بخشی از مقاله
كشت گردو و موانع پيش رو
1- مقدمه:
گردوي معمولي (Juglans vegia L.) متعلق به خانوادةJuglandceae و سطح زير كشت آن در ايران حدود 62/109810 هكتار بوده و ساليانه بطور متوسط 60/168072 تن گردو از درختان بارور در ايران برداشت ميگردد. گردو بخاطر نقشي كه در تغذيه، درآمد ناشي از صادرات در اقتصاد و كشاورزي دارد در ايران و جهان از اهميت ويژه اي برخوردار است.
تاكنون عوامل بيماريزاي مختلفي از جمله قارچها، باكتريها و بيماريهاي ناشي از عوامل محيطي (غيرزنده) از ايران گزارش شده است. بيماري شانكو سيتو سپورايي گردو از اولين بيماريهايي است كه در گردو و مورد توجه قرار گرفته و در بعضي مناطق مهم كاشت گردو گزارش و مورد شناسايي قرار گرفته است. در گذشته كاشت گردو بطور وسيع در ايران محدود به چند استان غربي كشور بوده ولي در سالهاي اخير در اكثر مناطق ايران كاشت گردو بخصوص ارقام جديد
توسعة زيادي پيدا نموده كه پيرو آن مسائل مهمي از نظر بيماريشناسي گياهي مشهور گرديده است. يكي از اين بيماريها شانكوسيتو سپورايي است كه هماكنون در اكثر مناطق كاشت گردو در ايران هم روي درختان بالغ و جوان و حتي در نهالستانها بطور گسترده شيوع پيدا كرده است. اگر چه در مناطق محدودي از كشور چندين گونه به عنوان عامل اين بيماري شناسايي و گزارش گر
ديده ولي در مورد گونههاي مهم روي گردو در ساير مناطق ايران گزارش دقيقي در دست نيست.
با توجه به اهميت روزافزون گردو به عنوان يك محصول ارزشمند از نظر غذايي و اقتصادي و ضرورت شناسايي گونههاي مهم از نظر بيماريشناي گياهي اين طرح تحقيقاتي با هدف شناسايي گونه هاي شبه جنس سيتوسپورا مولد بيماري شانكر سيتوسپيورايي گردو در ايران پيشنهاد گرديده است.
2- خصوصيات گياهشناسي گردو
گردو با نام علمي Juglans regia از خانواده Juglandaceae ميباشد كه آنرا بومي نواحي آسياي غربي و هيماليا نام بودهاند. در ايران در جنگلهاي شمال از آستارا تا گلي داغ، از جلگه و ساحل تا ارتفاع 1500 متر از سطح دريا انتشار داشته و بطور پراكنده يا كم و بيش انبوه در جنگلها ديده ميشود. همچنين در جنگلهاي غرب و در راه سنندج به مريوان بطور خودرو مشاهده ميگردد. گردو از درختاني است كه بواسطة چوب و دانةخود مورد توجه قديميان بوده و ساليان و قرون متمادي بدست بدست بشر و حتي پرندگان تكثير و در نقاط مختلف دنيا انتشار يافته است. از اين جهت اظهار نظر دربارة بومي بودن آن در ايران ساده نيست.
گياهي است يك پايه و خزاندار كه ارتفاع آن از 10 تا 25 متر متغير و داراي برگهاي مركب شانهاي است. ريشة گردو محوري و عميق بوده و نياز به خاكي با سنگيني متوسط دارد. تكثير گردو از طريق كاشت بذر و پيوند زدن انجام ميشود ولي در ايران اكثر درختان گردو و غير پيوندي هستند.
در جنس Juglans حدود 15 گونة مختلف وجود دارد. انواع اين درخت در چين، ژاپن، فرانسه و آمريكا كشت ميشود. مهمترين گردوهاي موجود در دنيا معروف به گردوي ايراني است زيرا ابتدا از ايران به ساير كشورهاي خاورميانه و از آنجا به يونان و روم و انگلستان و سپس به آمريكا انتقال يافته است.
هر چند گردوهايي كه در مناطق مختلف ايران كاشته ميشوند از گونة گردوي معمولي (J-refia) هستند ولي با توجه به اختلافهاي باغباني در نقاط مختلفي ايران به نامهاي متفاوتي مانند گردوي كاغذي، سنگي، ماكويي، سوزني، نوك كلاغي، ضياء آبادي، خوشهاي، نبرداري و . . . شناخته ميشوند.
3- اهميت و گسترش قارچهاي شبه جنس Cytospora
قارچهاي شبه جنس Cytospora پراكندگي جهاني داشته و بيشتر گونه هاي آن روي ميزبانهاي چوبي و درختي ديده ميشوند كه بيماريهاي ناشي از آنها بنام Cytosporn conker معروفند كه در ايران بخاطر رنگ فتيلة حاصل از فعاليت اسپورزايي اين قارچها بنام بيماري فتيله نارنجي معروف گشته است گر چه الزاماً همة گونه ها فتيله توليد نميكنند.
در گذشته تصور بيشتر كارشناسان بيماريهاي گياهي بر اين بود ك
ه قارچهاي اين شبه جنس گذر رو يا پارازيتهاي ضعيف و درجة دو بوده و اهميت زيادي براي بيماريهاي ناشي از آنها قائل نبودند و باعث ميشد كه هنگام بازديدها و مطالعات خود با وجودي كه به تكرار به پيكنيديومها و فتيلههاي توليد شده توسط قارچ روي شاخه و تنههاي خشكيده يا در حال خشك شدن برخورد ميكردند به آنها توجهي نكرده و دنبال عامل ديگري بعنوان عامل اصلي بگردند و سعي مي كردند كه قارچ ديگري را جداسازي و به عنوان عامل اصل معرفي كنند و در صورت عدم موفقيت عوامل ديگري مانند شرايط بد خاك. ناسازگاري بين پايه و پيوند يا عدم سازگ
اري ارقام با شرايط اقليمي محل را به عنوان عامل احتمالي خشكيدگي درختان بيمار معرفي كردهاند. حال آنكه اين گروه قارچها ميتوانند بسيار مهاجم بوده و به عنوان عامل اصلي به درختان قوي و سالم و شاداب حمله كرده و آنها را بخشكانند. گاهي در اثر حملة اين قارچها روي شاخهها و تنة درختان زخمهاي ويژهاي پيدا ميشود كه معمولاً توأم با ترشح صمغ است و به تدريج اين شاخهها خشك ميشود
(Cytospota Canker perenial canker) و زماني هم حملة اين قارچها موجب ميگردد كه تمامي درخت د ر مدت كوتاهي يكباره از پاي درباره و خشك شود ( Apoplexy) . در اين حالت سرتاسر تنه و شاخه پوشيده از استردماي قارچ ميگردد و فتيلههاي خارج شده از آنها منظرة خاصي به درخت ميدهد.
نكتة مهم قابل ذكر اين است كه اگر چه اين قارچها براي ايجاد آلودگي احتياج به راه نفوذ داروند ولي بعضي از راههاي نفوذ هميشه و در همه حال بطور طبيعي روي درخت وجود دارد و ديگر آنكه بين گونههاي يك قارچ نژادهاي متفاوتي هستند كه از نظر قدرت تهاجم و بيماريزايي كاملاً با هم متفاوتند. برخي به زحمت از گندروها تميز داده ميشود و بعضي آنچنان مهاجم هستند كه موجبات مرگ آني درخت را فراهم ميسازند.
4- ويژگيهاي شبه جنس Cytospora
استروماي قارچهاي اين شبه جنس كه قطر آن معمولاً بين 25 تا 4 ميليمتر تغيير ميكند در اپيدرم يا پريدرم اندامهاي مورد حمله تشكيل ميشود. قسمت بالاي استروما كه به تدريج رشد ميكند ايجاد برجستگيهاي محدب، گنبدي و يا مخروطي شكلي در سطح ميزبان ميكند. در مرحلهاي ممكن است پريدرم را پاره كند و در اين حالت قسمتي از آن از خارج نمايان گردد كه به اشكال مختلف قايقي، بيضي، دايرهاي و گاهي بدون شكل مشخص بوده و به رنگهاي معمولاً چند اتاقك (Chambers) بوجود ميآيد كه به مجموعة اين اطاقكها پيكنيديوم ميگويند. اين اتاقكها بوسيلة ديواره يا زوائدي به چند حفره (Loculi) تقسيم ميشود. اين حفرهها به اشكال مختلف بوده و به سمت بالا باريك ميشود. اتاقكهاي پيكنيديوم گاهي بطور نامنظم و زماني منظم و دايرهوار اطراف
يك حفرة مركزي يا ستونك (Columellu) مستقر ميگردند. اتاقكها در انتها بهم وصل شده و يا بطور مجزا با يك يا چند مجرا به سطح ريسك منتهي ميگردد و انتهاي آنها به شكل نقطه يا نقاط تيره در متن ديسك ديده ميشود كه دهانه (Ostiole) نام دارد. در سطح داخلي اتاقكها و حفرهها كنيديوفورهاي سادة معمولاً نخي شكل و گاهي منشعب بوجود ميآيد كه در انتهاي كنيديو فورها و يا انشعابات آنها نخي شكل و گاهي منشعب بوجود ميآيد كه در انتهاي كنيديوفورها و يا
انشعابات آنها كنيديهاي قارچ به تعداد بيشمار توليد ميشود و غالباً فضاي بين حجرهها و اتاقها را پر كرده و در محيط مرطوب و شرايط مناسب مادهاي ژلاتيني به گونة رشتههاي مارپيچ از راه دهانة پيكنيديوم در سطح ديسك خارج ميشود. به اين رشتة مارپيچ (Tendril) ميگويند و رنگ آن سفيد، زرد، قرمز يا قهوهاي است و اين رنگ صفت مشخصه در تشخيص ميباشد. كنيديومها
كوچك (3 تا 10 ميكرومتر) كمي خميده و در دو انتها گرد است (Allantoid) كه اصطلاحاً سوسيسي شكل مينامند. در قاعدتاً استروما در بعضي گونهها لايهاي قهوهاي يا تيره ديده ميشود كه سطح استروما را مانند بشقاب يا كوزهاي در برگرفته و آنرا از بافت ميزبان جدا ميسازد. اين لايه كه تا زير اپييدرم و ندرتاً تا پيرامون ديسك كشيده ميشود.
كنسپتاكل (Conceptacle) نام دارد.
Sutlon ويژگيهاي جنس Cytospora را اين گونه شرح ميدهد: ميسليوم ديوارهدار، قهوهاي روش تا شفاف، كنيديو ما تا از نوع استروماتيك حقيقي، مجزا، زيراپيدرمي. مخروطي شكل، فرو رفته در بافت ميزبان كه فقط سر آن بيرون است. به رنگ قهوهاي تيره، چند حفرهاي كه حفرهها بصورت شعاعي قرار گرفته كه به طرف مركز باريك شده و بوسيلة ديوارههايي به رنگ قهوهاي روشن تا تيره با بافت زاويهدار از هم مجزا ميشوند ولي در منطقة دهانه يا Ostiole به همديگر ميپيوندند. سلولهاي لايههاي زيرين، مياني و فوقاني داراي ديوارة ضخيم بوده و در منطقة كنيديزايي به
سلولهاي كوچك زاويهداري ختم ميشوند. كنيديوفورها شفاف و ديوارهدار كه در بالا و پايين بطور نامنظم چند شاخه ميشود، صاف و اغلب با يك كنيدي انتهايي، سلول هاي كنيديزا انتروبلاستيك، فياليديك، مجتمع، راست، شفاف، و صاف كه گاهي از شاخههاي كوچك جانبي بلافاصله زير ديوارهها جداكننده بوجود ميآيند. كنيديها در تودههاي رنگي متفاوتي، گاهي كروي، قطرهاي يا فتيلهاي تشكيل ميشوند. كنيديهاي شفاف، يك سلولي با ديوارة نازك، صاف و سوسيسي شكل.
گونههاي سيتوسپورا اشكال آنامورف جنس Vulosa ميباشند كه گاهي همراه با مرحلة آسكوماپي ديده ميشوند اگر چه بيشتر بصورت جداگانه يافت ميشوند. بيش از 400 گونه در شبه جنس توصيف شده و تعدادي نيز اشتباهاً در جنسهاي ديگري مانند Dend
rophoma sau. آورده شدهاند.
5- بررسي بيماري شانكرسيتو پسورايي يا فتيله نارنجي گردو در ايران:
بهداد عامل بيماري فتيله نارنجي گردو را گونة Cytospotu Ceratophora نام برده در كتاب بيماريهاي گياهي درختان ميوه در ايران گسترش آنرا در شهرهاي اصفهان، شهريار و ورامين ذكر كرده است. بيماريهاي ناشي از گونه هاي شبه جنس Cytosporu از سال 1356 توسط اشكال مورد مطالعه قرار گرفته و در مطالعات خود بيمار شانكر سيتوسپورايي گردو را از استانهاي آذربايجان شرقي در شهرستانهاي آذرشهر و شبستر و استان استان آذربايجان غربي در شهرستان اشنويد گزارش و دو گونه بنامهاي C.Juglan dicola و C. Juglandina را بعنوان عامل بيماري ذكر كرده است كه فرم جنسي گونة اول را بنام Valsa iranica نامگذاري نموده است.
همانطور كه ذكر گرديده تاكنون سه گونه روي گردو در ايران شناسايي گرديده است اشكال عقيده دارد كه مشخصات قارچ C. ceratophora ذكر شده در ايران با قارچ C.Juglan dicola مطابقت داشته و فقط دو گونة C.Juglan dicola و C. Juglandina را بعنوان عوامل شانكر سيتوسپورايي گردو نام برده كه در زير به شرح اين دو گونه ميپردازيم.
الف: .Juglan dicola C
1) استروما: استروماي اين گونه منفرد، پراكنده و بسيار سطحي است و درست در زير اپيدرم مستقر ميباشد. در سطح شاخه برجستگي ايجاد نميكند و به ندرت روي. شاخههاي باريك برآمدگيهاي كوچكي بوجود ميآورده استروما پس از تشكيل تدريج بزرگ شده و ميرسد و در مراحل آخر رسيدگي لاية خارجي پوست به شكل شكاف يا ترك كوچك پاره ميشود و گاهي در اين محل ريسك خيلي كوچك ظاهر ميشود كه به رنگ سفيد ميباشد و زماني بدون تشكيل ديسك كنيديومهاي قارچ به شكل معمولاً قطره و به ندرت فتيلة كلانت و كوتاه از يك سوراخ خارج ميگردد. رنگ قطرههاي خارج شده از اين منافذ نارنجي يا پرتغالي براق و خوشرنگ ميباشد. در سطح شاخههاي قطورتر در مراحل آخر خشكيدگي فقط تعداد زيادي از اين قطرههاي خشكيده در برش عرضي از استرومايي كه كاملاً نرسيده است چند حفره ديده ميشود كه با چند جدار نازك
و خاكستري كم رنگ از هم جدا شده است. در برش از استروهاي كاملاً رسيده اين جدارها نيز از بين رفته و فقط يك يا دو اتاقك بزرگ مشهود است كه مملو از تودة غليظ كنيديوم به رنگ زرد عسلي ميباشد. در برش عمقي از استروما مقطع آن به شكل مخروط بسيار پخ و يا عدسي شكلي و گاهي بيشكل است و در استرودماي كاملاً رسيده تمامي استروما به رنگ زرد عسلي يك پارچ
ه ديده ميشود كه فقط چند مقطع اتاقك در آن مشهود است. استروما در قسمت تحتاني كه با بافتهاي پوست مي چسبند سطح مشخصي را تشكيل نداده و فاقد كنسپتاكل مي باشد.
2- كنيدبوفور و كنيديوم: كنيديوفورها بيشتر ساده و نفي شكل است. انتهاي آنها كمي باريك شده و كنيديها در جهت طول در انتهاي آنها مستقر ميشود به ندرت كنيديوفور منشعب نيز در بين
آنها ديده مي شود. طول آنها از 20-12 ميكرومتر تغيير ميكند. ولي طول بيشتر آنها 20-18 ميكرومتر ميباشد.
كنيديومها كوچك، قطرهاي شكل و بيرنگ است. كنيديهاي اينگونه كوتاه، كلفت و انحناي آنها خيلي كم است به طوري كه از نيم رخ پهلويي تقريباً شبيه به دانةبرنج به نظر ميرسد. اندازة آنها بين 8/5-4* 5/1*3/1 ميكرومتر متغير بوده و متوسط آنها 7/4× 3/1 ميكرون ميباشد.
3- ويژگيهاي قارچ در محيط كشت كلني اين قارچ در محيط كشت مالت آگار حاشية منظ
مي ندارد، هيفهاي هوايي زياد است و اين هيفها به كلي حالت مخملي مي دهد و رنگش سفيد است. كلنيهاي مسن پرپشت و حالت پنبهاي دارد. استروماي اين قارچ در اين محيط كشت يا تشكيل نمي شود و يا به ندرت تعداد كمي بوجود ميآيد. استروماي اين قارچ در اين محيط كشت يا تشكيل نميشود و يا به ندرت تعداد كمي بوجود ميآيد. استروماي متشكله شكل معيني ندارد و بسيار كم ارتفاع ميباشد، كلني اين قارچ در حالت آگار مخلوط با خردههاي چوب گردو بسيار پرپشت بوده و حالت پنبهاي و نمدي دارد.
اين قارچ روي شاخههاي استريل تشكيل پوششي از ميسليومهاي سفيد قارچ كه حالت نمدي دارد مي دهد و از روز بيستم به بعد استروماهلي آن تشكيل ميشود كه بعد از رسيدن از هر كدام از آنها يك و گاهي چند فتيلة كلفت و به رنگ زرد عسلي براق خارج ميشود. ساختمان استروما عيناً شبيه استروماهاي تشكيل شده روي نمونههاي طبيعي ميباشد.
4- رشد ميسليوم در درجه حرارتهاي مختلف: اين قارچ در 5 درجة سانتيگراد حتي بعد از 21 روز نيز رشد نميكند، بعد از 6 روز در 10 درجة سانتيگراد رشد شروع ميشود. درجه حرارت مناسب براي رشد آن 31-25 درجه و بيشينه آن 40 درجة سانتيگراد است.
ب: C: Juglandina
1- استروما: استروما منفرد و نيمه انبوه بوده بطوري كه بيشتر سطح شاخه را ميپوشاند. جوشاهاي استروما در سطح شاخه برجسته و به اشكال مختلف ولي معمولاً قايقي شكل است و طول آنها در جهت طول شاخه ميباشد. ديسك كوچك و معمولاً قايقي شكل است و طول آنها در جهت طول شاخه ميباشد. ديسك كوچك و معمولاً قايقي شكل است و طول آنها در جهت طول شاخه ميباشد. ديسك كوچك و معمولاً بيضوي و گاهي دايرهاي شكل بوده و رنگ آن تيره ميباشد.
روي شاخههاي باريكتر به قطر 7/ تا 8/ سانتيمتر برجستگيهاي روي شاخه گاهي گنبدي شكل بوده و قطر آنها به حدود 5/ ميليمتر ميرسد. بعضي مواقع هم قسمت انتهاي استروما با يك شكاف در جهت عرضي شاخه و به ندرت با چند شكاف كوچك در سطح شاخه نمايان ميگردد.
در اين گونه در هيچ مورد روي نمونههاي طبيعي خروج كنيد يومهاي قارچ از پيكنيديوم چه به شكل قطره و چه به شكل فتيله ديده نشده است. در برش عرضي و سطحي از استروما، دايرهاي
خاكستري ديده ميشود كه در وسط آن يك سوراخ وجود دارد. در برش كمي عميقتر مقطع انتهايي اتاقكها و كانال اصلي خروج اسپورها به شكل سوراخ در وسط و قسمتهايي از اكتواستروما كه خاكستري بوده و اطراف سوراخ قرار گرفته مشهود است. در برش عرضي در بخش انتواستروما، مقطع اتاقكهاي پيكنيديوم به تعداد 12-8 عدد ديده ميشود كه وسيع بوده و تقريباً بيشتر آنها مثلثي شكل است و رأس آنها به سوي داخل قرار گرفته و اتاقكها دايرهوار اطراف مجراي خروجي مستقر ميباشد.
شكل استروما مخروطي پخ و به ندرت تقريباً شبيه به نيم كره است و در برش عمقي آن ملاحظه ميشود كه به دو قسمت تقسيم شده است. اكتواستروما كه خاكستري متمايل به تيره است و انتواستروما كه اتاقكهاي پبيكنيديوم در آن مستقر شده و رنگ آن تيره ميباشد. اتاقكهاي پيكنيديوم در قسمت پايين در يك سطح قرار گرفتهاند و همة آنها با يك كانال مشترك به خارج راه پيدا ميكند.
2- كنيديوفور و كنيديوم: كنيديوفورها سطح داخلي اتاقكها را پوشانده و انبوه و در پايين كاملاً
تنگ هم قرار گرفتهاند، ساده و نخي شكل بوده ولي در انتها به تدريج باريك ميگردند كمي خميده هستند و طول بيشتر آنها 20-18 ميكرومتر ميباشد ولي گاهي طول بعضي از آنها به 35-20 ميكرومتر نيز ميرسد. كنيديومها قلوهاي شكل و بيرنگ هستند. طول آنها از 5/6-4 ميكرون تغيير ميكند. طول بيشتر آنها بين 8/5- 5/4 ميكرون و ابعاد آنها بطور متوسط 3/1 *5 ميكرون ميباشد.
3- ويژگيهاي قارچ در محيط كشت: كلني اين قارچ روي مالت آگار در آغاز كم پشت است ولي بعداً ميسليومهاي هوايي زياد شده و حالت پنبهاي پيدا ميكند. رنگ كلني در تمامي مدت سفيد باقي
ميماند. استروماهاي قارچ به تعداد زياد در اين محيط كشت تشكيل ميشود و محتويات آنها شفاف است. استروماهاي تشكيل شده در محيط كشت مالت آگار مخلوط با خرده هاي چوب بزرگ بوده و قطرش به 5-4 ميليمتر نيز ميرسد. در مقطع اين استروماي قارچ زيرپوست تشكيل ميشود كه ساختمان تنها شبيه به استروماي تشكيل شده روي شاخههاي درختان در نمونههاي طبيعي است و در هيچ مورد از استروماهاي تشكيل شده روي شاخههاي استريل خروج كنيديومها ديده شده است.
4- رشد ميسليوم در درجه حرارتهاي مختلف: اين قارچ در 5 درجة سانتيگراد بعد از 6 روز كمي رشد ميكند. درجه حرارت مناسب آن 25-20 درجة سانتيگراد و در 34 درجة سانتيگراد رشد ميسليوم متوقف ميگردد.
اختلافات فاحش اين دو گونه را به شرح زير ميتوان خلاصه كرد.
استروماي C. Juglandina در سطح شاخه ايجاد برجستگي كرده و محتويات اتاقكها سفيد و يا حداكثر سفيد متمايل به نارنجي كم رنگ است و در هيچ مورد ديده نشد كه چه در نمونه هاي طبيعي و چه در استروماهاي متشكله روي شاخههاي استريل مايه زني شده كنيديومهاي قارچ از دهانة پيكنيديوم خارج و تشكيل فتيله يا قطره دهد در صورتي كه محتويات استروماهاي گونة C. Juglandina زرد عسلي و متمايل طلايي بوده و در تمام موارد چه روي شاخههاي آلوده طبيعي و چه روي شاخههاي مايه زني شده كنيديومها به شكل قطرة عسلي و يا نارنجي طلايي براق از دهانة استروما خارج ميشود. همچنين استروماي آن روي شاخههاي آلوده طبيعي معمولاً برجستگي در سطح شاخه ايجاد نميكند.
2- استروماي گونه C. Juglandina در مراحل رسيدگي ديوارة اتاقكهاي آن از بين نميرود در صورت كه در گونة C. Juglandina ديوارة استروما در مراحل رسيدگي كامل از بين رفته و پيكنيديوم داراي يك حفرة بزرگ كم عمق و مملو از تودة غليظ كنيديوم به رنگ زرد عسلي ميباشد.
3- كنيديومهاي گونة C. Juglandina از كنيديومهاي گونه C. Juglandina بزرگتر ولي قطر آنها كمتر و انحناي آنها نيز بيشتر است.
4- قارچ C. Juglandina در محيط كشت مالت آگار استروماهايي زياد و تقريباً كروي يا مخروطي تشكيل ميدهد در حالي كه گونة C. Juglandina به ندرت در اين محيط كشت تشكيل استروما ميدهد. همچنين كلني گونة اول كپهاي بوده و در مراحل آخر رنگش متمايل به زيتوني ميشود در حالي كه گونة دوم كلني آن پنبهاي پرپشت و تقريباً نمدي شكل است و همواره سفيد ميباشد.