههاي اطراف اردبيل دست يافتند. به افتخار اين پيروزي، آتشكدهاي در اردبيل بنا كردند كه امروزه آثار آن در سه فرسنگي اين شهر در دهكدهاي به نام آتشگاه باقي مانده است.
در زمان انوشيروان كه پيروان مزدك از ترس مجازات به گوشه و كنار ايران ميگريختند، اردبيل نيز جزو شهرهاي پناهندگان و فراريان مزدكي بود. اين گروه، از مخالفان حكومت ساساني و خلافت امويان در اردبيل بودند كه پيوسته عمال حكومت ساساني و خلفاي بنياميه دستور پيگرد توقيف آنان را صادر ميكردند. اهميت مسأله مزدكيان، خلفاي بنياميه را بر آن داشت مركز حكومت آذربايجان را از مراغه به اردبيل انتقال دهند.
در زمان حمله اعراب به ايران و به ويژه هنگام فتح آذربايجان ، بيشترين تلاش آنان متوجه مركز آن يعني اردبيل بود. هنگام فتح ايران به دست اعراب- سال ۲۲ هجري- اردبيل بزرگ ترين شهر آذربايجان بود كه به دست سپاهيان اسلام افتاد. اين شهر در زمان خلفاي بنياميه (۴۱-۳۳ ه-ق) مركز ايالت آذربايجان بود. در زمان هشام از خلفاي بنياميه، طوايف بارين خزر به آذربايجان حمله كردند. در اين حمله، اردبيل نيز غارت شد. اردبيل در زمان عباسيان كرسي نشين ايالت وسيع آذربايجان بود. در اين زمان، شهر داراي پادگان و برج و بارويي بود كه طول آن از هر طرف به چهار كيلومتر مي رسيد.
بين سالهاي ۳۱۷-۲۶۷ هجري، اين شهر مركز حكمراني طايفه بني ساج بود كه حكومت را از مراغه به اردبيل انتقال داده بودند. اردبيل تا حمله مغول ، مركز حكومت آذربايجان بود. در سال ۶۱۷ هجري، مغولان پس از حمله به ايران، اردبيل را غارت كردند. در زمان هلاكوخان، مركز فرمانروايي از اردبيل به مراغه منتقل شد و در زمان آباقاخان، تبريز پايتخت حكومت ايلخانان شد.
در دوره تيموريان ، امير تيمور در اردبيل به خدمت شيخ صفي الدين رسيد و به درخواست شيخ، هزار نفر از اسيران را به او بخشيد. پس از فوت شيخ صفيالدين اردبيلي، اين شهر كعبه آمال و قبله صوفيان شد و انبوهي از پيروان طريقت روي به اين شهر نهادند.
شاه اسماعيل براي تشكيل حكومت واحد ايراني، از اردبيل قيام كرد و همه ولايات را مطيع ساخت؛ شورشها را خواباند و ملوك الطوايفي را از بين برد. وي سپس بر اوضاع آشفته ايران مسلط شد و تبريز را در سال ۹۰۶ هجري پايتخت رسمي ايران كرد. از آنجا كه حكمران اردبيل از خاندان صفوي انتخاب شده بود و اين شهر مدفن اجاد صفوي هم بود، ديگر باره آن را مقدس خواندند. به علاوه در زمان صفويان ، هر كسي گناهي ميكرد از ترس مجازات به اردبيل پناهنده ميشد و از هر گونه آسيبي در امام ميماند. از اين رو، به دارالامان نيز معروف بود. در برخي از كتابهاي تاريخي، اين شهر را دارالارشاد هم ناميدهاند.
اردبيل در دوره صفوي از لحاظ سياسي و اقتصادي سرآمد شهرهاي ايران بود. اين شهر در مسير شاهراه تجارتي ايران و اروپا قرار داشت و ابريشم وارده از گيلان، از طريق اردبيل به اروپا صادر ميشد. اين امر، در پيشرفت اقتصادي و افزايش درآمد مردم تأثيري مهم داشت.
در آغاز قرن ۱۹ ميلادي، عباس ميرزا نايب السلطنه قاجار، مركز ستاد سپاهيان خود را در اردبيل قرار داد و به كمك افسران فرانسوي قلعهاي در برابر قواي مهاجم روس بنا كرد كه بعدها تبديل به زندان شد و آن را «نارين قلعه» ناميدهاند.
در جنگ ايران و روس در ۱۲۱۸ هجري قمري، قواي روسيه به اردبيل حمله كردند. تا تنظيم عهدنامه تركمانچاي ، اين شهر در اشغال قواي بيگانه بود. در اين زمان (۱۲۴۵ هـ.ق) همه اشياي قيمتي و بي همتاي مقبره شيخ صفيالدين و زينت آلات ديگر مقبرهها و كتابهاي مهم كتابخانه اردبيل كه شاه عباس وقف كرده بود و از كتابهاي خطي نفيس و بي نظير و بي همتا بود غارت شد. اين اشياء و كتابهاي نفيس هم اكنون در موزههاي مسكو و لنينگراد نگهداري ميشود.
پس از انتقال قدرت و امور وليعهد نشين قاجار به تبريز، اردبيل كه تا اين موقع داراي اهميت و اعتبار ويژه بود، از رونق افتاد و راههاي تجارتي روسيه از اردبيل به تبريز تغيير مسير داد. با احداث راه آهن تبريز- جلفا، ارتباط اقتصادي اين شهر قطع شد و از آن همه تجارت و صادرات و واردات مهم، جز كاروان سراهاي متروك چيزي باقي نماند. از رونق افتادن تجارت اين شهر سبب مهاجرت انبوهي از مردم آن به تهران و تبريز شد.
در زمان ضعف سلسله قاجار، به ويژه پس از جنگ جهاني اول، برخي از افراد ايلات و شاهسونها شهر اردبيل را بارها غارت كردند و خسارت فراوان به مردم شهر وارد آوردند.
رويدادهايي مانند زمين لرزههاي پياپي، هجوم قبايل و اقوام گوناگون ، و تاخت و تاز بيگانگان رفته رفته سبب شد اردبيل از پيشرفت و ترقي باز ماند.
در سالهاي گذشته، اين شهر توسعه يافته و بر اهميت و وسعت آن افزوده شده است، به گونهاي كه امروزه، يكي از شهرهاي آباد و پرجمعيت و فعال اقتصادي استان است. همچنين اين شهر به خاطر وجود آثار تاريخي و به ويژه مقبرهاي خاندان شيخ صفي و همجوارياش با آبهاي گرم سرعين يكي از كانونهاي جلب جهانگرد است كه هر ساله هزاران نفر را از استان آذربايجان شرقي و ديگر استانهاي همجوار و تهران به خود جلب كند.
اَردَبیل از شهرهای ایران و مرکز استان اردبیل در شمال باختری ایران است. این شهر همچنین مرکز شهرستان اردبیل است. اردبیل از شهرهای باستانی و تاریخی ایران است. این شهر در نزدیکی مرز جمهوری آذربایجان بوده، دارای ارتفاع زیاد و از سردترین شهرهای ایران است که جاذبه های طبیعی زیادی دارد. زبان مردم استان اردبیل ترکی آذربایجانی است.
جغرافیای طبیعی
شهر اردبیل در ارتفاع ۱۵۰۰ متری از سطح دریا و میان کوههای باغرویا طالش و سبلان (ساوالان) واقع در رشته کوه البرز در فلات ایران جای گرفته است. دارای زمستانهای سرد و تابستانهای ملایم است.
جغرافیای جمعیتی
جمعیت این شهر حدود 8۰۰ هزار نفر (با حومه) است و زبانشان ترکی است. مذهب اکثر مردم اردبیل اسلام (شیعه دوازده امامی) بوده، و جمعیت مسیحی شهر که همگی ارمنی بود ه اند در ۵۰ سال گذشته شهر را ترک نموده اند.
نام اردبیل
غالب صاحبنظران نام قدیمی شهر را آرتاویل و از ریشه اوستایی می دانند. این نام از ترکیب دو کلمه آرتا به معنی مقدس (که در فارسی میانه تبدیل به ارد شدهاست و در کلماتی نظیر اردشیر آمدهاست)و ویل به معنی شهر تشکیل شده که با هم معنی شهر مقدس را می دهند.مردم تالش زبان به اين شهر آردويل ميگويند.
جاذبه های توریستی
آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی و جمعه مسجد اردبیل از بناهای تاریخی این شهر به شمار میرود. از جادبههای طبیعی این شهر دریاچه شورابیل در داخل شهر و دریاچه نئور، جنگل فندقلو پیکره سنگی بابا داوود عنبران و شهر توریستی سرعین در نزدیکی این شهر میباشد. از دیگر آبهای معدنی که اغلب مزین به زیباییهای بی نظیر طبیعی میباشند عبارتند از: سردابه، قوتورسویی، دودو، ایلاندو، مشه سویی، شابیل، قینرجه، ویلادره، خاخال سویی و... همچنین آبشارهاوعوارض
طبیعی واقعادیدنی مانند آبشار لاتون واقع در منطقه کته کمه شهر آستارا، آبشار نره گر در روستای اسبو خلخال، آبشارسردابه، دریاچه واقع در قله سلطان سبلان، روستای زیبای نمهیل و سواحل رود قزل اوزن، جاده فوق العاده زیبای خلخال به اسالم، گردنه زیبای حیران و مراتع وسیع دامنه سبلان(ساوالان) و......
*خلاصه:
نام باستانی:آرتاویل
نام رسمی:اردبیل
مساحت کل:۱۱۰۸۱ (کیلومترمربع)
جمیت کل:۳۴۰۳۸۶ (۱۳۸۰ تخمین)
تراکم جمیت:۱۸۸۵۷ (نفر بر ک.م.م)
مختصات جغرافیای:۳۸°۱۵′N ۴۸°۱۷′E
ارتفاع:۱۵۰۰ (متر)
سوابق تاریخی
بافت فرش در اردبیل سابقه طولانی دارد. در دوران صفویه بمانند بسیاری از مراکز بافندگی، قالیبافی در اردبیل نیز در اوج کمال بوده، نام اردبیل همواره به همراه نام قالی ذی قیمت اردبیل متعلق به قرن شانزدهم که فعلاً در موزه ویکتوریا- آلبرت نگهداری می شود ذکر گردیده است.
در دوران قاجاریه قالیبافی اردبیل دچار رکود فاحشی گردیده است. بافندگان اردبیلی در هنگام جنگ جهانی دوم که فرشبافی در شیروان و سایر مناطق بافندگی قفقاز در حال توقف بود با
اقتباس از طرحهای بسیار موفق قفقازی و همچنین نقشهای زیبای تبریز از جمله طرح هراتی مشایخی، گلدانی، ظل السلطانی و ترنجدار شیخ صفی و نیز با متابعت از روشهای متداول بافت در آذربایجان از قبیل استفاده از گره ترکی، تار و پود پنبه ای به فرشبافی خود سر و سامان دادند.
ساختار
از نخ پنبه برای تار و پود استفاده میشود.
گره: گره درشت تا نسبتاً ظریف ترکی به تعداد 1500 گره در هر دسی متر مربع.
پرز: پشم مرغوب و براق اما کمی ضخیم بیشتر بکار می رود و بلند چیده می شود
کیفیت: نمونه های قدیمی قالیچه های عشایری کم نظیر و با دوام و با ارزش که کیفیتی بیش از متوسط دارند. بندرت یافت می شوند.
نوع بافت قالی در حوزه شهری اردبیل بصورت تمام لول و نیم لول می باشد با این حال تعدادی از عشایر که به اردبیل کوچ کرده اند بصورت تخت فرشبافی می کنند. چرا که نوع بافت حوزه عشایری اردبیل، بصورت تخت می باشد. این در حالیست که قالیهای روستایی اردبیل در گذشته بیشتر بصورت نیم لول بافته می شدند ولی امروزه با توجه به تقاضای بازار بصورت تمام لول هم تولید می شوند.
رنگ بندی
فرشهای منطقه اردبیل در زمینه های فیروزه ای، سفید، نخودی، کرم سرنجی، سرمه ای و سبز روشن به بازار عرضه می شود. همچنین رنگها در قالیهای اردبیل روشن تر و زنده ترند.
توزیع جغرافیایی
قالیبافی یکی از صنایع دستی مهم شهرستان اردبیل است که علاوه بر ارزش افزوده، از نظر اشتغال زایی نیز دارای اهمیت خاصی می باشد. مناطق قالیبافی اردبیل را می توان به سه گروه عمده تقسیم کرد.
1. حوزه شهری باف: مانند اردبیل و بخشهای تابعه
2. حوزه روستایی باف: مانند اکثر روستاهای تابعه اردبیل
3. حوزه عشایری باف: (شاهسونها)
حوزه شهری باف:
اين حوزه عمدتاً شهر اردبیل را شامل می شود و اکثر بافندگان آن از مناطق دیگربدانجا کوچ کرده اند درصد بسیار بالای تولید فرش اردبیل متعلق به این حوزه است. در نقاط بسیاری از این حوزه بعضی از ارگانها و یا سازمانها فعالیت دارند. از مناطق مهم قالیبافی می توان به سلمان آباد، میر اشرف و بهشت زهرا اشاره کرد که در آنها بیشتر طرحهای شکسته و هندسی بافته می شود.
حوزه روستایی باف:
تولید فرش در اغلب روستاهای اردبیل رایج می باشد. فعالیت عمده این حوزه مربوط به فصل های کم کار کشاورزی یعنی اول پاییز تا آخر زمستان است. با گرم شدن هوا و اشتغال مردم به کار کشاورزی میزان تولید فرش کاهش می یابد. اکثر بافندگان مناطق روستایی را زنان و دختران تشکیل می دهند طرح قالیهای این حوزه بسیار ساده و هندسی می باشد.
حوزه عشایری باف:
این حوزه شامل عشایری می شود که در تابستان برای ییلاق به منطقه اردبیل می آیند. بافندگان این حوزه را نیز زنان و دختران تشکیل می دهند. فرش در این حوزه نه جهت کسب درآمد بلکه برای کاربرد خود خانوار صورت می گیرد. نه تنها مرحله بافت بلکه کلیه مراحل تولیدی فرش اعم ازپشم ریسی و رنگرزی توسط زنان انجام می پذیرد در این حوزه از دارهای کوچک افقی استفاده می شود و فرشهای بافته شده رج شمار پایینی دارند. چله کشی با نخهای پشمی صورت می گیرد و اصطلاحاً به آنها فرش تمام پشم می گویند.
فرشهای به اصطلاح بازاری اردبیل که به سنه بافت مشهورند فرشهایی یک پوده و با کیفیت نازلی از نظر بافت هستند. گره ها در روی شبکه تار و پود بسیار نرم کوبیده می شود. هر چند این نرم کوبیدگی باعث زود بالا آمدن فرش در روی دستگاه می شود ولی در عوض از تراکم و دوام آن تا حد قابل توجهی کاسته می شود.
شاهسونها
با بقدرت رسیدن ترکان قزلباش در دستگاه صفویان و دخالت بی جای آنها در امور کشور، شاه عباس دستور داد تا ایل جدیدی با شرکت ایلات مختلف به نام شاهسون (شاهیسون) به معنی دوست دار شاه به وجود آید.
متشکل ترین دسته شاهسونها در غرب دریای مازندران زندگی می کنند. اقامتگاه تابستانی آنها دامنه های پر آب و علف سبلان است، و با شروع سرما دراوایل پاییز به دشت مغان که هوایی معتدل دارند باز می گردند. علاوه بر شاهسونهای دشت مغان دسته های زیادی از شاهسونها در مناطق مختلفی که در فاصله تبریز و تهران قرار گرفته به سر می برند. از مهم ترین آنها باید از دسته هایی که در اطراف هشترود و میانه و بیجار، قزوین، ساوه، ورامین و همدان و قم بسر می برند نام برد.
قاليچه های شاهسون همچون قالیچه های بلوچ های خراسان که از همسایگان خود تأثیرپذیری داشته اند، رنگ و لعابی کردی دارند بنحوی که تولیدات دو پودی آنها با بافتی بسیار سفت و فشرده و نه چندان ظریف، بافته های کولیایی را در ذهن تداعی می کند.
نقشه های رایج درقالی های شاهسون در اصطلاح محلی عبارتند از لاکی نیمه، شبیری ناری و دوقوز بورونی.
مشکین شهر
فرشهای مشکین شهر شباهت زیادی به فرشهای سراب دارند در مراکز بافندگی آن، فرشها وکناره های بادوام و ضخیم بافت با طرحهای هندسی بافته می شوند. در متن سرمه ای فرشهای آن اغلب یک ردیف ترنج شش ضلعی با محیط اره مانند در رنگ قرمز لاکی بافته می شوند. حاشیه فرش مشتمل بر چهار ردیف نوار هم عرض باریک و مملو از موتیفها و اشکال کوچک هندسی است.
در اطراف مشکین شهر قالیچه ها و کناره های مخصوص با الیاف بلند و قطعهای غیر متعارف تولید
می شوند اینگونه تولیدات بیشتر دستبافهای قفقاز را در ذهن تداعی می کنند. سه ترنج زاویه دار بر روی زمینه ای سرمه ای بسیار ساده ولی دلچسب. حاشیه آن از سه بخش مساوی و ساده تشکیل شده و معمولاً مورد پسند اروپائیان میباشد..بافندگان اردبیلی تقریباً در تمام اندازه ها می بافند. ولی بیشترین تمایل را به ذرع و نیم و پرده ای و کناره های معمولی نشان می دهند.
.فرشهای قالیچه ای اردبیل که اکثراً در ابعاد کوچک بافته می شود در محل اصطلاحاً به کلگی معروفند. در اطراف اردبیل قطع کناره بیشتر متداول و رایج است.