بخشی از مقاله

مروري بر پيشينه خط كوفي
اختراع خط به عنوان بازتابي شگرف از ثبت و ضبط افكار و انديشه جوامع متمدن بشري است كه در اجتماع ابتدايي با سيستم ساده و بدور از هر گونه روابط پيچيده اقتصادي نياز به آن احساس نمي شود. با پيشرفت و ازدياد روش هاي توليد و گسترش اقتصاد در جنبه هاي صنعت و تجارت، خط ابتدايي به صورت تصويري تنها با كشيدن طرحي ساده از هر چيز بوجود آمد كه معروف ترين نمونه آن هيروگليف مصري است.....


اختراع خط به عنوان بازتابي شگرف از ثبت و ضبط افكار و انديشه جوامع متمدن بشري است كه در اجتماع ابتدايي با سيستم ساده و بدور از هر گونه روابط پيچيده اقتصادي نياز به آن احساس نمي شود. با پيشرفت و ازدياد روش هاي توليد و گسترش اقتصاد در جنبه هاي صنعت و تجارت، خط ابتدايي به صورت تصويري تنها با كشيدن طرحي ساده از هر چيز بوجود آمد كه معروف ترين نمونه

آن هيروگليف مصري است. به تدريج اين تصاوير ساده و تجريدي به صورت علايم و نمادهايي تجلي يافت كه بر اساس قراردادهاي تعيين شده، مبين اسامي و كلمات بودند. بعد از گذشت زماني چند، علايم و حروف قراردادي نيز تحت قاعده اي خاص درآمد و قواعد و دستورات ويژه اي موجب پيچيده تر شدن آن گرديد كه از اين دست مي توان به خط ميخي اشاره نمود. به اين ترتيب بايد

گفت كه خط، جلوه اي از قراردادها و افكار انساني است كه بنا به موقعيت مكاني گوناگون به طرق مختلفي شكل گرفت و تحت نظم و قاعده در آمد. نمونه هايي از اين خطوط نيز در ايران، تركيه، هند، مصر و عربستان وجود داشته است. با ظهور اسلام و تصرف سرزمين ها و ممالك مختلف نياز به خطي احساس شد كه پاسخگوي حكومت گسترده اسلامي باشد و بتواند تمام ملت هاي

مسلمان را وحدت ببخشد. بنابراين خط ساده اي كه در شبه جزيره عربستان، خاستگاه اسلام، مورد استفاده بود، ديگر نمي توانست اين نياز مبرم و اساسي را برآورد، به همين خاطر، شاهد تكامل اين خط بنا به ضرورت زمان هستيم كه خط ابتدايي شبه جزيره عربستان همان خط حجازي كه خود منشا نبطي و سرياني داشت در مراكز اداري خلافت وقت يعني كوفه، با نظمي هندسي عجين شد و خط كوفي شكل گرفت. اين خط عليرغم كاستي ها، خطي بود قابل استفاده در

تمامي ممالك اسلامي. به علاوه با دارا بودن ويژگي شكل پذيري گوناگون و متنوع، قابليت تكامل نيز داشت و به همين دليل گويند كه خط كوفي از حدود پنجاه نوع نيز تجاوز مي كند. اين خط در اوايل اسلام، ساده و بي پيرايه بر پيكر بنا نشست و با همان سادگي و نجابت، زينت بخش جنبه هاي ديگر هنر و صنعت مانند فلز كاري، سفال گري و كتابت گرديد.


با گذشت زمان، به ويژه در دوران سلجوقي با انواع گل و برگ و تصاوير انسان و حيوان عجين شده و زماني نيز خود به عنوان عاملي تزييني عمل نمود. يكي از ويژگي هاي خط كوفي، كاربرد گسترده آن در هنرهاي متنوع اسلامي مانند پارچه بافي، شيشه گري، فلزكاري، سفال گري، آجر كاري، كاشي كاري و... است. جلوه هاي گوناگون اين خط در اشكال بديع و چشم نواز، جذبه اي خاص به آن بخشيده كه كمتر خطي در دوران اسلامي توانسته به آن دست يابد.


خط كوفي در آغاز فاقد اعراب و اعجام بود. علاوه بر زواياي تيز و هندسي آن كه خشك جلوه مي كرد، از ديگر معايب بزرگ آن همانا «مشكل خواني» بود. به همين دليل از نيمه دوم سده اول

هجري، كوشش هايي براي آسان خواني آن به عمل آمد. «ابوالاسود دونلي» اولين كسي بود كه اعراب گذاري را بر روي خط كوفي آغاز كرد و انگيزه وي را، به حقيقت يا افسانه، چنين ثبت كرده اند كه شبي دختر ابوالاسود در حالي كه به آسمان مي نگريست آيه اي از قرآن را با تلفظي غلط

خواند. به همين دليل ابوالاسود تصميم گرفت براي جلوگيري از غلط خواندن قرآن، تفاوت بين صداها را در حروف مشخص نمايد. وي اين علامت ها را به صورت نقطه هاي درشت و مدور به رنگ قرمز درآورد، به اين ترتيب كه به جاي زبر يك نقطه بالاي حرف، به جاي زير يك نقطه زير حرف، به جاي پيش يك نقطه جلوي حرف و به جاي تنوين دو نقطه روي يكديگر به كار گرفت.


رنگ اين نقطه ها كه به نقطه هاي «ابوالاسودي» معروف گرديد، قرمز و گاه سبز رنگ بود كه بر خلاف رنگ متن كتاب به كار برده مي شد. با اين كار گامي در جهت اصلاح اين خط برداشته شد اما هنوز كافي نبود چون باز هم تفاوت بين حروف مشابه مانند د، ذ، ر، ز، س، ش، ج، ح، خ، و غيره مشخص نبود. اين بار شخصي به نام «يحيي بن يعم» بر روي حروف نقطه گذاري كرد و براي تمايز

نقطه ها از اعراب قرار بر اين شد كه نقطه ها با دواير كوچك و يا خطوط مورب نازك به رنگ سياه گذارده شوند، علاوه بر اين به ترتيب حروف نيز پرداختند و ترتيب قديم به هم زده و ترتيب جديد بر مبناي ابتثي (ا _ ب‌ _ ت _ ث _ ...) به وجود آوردند. سپس «احمد فراهيري» (100 _ 170 هجري) شكل و علايم را وضع كرد كه شامل فتحه، ضمه، كسره، سكون، تشديد، مد، همزه و تنوين بود. البته اين اصلاحات و ابداعات با مخالفت هايي نيز رو به رو شد و عده اي در اين بين

معتقد بودند كه بايد قرآن به همان شكل زمان حضرت محمد (ص) نوشته شود. اما سرانجام نياز شديد به خطي بر اساس قاعده و نظم آسان غالب گشت، هر چند شيوه كتابت قرآن به صورت اوليه بدون اعراب و اعجام و يا با نقطه هاي ابوالاسودي تا سده 6 ه.ق نيز معمول بود.
به طور كلي خط كوفي به دو شكل و دو شاخه بزرگ مشرقي و مغربي تقسيم مي شود.
خط كوفي مشرقي خود به سه دسته تقسيم مي شود كه عبارتند از:
الف) شيوه خطوط مكي، مدني، بصري، شامي، مصري


ب) شيوه ايراني.
ج) شيوه مختلط.
خط كوفي مغربي شامل شيوه هاي قيرواني (اندلسي)، قرطبي، تونسي، جزايري و سوداني است. خط كوفي مغربي خطي است مشتق شده از كوفي قديم، قديمي ترين نمونه اي كه از خط كوفي مغربي در دست است متعلق به اواخر سده سوم هجري قمري است كه به شيوه قيرواني نوشته شده است. از مشخصان خط قيرواني اين است كه خط ظاهري هندسي دارد به ويژه به حالت مستطيل و زاويه دار. از ميان اقلام ذكر شده خط تونسي نزديك ترين خط مغربي به خط مشرقي است.


اختلافي كه بين كوفي مشرقي و مغربي وجود دارد در دو عامل خلاصه مي شود، يكي در طرز نوشتن دو حرف «ف و ق» و عامل دوم در به كار گرفتن رديف الفبايي.
در آغاز به ذكر دگرگوني هاي خط كوفي پرداختيم اما تكامل و گسترش خطوط به همان جا ختم نمي شود بلكه همچنان به روند خود ادامه مي دهد تا نهايتا در زمان عباسيان به طبقه بندي قلم هاي مختلف و همچنين به آغاز تذهيب مي انجامد، تعداد اين اقلام طبقه بندي شده بسيار زياد و

هر كدام بر حسب ريزي و درشتي و درجات خط نامگذاري شده بودند مانند: سجلات، ديباج، طومار كبير، ثلث كبير، ثلثين صغير، نصف ثقيل و... و سرانجام شخصي به نام «ابو علي محمد بن مقله» معروف به ابن مقله (272 _ 328 ه.ق) به انتخاب 14 نوع از قلم ها پرداخت و خطوط را اصلاح و تحت قاعده سطح و دور درآورد و همچين به هندسي كردن ابعاد حروف و مقايسه آنها با يكديگر و به ظرافت و كمال و زيبايي رساندن خط پرداخت.


از ديگر علمايي كه به اصلاح خط پرداختند «ابوالحسن علي بن هلال» (ابن هلال) مشهور به «ابن بواب» بود كه در اوايل سده پنجم هجري قمري در زمان خلافت عباسيان مي زيست. وي در اصول و قواعد ابن مقله تصرفاتي كرد و شيوه تازه اي را كه سنجيدن حروف و كلمات به وسيله نقطه بود را به وجود آورد.


در اواخر سده هفتم هجري قمري يعني 698 هجري قمري «ياقوت مستعصمي» خطوطي را كه به وسيله ابن مقله و ابن بواب بر پايه هندسي و نقطه به وجود آمده بود مورد دقت نظر قرار داد و از ميان آنان 6 قلم را انتخاب و با تمام قدرت به زيبايي و ملاحت آنها پرداخت و با ابتكاراتي كه خاص وي بود آن چنان اين 6 قلم را توسعه داد كه خط كوفي به يك باره به فراموشي سپرده شد. اين 6 قلم كه به اقلام شش گانه يا اقلام سته معروفند عبارتند از: نسخ، ثلث، توقيع، رقاع، محقق و ريحان. دوران رواج و رونق اقلام سته تا سده نهم و دهم هجري قمري بود، اگر چه حيات آنها تا به امروز نيز ادامه يافته است.


بازگرديم به خط كوفي، اين خط كه در ابتدا خشك و خشن بود با ذوق تلطيف شده هنرمندان اسلامي به خصوص ايرانيان، روح و حياتي ديگر يافت و در اندك زماني با ترصيح جنبه زيباسازي مورد توجه قرار گرفت.
خط كوفي از نظر تركيب به سه دسته تقسيم مي شود:
1. ساده يا محرر
2. تزييني
3. بنايي يا معقلي


خط كوفي ساده همان شيوه قديمي و تزيين است كه در قرون اوليه اسلامي به ويژه در دوره امويان متداول بوده و نمونه هاي اين نوع خط را مي توان بر روي مسكوكات اموي و يا در مسجد ابن طولون در شهر قاهره ديد.
دومين نوع خط كوفي تزييني بر خلاف نوع اول است كه تابع اصول و قواعد معيني مي باشد، كوفي تزييني تحت هيچ قاعده مشخصي نيست.
در مورد اين خط بايد گفت كه مشكل اساسي در خواندن آن است كه به علت ترصيح جنبه تزييني، پيچيده و مشكل خوان شده است و حتي براي قرينه سازي در خطوط تصرف كرده و به نقاشي

متوسل شده اند، گاه حروف در ميان انبوهي از شاخ و برگ و گل و يا تزيينات هندسي نهان مي گردد چنان كه در نظر اول نوشته به صورت توده اي از گل و گياه جلوه مي كند و دقيقا به اين خاطر در خواندن كوفي تزييني با مشكل رو به رو مي شويم، اين خط داراي انواع گوناگوني است مانند، مشجر، مورق، مزهر، مظفر، معشق، موشح
مشجر:


به آن قسم از خط كوفي تزييني گفته مي شود كه تزيينات ابتدايي در آن پديد آمد و سر خطوط عمودي و آخر بعضي حروف مانند «ن» و «و» شاخه شاخه شد، باشد مانند شاخه هاي درختان، قديم ترين نوع اين خط را در مسجد نايين شاهد هستيم.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید