بخشی از مقاله

مروري بر پيشينه و تحولات حزب كارگران كرد تركيه (Pkk)

1- جغرافيا
منطقه اي كه محل زندگي و موطن كردهاست، از نظر جغرافيايي به طور عمده بين چهار كشور تركيه، عراق، ايران و سوريه تقسيم شده است. از نظر سيماي عمومي اين بخش از خاورميانه، مي توان گفت كه محل تقاطع رشته كوه هاي البرز- زاگرس، توروس و قفقاز و كوهستان هاي حواشي اين مناطق كردستان است. هر چند كه بيشترين كردها در عمق رشته كوه هاي زاگرس (در ايران) توروس (در آناتولي شرقي تركيه) زندگي مي كنند. البته مي توان بخش هايي از جمهوري هاي ارمنستان، آذربايجان، شمال استان خراسان و قسمت هايي از استان هاي گيلان و مازندران (ايران) و تعداد محدودي در افعانستان و پاكستان نام برد كه جمعيت هاي مهاجرنشين اجباري كردها از چند سده پيش در آنجا زندگي مي كنند و از جمعيت هاي اقليت كرد سالكن اروپا و آمريكا كه در چند دهة اخير مهاجرت كرده اند، نيز مي بايست نام برد.


بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت كه موطن اصلي كردها در بخشي از خاورميانه قرار دارد كه تمدن هاي آريايي (ايراني) – سامي (عربي) و تركي در تلاقي با يكديگر قرار دارند و به علاوه هر چند دين عمدة كردها اسلام است، ولي مذاهب مختلف اسلامي از اهل تشيع و تسنن نيز در اين نقطه با يكديگر برخورد داشته اند. به نحوي كه مي توان گفت كردستان غربي و جنوبي ع مدتاً شيعه نشين و كردستان شمالي و مركزي و شرقي عمدتاً سني نشين هستند. در طي چهار قرن اخير اين اختلاط تمدن ها و مذاهب، كردستان را به كانون جوششي تبديل كرده كه تا به امروز ادامه داشته است.
2- منابع سرزميني


نكتة مهمي كه در وضعيت زندگي كردها تأثير گذاشته است، غني بودن منطقة كردستان از كاني هاي گوناگون (از جمله نفت و فلزات و.... )، همچنين منابع آبي و زمين هاي مستعد كشت (به ويژه در منطقه اي كه حول و حوش آن را بيابان و كم آبي احاطه كرده است)، مي باشد. اين مسأله خود باعث حضور بيگانگان در منطقه و تأثيرات سوء آن بر حيات سياسي كردستان بوده است.


3- جمعيت
جمعيت كردها طبق برآوردهاي 1990 ميلادي، در جدل شمارة يك آورده شده كه در آن پيش بيني رشد جمعيت كردها با ضريب سالانة 65/3 درصد، تا سال 2000 ميلادي محاسبه شده است. (لازم به يادآوري است آمار ذكر شده به طور تقريب برآورد شده است. بنابراين به صورت قطعي نمي توان به آن ها استناد كرد.)
آمار جدول شمارة يك چنانچه به نسبت درصد جمعيت كردها به جمعيت كل كشورها محاسبه شود، به شكل جدول شمارة 2 درخواهد آمد. نكتة حائز اهميت آن است كه به ياد داشته باشيم، آمارهاي ارائه شده تحت هيچ عنواني نمي توانند دقيق باشند و ملي گرايان كرد همواره به رقم بيشتري نظر داشته اند. (مثلاً اوجالان در محاسبة اخير خود در ايتاليا، جمعيت كرد تركيه را بيش از 20 ميليون نفر ذكر كرده است.)


ايران
وضعيت كردها در ايران، در مقايسه با ساير كشورهاي منطقه، عمدتاً بهتر بوده است. به نحوي كه انتشار كتاب ها، روزنامه ها و ساير نشريات به زبان كردي مجاز بوده و همچنين ايران تنها كشوري در منطقه است كه بخشي از آن رسماً كردستان نام دارد. هر چند كه تنها حدود يك سو از آن را منطقة كردنشين تشكيل مي دهد. در سال هاي پاياني دهة 60 و ابتداي دهة 70 ميلادي، در طرح جديد تقسيمات كشوري ايران، استان پنجم يعني «كرمانشاهان» به استان

هاي ايلام، لرستان، همدان، كردستان، كرمانشاهان تقسيم شد و نام تاريخي ناحيه «اردلان» به مركزيت سنندج به عمد ناديده گرفته شد و به جاي آن نام كردستان انتخاب گرديد. در حالي كه در عرف منطقه، نواحي كردنشين در ايران، از شمال به جنوب به نام هاي «مكري» (بخش كردنشين آذربايجان غربي)، «اردلان» (استان كردستان فعلي و بخشي از استان همدان)، «كرمانشاهان» (شامل استان هاي كرمانشاهان و ايلام فعلي)، در مجموع به نام كردستان خوانده مي شود كه نيمة شمالي كردستان سني نشين و نيمه جنوبي كردستان شيعه نشين را شامل بوده و در متون تاريخي تا «شهرزور» در شمال عراق، ادامه داشته است. موضوع ياد شده باعث گرديد كه تنها نام كردستان به بخش كوچكي از ناحية وسيع كردنشين ايران اطلاق گردد. البته بايد به ياد داشت كه رژيم شاه، پس از ختم شورش «قاضي محمد» (مسألة جمهوري كرد مهاباد) و پس از كودتاي 28 مرداد 1332، عمدتاً بابرقراري جو خفقان در سراسر كشور، مانع هرگونه فعاليت سياسي در كشور از جمله مناطق كردنشين گرديد. اين وضعيت تا پايان عمر نظام پادشاهي دركشور، ادامه يافت.


با اينكه كردها، چهارمين جمعيت بزرگ قومي منطقة خاورميانه را تشكيل مي دهند، هميشه به عنوان منشأ مناقشات و بي ثباتي منطقه محسوب شده اند. مدت هاست كه هم دولت ها و هم تحليل گران تحولات سياسي، از اينكه مسأله كردها را به طور مستقل مورد بحث قرار دهند، ابا داشته اند و حاضر نبوده اند مشروعيت و منطقي بودن خواسته هاي كردها را از زاوية نگاه خودشان بررسي كنند. در عوض، از كردها به عنوان «يك اقليت ناآرام» ساكن در مرزهاي تركيه، عراق، سوريه، ايران قفقاز و جمهوري هاي آسياي مركزي نام برده مي شد. در حالي كه به طور منطقي ميتوان كردها را يك ملت سركوب شده دانست كه درون مرزهاي يك كردستان كه اكنون بخشي از خاك كشورهاي مذكور را در بر مي گيرد، تعداد قابل ملاحظه اي را تشكيل مي دهند.


اين غفلت از عامل كردها، در تحولات سياسي خاورميانه، زماني رو به تغيير گذاشت كه جنگ ايران و عراق (88-1980) شروع شد و دو طرف مناقشه از كردهاي طرف ديگر مرز به عنوان ستون پنجم، در خصومت ديرينه شان سود جستند. اين امر، منجر به نوعي آشفتگي ديپلماتيك، برداشته شدن كنترل هاي مرزي و ظهور پيوندهاي منطقه اي جديدي شد كه به نيروهاي كرد اجازه مي داد به آساني در مرزهاي داخلي اين كشورها تردد كنند.


به نظر مي رسيد كه «روح كرد» در چشم انداز تحولات خاورميانه، در حال ظهور است.
در نتيجة جنگ،ة تركيه پذيراي 60 هزار آوارة كرد عراقي بود كه از انتقام جويي هاي صدام حسين گريخته بودند و اين امر به فرآيند بالا سرعت بخشيد. جنگ خليج فارس نيز، درست در همان راستا توجه مستقل به مسأله كردهاي عراق و تركيه را در دستور كار قرار داد و در نتيجة همين امر بود كه تورگوت اوزال رئيس جمهور فقيد تركيه نيز شيوة معتدل تري را نسبت به جمعيت سركوب شدة كرد كشورش در پيش گرفت.


پس از جنگ، عمليات موسوم به «چكش تعادل» (Operation Provide Comfort) براي كردها كه زيرنظر ايالت متحده انجام مي شد، پاي قدرت هاي غربي و سازمان ملل را به معادله كردها كشاند و مسأله به يكباره بين المللي شد و با شكل گيري دولت خودمختار و تازه تأسيس كردها كشاند و مسأله به يكباره بين المللي شد و با شكل گيري دولت خودمختار و تازه تأسيس كردها در شمال عراق، مسأله به اوج خود رسيد. اين روند به نوبة خود سوريه و ايران را نيز وارد معركه كرد. اين دو كشور هيچ يك مايل نبودند دولت مستقل كرد را به رسميت بشناسند چرا كه چنين دولتي مي توانست چون مغناطيسي جمعيت كردهاي اين كشورها را به خود جذب كند و به علاوه اين دولت ممكن بود پلي باشد براي دولت هاي غربي (به ويژه آمريكا) تا در تحولات سياسي منطقه دخالت كنند. در نتيجه، عامل كردها به مرحله اي رسيد كه قابل چشم پوشي نبود، مگر به بهاي پذيرش خطر بي ثباتي دايمي در خاورميانه.


تركيه
تا همين اواخر، «آكادميست ها»، سياست خارجي تركيه را با كم ترين توجه به عامل كردها، مور تجزيه و تحليل قرار مي دادند. آنان در اين تحليل به طور تلويحي موضع رسمي دولت تركيه را منعكس مي كردند كه: تركيه هيچ جمعيت كرد ساكن در داخل مرزهايش ندارد (آنچه هست فقط ترك هاي كوه نشين اند) بنابراين مشكلي به نام مشكل كردها وجود ندارد. اين مقاله تصريح خواهد كرد كه بعد از به وجود آمدن «جمهوري تركيه» در 1923 عامل كردها جاي بزرگي را در سياست گذاري خارجي تركيه اشغال مي كرد ولي اكنون به مهم ترين عامل تأثيرگذار تبديل شده است.


سال هاي اوليه
«روبرت اولسون» در تحليل شورش كردهاي تركيه به رهبري شيخ سعيد در 1925 به نكاتي اشاره مي كند كه درك سنتي ناديده گرفتن كردها را به چالش فرا مي خواند. او توضيح مي دهد كه چگونه سركوب شورش كردها: 1- حل مسأله «موصل» بين عراق، بريتانيا و تركيه را تسريع كرد و دستيابي تركيه به نفت حوزة موصل را محدود ساخت. 2- ظرفيت تركيه براي چنگ يازيدن به اسلام را به عنوان يك ابزار سياسي در مواجهه با ديگر كشورهاي خاورميانه كاهش داد. 3- تركيه را مجبور كرد به ناسيوناليسم ترك متوسل شود و دولت سكولار تشكيل دهد. 4- و به ايجاد «پيمان دوستي» بين تركيه و ايران در 1926 و امضاي پيمان دفاعي مرزي اين دو كشور در 1932 كمك كند. اولسون يادآور شد كه : «نتيجة شورش آن شد كه تركيه از آن پس از دخالت در امور داخلي ديگر كشورها خودداري كند.» و شعار ترك ها چنين شد: «صلح در خانه و صلح در بيرون» (اولسون 1989 ص 151) سپس اولسون نتيجه مي گيرد كه: «شورش شيخ سعيد، تركيه را وادار كرد كه هرگونه اميد به داشتن يك سياست خارجي تهاجمي را از دست بدهد و به يك سياست مبتني بر عدم دخالت روي آورد».


اولسون در جايي ديگر با تأكيد بر نقش عامل كردها در سياست خارجي تركيه، توضيح مي دهد كه: «اكثر عمليات نظامي كه توسط نيروهاي مسلح تركيه از اواسط دهة 1920 انجام شده بود، عليه كردها بوده است» (به جز كره و قبرس). و بر همين اساس او يك بار ديگر نتيجه مي گيرد كه: «مبارزه عليه ملي گرايي كرد كه در آن الگوهاي سياسي معيني به كارگرفته شد و از گرايش ها و قضاياي ملي گرايانه، ايدئولوژيك و روان شناسانه بهره گرفته شد، در حقيقت از 1925 آغاز شد و به مدت 50 سال عامل اساسي در تصميم گيري هاي خارجي تركيه محسوب مي شد».


اولسون با نگاهي به چشم انداز آينده مي گويد: «ملي گرايي كرد كه توسط شيخ سعيد الگوگذاري شده بود در قرن آينده نيز تداوم خواهد يافت».
به دنبال قيام شيخ سعيد، كردها به عامل تأثيرگذار ولي تصديق ناشدة سياست خارجي ترك ها تبديل شدند. كشورهاي تركيه، ايران و عراق (به همراه افغانستان) به دليل منافع مشتركشان براي سركوبي كردها و نيز ترس از نفوذ كمونيست ها به واسطة هم گونه شدن با خواست اقليت قومي، پيمان خاورميانه اي را در 8 ژولاي 1937 امضاء كردند. بر اساس مفاد اين پيمان، امضا كنندگان متعهد مي شدند كه عليه هرگونه فعاليت جدايي خواهانه كه ممكن بود عليه كشورشان انجام گيرد، با يكديگر همكاري كنند. با اينكه در اين پيمان (پيمان سعدآباد) اسمي از كردها برده نشد و ثابت شد كه بيش تر به يك پيمان عدم تجاوز مي ماند كه به واسطة جنگ جهاني دوم از بين رفت، كردها معتقد بودند كه اين پيمان عليه آن ها بوده است.


«پيمان بغداد» كه در 1955 بين همان كشورها به علاوة بريتانيا و پاكستان امضا شد، كاري بود در همان راستا ولي با قوت و اعتبار بيش تر و در عين حال مثل پيمان قبلي نامي از كردها در آن برده نشد. در حقيقت اين پيمان به طور رسمي با اين هدف بنيان نهاده شده بود كه «پيمان ناتو« را در گسترة خاورميانه نيز توسعه دهد تا با نفوذ كمونيست مبارزه كند. با اين حال واضح بود كه يك عامل پنهان به نام «كردها» وجود داشت كه در سياست خارجي تركيه در امضاي اين پيمان مؤثر بود.
سال هاي اخير
طي دورة زماني دشوار اواخر دهة 1970 چندين گروه كرد استقلال طلب در تركيه به وجود آمدند. «حزب كارگران كردستان» (P.K.K Partiya Karkarena Kurdistan) كه برنامة عملش تلفيقي از ماركسيسم و ملي گرگايي كرد بود، قوي ترين اين گروه ها محسوب مي شد. با اينكه تصور مي شد P.K.K بعد از كودتاي سوم نظامي تركيه در 12 سپتامبر 1980، نابود شده است، اين حزب به همراه رهبر بنيانگذارش عبدالله اوجالان، خود را بازسازي كرد و در آگوست 1984، شورش چريكي رو به تزايدي را در جنوب شرقي آناتولي آغاز كرد.


تا آگوست 1993 P.K.K چنان حركت پرشتابي داشت كه اوجالان توانست ادعا كند: «مشكل كردها سياست خارجي تركيه را به بن بست كشانده است». چيللر به اين دليل عصمت سزگين را شكست داد كه «سزگين در برخورد با مشكل كردها موفق نبوده است». اوجالان از نقض آتش بس بين P.K.K و آنكارا در ماه مي و ژوئن 1993- يعني زماني كه سزگين وزير كشور بود- به عنوان شاهد مدعا ياد كرد.


رهبر P.K.K براي ضربه زدن به بنيان هاي اقتصادي دولت تركيه اعلا م كرد كه: «بدون موافقت ما، هيچ گونه لولة نفتي در اينجا كشيده نخواهد شد و اگر چنين شود بهره برداري از آن ممكن نخواهد بود». خود مقامات ترك نيز اذعان كردند كه كاهش درآمد ناشي از حملات P.K.K و تهديدات عليه صنعت توريسم، سهم بزرگي در كسري بودجة اخير كشور داشته است. «ويليام مورتون آبرامو وينتر» سفير ايالات متحده در تركيه از 1989 تا 1991 در يادداشت هايش نوشت: جنگ عليه P.K.K بيش از 30 درصد نيروهاي نظامي كشور و بخش كلاني از بودجه را به خود اختصاص داده است». «كمال كرسكي» استاد دانشگاه بوسپورس استانبول كه تحقيقات دراز مدتي را در اين باره با كمك انستيتو صلح ايالات متحده انجام داده است چنين نتيجه گيري كرد كه: «در نتيجة پيوند برخي سياست مداران با قوميت (كردي) و مليت چيزي نمانده است كه رفتار سياست خارجي تركيه عميقاً تأثير پذيرد».


بسياري از ترك ها منجمله دولت تركيه به طور طبيعي بر اين باورند كه حزب كارگران كردستان از بسياري از دولت ها و گروه هايي كه خواهان يك تركية ضعيف در من طقه هستند كمك دريافت مي كند. چيللر نخست وزير تركيه در نوامبر سال 1993 تصريح كرد كه: «ما مي دانيم نيروهاي P.K.K در كشورهاي همسايه نظير سوريه، عراق و ارمنستان و .... آموزش مي بينند و تجهيزه مي شوند».


اظهارات چيللر انعكاس وسيعي داشت چرا كه يك سنت قديمي در سياست خارجي تركيه وجود داشت كه براي وارد كردن چنين اتهام هايي، اسم كشور خاصي برده نشود. با اينكه هر كس مي توانست بفهمد منظور از «حمايت خارجي و پناه دادن به P.K.K توسط برخي كشورها» چيست. هرچند نقض اين سنت به 1989 برمي گشت ولي اظهارات چيللر نوعي آماده باش در سياست خارجي تركيه بود و ديگر كشورها را با بيان اينكه: «اگر لازم باشد به اين حمايت ها پاسخ خواهيم داد»، شگفت زده كرد. نخست وزير تازه به قدرت رسيده چنين ادامه داد: «يك فرآيند بزرگ ديپلماتيك را آغاز كرده ايم. اگر همسايگان ما دوست ما هستند اكنون وقت آن است كه دوستي شان را نشان دهند و اگر نيستند ما بايد اين را بدانيم و به طور متقابل عمل كنيم».


آن دسته از مقام هاي ترك كه داراي مواضع يكسان با چيللر بودند بي شك تحت تأثير حافظة تاريخي شان قرار داشتند كه چگونه طرح هاي امپرياليستي اروپا به تضعيف و تقسيم امپراتوري عثماني در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم منجر شد. حتي پس از استقرار دولت جمهوري ترك در دهة 1920، ترك ها عميقاً به بريتانيا سوءظن داشتند كه از شورش كردها به رهبري شيخ سعيد در 1925 حمايت كرده است تا ادعاي تركيه نسبت به ولايت موصل را كه اكثراً كردنشين است، تضعيف كند. شورش كردها عليه تركيه اين ادعاي تركيه را كه اين كشور بيشترين توجه را به كردهاي ساكن در مناطق نفت خيز نسبت به كردهاي شمال عراق دارد، تضعيف مي كرد.


با اين حال ترك ها هيچ گاه موفق نشدند براي اثبات سوءظن هايشان شواهد متقني ارائه كنند. وينستون چرچيل در جايي تصريح كرده بود كه: «ما هنوز نتوانستيم به تعهداتي كه نسبت به اعراب طي جنگ داشتيم، عمل كنيم. من مطلقاً مخالف ايجاد مشكلاتي شبيه به آن در بارة كردها هستم». اولسون چنين نتيجه گيري مي كند كه: «از اول دسامبر 1921 به بعد هميشه پيشنهادات غير مصوب و عام براي تحريك شورش كردها عليه تركيه، خارج از منطقة تحت قيموميت ترك ها در عراق، وجود داشت». در حقيقت، شورش شيخ سعيد تا حدودي به اين دليل رخ داد، كه فرانسه به ترك ها اجازه داد از نيمة شمالي راه آهن بغداد- آلپو استفاده كنند. اين جاده از داخل سوريه عبور مي كرد و براي جابه جايي سربازان استفاده مي شد.


به همان ترتيب در پي شورش كردهاي كوه هاي آرارات در 1930، ايران پس از مدتي كمك غيررسمي به كردهاي شورشي در نهايت به سربازان تركيه اجازه داد از مرزهايش بگذرند و كردهاي ياغي را سركوب كنند. ايران و تركيه بعدها در 1932 اين تفاهم دو جانبه را رسمي كردند، هر چند مفاد آن بيشتر به نفع ايران بود.
امروز هم همه كس با موضع خانم چيللر مبني بر نگراني از حمايت هاي خارجي از شورش كردها موافق نيستند. برخي تفاوت هاي عمده در ديدگاه هاي وزير خارجه و نخست وزير وجود دارد. «حكمت چتين» وزير خارجه سابق تركيه و رهبر حزب چپ گراي «جمهوري خواه مردم» (پ.اچ.س) كه اصالتاً كرد است، خود را با ديدگاه زير كه از سوي يك مقام عالي رتبة دولتي بيان شده بود هم رأي مي داند:


«كاري بيهوده تر از اين وجود ندارد كه ما با متهم كردن برخي همسايگان شرقي مان به حمايت از تروريست هاي جدايي طلب، حلقه اي از دشمني و عدم اعتماد در اطرافمان ايجاد كنيم. آن هم در حالي كه براي اين اتهامات هيچ گونه مدرك محكمي در دست نداشته باشيم. به نفع تركيه نيست كه اين همه دشمن در اطراف خود داشته باشد».

سوريه
يك آكادميست كرد به نام «عصمت شريف شريف وانلي» توانست در يك جمع بندي نقش سوريه را چنين بيان كند: «رژيم حافظ اسد نقشي به P.K.K اعطا كرده است كه به درستي مي توان آن را يك متحد استراتژيك نام داد». در حقيقت حتي پيش از كودتاي 1980 تركيه پايگاهي در اختيار اوجالان گذاشته بود. بعد از آن كه سرانجام نظاميان قدرت را در تركيه به دست گرفته بودند، سوريه به چريك هاي كرد P.K.K كه از تركيه مي گريختند اجازه داد در مرزهاي سوريه تجديد قوا و باز سازماندهي شوند و در داخل خاك سوريه مستقر شوند و بايد اضافه كرد كه هر 5 كنگرة P.K.K در آنجا (سوريه) برگزار شد. تا آوريل 1992 P.K.K آكادمي نظامي موسوم به «محزون كركماز» را به عنوان پايگاه آموزشي چريك هايش در درة بقاع لبنان حفظ كرد.
شايد سوري ها براي اين اقدامات شان دلايلي داشتند، دشمني تاريخي ناشي از الحاق ايالت «الكساندرتا» (هاتاي) به تركيه در زمان قيموميت فرانسه بر سوريه و مشكلات مرتبط به آب رودخانة فرات (كه كاز طريق تركيه وارد خاك سوريه شود) و مدت ها روابط بين دو كشور را سرد كرده بود، از جمله اين دلايل بودند. در همان حالي كه «پروژة آناتولي جنوب شرقي» تركيه (G.A.P) كه اين آب ها را زير كنترل در مي آورد رو به تكميل شدن مي رفت سوريه به طور ناموفق تلاش مي كرد سهمية سالانة مشخصي از آب را به شكل تضمين شده دريافت كند.


سال ها بود كه گفت و گوي سنگين بين سوريه و تركيه درجريان بود؛ در حالي كه تركيه هر از گاهي از حضور چريك هاي P.K.K در سوريه شكايت مي كرد و سوريه آن را تكذيب مي كرد، سوري ها از نگراني ها و گله هاي شان در بارة آب فرات حرف مي زدند. در ژولاي 1987 نخست وزير تركيه «تورگوت اوزال» يك پروتكل امنيتي با سوريه در دمشق امضا كرد. بر اساس مفاد اين قرارداد سوريه متعهد شد به چريك هاي P.K.K اجازه ندهد از خاك كشورش به تركيه حمله كنند و پايگاه هاي P.K.K در داخل سوريه را برچيند. تركيه نيز به نوبة خود موافقت كرد كه ميزان سهمية آب سوريه كمتر از 500 متر مكعب در ثانيه نباشد. با اين حال تعهدناپذيري سوريه خيلي زود مشخص شد؛ آن ها پايگاه هاي آموزشي P.K.K را به منطقة تحت كنترلشان در درة بقاع منتقل كردند كه به ظاهر در داخل خاك لبنان و خارج از اقتدار سوريه بود.


در آوريل 1992 وزير كشور تركيه «عصمت سزگين» در دمشق با حافظ اسد ملاقات كرد و شواهد و مداركي را به او ارائه كرد مبني بر اينكه: 1- اوجالان هنوز در دمشق و در نزديكي مسجد صلاح الدين ايوبي زندگي مي كند و توسط سرويس امنيتي سوريه استخبارات از وي محافظت به عمل مي آيد. 2-استخبارات سوريه پول، امكانات و كارت شناسايي جعلي براي اعضاي P.K.K تدارك مي بيند. 3- سوريه در زمان هاي مختلف اجازه داده است كه P.K.K نشست ها، كنگره ها و كنفرانس هايش را در داخل خاك سوريه برگزار كند. 4- سوريه پايگاه هاي آموزشي P.K.K در درة بقاع لبنان را حفظ كرده است و علاوه بر آن موشك هاي سام- 7 در اختيارشان گذاشته است. 5- سوريه از طريق زرادخانه هاي مستقر در نزديكي مرزش با تركيه، به چريك هاي P.K.K مساعدت كرده است. 6- سوريه به پ.ك.ك. ا جازه داده است كه يك فرستندة راديويي را در فاصلة 45 كيلومتري دمشق مستقر كنند و ديگر موارد.


در ابتدا به نظر مي رسيد كه مأموريت سزگين» با موفقيت همراه باشد. سوريه يك بار ديگر تعهد كرد كه پايگاه هاي پ.ك.ك. در دره بقاع را تعطيل كندو تأكيد كرد كه P.K.K يك گروه تروريستي است كه حضورش در سوريه غيرقانوني است و همچنين تعهد كرد كه اعضاي P.K.K را دستگير و محاكمه كند و حتي اعضاي يك گروه مسلح ديگر موسوم به دوسول (Desol) يا «چپ انقلابي» را اخراج كند. سزگين بعد از مذاكرات تصريح كرد كه: «... من فكر نمي كنم پس از اين سوريه از P.K.K حمايت كند». و اين قرارداد با اسد را «بهترين پروتكل به دست آمده تاكنون» دانست.


اسمعيل بيك فرمانده ارتش آزادي بخش كردستان (آ. آر. جي. كي.) يا شاخة نظامي P.K.K، ايالات متحده را سرزنش كرد كه بر سوريه فشار وارد كرده است: «ايالات متحده در صدد آن است كه موضع سوريه را تغيير دهد چرا كه اين يك مشكل براي ايالات متحده است. ريشة فشار بر سوري ها در همين جا است».
بعد از چند ماه، دورويي سوري ها مشخص شد، چرا كه يك پايگاه جديد براي P.K.K در 20 كيلومتري غرب درة بقاع در نزديكي شهر «برالياس» لبنان ايجاد شد. «اتحاد استراتژيك» بين سوريه و P.K.K و «گفت و گوي سنگين» بين سوريه و تركيه همچنان ادامه دارد.


عراق
در جريان جنگ اول ايران و عراق (88- 1980) عراق به تركيه اجازه داد چريك هاي P.K.K را در چندين مرحله در داخل مرزهاي اين كشور تعقيب كند. اين همكاري به نفع هر دو كشور بود. چرا كه عراق به دليل اشتغال به جنگ با ايران، توان لازم براي كنترل استان هاي شمالي اش را نداشت و كردهاي اين كشور آنجا را مأمني براي چريك هاي P.K.K كرده بودند. بنابراين، اگر چه P.K.K پايگاه هايش را در شمال عراق حفظ كرده بود، با اين حال از حمايت و مجوز دولت مركزي، كشور ميزبان برخوردار نبود، آن طور كه در سوريه از آن سود مي جست.
اين تفاهم بين عراق و تركيه براي مقابله با P.K.K و كردهاي عراقي زماني از هم پاشيد كه جنگ ايران – عراق پايان گرفت و عراق 60 هزار كرد اين كشور را به سمت مرزهاي تركيه راند و دولت تركيه با بي ميلي به آن ها پناهندگي داد. جنگ خليج فارس در 1991 به تغيير جهت هاي عمده تري در سياست خارجي تركيه منجر شد، چرا كه تورگوت اوزال رئيس جمهور تركيه، بي درنگ از ائتلاف ضد عراق حمايت كرد و خطوط انتقال نفت عراق از اين كشور را بست و از هرگونه اقدام ديگر براي پيروزي ائتلاف ضد دولت بعث عراق حمايت به عمل آورد.


با پايان گرفتن جنگ خليج فارس، تركيه با توجه به موارد زير همچنان به همكاري اشت عليه صدام حسين ادامه داد: 1- ميزباني كردن «عمليات حفظ تعادل» (يا چكش تعادل – O.P.C) براي ايجاد چتر امنيتي براي كردهاي عراقي كه ممكن بود باحملات مجدد دولت مركزي بغداد مواجه شوند. 2- مشاركت در يك ائتلاف «دوفاكتو » براي ايجاد «دولت خودمختار» كرد در شمال عراق. هر دو موقعيت مذكور، بيانگر تغييرات عمده در سياست خارجي سنتي تركيه محسوب مي شد كه تا آن زمان، بر بي طرفي وسواس آميز از يك طرف و مخالفت جدي با ناسيوناليسم كرد در داخل از سوي ديگر، مبتني بود. مسأله كردها، نقش عمده اي را در اين تغيير جهت جدي سياست خارجي تركيه بازي كرده بود.


دلايل متعددي براي حمايت كنوني تركيه از كردهاي عراق در نتيجه رشد جنبش كردها وجود داشت. يك دليل، مي توانست آن باشد كه: اگر كردهاي عراق به تركيه وابسته مي شدند، تركيه در آن صورت قادر بود، در مسير ايجاد يك دولت مستقل كرد، كه الگوي بدي براي تحريك كردهاي كشورش مي شد، تأثير بگذارد. به علاوه اينكه، يك دولت كرد عراقي كه داراي روابط دوستانه با تركيه نباشد، مي توانست به نيروهاي P.K.K كمك كند و حتي نسبت به مناطق كردنشين تركيه، ادعاهاي سرزمين داشته باشد. به عبارت ديگر، تركيه با حمايت از كردهاي عراق در صدد آن بود كه آن ها را به نيروهايي متمايل به تركيه تبديل كند و همچنين حل مسألة كردهاي كشور خود را تسريع كند. علاوه بر اين، اگر صدام حسين، رئيس جمهور عراق بار ديگر در صدد سركوب كردهاي كشورش برمي آمد، تركيه

ناچار بود يك بار ديگر با انبوه توده هاي بي خانمان و آوارة كرد مواجه شود و سرانجام اينكه؛ با مدنظر قرار دادن حمايت و پشتيباني تركيه از كردهاي عراقي، كشورهاي غربي با ديدة احترام و حمايت به تركيه مي نگريستند، چيزي كه تركيه براي عضويت احتمالي اش در «اتحادية اروپا» سخت بدان محتاج بود.
در آن زمان سليمان دميرل در تشريح موضع دولتش نسبت به نيروهاي چكش تعادل چنين گفت: «اين (O.P.C) نيرويي است كه مي گويد من اينجا هستم

تا نگذارم مردمي كه در گذشته در معرض انواع ظلم و ستم صدام حسين بوده اند، دوباره دچار مشكل شوند». او گفت: «ما نمي توانيم شاهد حلبچة ديگري باشيم».


ديگران، موضع تركيه در اين مورد را به شيوه اي واقع بينانه تر، موقعيت «فاقد برنده» ناميدند، چرا كه تركيه با مجاز دانستن ادامة فعاليت نيروهاي چكش تعادل، در حقيقت به تقويت مسأله دو فاكتور كردها كمك مي كند و اگر تركيه مانع از تشكيل نيروهاي چكش تعادل در خاك كشورش مي شد، اين نيرو در جاي ديگر شكل مي گرفت و در آن صورت تركيه نمي توانست به سير حوادث پس از آن تأثيرگذار باشد. به بيان روشن تر، برخي چنين استدلال كردند كه: «به نظر مي رسد تركيه در مقابل حمايت از نيروهاي چندمليتي، سكوت شان را در مقابل مسأله كردهاي كشور خود به دست آورده است».


به همين دليل پارلمان تركيه در هر موعد تمديد حضور نيروهاي (O.P.C) در خاك تركيه، ضمن تصويب آن، تأكيد مي كرد كه تماميت ارضي عراق بايد حفظ شود. مفهوم اين جمله آن بود كه: تركيه مخالف ايجاد يك «دولت مستقل كرد» است. اين مخالفت، در تمام نشست هاي دوره اي 3 جانبة بين ايران – تركيه و سوريه كه از نوامبر 1992 برگزار شد، به اتفاق آراء مورد تصويب قرار مي گرفت. به همان دلايل، اين 3 دولت با انتخابات ماه مي 1992 كردهاي عراق كه به ايجاد يك دولت كرد دوفاكتو در جولاي 1992 و اعلام يك دولت فدرال در اكتبر همان سال منجر مي شد، مخالفت كردند.
برخي در تركيه با حضور نيروهاي چكش تعادل (O.P.C) با اين پيش زمينه مخالفت مي كردند كه ؛ اين نيرو به مظهر تلاش كشورهاي غربي براي تجديد حيات «پيمان بدفرجام Sevres» تبديل شده است كه تركيه در پايان جنگ بزرگ (جنگ جهاني اول) تقسيم كرده بود و ايجاد يك ملت كرد، در دستور كار اين تقسيم وجود داشت.
منصفانه تر آن كه، بسياري از ترك ها معتقدند، تركيه به دليل همة خسارت هاي مالي كه از زمان حمله صدام به كويت متحمل شده است، استحقاق نوعي جبران خسارت و پاداش را دارد. در تابستان 1993، دميرل، ميزان خسارت هاي مستقيم و غيرمستقيم ناشي از تحريم عراق را در حدود 5 ميليارد دلار تخمين زده بود.
كردهاي عراق نيز به نوبة خود به تركيه احساس وابستگي كردند. «هوشيار زباري» از اعضاي مسؤول دفتر سياسي در امور سياست خارجي حزب دموكرات كردستان (بارزاني)، چنين توضيح مي دهد: «تركيه، رگ حيات ما براي ارتباط با غرب و تمام دنيا در مبارزه عليه صدام حسين است. ما مي توانيم براي دريافت چتر امنيت هوايي و كمك هاي جهاني به همكاري با تركيه مطمئن باشيم. اگر عمليات (چكش تعادل) متوقف شود، نيروهاي صدام بار ديگر اين منطقه را تسخير خواهند كرد و ما همه چيز را از دست خواهيم داد».


زماني كه جلال طالباني، رهبر اتحادية ميهني كردستان عراق (P.U.K) در 1991 از تركيه ديدار كرد، چنين نتيجه گرفت: «تركيه را بايد يك كشور دوست براي كردها به حساب آورد». تا زمان ديدار وي با رئيس جمهور تركيه، در ژوئن 1992 نخست وزير تركيه از وي با عنوان «برادر عزيزم طالباني» نام مي برد. در همان حال طالباني تأكيد كه؛ مردم شمال عراق، هيچ گاه كمك دولت و مردم تركيه را در روزهاي سخت گذشته فراموش نخواهند كرد. طالباني حتي پا فراتر گذاشت و گفت: «كردهاي عراق ممكن است خواهان ضميمه شدن به تركيه شوند».


كردهاي عراق، براي پيش بردن اتحاد «دوفاكتو» شان با تركيه و دريافت تهديدهاي احتمالي از سوي چريك هاي P.K.K كه مي توانست موجوديت دولت «دوفاكتو» شان را به خطر اندازد، در 4 اكتبر 1992، حملات وسيعي را عليه پايگاه هاي پ.ك.ك. در شمال عراق آغاز كردند. 12 روز بعد، ارتش تركيه نيز وارد كارزار شد. تقريباً تا پايان اكتبر، نيروهاي P.K.K ناچار شدند به يك پايگاه در منطقة تحت تسلط طالباني عقب نشيني كنند و عده اي از آن ها نيز ظاهراً وارد ايران شدند و يا در جنوب شرقي تركيه مستقر شدند. گزارش هاي اوليه حاكي از آن بود كه تلفات P.K.K به هزاران نفر رسيده است، ولي بعدها روشن شد كه اين رقم بيشتر از 300 نفر نبوده است. با توجه به جنگ پردامنه اي كه چريك هاي P.K.K بعد از 1993 در جنوب شرقي تركيه به راه انداختند، آشكار شد كه فرضية «رو به نابودي بودن» چريك ها (چقدر اغراق آميز بوده است. در واقع بسياري از مفسران ترك، طالباني را متهم كردند كه تعمداً، پايگاه جديدي در اختيار P.K.K قرار داده و «كمپ زلا» (Zela camp) را به مأمني براي چريك هاي P.K.K تبديل كرده است، در حالي كه تصور مي رفت اين كمپ، صرفاً بازداشت گاهي براي نيروهاي طالباني باشد.


در ماه مي 1994 و دوباره در دسامبر همان سال، جنگ هاي داخلي شديدي بين نيروهاي اتحادية ميهني (P.U.K) و حزب دموكرات (K.D.P) درگرفت. دو طرف براي تعين قدرت برتر (تعيين كننده) در دولت نوبنياد كرد با يكديگر مي جنگيدند. مناقشة آن ها به واسطة انزواي سياسي – ديپلماتيك و بي تفاوتي ج هاني نسبت به آن ها، تشديد مي شد؛ اگر چه آن ها با موضع فعالي از سوي اكثر دولت هاي جهان منجمله ايالات متحده و كشورهاي همسايه مواجه نبودند. تحريم اقتصادي دوسويه عليه مناطق كردنشين (تحريم جهاني عليه كل عراق و تحريم مناطق كردنشين از سوي بغداد) بيش از پيش موقعيت را وخيم مي كرد.
واكنش ايران، سوريه و تركيه نسبت به جنگ داخلي كردهاي عراق، مبهم بود. به عبارات ديگر، همة آن ها، وضعيت موجود را تقبيح كردند و خواهان حل سريع مشكل فيمابين شدند. از طرف ديگر، طالباني ايران و تركيه را متهم كرد كه به چريك هاي بارزاني كمك هاي محرمانه مي دهند.


با اين وجود، اتحاد دوفاكتوي بين تركيه و دولت در حال فروپاشي كردهاي عراق ادامه يافت. چنان كه در ژانويه 1994، تركيه مبلغ 5/13 ميليون دلار به كردهاي عراق كمك كرد و در پايان 1994، با تمديد حضور نيروهاي چكش تعادل براي 6 ماه ديگر موافقت نمود.
نتيجه
نقش پراهميتي كه كردها در تحولات خاورميانه بازي كردند، پديدة جديدي نيست. مهرداد ايزدي (نويسندة كتاب كردها) مي گويد: «با توجه به موقعيت مكاني و جمعيت كردها، آنان هميشه بازيگران مهمي در سياست هاي خاورماينه بودند». در حال حاضر، كردها با داشتن جمعيتي بيش از 26 ميليون نفر، بزرگ ترين ملتي هستند كه دولتي از خود ندارند. آنچه مهم تر است، تداوم اين وضعيت نيست بلكه، واقعيت آن است كه «طي دو نسل آينده» كردها به عنوان بزرگ ترين گروه قومي تركيه، جاي ترك ها را خواهندگرفت. اتفاقي كه عواقب خطير و نامعلوم براي آيندة دولت ترك در بر خواهد داشت. در حال حاضر گفته مي شود كه زبان كردي از نظر تعداد صحبت كنندگانش چهلمين زبان دنيا است.


به هر حال، به اين واقعيت هاي آماري نمي توان چندان اعتماد كرد، چرا كه تمام تاريخ خاورميانه يا توسط حاكمان و يا توسط كشورهاي پيشرفته نوشته شده است و نتيجة آن چنين شد كه مشاركت كردها در تاريخ ناديده گرفته شده است و بدتر آن كه به مردم ديگر نسبت داده شده است.


اختلافات داخلي كردها را نيز مي توان نتيجة توسعه نايافتگي ملي شان دانست. در حالي كه طي سده هاي نوزدهم و بيستم، ديگر ملت ها به هم مي پيوستند تا دولت هاي ملي مدرن خود را به وجود آورند، كردها به واسطة اختلافات قبيله اي، مذهبي و زباني از هم جدا نگاه داشته شدند. در اكتبر 1992، خون ريزي هاي شديدي بين كردها در كردستان عراق به وقوع پيوست . اين نبردها زماني اتفاق افتاد كه دولت دوفاكتوي كرد عراق، به نيروهاي P.K.K كه در منطقة

كوهستاني شمال عراق موضع گرفته بودند، حمله كرد. به علاوه اينكه اخيراً در دسامبر 1993، نبردهايي بين يك گروه انشعابي سوسياليستي با گروه بارزاني (K.D.P) در گرفت و در همان حال، P.U.K طالباني و يك جنبش اسلامي منسوب به ايران، با يكديگر در حال جنگ بودند. سخت ترين و جدي ترين نبردها، در ماه مي 1994 و در دسامبر همان سال بين نيروهاي اتحاديه ميهني و حزب دموكرات كردستان روي داد. اين نبردها، به طور جدي موجوديت دولت تازه تولد يافته كرد عراق را با تهديد مواجه كرده است.


به هر حال، آنچه كه اين مقاله بر آن تأكيد مي ورزد، اين است كه عامل كردها به واسطة حوادثي كه از دهة 1980، با شروع جنگ ايران – عراق اتفاق افتاد، وارد معادلات سياسي خاورميانه شد و با جنگ خليج فارس در 1991، اين عامل تقويت شد. پايان جنگ سرد و شروع فرايند صلح بني اعراب و اسرائيل اين روند را باز هم تسريع كرد. ممكن است كه كسي با متد شناختي اوجالان براي اثبات اين مطلب موافق نباشد كه: «مسألة كردها، هم اكنون جايگزين قضية فلسطيني ها شده است و حتي ممكن است به تغييرات عميق تري منجر شود». و يا حرف هاي طالباني را باور كند كه: «كردها در هر 4 نقطه (عراق، تركيه، ايران و سوريه) رشد خواهند كرد و قوي تر خواهند شد». ولي واقعيت آن است كه اوجالان در باين جملة زير، هيچ نكته اي را از قلم نينداخته است: «مبارزة آزاديخواهانة ملي كرد، كليد پيشرفت و دموكراسي در تركيه، عراق، سوريه و ساير مناطق كردنشين است. اين مبارزه، مفهوم بزرگي براي تمامي خلق هاي تحت ستم خاورميانه دارد. و نظام ناعادلانه و نابخردانه اي را به مبارزه مي خواند كه توسط امپرياليست ها بر ما تحميل شده و با دخالت هاي سياسي – نظامي، بقاي آن تضمين شده است».


بازپس دهي حق كردها، ضرورتاً به معني ايجاد يك كردستان بزرگ مستقل نيست. همان طور كه مسعوود بارزاني تأكيد كرده بود: «شرايط جهاني هم اكنون طوري است كه اجازه تغيير در مرزهاي جغرافيايي كنوني منطقه را نمي دهد و امكان حركت جدايي خواهانه را منتفي مي كند». به علاوه آن ها پذيرفتند كه: «ما كردهاي عراق در ع ين حالي كه خواستة مان را مبني بر اينكه اين دولت ها (تركيه، ايران و سوريه) مشكل شان را با برادران كردمان با يك نگرش مترقي و

دموكراتيك حل كنند، كنار نگذاشته ايم» يادآور مي شويم كه: «به هيچ وجه نه به خود و نه به ديگران اجازه نخواهيم داد كه در امور داخلي ديگر كشورها دخالت كنند. رابطة دولت اين كشورها با ملت ك ردشان در خاك اين كشورها، يك امر داخلي است». با اين وجود بارزاني تأكيد كرد كه: «دولت عراق بايد به ما اجازه بدهد تصميم بگيريم كه چه نوع رابطه اي را با دولت مركزي مي پذيريم. ما اميدواريم كه بتوانيم يك فدراسيون دموكراتيك، پارلماني و چند حزبي تشكيل دهيم كه

به جاي تضعيف عراق آن راتقويت كند». با توجه به آن چه كه گفته شد، انسان ممكن است به اين نتيجه برسد كه اگر چه اكثر ناظرين به طور ضمني كردها را به خاطر ايجاد بي ثباتي در خاورميانه سرزنش مي كنند، ولي واقعيت آن است كه كردها چنين نمي كنند، بلكه اين دولت ها هستند كه با انكار حقوق ملي كردها شرايط را براي بي ثباتي فراهم مي كنند. تا زماني كه مشكل كردها وجود دارد عامل كردها نيز در معادلات سياسي خاورميانه نقش رو به رشدي خواهد داشت.
نگاهي به تاريخچة حزب كارگران كرد تركيه
حدود 2 دهه است كهحزب كارگران كرد P.K.K در تركيه تشكيل شده است و از آن زمان تاكنون، جنبش سياسي – نظامي كردها براي كسب استقلال كه از حدود هشتاد سال پيش آغاز شده بود، در حال افزايش است. از حدود 15 سال پيش، فعالان ارمني، مسلمان و نيروهاي چپ گرا و بيش از همه مليت خواهان كرد، همگي زير پرچم حزب كارگران كرد به رهبري اوجالان متشكل شده اند. اين حزب براي پيشگيري از تمركز قدرت در دست عده اي محدود و يا قشر به خصوصي از فرماندهاي و تحصيل كرده هاي رده بالا، از تشكيل كميته مركزي قدرتمند و يا تشكيلات اداري بوركرات، خودداري كرده است. در حال حاضر ف قط دو تشكيلات به نام هاي E.R.N.K. (سازمان رستگاري ملي كرد، شاخة سياسي P.K.K) و A.R.G.K. (ارتش نجات خلق كرد، شاخه نظامي) در اين حزب قابل تشخيص است. در سال هاي اخير سازمان V.A.J.K (اتحادية آزادي زنان كرد) نيز تشكيل شده است. بايد توجه كرد كه بخشي از نخبگان كه داراي سوابق مبارزاتي و فعاليت هاي حزبي بوده اند، در ادارة اين حزب مشاركت دارند. منبع مالي عمدة حزب كارگران، از كمك هاي كردهاي ساكن در سوريه و تركيه و نيز از كارگران كرد ساكن اروپا تأمين مي شوند.
خط مشي كلي اين حزب را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:
الف) اهداف نظري
- تأكيد بر مفهوم عام انسانيت به ويژه در ضديت با از خودبيگانگي و سلطة مالكيت خصوصي بر منافع اجتماعي.
- توجه به آزادي حقيقي و حقوقي زنان.
- توجه به ميراث فرهنگي بشر و حفظ محيط زيست.
- رويكرد عيني تر به تربيت انسان با اخلاق و رفتار انقلابي بر مبناي نظامي انديشگي در سوسياليست انسان گرا و عمل گرا.
ب) اهداف سياسي


- ارائة راه هاي سياسي نو به مردم خاورميانه.
- در خواست حق تعيين سرنوشت مردم كرد و استمداد از مجامع بين المللي و دولت هاي منطقه.
- سروسامان بخشيدن به اوضاع سياسي و اجتماعي تركيه در مورد اقليت هاي ديني.
- با توجه به مباني ايدئولوژيك يادشده، عملگرايي شدي بر خط مشي حزبي حاكم است.
پ) ره آور انديشه و عملكرد سياسي – اجتماعي P.K.K


1- تشكيلات پ.ك.ك. از نظر فراواني اعضاء و هواداران و فراگيري منطقه اي و بين المللي فعاليت ها، داراي موقعيت منحصر به فردي است و از اين به بعد مي توان آن را با قيام كردها در زمان قاضي محمد (در ايران) و ملا مصطفا بارزاني در عراق مقايسه كرد. در سال 1993 از 20 نمايندة استان هاي كردنشين در پارلمان تركيه بيش از 16 نفرشان هوادار يا وابسته به P.K.K بودند.


2- نظر داشتن به استقلال كردستان، چيزي كه در پنجاه سال گذشته سابقه نداشته است. P.K.K حتي از طرح شعار خودمختاري نيز خودداري كرده است تا بتواند در مذاكره با دولت، نخستين سنگ بناي استقلال را بنا نهد.


3- P.K.K، تأكيد كرده است كه مدافع نژادپرستي و مليت خواهي افراطي نيست، بلكه عدالت اجتماعي در صدر خوسته اين تشكيلات قرار دارد. به نظر نمي رسد كه اين حزب، تأكيد افراطي خاصي بر نوعي از انديشة ماركسيستي يا مائوئيستي دارد و عدالت اجتماعي را از منظر سوسياليسم جستجو مي كند.
4- حزب كارگران داراي برنامة ماهواره اي 21 ساعته تحت عنوان (MED.TV) در دنيا است.


5- جنبش كارگران كرد، در تقسيم قدرت، مشاركت ايدئولوژي هاي مذهبي و غيرمذهبي مختلف را رد نمي كند و بر هيچ كدام اصرار خاصي ندارد. و از اين نظر، به نوعي دموكراسي پارلماني معتقد است كه در آن تمام نيروها مشاركت داشته باشند. اما براي كسب پيروزي اوليه، يعني »استقلال» همان راه كار شرقي و ضداستعماري گاندي و مائو را ترجيح مي دهد.
6- در تشكيلات P.K.K زنان مشاركت فعال دارند و داراي فعاليت هاي سياسي – نظامي و اقتصادي هستند.
7- فعاليت هاي بين المللي اين حزب نيز در دو بستر ادامه داشته است:
الف) توسعة روابط با جريان هاي آزادي خواه و روشن فكري در بيرون از مناطق كردنشين.
ب) توسعة روابط با دولت ها و نهادهاي بين المللي.
پ.ك.ك در آينة تاريخ
سال 1970 – تفكرات ملي گرايانه در افكار و انديشه هاي آپو (به معناي عمو و لقب عبدالله اوجالان) شكل مي گيرد.
73- 1970 آپو در دانشگاه هاي تركيه به بحث و بررسي در بارة اوضاع كردستان تركيه مي پردازد و سپس گروه ايدئولوژي را ايجاد مي كند.
1/1975 – گروه ايدئولوژي تشكيل شده، گردهمايي و تجمعي را در آنكارا شكل مي دهد كه به تجمع و گردهمايي «ديكمان» مشهور است و در اين گردهمايي دو توافق به دست مي آيد. بازگشت به ميهن (شمال كردستان) – و شروع مبارزه ايدئولوژيكي و تنظيم و سازماندهي پس از بازگشت به كردستان.
1977- سازمان «ستارة سرخ» به وسيلة سازمان استخبارات – MIT و حزب دموكرات كردستان تركيه به وجود مي آيد تا با مبارزه و قيام مردم كردستان، مقابله كند.


1978- در روستاي فيس – Fis واقعي در استان آمِد، كنگره اي تشكيل و حزب كارگران كردستان P.K.K بنيان گذاري مي شود.
پايان 1979- آپو به خارج از كردستان (درة بقاع) رفته و در آنجا به آماده كردن مكان و محيط لازم براي تعليم و آموزش افراد نيروهاي انقلابي جهت مبارزه، مي پردازد.


پايان 1979- حدود 100 نفر «هه وال- Haval به معني رفيق و يار» به لبنان فرستاده مي شوند تا در پايگاه هاي فلسطيني زير نظر آپو آموزش ببينند.
12/1978 – دولت تركيه كشتار دسته جمعي خونيني را در مرعش انجام داده و در كردستان، حكومت نظامي اعلام مي كند.
9/1980 – در تركيه، نظاميان كودتا مي كنند و حاكميت نظامي بر تمام شمال كردستان و تركيه اعمال مي شود.
81-1980 – علاوه بر P.K.K ديگر احزاب چپ ترك و احزاب رفورميست كرد، سركوب مي شوند واعضاي آن ها يا به زندان مي روند يا از كشور خارج مي گردند.
ژولاي 1981- هه وال مظلوم دوغان، از اعضاي كميتة مركزي P.K.K در اعتراض به ظلم و فشار زندان هاي تركيه، شعار «مقاومت زندگي است» سر ي دهد و جان مي دهد.


5-1982- چهار «هه وال» دست در دست هم خود را به آتش مي كشند و به تسليم «نه» مي گويند.
4/7/1982- د رادامه مقاومت زندانيان P.K.K چهار «هه وال» روشنفكر برجسته دست به اعتصاب غذا مي زنند و بعد از 65-60 روز، به مرگ بوسه مي زنند.
1982- كنگرة دوم P.K.Kدر لبنان تشكيل مي شود و جنگ چريكي (گريلا) به كردستان بر مي گردد.
8/1984- با انجام عمليات نظامي قيام مسلحانه شدت مي گيرد.


3/1985- مجمع آزادي ملي كردستان «ERNR» بنياد نهاده شد.
3/1986- هه وال اگيد، فرمانده نيروي آزادي خواه كردستان كشته مي شود.
25/10/1986- كنگرة سوم حزب در لبنان تشكيل مي شود و دستور تشكيل ارتش آزادي بخش كردستان (ARGK) صادر مي شود.
1986- اولاف پالمه ترور مي شود و سرويس اطلاعاتي تركيه، P.K.K را متهم مي كند.
پاييز 1990- كنگره چهارم حزب تشكيل مي شود. و در اين كنگره نمايندگان هر چهار پارچه كردستان و كردهاي خارج كشور حضور داشتند. اين كنگره ملي موسوم شد.
6/1991- حملة ارتش تركيه به منطقة خواكوره ك Khowakorak با مقاومت جمعيت آزادي شكست مي خورد.
1992- P.K.K براي انجام فعاليت سياسي در داخل تركيه، حزب رنج خلق (HEP) را بنيان گذاشت و توانست 22 كرسي پارلمان را از آن خود كند. حزب منحل اعلام مي شود. سپس به ترتيب احزابي با نام حزب رنج دموكراسي (DEP) و حزب دموكراسي خلق (HADEP) به وجود مي آيند.
نوروز 1992- در اكثر شهرهاي شمال كردستان قيام صورت مي گيرد و در قيام منطقة جزيره و منطقه بوتان – هه وال دختر بيريقال كشته مي شود.
10/1992- حزب دموكرات كردستان عراق، حملة وسيعي را عليه P.K.Kدر شمال كردستان عراق آغاز مي كند.
17/3/1993- P.K.K، آتش بس يك جانبه اي را اعلام مي كند و بحث هايي در بارة مبارزات ملت كرد آغاز مي شود.
نوروز 1994- در آلمان دو دختر، در اعتراض به ممنوع اعلام شدن عيد ملي نوروز از سوي آلمان، خود را به آتش مي كشند، اين دو متولد آلمان بودند و هيچ گاه كردستان خود را نديده بودند.


1994- در شهر ژنو، P.K.K، رسماً پيمان بين المللي حقوق بشر را امضاء مي كند.
آوريل 1995- كنگرة پنجم P.K.K تشكيل مي گردد.
21/4/1995- پارلمان كردستان در خارج از وطن، «PKDW» بنياد نهاده شد.


31/3/1995- تلويزيون ملي MED-TV بنياد نهاده شد و رسماً پخش برنامه هاي ماهواره اي P.K.K را آغاز كرد.
29/6/1996- يكي از هواداران به نام زينب كناجي، عمليات انتخاري عليه افسران و سربازان ترك انجام داد.
12/5/1997- با درخواست حزب دموكرات كردستان عراق، تركيه جنوب كردستان را اشغال كرد.


6/5/1997- نيروهاي D.D.K حملات وسيعي راعليه پايگاه ها و مراكز امدادي P.K.K آغاز كردند و ده ها نفر را به قتل رساندند.
تحولات مهم در P.K.K


حوادث سالهاي اخير، چنان زنجيروار و پرشتاب به دنبال هم آمدند كه يافتن يك ارتباط منطقي و دروني بين آن ها را محتمل مي سازد. حادثه از آنجا آغاز شد كه در شهريورماه مقارن با روز جهاني صلح P.K.K آتش بس يك جانبه اي را در برابر ارتش تركيه اعلام مي كند و با اينكه ارتش تركيه آتش بس را رد مي كند و بر شدت تهاجمات مي افزايد، رهبري P.K.K در جبهة حزب دموكرات كردستان عراق نيز اعلام آتش بس يك جانبه مي كند. علي رغم ت لفات زياد ناشي از ادامة حملات حزب دموكرات، بر تصميم خود پاي مي فشارد. چيزي كه در گذشته سابقه نداشته است واين نكته را به ذهن ناظران تحولات منطقه متبادر مي كند كه آيا «زمان تغييرات جدي» در پيام هاي آغاز سال نو و نوروزي اش وعده داده بود، فرا رسيده است؟ هنوز بحث هاي مربوط به آتش بس و كشار روستاييان كرد

توسط ارتش تركيه ادامه داشت كه اعلام شد (مهرماه) «پارلمان كردستان بيرون از ميهن» (P.K.D.W) با تأييد و نظارت كميسيون روابط خارجي پارلمان ايتاليا در رم تشكيل شد، كه اكثر اعضاي آن را هواداران P.K.K تشكيل مي دادند و درعين حال كردها از كشورها و مذهب هاي مختلف در آن حضور داشتند. همزمان، زنجيرة حوادث حلقة مفقودة ديگرش را پيدا كرد: روابط سوريه و تركيه به دليل حضور عبدالله اوجالان رهبر P.K.K در سوريه بحراني شد. كار به تهديدات متقابل، جنگ لفظي شديد و تمركز نيرو در مرزها كشيده شد. گمان مي رفت نطفة جنگ ديگري در منطقه در حال بسته شدن است. جنگي كه مطمئناً گسترده تر از

دو جنگ قبلي منطقه مي توانست باشد. اما گلوله اي شليك نشد و آوارگي اوجالان پيشكشي شد براي صلح. سوريه و تركيه توافق كردند كه سوريه دست از حمايت از اوجالان بردارد. نتيجه آن شد كه «آپو» با پا در مياني ژيرنوفسكي به روسيه رفت. شايد رهبر P.K.K فراموش كرده بود كه روسيه ديگر آن امپراتوري سوسياليستي نيست كه بتوان در گسترة خاكش قدم گذاشت و مطمئن بود كه «اينجا خانة من است». تركيه روسيه را متهم كرد كه اوجالان را مخفي كرد

ه است و دولت آمريكا، روسيه را تشويق كرد كه يا اوجالان را تحويل تركيه دهد و يا اخراجش كند. پريماكف، كمونيست كهنه كاري كه در غياب يلتسين مرد اول روسيه بود به اخراجش تن داد، اگرچه مي توان حدس زد در فاصلة زماني يك ماه هاي كه روسيه اوجالان را در خود داشت، فرصت خوبي براي پريماكف بود تا خوب فكر كند«چه مي كند؟» اوايل آبان بود كه اعلام شد «كاني يلماز» مسئول بخش سياسي P.K.K در اروپا دور جديدي از فعاليت هاي تبليغاتي را آغاز كرده است و تركيه خواستار استرداد وي شده است. تركيه هنوز منتظر پاسخ ايتاليا بود كه يكباره خبرگزاري ها خبر دادند: عبدالله اوجالان با يك فروند هواپيماي متعلق به شركت هواپيمايي روسيه وارد رم شد و بلافاصله خود را به پليس ايتاليا معرفي و توسط مأموران امنيتي دولت ايتاليا بازداشت شد. شايد در آن زمان، نه اوجالان و نه مسعود ايلماز، هيچ يك نمي توانستند روند حوادث آينده را حدس بزنند، ولي مي توان از يك چيز مطمئن بود و آن اينكه وقتي «آپو» قدم به خاك ايتاليا گذاشت، به سرنوشت مردم كرد در قرن آينده مي انديشيد و ايلماز به قرني كه گذشت. ايلماز بلافاصله خواهان استرداد وي از ايتاليا شد و سفير تركيه اعلام كرد كه: تركيه اوجالان را عامل قتل 30 هزار تن مي داند كه طي 15سال فعاليت تروريستي خود عليه آنكارا انجام داده است. ايتاليا ابتدا اعلام كرد كه درخواست تركيه را مورد بررسي قرار خواهد داد و سپس استرداد وي به تركيه را به دليل وجود حكم اعدام در آنجا مردود شمرد و بدتر آن كه اوجالان پس از يك هفته بازداشت به حكم دادگاه ايتاليا آزاد شد. در واكنش با آزادي وي، ايلماز، دولت ايتاليا را به «خصومت ابدي» تركيه و «پرداخت بهاي سنگين» تهديد كرد. اما روند حوادث نشان داد كه نخست وزير تركيه علي رغعم تمام جديت، روي طناب حركت مي كند. راهپيمايي هاي گسترده اي در تركيه و اروپا به پشتيباني از اوجالان برگزار شد و موارد متعددي تحصن، اعتصاب غذا و بيش از 20 مورد خودسوزي هواداران آپو، بيش از پيش جامعة بين المللي را متوجه كرد كه اوجالان سمبل آوارگي ملت خود است نه يك آوارة مجرم. رهبر حزب فضيلت تركيه اعلام كرد: «اوجالان در واقع در ايتاليا دستگير نشده است، بلكه با عزيمت وي به ايتاليا بخشي از طرح انتقال دامنة فعاليت هاي P.K.K به اروپا اجرا شده است».


استرداد يا عدم استرداد اوجالان، روابط تركيه- ايتاليا را به شدت بحراني كرد. تركيه، ايتاليا را به تحريم اقتصادي تهديد كرد و آلبرايت گفت كه آمريكا مايل به استرداد اوجالان به تركيه است. ايتاليا دوباره ضمن رد درخواست تركيه، اعلام كرد كه تحريم ايتاليا به ضرر تركيه است و ژاك سانته رئيس كميسيون اتحادية اروپا، ضمن حمايت از موضع دولت ايتاليا اعلام كرد: «اگر تركيه ايتاليا را تحريم كند اتحادية اروپا تلافي خواهد كرد». و فرانسه به طور مستقل همبستگي اش را با

ايتاليا در بحران موجود اعلام كرد. در همين زمان تفسيري روي تلكس خبرگزاري ها ظاهر شد مبني بر اينكه: مسأله بازداشت و يا استرداد و محاكمة اوجالان، نه تنها روابط تركيه و ايتاليا را بحراني كرد، بلكه به يك آزمايش جدي براي سنجش ميزان همگرايي در ا تحادية اروپا و نيز ميزان انسجام در ناتو تبديل شد و توجه داده بود در حالي اعضاي اتحادية اروپا نسبت به موضع دولت رم نظري واحد داشتند، ناتو دچار تشتت آراء بود. و نشرية «كريستين ساينس مانيتور» نوشت: ماجراي اوجالان، درگيري نفاق آلود خاورميانه را به قلب اروپا سرايت داده است. با منتفي شدن بحث استرداد، موضع جديدي وارد دستور كار شد: «محاكمة بي

ن المللي اوجالان» و در همين جا بود كه آپو با مانور سياسي، ابتكار عمل را به دست گرفت. وي اعلام كرد: در هر محاكمة بين المللي كه تركيه نيز در جايگاه متهمان قرار گيرد، شركت خواهد كرد. و حزب P.K.K نيز اعلام كرد: رهبر اين حزب منتظر اعلام نظر قطعي كنگرة اروپا در مورد تركيه و كردهاي اين كشور در نشست آينده است و گفت در آن صورت آپو در دادگاه بين المللي شركت خواهد كرد.


تمام اخباري كه در اواسط آذرماه 1377 روي تلكس خبرگزاري ها ظاهر مي شد. به نوعي نشان از موفقيت سياسي P.K.K و بين المللي شدن مسألة كردها بود. وزير خارجة ايتاليا گفت: بايد كشور ثالثي را براي محاكمة اوجالان پيدا كرد. ارادة بين المللي بر محاكمة اروپايي او است و در غير اين صورت او از ايتاليا اخراج خواهد شد. آلبر تو ديني افزود: مسألة اوجالان يك مسألة دو يا سه جانبه نيست، بلكه اين مسأله اروپاست. خبرگزاري ها نوشتند: ترك ها در قضية اوجالان به موضع دفاعي افتادند. رهبران اروپا، توجه خود را به شورش 20 سالة كردها معطوف كردند و سرانجام، خانم دانيل ميتران، بيوة فرانسوا ميتران اعلام كرد: «اگر قرار است اوجالان محاكمه شود، ژنرال هاي ترك نيز بايد در كنار وي محاكمه شوند». دولت تركيه در مقابل اين تحولات اعلام كرد: محاكمة بين المللي اوجالان ر

ا به دليل سياسي شد نش نمي پذيرد و ايلماز اعلا م كرد: هدف اروپايي ها زنده كردن «عهدنامة سور» است. (بنا به عهدنامه سور در 1920، قرار شد كه امپراتوري عثماني بين يونان، فرانسه، ايتاليا و ارمنستان تقسيم شود تا تركيه به آنكارا و مناطق كوهستاني اطراف محدود شود). در عرف سياسي نيز ترديد بيمارگونة سياست مداران تركيه در مسائل سياست خارجي و كردها به بيماري Sevr مشهور شده به طوري كه اين واژه اكنون به عنوان يك واژة مصطلح سياسي جا افتاده است.


گمان مي رفت اوجالان با اين مانور سياسي ماهرانة خود، در صدد كسب مشروعيت جهاني براي مسألة كردها بود و حال با بين المللي كردن اين مسأله، در انتظار حوادث خواهد ماند. اما خبرهاي بعدي، نشان دهندة آن بود كه «نه»، آپو سوداي ديگر به سر دارد و رويكرد او يك رويكرد استراتژيك است. او در ابتدا اعلام كرد كه از رياست حزب كارگران كردستان (پ.ك.ك) كناره گيري خواهد كرد. او گفت: تغيير و تحولي كه در انتظار است، مربوط به ترك جنگ مسلحانه نيست، بلكه مربوط به موقعيت شخصي او است. و اضافه كرد: وظيفة ميدان نبرد را به عهدة رهبران ديگر حزب مي گذارم.


تصور مي شد آپو باز هم مي خواهد از خود مايه بگذارد و پيامدهاي منفي هرگونه محاكمة بين المللي را متوجه شخص خود كند و حزب را از زير بار تعهدات خارج كند اما اين آن چيزي نبود كه رهبر ديرين كردها مي خواست. در حالي كه سخنگوي P.K.K اعلام كرد، در نشست آيندة P.K.K مسألة جانشيني اوجالان و بحث تغيير در سازمان دهي تشكيلات حزب بررسي خواهد شد. در ميان ناباوري همگان، اوجالان طي مصاحبه اي با شبكة تلويزيوني «مد.تي. وي» سخنان غير منتظره اي را بر زبان آورد: از 15 سال پيش ما چنگ بدي را به پيش مي بريم كه آينده ندارد» وي خطاب به همرزمانش گفت: «از رهبري حزب كناره گيري م

ي كنم. هر كاري كه مي توايند انجام دهيد. مسأله، مسألة شماست» وي ضمن انتقاد از كردهايي كه در روستاها دست به خشونت مي زنند، گفت: «به اين نحو نمي توان ادامه داد:«ما اول مين گذاري مي كنيم و سپس پاي خود را روي مين ها مي گذاريم». اوجالان ادامه داد: «با كناره گيري من، واشنگتن مي تواند براي ملتي كه در كردستان زندگي مي كنند، و با مخاطبان ديگر، راه حلي را جست وجو كند». وي ضمن تأكيد بر اينكه براي فرونشاندن جنگ 20 سالة حزب كارگران كرد تركيه، صلح را انتخاب كرده است، افزود: «.... ما دو راه در پيش داشتيم، يا به مبارزة مسلحانه برگرديم و از خود دفاع كنيم و يا از اروپا كمك بخواهيم، ما راه دوم را انتخاب كرده ايم. اين راه، راه صلح است كه در آن بازگشتي نيست. راهي كه كردها انتخاب كرده اند.


اينكه اوجالان با چه تحليلي از تحولات اروپا و منطقه، به چنين اقدامي دست زده است، در آينده روشن تر خواهد شد. و اينكه آيا آپو خواهد توانست ماندلاي ديگري در سرزمين سفيدپوست ها باشد و مردمش را به صلح اميدوار كند؟ و يا اقدام رهبر به انشعاب حزب منتهي خواهد شد؟ اگر اوجالان نتواند با گفت و گو، حداقل خواستة مردم كرد را برآورده سازد، بعد از عرفا و جري آدامز، سومين نفري خواهد بود كه معتقد شده است: «هر كس در جغرافياي طبيعي امروز حضور نداشته باشد، در جغرافياي سياسي فردا وجود نخواهد داشت».
سال 91-1990 1995 2000 سال 1990 2000


تركيه 8/13 9/15 19 كشور كل جمعيت كردها درصد كل جمعيت كردها درصد
ايران 1/6 7 4/8 تركيه 7/56 8/13 5/24 9/65 19 8/28
عراق 9/3 5/4 6/5 ايران 6/55 1/6 11 9/73 4/8 3/11


سوريه 2/1 4/1 6/1 عراق 8/18 9/3 7/20 6/22 6/5 8/24
GIS 34/0 39/0 47/0 سوريه 6/12 2/1 4/9 2/17 6/1 3/9
جمع 4/25 2/29 1/35 GIS - 3/0 - - 5/0 -
جمع 4/25 1/35

كردها، تركيه و روياي پيوستن به اتحاديه ي اروپا!
25 كشور عضو اتحاديه ي اروپا براي اولين بار، پس از دو سال كشمكش، گفتگو و تبادل نظر، قانون اساسي واحدي را در تاريخ 19 ژوئن 2005 به تصويب رساندند به طوري كه مقامات اتحاديه ي اروپايي از اين امر به عنوان گامي مهم و اساسي در راستاي ارتقاي اين اتحاديه نام برده و آن را مثبت ارزيابي كردند. به همين منظور بود كه مسئولين 25 كشور عضو اتحاديه ي اروپا در تاريخ 29 اكتبر 2005 براي امضاي قانون اساسي واحد گرد هم آمدند تا قرارداد تأسيس جامعه ي اقتصادي و همچنين قراداد هيأت اتمي اروپا را به امضاء اعضاء برسانند.
بلژيك، ليتواني و مجارستان جزو اولين كشورهايي بودند كه موافقت كامل خود را با اجراي قانون اساسي واحد اروپايي اعلام كردند و به دنبال آن پارلمان يونان، ايتاليا، اسلووني در خصوص اجراي قانون اساسي چراغ سبز نشان داده و در نهايت آن را به تصويب رساندند.


همچنين بسياري ديگر از كشورهاي اروپايي (انگليس، هلند، اسپانيا، فرانسه و .... ) اجراي قانون اساسي واحد را منوط به برگزاري همه پرسي دانستند،كه در اين ميان اسپانيا به عنوان اولين كشور با اكثريت قاطع جواب مثبت داد. اما فرانسه و هلند را به عنوان مشكل سازترين اين كشورها نام بردند، به طوري كه رفراندوم و همه پرسي اجراي اقانون اساسي واحد اورپا، در هلند و فرانسه تعجب و توجه جهانيان را معطوف خود ساخت. در اين ميان تعداد ديگري از كشورهاي اروپايي (روماني، تركيه و.... ) كانديداتوري خود را براي پيوستن به اتحاديه ي اروپا اعلام كردند، كه بيشتر كشورهاي عضو اتحاديه ي اروپا، مخالفت خود را با

عضويت كامل تركيه اعلام و تنها عضويت موقت و مشروط اين كشور را ممكن دانستند. چرا؟ آيا تركيه بايد اصلاحات سياسي و قضايي اش را مورد بازنگري قرار دهد؟ نقض حقوق بشر و عدم توجه به حق و حقوق مليت هاي كرد و ارامنه، تركيه را پشت درهاي اتحاديه ي اروپا نگهداشته است؟ و سؤالاتي ديگر كه در اين مقال سعي بر آن است با بررسي تاريخي كردستان و تركيه به طور اختصار و ذكر مطالبي در خصوص كردها و ارامنه نه تنها به دلايل عدم ورود تركيه به اتحاديه

ي اروپايي پي خواهيم برد بلكه سياست كشورهاي عضو اتحاديه ي اروپا خواهد داشت؟ آيا مي توان نسبت به تاريخ يك ملت بي تفاوت بود و آن را نفي كرد و فريب داد؟ آيا اين كه مباحثي چون حقوق بشر، سازمان ملل و .... فقط دستاويزي است در جهت منافع كشورهاي عضو؟ هم اكنون مروري كوتاه بر تاريخچه ي كردستان
«ما اينك به د وراني از حيات رسيده ايم كه بشريت ديگر نمي تواند با پنهان ساختن جسد يك ملت مقتول سربلند زيست كند». (ژان ژودس)
تاريخ كردستان:
حدود دو هزار سال پيش از ميلاد، كردهايي كه از اوپاي مركزي به شبه قاره ي هند و آناتولي مهاجرت كرده بودند، در ميان درياچه ي اروميه و وان مستقر شدند. در آن زمان مادها، پارت ها و امپراطوري آشور در خاورميانه حكومت را در دست گرفتند و در سال 612 پيش از ميلاد با تسخير نينوا و از بين بردن آن، امپراطوري آشور را سرنگون كردند و زمام امور به دست مادها افتاد، كه مناطق و مرزهاي امروزي كردستان را مركز حكومت خود ساختند. در نتيجه مادها پس از به قدرت رسيدن، ساير ملت هاي منطقه را تحت تأثير زبان و فرهنگ خود قرار داده و اين گونه اساس تاريخ ملت كرد آغاز شد و شكل گرفت. در 550 پيش از ميلاد، پارت ها توانستند بر مادها غلبه كنند و آنان را شكست دهند و درست در همين زمان پراكنده كردن و كشتن ملت كرد آغاز شد. با از ميان رفتن پارت ها در سال 330 پيش از ميلاد، يوناني ها توسط اسكندر مقدوني، كردها و مناطقي كه در دست آنان بود به زير سلطه ي امپراطوري يونان (هلنيستي) در آوردند كه پس از مرگ اسكندر كردها با آزادي بيشتر توانستند در ابعاد گوناگون پيشرفت كنند و درست در همين دوران ارمني ها كه نسبت به ساير ملت ها تا حدودي پيشرفته بودند در ميان كردها ادغام شدند.


اهميت كردستان:
كردستان به عنوان پل ارتباطي آفريقا، اروپا و آسيا در دوران هاي نخستين و مياني نقش مركزيتي را ايفا نموده، به طوري كه به دليل اهميت منابع نفتي، موقعيت جغرافيايي و استراتژيك از نظر بين المللي، از جايگاه سياسي ويژه اي برخوردار است. در واقع آن را مي توان كليد صلح خاورميانه دانست. شايد به همين دليل است كه عبدالله اوجالان مي گويد: اگر در كردستان صلح و آرامش برقرار گردد، نه تنها در خاورميانه، بلكه در دنيا صلح و آرامش برقرار خواهد شد. كردستان سرزميني است با كوه هاي صعب العبور و دشت هاي حاصلخيز كه بدون شكل با و جود آب فراوان (15% آب شيرين دنيا) در منطقه، كشاورزي در اين سرزمين خسته و افسونگر رونق خاصي خواهد داشت. در ضمن نبايد از منابع رو زميني و زيرزميني اين ديار كهن غافل ماند. امروزه جمعيت كردستان بالغ به 45 ميليون نفر مي باشد و متأسفانه سياست هاي استعماري كهن تا به امروز نگذاشته كه اين ملت بزرگ، با هويت و اراده ي مستقل در جهت حق تعيين سرنوشت اش گام بردارد. لذا هدف آنان در طول تاريخ اين بوده كه ملت كرد هميشه به ملت هاي بالادست وابسته باشد كه براي رسيدن به اين مقصود كردها را از لحاظ سياسي و اقتصادي به خود وابسته كرده اند تا شايد از اتحاد كردها و تشكيل يك واحد جلوگيري به عمل آورند.
يورش ترك ها به كردستان:
ترك هاي تركيه اقوامي سلطه گر با روحيات مهاجم بودند كه در دوران بربريت زندگي مي كردند. از ويژگي هاي بارز آنها اين بود كه روزگار را با شيوه ي تاراج و راهزني سپري مي گردند و دايماً در حال كوچ از نقطه اي به نقطه ي ديگر سير مي كردند كه همين شرايط در آنها قدرت نظامي نيرومندي را براي ترك ها به ارمغان آورد. در سده ي نهم به دليل افزايش جمعيت و بروز خشكسالي سرزمين هيا خود را در آسياي ميانه ترك و به مناطق شمالي درياچه ي خزر هجوم و

همه چيز را در مسير راه خود به نيستي و نابودي كشاندند. چرا كه خوي وحشيگري جزء لاينفك زندگي آنان بود. تر ها زماني كه متوجه شدند كه بيشتر ملت هاي خاورميانه مسلمان هستند، به اين فكر افتادند كه با مسلمان شدن شان شرايط را براي حمله به مسيحي ها مهيا خواهند كرد و با اين طرز فكر بود كه توانستند تا مناطق دور دست اروپايي هم پيش بروند و در صحنه ي تاريخ خودي نشان دهند. ترك ها كم كم به روحيات پليد خود در لباس سربازي حقوق بگي

ر به خلفاي عباسي خدمت كردند و با تضعيف كردن خلفا آرام آرام پست هاي حساس را به دست گرفتند. ترك ها كه شرايط را نسبت به گذشته عالي ديدند به سازماندهي و آرايش نيروهاي خود دست زدند تا جايي كه در فاصله ي قرن 11 و 12 بزرگ ترين قدرت سياسي خاورميانه محسوب مي شدند. اگرچه ترك ها با روحيات پليد و خوي تهاجم و تجاوز بر منطقه و از جمله كردستان تسلط پيدا كردند اما به دليل عدم وجود سيستم پيشرفته ي توليد و همچنين عقب ماندگي

ذهني، زبان و فرهنگ شان نسبت به ساير ملت هاي منطقه در ميان ملت هاي ديگر گرفتار شدند. به طوري كه باعث تنش هايي ميان كردها (به عنوان صاحبان اصلي كردستان) و ترك هاي متجاوز گرديد و تا به امروز هم ادامه دارد، تا جايي كه يكي از دلايل عدم ورود تركيه به اتحاديه ي اروپا نقض صريح و آشكار دولت تركيه در مورد حق و حقوق كردها است و به دليل ادامه ي همين سياست بود كه در سال 1992 شوراي اروپا تركيه را در مورد سياست خشن و تندي كه عليه كردها در پيش گرفته بود مورد انتقاد و تحت فشار قرار داد. اما اين تذكرات كارساز نبود و دولت تركيه همچنان به خوي تجاوزگري كه از پيشينيان اش به ارث

بردهب ود ادامه داد تا جايي كه در سپتامبر 1997 حدود 20 هزار سرباز مصلح ترك به بهانه ي نابود كردن حزب كارگران كردستان همراه با صدها تانك از مرز عراق گذشتند و وارد شمال عراق شدند. و اين در حالي است كه تركيه براي پيوستن به اتحاديه ي اروپا تلاش بسياري را به كار بسته و در همين زمينه سعي دراد تا با تطابق قوانين داخلي خود، از جمله قوانين قضايي با خواسته هاي اتحاديه ي اروپا، شرايط پيوستن خود به اين اتحاديه را فراهم سازد. از ديگر موارد، رعايت حقوق بشر، رفع تبعيضات قومي و نژادي، لغو حكم اعدام و همچنين حل مسأله ي قبرس است. در ضمن دادگاه عبدالله اوجالان در يكي از دادگاه هاي صالحه ي اروپا با نظارت اتحاديه ي اروپا يكي از شروط ورود تركيه به اتحاديه ي اروپا بود. اما در كمال ناباوري در يكي از روزهاي بهمن ماه امسال (1385) دولت آلمان ا علام

نمود كه نيازي به اين دادگاه نيست، به طوري كه اين خبر مانند بمب منفجر شد و سرتاسر گيتي را در نور ديد و جهانيان را متحير نمود كه اين سياست دوگانه ي آلمان نشأت گرفته از چيست؟ آلماني ها بايد بدانند كه تاريخ هيچ گاه دكتر كارل هانس پزشك آلماني مقيم استانبول را فراموش نخواهد كرد، چرا كه او يكي از شهود عيني كشتار دلخراش ارمنيان در تركيه بود. دكتر هانس خواستار معالجه ي مصدومان ارمني بود كه او با مراجعه و در ميان گذاشتن موضوع با سفير وقت آلمان در تركيه، با بي ميلي و بي تفاوتي سفير روبرو گشت و به دكتر گفت: «ما حق نداريم در امور داخلي دولت عثماني دخالت كنيم، چرا كه ارامنه مستحق مجازات هستند، زيرا كه آنها به سوي دشمنان ما روي آورده اند».

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید