بخشی از مقاله
کشت گندم
-1-مقدمه:
جمعيت کره زمين پيوسته در حال افزايش است اين جمعيت که در سال 1930 ميلادي تنها 2 ميليارد نفر بود در سال 1990 به 3/5 ميليارد نفر رسيد و در سال 2000 ميلادي از 6 ميليارد نفر تجاوز کرد و پيش بيني مي شود که در سال 2025 ميلادي به 5/8 ميليارد نفر برسد. بيش از جمعيت جهان در کشورهاي در حال توسعه بسر مي برند و متاسفانه سهم عمداي افزايش جمعيت مربوط به اين کشورها مي باشد، که امروزه با مشکل گرسنگي و سوء تغذيه دست به گريبان هستند به گونه اي که 20 درصد جمعيت اين کشورها هم اکنون با سوء تغذيه دست و پنجه نرم مي کنند.
گندم مهمترين گياه زراعي روي زمين است. معروف است که در هر روز در نقطه اي از کره زمين کاشت و در همان روز در نقطه اي ديگر برداشت مي شود. اين امر حاکي از توانايي سازش بسيار زياد اين گياه با اقليم هاي گوناگون است. به گونه اي که گندم را از فنلاند در نيم کره شمالي تا آرژانتين در نيم کره جنوبي کشت مي کنند. در سطح جهاني نزديک به 52 در صد زمين هاي قابل کشت دنيا(معادل 707 ميليون هكتار) به كشت غلات اختصاص دارد كه اين مقدار( نزديك به 232 ميليون هكتار) زير كشت گندم است. توليد جهاني غلات دانه اي درسالهاي نخستين هزاره سوم ميلادي درحدود 2000 ميليون تُن بوده كه حدود 600 ميليون تُن آن گندم بوده است.
اهميت غلات حتي در تکامل و شهرنشيني انسان هم، مهم است گندم به عنوان محصول استراتژيک مي تواند کشورهاي بسياري را مستعمره کند. اهميت گندم تا به آنجاست که بسياري از کشورهاي سلطه گر آن را به عنوان حربه اي در دست گرفته اند و علاوه بر اينکه تقدس و ارزش معنوي زيادي دارد و به عنوان يک محصول استراتژيک به حساب مي آيد. خود کفايي در تولي
د گندم براي هر کشوري از اهميت فوق العاده اي برخوردار است کمتر کسي در جهان است که ادعا کند يکي از فرآورده هاي گندم در سبد غذايي روزانه وي جايي ندارد. گندم به صور گوناگون در تغذيه انسانها نقش دارد. پخت انواع نانها، انواع کيک ها و شيريني جات، انواع غذاها، به عنوان تعليف دام، مصارف صنعتي و صدها شايد هم بيشتر مورد استفاده دارد. مبدأ گندم را آسياي غربي (سوريه، فلسطين، ايران و هند) مي دانند. احتمالاً 6700 سال قبل از ميلاد شناخته شد. از نظر ژنتيکي هگزا پلوئيد (6لاي) است و تعداد کروموزم هاي آن 42 =n 2 است. بيشتر گندم هاي زراعي از نوع هگزا پلوئيد و تترا پلوئيد هستند.
گندم از چندين لحاظ يک گياه ويژه است:
1- احتمالاً اولين گياه است که 15 تا 20 هزار سال قبل اهلي شده است.
2- سطح کشت آن حدود 240 ميليون هکتار است که از سطح زير کشت ساير گياهان به مراتب بيشتر است. گندم تقريباً 22 درصد سطح زير کشت غلات به خود اختصاص داده است.
3- گندم در مقايسه با ساير گياهان زراعي بيشترين کالري و پروتئين را براي تغذيه انسان دارد
4- تجارت جهاني گندم بيش از تجارت مجموع ساير غلات است.
5- نان گندم به خاطر وجود پروتئين الاستيکي به نام گلوتن حجم زيادي پيدا مي کند.
6- گندم به دليل امکان کشت در فصول مختلف سال و نيز قدرت تطابق با شرايط اقليمي
متفاوت در سرتاسر کره زمين، سطح وسيعي از زراعت هاي آبي و ديم را به خود اختصاص داده است.
2-1- هدف:
ارقام گندم نسبت به ديگر غلات از تعداد بالايي برخوردار است و روز به روز پژوهشگران علم اصلاح ارقام جديد با خصوصياتي عمومي و بعضي خصوصيات خاص منطقه مورد کشت به کشاورزان عرضه مي کنند. اين خصوصيات ممکن است عمومي شامل مقاومت به ورس، مقاومت در مقابل امراض و بيماريها به خصوص انواع زنگها و زودرَسي باشد و يا اختصاصي مانند آب و هواي خاص منطقه مورد کشت باشد. لازم به توضيح است ارقام جديدتر با هدف افزايش عملکرد و رسيدن به ميزان مطلوب محصول است. تعدادي از اين ارقام عبارتند از :
1- هامون 2- کارچيا يا کارشيا 3- زرّين 4- الوند 5- بک کراس روشن بهاره 6- توس 7- بک کراس روشن زمستانه 8 - شاه پسند 9 - آذر 2 10- کاسپارد 11- C-75-5 12- پيشتاز 13- شعله 14 – روشن 15- سرخ تخم 16- کاسکوژن 17- سرداري 18- شوري9 19- مارون 20-کوير 21- هيرمند 22- شهريار 23- شوري4 24- فرونتانا 25- N-78-14 26- سوماي3 27- نيک نژاد 28- مهدوي 29- شوري6 30- شيرو دي 31- M-79-7 32- M-74-6
3-1- سابقه كاشت گندم: (T aestivum L.)
سابقه كاشت گندم به 10 تا 15 هزار سال پيش از ميلاد مي رسد اجداد وحشي گندم در منطقۀ خاورميانه ، غرب ايران، شرق تركيه و شمال عراق پيدا شده و هم اكنون هم در اين مناطق وجود دارند. بسياري از پژوهشگران منشأ گندم را منطقه هلال حاصلخيز دانستند.
گندم هاي كنوني ازگندم وحشي تك بذري(منو كوكوم) منشأ گرفته اند. براي تبديل گندم از حالت وحشي به صورت كنوني راه تكاملي طولاني پيموده شده و تلاقي هاي زيادي صورت گرفته است. گرچه گندم داراي گونه هاي متعددي است، ولي بيشترین سطح زير کشت (90درصد) وبيشترين ميزان توليد (94درصدتوليدجهاني)مربوط به گونه aestivum يا گندم نان مي باشد. دوگونه (durum,compactum) نيز داراي ارزش تجاري هستند. در جريان اهلي شدن گندم، مساحت برگها افزايش يافته، اندازۀ دانه ها درشت تر شده و شمار دانه در سنبله زيادتر گردیده است. گرچه بيشينه ي سرعت فتوسنتز در برگها كاهش يافته و اين موضوع در ارتباط با افزايش سطح برگ مي باشد. شاخص برداشت ( درصد ماده خشك توليدي اختصاص يافته به دانه) در گندم هاي اهلي ( نزديك به50 درصد) در مقايسه با اجداد وحشي آنها ( نزديك 30 درصد) بسيار زيادتر است. شاخص برداشت گندم هاي کنوني ممكن است بيش از 65 درصد افزايش يابد.
4-1- كشورهاي مهم توليد كننده گندم در جهان
بنا بر آمار سازمان خواربار و کشاورزی جهان (FAO)عمده ترين شورهاي توليد كننده گندم، چين، هندوستان و آمريكا بوده اند. توليد جهاني گندم در سال 1995 معادل 545 ميليون تُن و در سال 2003 معادل 3/556 ميليون تُن بوده است البته نزديك به 7 درصد گندم توليدي در سطح جهان به مصرف بذر در سال بعد مي رسد. براين اساس سالانه به بيش از 40 ميليون تُن گندم بذري براي كاش در سطح جهان نياز است سه كشور آمريكا، هندوستان و كانادا بر روي هم 25 م را به خود اختصاص داده اند. در دهه ي گذشته عمده ترين صادركنندگان گندم را كشورهاي آمريكا، اتحاديه اروپا، استراليا و آرژانتين تشكيل داده اند.
5-1- میزان سطح زیر کشت گندم در جهان
بنا بر آمار FAO سازمان خواربار جهاني در سال 2003 ميلادي، سطح زير كشت گندم 7/208 ميليون هكتار و ميزان توليد جهاني 3/556 ميليون تُن بوده است در آغاز سده بيستم ميلادي (سال1900) سطح زير كشت جهاني گندم تنها 90 ميليون هكتارو توليد جهاني نزديك به 90 ميليون تن بوده است. بخش عمده ي اين افزايش توليد در 50 سال نخست قرن بيستم (سالهاي 1950-1900) به دليل افزايش سطح زير كشت گندم بوده است، ولي از سال 1950 به بعد بخش عمده ي افزايش توليد به دليل افزايش عملكرد در واحد سطح بوده است. در خلال 50 سال دوم سده گذشته ميلادي (1950تا2000) آهنگ جهاني افزايش سطح زير كشت نزديك به 3/1 ميليون هكتار در سال بوده كه بيشترين سهم (69 درصد) مربوط به قاره آسيا بوده است، كه اين آهنگ جهاني در واحد سطح نزديك به 38 كيلوگرم در هكتار در سال بوده است. رويهم رفته توليد جهاني گندم از سال 1960 به بعد تقريباً هر 10 سال حدود 100 ميليون تُن افزايش داشته است.
نام كشور سطح زير كشت
(ميليون هكتار) ميزان توليد
( ميليون تُن) توليد در هكتار
( كيلو گرم)
چين 1/86 0/22 3906
هندوستان 1/65 9/24 2617
آمريكاي شمالي 6/63 4/21 2973
فدلاسيون روسيه 1/34 0/20 1706
فرانسه 6/30 9/4 6234
استراليا 9/24 4/12 1999
آلمان 3/19 0/3 6502
پاكستان 2/19 1/8 2380
تركيه 0/19 4/9 2021
آرژانتين 5/14 0/7 2075
انگلستان 3/14 8/1 7777
ايران 9/12 5/6 1984
قزاقستان 5/11 3/11 1022
لهستان 8/7 3/2 3407
اسپانيا 3/6 2/2 2835
مصر 1/6 0/1 6150
برزيل 9/5 5/2 2371
ازبكستان 3/5 5/1 3537
جدول1-5-1- ميزان توليد، سطح زير كشت و عملكرد در هكتار بيست كشور اول توليد كننده گندم جهان در سال 2003 ميلادي:
6-1- ويژگيهاي گياه شناسي گندم:
گندم از تيره گند ميان ( Gramineae )، از زير تيرهPooideae، از طايفه Triticeae، از زير طايفه Triticeae و از جنس Triticum مي باشد. گندم گياهي يكساله، روز بلند و سه كربنه(C3 ) است و مراحل رشد و نمو آن عبارتند از:
الف- مرحله جوانه زدن: در اين مرحله دانه چند روز پس از كاشت در اثر جذب آب متورم گشته و فعل و انفعالاتي در داخل بذر صورت مي گيرد در نت
يجه غلاف ريشه چه طويل گشته وبه صورت ميله سفيد رنگي از شكاف پوسته ها خارج مي گردد و ريشه هاي اوليه كه تعداد آنها در گندم 3 الي 8 عدد مي باشند از آن خارج مي گردند. مدتي بعد غلاف جوانه اوليه (coleoptile ) كه درون آن جوانه اوليه ژمول قرار گرفته است پوسته ميوه را پاره مي كند و سر از خاك بيرون مي آورد.
مرحله جوانه زدن گندم بستگي زيادي به آب ، دما و تازگي بذر دارد. چون دانه بدون آب قادر به جوانه زدن نمي باشد و دانه بايد براي جوانه زدن دماي دلخواه خود را داشته باشد كه حداقل اين درجه دما براي گندم 1تا 2 درجه سانتي گراد مي باشد.
ب- مرحله پنجه زدن: اين مرحله به پيدايش ساقه هاي
جانبي معروف است چون در طوقه ساقه برگدار كه ساقه اوليه نيز ناميده مي شود در عمق 1الي 2 سانتي متري زيرزمين 4 الي 7 گره كوچك وجود دارد كه از گره آخر به سمت زمين ساقه هاي جانبي (دومي) و ريشه هاي تاجي منشعب مي گردند به همين ترتيب در طوقه ساقه هاي دومي خارج شده نيز گره هايي وجود دارد و از اين گره ها ساقه هاي سومي بيرون مي آيد. پس از مدتي ريشه هاي اوليه از بين مي روند و ريشه هاي تاجي عهده دار تأمين آب ومواد غذايي گياه مي شوند. بنابراين گندم داراي ريشه اصلي نمي باشد و ريشه افشان دارد. ريشه هاي تاجي معمولاً در عمق 20 سانتي متري زمين قرار دارند ولي گاهي اينگونه ريشه ها در زمينهاي پست (سبک و داراي عمق زياد) تا عمق 2 متري نيز ديده مي شود.
پ) مرحله ساقه رفتن: ازدياد فاصله هاي گره هاي طوقهِ ساقه را كه منجر به طويل شدن ساقه مي گردد به اصطلاح عملي ساقه رفتن گياه مي نامند. براي اجراي اين مرحله آب وارد سلولهاي گياه مي گردد و سلولها متورم مي شوند و حباب هاي آنها بزرگ مي گردند و تقسيمات سلولي انجام مي گيرد.
ت) مرحله سنبله رفتن: هر ساقه از يك سنبله تشكيل شده است مرحله سنبله رفتن گندم بستگي زيادي به حرارت دارد و سرماي ناگهاني در اين مرحله سبب عقب افتادن تكامل سنبله ها مي گردد.
ث) مرحله گل دادن: گندم گياهي يكپايه است يعني گلهاي نر و ماده در روي يک بوته قرار دارند و هر سنبل چه شامل 3 الي 5 گل مي باشد كه پس از عمل لقاح معمولاً 2 گل در هر سنبلچه بارور و تبديل به دانه مي شوند. هر گل گندم از سه پرچم و يك تخمدان با دو كلاله پرمانند تشكيل شده است كه بساك هر پرچم به شكل X مي باشد.
ج) مرحله رسيدن دانه: اين مرحله شامل پنج مرحله زير مي باشد:
1- حالت شيري و يا سبز شدن دانه 2- حالت خميري يا زردي دانه3- حالت نيمه سخت 4- حالت سخت 5 - حالت رسيدن اجباري
7-1- تقسيم بندي انواع گندم بر حسب نياز به سرما:
1- گندم هاي پاييزه: اين گونه گندم ها درفصل پاييز كاشته مي شوند و براي ساقه رفتن احتياج به سرماي زير 4 درجه سانتي گراد براي مدت معيني دارند تا در فصل بهار به ساقه بروند. مانند رقم اميد
2- گندم هاي بهاره: اينگونه گندم ها براي ساقه رفتن احتياج كمي به سرما دارند معمولاً اين گندم ها در فصل بهار كاشته مي شوند. مانند رقم طبسي.
3- گندم هاي دو فصله( نيمه بهاره و نيمه پاييزه) : اينگونه گندم ها حساسيت كمتري به سرما دارند تا به ساقه بروند مانند رقم آذر كه معمولاً به صوت ديم كاشته مي شود.
در هر صورت عامل سرما براي ساقه رفتن گندم هاي پاييزه بسيار مهم است كه نزديك به صفر تا دو درجه سانتي گراد مي باشد. آزمايشها نشان داده كه اگر گندم پاييزه در فصل بهار كاشته شود، مدتي طول مي كشد تا بذر جوانه و پنجه بزند، در نتيجه ديرتر به ساقه و به گل مي رود و محصول خوبي نمي دهد.
8-1- عومل رشد و نمو گندم:
الف) حرارت: دما يكي از مهمترين عوامل رشد و نمو گندم است و گندم از موقع جوانه زدن تا رشد كامل احتياج به دماهاي گوناگوني دارد. میزان حرارت موثر برای پنجه زنی گندم پاییزه حدود GDD 500 می باشد. از پنجه زنی تا گل دهی GDD 850 (درجه روز) و از گل دهی تا رسیدن به GDD 800 حرارت نیاز است. نیاز حرارتی ارقام بهاره کمتر از زمستان است.
ب) نور: نور خورشيد بزرگترين منبع انرژي براي توليد محصول مي باشد نور زياد باعث بهتر پنجه زدن ( پيدايش ساقه هاي جانبي)، گل دادن، دانه دادن، بهتر شدن رنگ برگ و دانه، ازدياد قند و نشاسته و افزايش وزن هزار دانه، استحکام شدن گياه و افزايش محصول مي شود.
گندم گياهي روز بلند است لذا براي گل دادن احتياج زيادي به نور دارد بنابراين اگر گندم در منطقه اي كاشته شود، كه طول روز آن منطقه در موقع گل دادن كمتر از 12 الي 14 ساعت باشد، رشد رويش گندم زيادتر مي شود و رشد زايش آن كم مي شود در نتيجه گياه محصول كمتري مي دهد.
پ) آب: آب در همه اندامهاي گندم يافت مي شود مقدار آب از زمان کاشت تا برداشت گندم در حدود 4 تا 8 هزار متر مکعب در هر هکتار است و گندم به ويژه نوع پاييزه، براي ساختن يک واحد خشک نياز به 513 واحد آب دارد و در نقاطي که ميزان بارندگي ساليانه کمتر از 400 ميلي متر باشد آبياري انجام مي گيرد.
ت) زمين: گندم در زمينهايي محصول خوبي مي دهد که نفوذ پذيري آب آن زمينها کم و مواد غذايي کافي باشد. کاشت گندم در زمينهاي سبک (شني) که داراي مقدار کمي مواد غذايي و آب باشند باعث اُفت محصول مي شود.
9-1- دانه گندم
در قسمت فوقاني دانه گندم کرکهايي وجود دارد که بيشتر به وسيله چشم ديده م
ي شوند. قسمت تحتاني دانه گندم گرد و کروي مي باشد و قسمت شکم دانه شياري وجود دارد که از طول و عمق آن مي توان گندم هاي ديم و آبي را از همديگر تشخيص داد. شيار شکمي گندم هاي ديم تنگ تر از گندم هاي آبي مي باشد و يکي از وظايف اصلاح کنند گان اين نبات اين است که شيار شکمي دانه گندم براي بدست آوردن آرد بيشتر، زياد عميق نباشد. شکل، اندازه و وزن هزار دانه در گندم بسيار متفاوت مي باشد و بستگي به نوع بذر، زمان کاشت، روش آبياري، جنس خاک، کود و آب و هواي منطقه دارد. شکل دانه ها گرد، بيضي، تخم مرغي و بيضي دراز است. درشتي و ريزي دانه گندم بسيار متفاوت است و وزن هر دانه به طور متوسط 32 ميلي گرم وزن هزار دانه آن 35 تا50 گرم مي باشد که اين بستگي به نوع بذر، زمان کاشت، آبياري و کودهاينيتروژنه دارد و گندم هاي ديم ريز تر از گندم هاي آبي است.
هر چقدر دانه بزرگتر و وزن هزار دانه بيشتر باشد مقدار آرد بدست آمده نيز بيشتر خواهد بود. بيشتر دانه هاي گندم بعد از رسيدن کامل نياز به يک دوره استراحت دارندکه اين بستگي به رطوبت، حرارت و نوع بذر دارد و در بعضي از ارقام چند روز و در بعضي چندين هفته بلکه ماه مي باشد. رنگ دانه گندم سفيد، زرد، قرمز، سبز و قهوه اي تيره مي باشد. دانه گندم پس از برداشت در حدود 83 تا86 درصد ماده خشک، 14تا17 درصد آب دارد. ماده خشک دانه گندم تقريباً از 68 درصد هيدراتهاي کربن (نشاسته، دکسترين، سلولز، پکتين، ليگين، فروکتوزان، تري فرو کتوزان، همي سلولز، پنتوزها، پنتوزانها، گلوگز، فروکتوز، ساکارز، مالتوز، رافينوز)، 10تا12 درصد پروتئين، 2 درصد چربي، 9/1 درصد املاح کاني و ويتامين هاي B1،C، D و E تشکيل شده است.
ريشه: افشان بوده تفاوتي بين ريشه اصلي و فرعي وجود ندارد و عمقي رشد نمي کند ولي حجم زياد دارد. ريشه سطحي است . گندم معمولاً 3 تا 5 عدد ريشه اوليه توليد مي کند که امروزه معلوم شده، که از بين نمي روند. اين ريشه ها بايد به عمق cm10 خاک برسند چون درجه حرارت به کمتر از c °3+ نمي رسد حتي در يخ بندان، پس ريشه فعاليت مي کند و در طول زمستان رشد نهايي خود را به دست مي آورد. ريشه گندم گسترش کمتري نسبت به ريشه جو دارد پس در مقابل خشکي حساس تر است نور باعث رشد رويشي مي شود ولي افزايش بيش از حد نور تناسب ساقه به ريشه را به هم مي زند.
10-1- ساقه ( سوفار):
يك سوم طول ميان گره از پايين به طرف بالا ضخيم شده در انتها نازك مي شود. ساقه تو خالي بوده (اين حالت تا حدي به استحكام ساقه كمک مي كند) گره ها پرهستند ساقه بايد هم حالت ارتجاعي خود را حفظ كند و هم مقاوم به شكستن باشد. اولين گره ساقه در گندم مهمترين است وتمام فشار بوته را تحمل مي كند و معمولاً زير خاك است. البته اين گره ربطي به ورس ندارد اين گره بسيارحساس بوده، بطوريكه اگر در زمستان يخ بزند به احتمال زياد جوانه هاي ديگر را نخواهيم داشت.پس درمناطق سرد عمق كاشت رابيشترمي گيريم اگرگياه متراكم كاشته شود نور به ساقه نرسيده موادقندي توليد نمي شود و بافت اسكلرانشيم هم كم توليد مي شود و خطر ورس زياد تر مي گردد.
برگ: هر عاملي كه باعث صدمه به برگ شود مضر است گوشوارك و زبانك دو زايده اي هستند كه در شناسايي گياه موثراند. اِستيپول دور گره را مي پوشاند و در گندم كوچك و كرك دار است. گندم گياهي خود گشن است زيرا پوشينه گندم بسته است و عمل لقاح در داخل آن انجام مي شود و دگر گشني 5/0 – تا 04/0 است. ميزان تشكيل برگ در زمان گل دهي به حداكثر خود مي رسد و پس از آن كاهش مي يابد . هر ساقه گندم 7 الي 8 برگ دارد. اهميت برگهاي انتهاي گندم كه جوانتر هستند از نظر فتو سنتز و ذخيره کربوهيدراتها فوق العاده بيشتر است و ديرتر هم به وجود مي آيند.
11-1- مراحل رشدي گندم
1- جوانه زدن: گندم بايد 35 تا 50 درصد حجم خود آب جذب كند و بعد شروع به جوانه زدن نمايد. ضعف قوه ناميد، درجه حرارت پايين از عوامل كاهش جوانه زدن است.
2-پنجه زدن: دانه گندم را در هر عمقي ( تا يك حد معين) بكاريم ساقه اي در خاك توليد مي كند كه وقتي به سطح خاك رسيد گره اي توليد مي كند كه از آن ريشه بوجود مي آيد. تعداد پنجه بستگي به نوع رقم دارد و از 2 الي 80 پنجه متغير است. ديگر شرايط محيطي، نوع خاك، مواد غذايي، فاصله بين بوته اي، رقابت و ... روي تعداد پنجه مؤثرند. معمولاً براي گندم بهاره 2 پنجه و براي گندم پاييزه 3 الي 5 پنجه كافي و مناسب است. ارقامي كه ساقه نازك دارد پنجه بيشتري توليد مي كنند.
3- ساقه دهي: از مراحل بسيار حساس است كه طول زمان آن محدود است. مثلاً در چهارده روز عمل ساقه دهي انجام مي شود و دماي بين 14 تا cº16 مناسب است. ساقه دهي با افزايش حجم گياه همراه است. در اين مرحله ارتفاع گندم افزايش مي يابد. آب و مواد غذايي اگر كافي باشد تمامي پنجه ها ساقه توليد مي كند. تعداد پنجه هر چقدر كمتر باشد بهتر است. زيرا تعداد ساقه هاي بزرگ و در نتيجه سنبله بزرگ، بيشتر است.
4- سنبل دهي: در انتهاي ساقه، برگي ايستاده وجود دارد كه برگ تاجي يا برگ پرچم تأمين مي شود زمانيكه اين برگ به وجود مي آيد شروع مرحله سنبل دهي است. سنبل دهي و گل دهي
به دنبال هم انجام مي شوند. يكي از مراحل حساس است كه بر روي ميزان محصول دانه اثر مستقيم دارد.گل دهي در مزرعه طي ده 10 روز انجام مي شود که 7 روز به ظهور سنبل و 3 روز بقيه بردي سنبلچه مي باشد. آب و مواد غذايي بايد به اندازه كافي باشد تا گلهاي به وجود آمده تلقيح شوند. گل دهي معمولاً بين ساعت 8 تا صبح10 اوج مي گيرد. قبل از عمل لقاح قابليت دانه گرده براي تلقيح وجود دارد يعني زودتر از مادگي مي رسد. پس از تشكيل گل، پنجه زني متوقف و برعكس، ساقه ها سريع طويل مي شوند. اگر شرايط محيطي گرم و خشك و آفتابي باشد پوش
ينه ها قبل از تلقيح باز مي شوند و امكان دگر گشني بالا مي رود.
5- مرحله رسيدن كه خود چند مرحله است: مرحله شيري، خميري، نيمه سخت و سخت. ريزش دانه ها در مناطق گرم و خشك به مراتب بيشتر از مناطق مرطوب است. در گندم كه تلقيح از قسمت وسط سنبله شروع مي شود دانه هاي وسط سنبله بزرگتر و سنگين تر مي باشد.
12-1- اكولوژي گندم:
- درجه حرارت: دماي مناسب براي گندم جهت جوانه زدن 10درجه سانتي گراد(cº10 الي cº20) است و در دماي بالاتر مشكل پيدا مي كند.
- نور: گندم گياهي نور پسند است. بايد طوري كاشته شود تا از نور كافي برخوردار گردد يعني تراكم بوته مناسب باشد.
رطوبت: گندم بين 5 تا 8 هزار متر مكعب آب در هكتار نياز دارد. در زمان سنبل دهي 35 الي mm40 آب، كافي است و در يك هفته بعد از گل دهي 40 الي mm50 بارندگي كافي است. گندم اصولاً به خشكي خيلي مقاوم نيست ولي از راه كاهش سلولهاي خود مي تواند به خشكي سازگار شود.
اسيديته ي خاك: گندم خاكهاي داراي pH 6 تا 5/7 را كه در آن عناصري مانند نيتروژن، فسفر و پتاسيم زياد است ترجيح مي دهد.
13-1- املاح يا نمک ها:
1- نيتراتها 2- سولفات ها 3- کلريد ها 4- کربنات ها 5- بي کربنات ها.
کاتیونها و آنیونهایی که موجب شوری می شوند.
الف- کاتيونهاي که موجب شوري مي شوند شامل همه کاتيونهاي قليايي و قليايي خاکي Ca++,Mg++,Na+,K+) ( مي باشند.
ب- آنيونهايي که سبب شوري مي شوند: NO-3- HCO-3- CO2-3-SO2-4 Cl -
1-13-1- شوري خاك:
هر چند گندم نسبت به شوري تا حدي مقاوم است ولي مقاومت گندم در همه مراحل رشد و نمو يكسان نيست. حساسترين مرحله زندگي گندم به شوري مرحله جوانه زني است. چنانچه هدايت الكتريك عصاره ي اشباع خاك بيشتر از چهار دسي زيمنس بر سانتي متر باشد بذر گندم به شدت آسيب مي بيند. به صورت فراگير، بيشينه ي شوري قابل تحمل براي گندم بدون وارد شدن آسيب محسوس به عملكرد، نزديك به6 دسي زمينس بر سانتي متر يا 3840 ميلي گرم برليتر( 38/0 درصد) مي باشد.
شوري بيش از اين مقدار سبب كاهش عملكرد دانه مي شود و در شوري 10000 ميلي گرم در ليتر(1درصد) عملكرد دانه كاهش شديدي مي يابد. در خاكهاي شور سرعت نفوذ آب در خاك بسيار كم است در حالي كه در سطح خاك رطوبت بسيار زيادي وجود دارد، رطوبت لايه هاي عمقي خاك به قدري كم است كه گياه با خشكي فيزيولوژيك روبه رو مي شود.
هوازدگي وتخريب مداوم كانيهاي خاك منجربه آزاد شدن املاح كلسيم، منيزيم، سديم، بي كربناتها، سولفاتها و كلرورها مي گردد. اين املاح در خاكهاي نواحي مرطوب به علت بارندگي شُسته و از خاك خارج مي گردد اما در خاكهاي نواحي خشك باقي مانده و تجمع مي يابند.به غيراز هوازدگي و تخريب مداوم كاني هاي خاك، عوامل ديگري نيز منبع نمك خاك به شمار مي روند. مهمترين عوامل موثر بر افزايش نمك خاك عبارتند از: 1- آب آبياري 2- آب زهكشي اراضي بالادست 3- آب تحت
همچنان كه گفته شدگندم گياهي نيمه مقاوم درمقابل شوريست.حتي گياهان مقاوم به شوري نيز در مرحله جوانه زني تا اوايل رشد نسبت به شوري خاك حساس مي باشند. ارقام مختلف گندم حساسيت متفاوتي نسبت به غلظت نمك ازخود نشان مي دهند.گندم معمولاً ميزان بالاتري از نمك را در خاكهاي رُس نسبت به خاك هاي شني تحمل مي كند.
اثرات سوء نمك درخاك: اثرات نامطلوب نمك در خاك به شرايط فيزيكي – شيميايي خاك بستگي داشته و از خاكي به خاك ديگر تغيير مي كند. به طور كلي اثرات نمك را مي توان به شرح زير گروه بندي نمود:
(1)pH بالاي اين خاكها بر فعاليت ميكروارگانيسم ها وميزان محلول بودن وجذب عناصر اثر مي گذارد.
(2) معمولاًخاكهاي شوردچاركمبودفسفر،آهن،منگنز،روي،مس وبُر مي باشند.
(3) غلظت زيادنمك باعث كاهش پتانسيل اسمزي محلول خاك شده واين امر ميزان آب قابل استفاده گياه را نقصان مي دهد.
(4) زيادي كلسيم ويا سديم درخاك مي توانددرجذب ساير عناصر و يا متابوليسم گياه ايجاد اختلال نمايد.
(5) وجود مقدارزيادي سديم باعث خرابي ساختمان خاك شده و نفوذپذيري خاك را نسبت به آب وهوا به شدت كاهش مي دهد و سله بستن خاك راتشديد مي نمايد.
(6) زيادي نمك در خاك باعث عقب افتادگي رشدگياه ،كوچكي برگهاوبوته ها،سوختگي برگها و بالاخره عدم توليد مثل گياه مي گردد.
2-13-1- خاك شور :
خاك غير سديمي است كه داراي نمكهاي محلول، تا حدي كه مانع رشد بيشتر گياه گردد. در شرايط عادي حد پايين هدايت الكتريكي اشباع در چنين خاكي برابر ds/m 4 است. در
c ) 25ْ( اين حد براي گياهان حساس به شوري، برابر نصف اين مقدار و در گياهان مقاوم به شوري حدود دو برابر اين مقدار ميرسد.
14-1- معيارهاي تشيخص خطرات آبياري با آب شور :
1. شوري
2. سديم و دشواري نفوذ آب در خاك و عمليات خاك ورزي (Soil infiltration and tilth)
3. اختلاف تغذيهاي (Nutritional imbalance)
4. يونهاي سمي
5. عناصر كمياب و سنگين
6. مسائل متفرقه و ساير ملاحظات
15-1- يونهاي شور كننده آب و خاك :
آب اقيانوسها نيز مركب از شش يون شامل : Ca+2 ،Mg+2 ، Na+ ، HCO-3، Cl- ، So--4 ميباشد كه عموماً در خاكهاي شور نيز به حد وفور ديده ميشود. اين يونها از نظر تفصيلي در درجه اول به شمار ميآيند. يونهاي ديگر شامل ( Na) و (K+) ميباشند در آبهاي خيلي شور يونهاي سمي نظير بور (B) و عناصر كم مصرف ديگر نظير (Se), (Al), (Cu), (Mo), (Mn), (Fe), (Zn) يافت مي شود. گاهي عناصر جزئي نظير La و As و بعضي ديگر نيز تشخيص داده مي شود.
16-1- علائم ظاهري شوري و سديمي بودن خاك :
3- پيدايش منافذ رشتهاي شكل توخالي با ديواره سفيد در داخل خاك.
4- ايجاد سله در سطح خاك.
5- پيدايش يك لايه سياه رنگ در سطح خاك.
17-1- خصوصيات خاكهاي شور:
خاكهاي شور خاكهايي هستند كه زيادي نمكهاي محلول در آنها به حدي است كه رشد گياه را تحت تأثير قرار مي دهند. بيشتر اين نمكها را کاتیونهای سديم، كلسيم، منيزيم همراه با آنیونهای كلرايد، سولفات و بيكربنات تشكيل ميدهند. ولي عمده تأثير پذيري گياهان به خصوص گياهان زراعي از نمكهاي سديم و كلسيم (Ca:Na) همراه با كلرايد ميباشد. براي مقايسه حلاليت نمكها، حلاليت سولفات كلسيم يا گچ به عنوان استاندارد به كار مي رود.
كلريد كلسيم به ندرت در خاك موجود است زيرا واكنش اين نمك با سولفات سديم و كربنات سديم به آساني باعث تشكيل سولفات كلسيم و كربنات سديم شده و از محلول خارج ميشود.
CaCl2+ Na2SO4 → 2NaCl+ CaSO4
CaCl2= Na2CO3→ 2NaCl+ CaCO3
بنابراين تنها زماني نمك كلرید سديم تشكيل ميشود كه شوري بسيار بالايي وجود داشته باشد. كلريد کلسيم همراه با سولفات منيزيم و سديم از معمولترين و فراوانترين املاح آبهاي شور و خاك ميباشند. انحلال پذيري و سميت اين نمك استثنايي است. به طوري كه حتي با وجود 1/0درصد از اين نمك، گياه دچار مشكل شده و رشد آن كاهش مي يابد. در برخي از خاكهاي شور بين 2 تا 5 درصد از اين نمك وجود دارد كه زمين را به شوره زار تبديل ميكند.
جدول شماره 1-17-1- نتايج شيميايي يك نمونه از آب شور
EC(ds/m)
g/L نمك
meq/L
SAR=
Cl- SO2-4 HCO-3 Ca+2 Mg+2 K+ Na+
1/3 0/2 6/17 0/13 6/2 0/9 7/6 6/ 6/17 4/7
18-1- عوامل مؤثر بر رسانايي الکتريکي (EC) :
مقدار EC نسبت به دما حساس ميباشد يعني هدايت الكتريكي هر محلول نمكي با شوري تقريباً معادل 2% در هر درجه سانتيگراد بايد استاندارد شود، علاوه بر درجه حرارت، عوامل ديگري نيز وجود دارند كه در ميزان هدايت الكتريكي مؤثر ميباشند از جمله وجود برخي از يونهاست كه هادي بهتر جريان الكتريسيته هستند. قابليت الكتريكي آب خالص بسيار كم است. هنگامي كه جسم الكتروليتي در آب حل شود قسمتي از آن جسم در اثر تجزيه الكتروليتها به يونهاي مثبت و منفي كه هادي جريان الكتريسيته هستند تجزيه شده و در نتيجه آن جسم هادي جريان الكتريسيته در محلول خواهد گرديد. اين هدايت الكتريكي تقريباً نسبت مستقيمي با مقدار جسم حل شده خواهد داشت از اين روميتوان گفت با اندازه گيري هدايت الكتريكي آب يا عصاره خاك و يا محلول ميتوان به غلظت تقريبي املاح حل شده پي برد.
19-1- منابع و علل شور شدن خاك :
تحقيقاتي كه اخيراً توسط مؤسسه تحقيقات خاك و آب بر روي وسعت و پراكنش جغرافيايي خاكهاي مبتلا به شوري و خاكهاي گچي در ايران انجام شده است نشان ميدهد كه وسعت خاكهاي شور و پتانسيل تجمع نمك در خاك بيش از آن است كه تصور ميشد. از آنجايي كه پديده شوري معمولاً در بيشتر اراضي و دشتهاي تحت كشت صورت گرفته است و همواره تمايل به گسترش بيشتر دارد كنترل و پيشگيري از گسترش آن بسيار حائز اهميت است. اطلاعات در مورد منشأ نمكها ميتواند به پيشگيري از به وجود آمدن مشكل شوري كمك نمايد. مومني و همكاران (1999) منشأ نمك تجمع يافته در خاكهاي ايران را به شرح زير مورد بحث قرار دادهاند و عللي را بيان نموده اند كه عبارتند از:
- شوري طبیعی: الف) تركيب معدني مواد مادري خاكها ب) شوري جويباري
ج) شوري با منشأ باد د) شوري در اثر پيشروي آب دريا
- شوري در اثر دخالت انسان : الف) سوء مديريت خاك و آب ب) استخراج آبهاي زيرزميني ج) چراي بيرويه
20-1- وسعت و توزيع اراضي شور در سطح دنيا :
توزيع اراضي شور درسطح جهان يكنواخت نمي باشد. در برخي كشورها نظير ايران، پاكستان و هندوستان نسبت بيشتري از اراضي، تحت شوري قرار دارند. از بررسي5/343 ميليون هكتار از خاكهاي شور دردنيا، آسيا داراي بيشترين مساحت اراضي شور شامل7/91 ميليون هكتار درشمال و مركز آسيا،3/83 ميليون هكتار در آسياي جنوبي و20 ميليون هكتار در آسياي جنوب شرقي و از بقيه4/69 ميليون هكتار درآمريکاي جنوبي،96/1 ميليون هكتار در مكزيك و آمريکاي مركزي و2/6 ميليون هكتار در آمريكاي شمالي وجود دارد.
حدود 12 درصدازكل مساحت كشور ايران (يعني 19 ميليون هكتار) بصورت كشت و آيش و به منظور توليدات كشاورزي استفاده مي شود. گفته مي شود كه نزديك به 50 درصد اين سطح زير كشت به درجات مختلف با مشكل شوري، قليايي بودن و غرقابي بودن روبرو مي باشد. پيش بيني مي شود اين ميزان تا 75 درصد كل اراضي فارياب كشور پيشروي كند. بخشهاي وسيعي ازكشور رس تا نوار حاشيه اي جنوب كشور و اراضي حاصلخيز اطراف زاينده رود به نحوي متاثر از تنش شوري هستند وبه تدريج از دسترس خارج مي شوند.چنانچه اقدامات سريعي انجام نشود به زمين هاي لم يزرع تبديل خواهند شد.
21-1- اثر سوء سديم تبادلي:
در بررسي اثر سديم قابل تبادل در تغذيه گياه، نظر عمومي برآن است كه غلظت سديم و وجود يون هيدروكسيل عامل اثراتي سوء هستند. زيادي يون سديم در محلول خاك باعث كاهش شديد جذب كلسيم و منيزيم بوسيله گياه مي شود اين يونها در محلول خاك به اندازه كافي محلول اند و به نظر مي رسد كه علت كاهش جذب آنها وجود رقابت شديد با يونهاي سديم باشد. وقتي گياهان مناطق معتدل و مرطوب در مقابل سميت سديم قرار گيرند به شدت علايم كمبود نشان مي دهند.
22-1- مكانيسم اثر نمك :
مهمترين واكنش گياه به شوري آب آبياري كاهش رشد است. شوري آب آبياري از راههايي چند بر فعاليتهاي فيزيولوژيك گياه تأثير ميگذارد ولي نشانههاي آسيب ديدگي ناشي از وجود شوري معمولاً هنگامي در گياه آشكار ميشود كه غلظت املاح محلول در آب آبياري و خاك بسيار بالا باشد. گياهان مبتلا به شوري اغلب ظاهري معمولي دارند ولي عموماً كوتاهتر بوده، برگ آنها ضخيمتر، پرآبتر، و به رنگ سبز تيره هستند.
23-1- آب آبياري با کمي شوري :
آبي که شوري آن از نظر غلظت کل مواد جامد (TDS ) بين 1500-500 ميلي گرم در ليتر ( ds/m2/2- 7/0) تغيير کند. اکنون بعضي از کارشناسان نظير رودز آب آبياري را در اين گروه از آبها قلمداد مي کنند که بايد با مديريت ويژه اي بکار گرفته شود.
1-23-1- آب لب شور :
آبي که شوري آن از نظر غلظت کل مواد جامد (TDS ) بين 1500 تا 5000 ميلي گرم در ليتر(ds/m7-2/2) تغيير کند.
منظور از آب کمي شور نيز مي تواند آب لب شور باشد.
2-23-1- آب شور :
آبي که ميزان شوري آن از نظر غلظت کل مواد جامد بيش از 5000 ميلي گرم در ليتر باشد. عموماً زه آب ها و آبهاي زيرزميني، آبهاي لب شور، در رديف آبهاي شور به شمار مي آيند. يعني ميزان TDS آنها بين 5000 تا7000 ميلي گرم بر ليتر (ds/m10-7) تغيير مي کند. که اکنون به عنوان منابع آب شور مطرح مي باشد.
به آب شوري که ميزان نمک آن بسيار بوده و غالباً از تبخير جزئي آب دريا بدست مي آيد، اطلاق مي شود.
عموماً غلظت کل مواد جامد (TDS) آب شور از 35000 ميلي گرم در ليتر ( معادل ds/m52) تجاوز مي کند. منظور از نمک آب و آب نمک همين آب شوري است.
24-1- تعريف تنش يا استرس:
انحراف کم و بيش شديد گياه يا جانور از شرايط بهينه ( شرايط ميانگين) از يک طرف و واکنش سازگاري قابل اندازه گيري گياه يا جانور در ابعاد مختلف فيزيولوژيکي از طرف ديگر که ممکن است در اثر سازگاري به شرايط جديد به وجود آمده باشد و در بدترين شرايط موجب مرگ آن بشود.
پس تنش لزوماً مرگ آني در پي نداشته و بطور دائم يا موقت در يک محل حادث مي شود. در نتيجه تنش يک عامل خارجي است. يکي از عوامل محيطي است که نه تنها رشد و نمو گياهان را تهديد مي کند بلکه توزيع و پراکندگي گياهان در اکوسيستم هاي مختلف را تعيين مي نمايد. زياده از حد بودن غلظت هاي نمک هاي محلول در خاک همان استرس يا تنش شوري است. بخش قابل ملاحظه اي از کره زمين با اين مشکل روبرو است و آبياري گياهان زراعي باعث شده و مي شود که هر ساله بخش نسبتاً قابل ملاحظه اي از زمين هاي زراعي موجود به واسطه شور شدن از حالت زراعي خارج شده و غير قابل استفاده گردند. اگر چه يونهاي مختلفي ممکن است موجب تنش شوري شوند امّا يون سديم به خاطر زياد بودن مقدار و تقريباً محلول بودن تمام نمک هاي آن مهمتر است. همچنين يون سديم اثر سمي بر سلولهاي زنده دارد و لذا سلولها غالباً از آن اجتناب مي کنند. آبياري اولين عامل شوري است. منابع آب آبياري مثل منابع سطحي (رودخانه ها)، زيرزميني (چاه و قنات) هستند و در ابتداي سرچشمه شوري نزديک به صفر دارد و هر قدر به دشت يا فلات نزديک شود بر شوري آنها افزوده مي شود. زيرا بر سر راه خود نمک هاي مختلفي را که معمولاً ترکيبات سديم دار هستند حل نموده و پس از طي مسافتي فاضلاب هاي صنعتي، شهري و خانگي و کشاورزي نيز به آنها افزوده مي شود و عملاً حاوي سطح بالايي از نمک ها خواهد بود. در چنين شرايطي، آبياري با اين قبيل آبها به منزله وارد ساختن نمک به زمين زراعي مي باشد. با هر دوره آبياري مقدار قابل ملاحظه اي نمک به خاک اضافه مي شود. هنگامي که آب از خاک تبخير مي شود و اين نمک ها در خاک باقي مي مانند. وقتي حرارت بالا باشد و تقاضاي اتمسفر نيز زياد، تبخير زيادتر شده و انتقال نمک ها به لايه سطحي خاک با سرعت بيشتري انجام مي شود. بطوريکه در بسياري از مناطق شاهد بو جود آمدن قشر نسبتاً ضخيمي از نمک هستيم. عامل ديگر کمبود آبياري است: در مناطق کويري و بيابانها که نزولات آسماني براي شستن خاک کفايت نمي کند نمک در لايه هاي سطحي جمع مي شود. به عبارت ساده تر گياهان صحرايي علاوه بر تنش آب با شوري نيز مواجه اند. بدين ترتيب اهميت مطالعه تنش شوري به خاط
ر اينکه روز به روز بر سطح آن افزوده مي شود و زمين هاي زراعي بيشتري را غير قابل استفاده مي کند ملاحظه مي شود.
25-1- مراحل متوالي تنش گياه:
مراحل تنش از انطباق بلند مدت و يا کوتاه مدت گياه با شرايط جديد و تعادل ايجاد شده بين فرآيند تحريک و فرآيند توقف فعاليتهاي حياتي ناشي مي شود. به ويژه به مراحل هشدار، تلاش
فوري گياه براي مقابله با تنش، سخت شدگي که مراحل طولاني مدتي است و ممکن است تحليل رفتگي توان زيستي گياه و يا بازگشت گياه به وضعيت طبيعي قبلي را در پي داشته باشد.
در هنگام مواجه با تنش، کاتابوليسم ( سوخت) سلولي نسبت به آنابوليسم ( ساخت ) فزونتر مي شود. فرآيند هاي ترميم خسارت به سرعت شروع مي شوند و وضعيت قبلي سلول مستقر مي شود. مولکولهاي حفاظت کننده، سنتز مي شوند و در نهايت مجدداً آنابوليسم نسبت به کاتابوليسم افزايش مي يابد. اگر عامل تنش ادامه يابد فرآيندهاي حفاظتي تشديد مي شوند. و مرحله بعدي واکنش گياه شروع مي شود که در آن مرحله بعضي از ويژگيهاي گياه به بالاتر از ميانگين، افزايش مي يابد. اين مرحله همان مرحله فاز مقارم شدن است. فاز مقاوم شدن مرحله اي طولاني است. اگر عامل تنش باز هم ادامه يابد مرحله تحليل رفتگي توان گياه شروع مي شود که در اين مرحله به گياه خسارت جدي يا توسط عامل تنش زا و يا در اثر گياهخواران و عوامل بيماري زاي که از ضعف گياه بهره برداري کرده و به آن حمله ور مي شوند و معمولاً اثرات کشنده اي دارند وارد مي شوند. شدت خسارت وارد شده با طول مدت تنش که ممکن است بر روي تحليل رفتگي ذخيره انرژي و شدت تنش، که در طول زمان تغيير مي نمايد بستگي داشته باشد. برهم کنش اين عوامل باعث ايجاد تغيير در تعادل متابوليکي و به تبع آن تغيير در وضعيت عمومي يا ظاهري گياه گردد.
26-1- ارزيابي ميزان تنش:
ميزان تنش وارد شده بر گياه بر مبناي تظاهر آثار تنش ارزيابي مي شود. با ملحوظ داشتن انواع ويژگيهاي فيزيولوژيکي در گونه هاي مختلف، وضعيت تنش را فقط مي توان از طريق مقايسه گياه تحت تنش يا گياهي که در شرايط نرمال مي باشد تعيين نمود. البته وضعيت تنش در فاز هشدار و در فاز تحليل رفتگي قابل تشخيص است.
27-1- مواجهه گياه با تنش شوري خاك :
به محض مواجهه با تنش شوري اولين فاز يعني فاز اعلام خطر(آگاهي دهنده) درگياه نمود پيدا مي كند. طي اين مرحله برخي از فعاليت هاي گياه كاهش مي يابد (واکنش به تنش) و برخي از اعمال گياه از طريق وقوع واكنش هايي در جهت مخالف جبران مي شود(جبران)، همچنين ممکن است در فاز بعدي كه فاز مقاومت است تنش موجب اعمال هزينه هاي زيادي براي گياه شود (سخت شدن) در اين مرحله اگر رويارويي گياه با تنش کوتاه مدت باشد و از حد (آستانه) تحمل گياهي فراتر نرود خسارت وارد شده به گياه ممكن است قابل ترميم و برگشت پذير باشد و تنها باعث تغييراتي موقت در فرآيندهاي فيزيولوژيك گياه شود (تعديل).
اما اگر گياه در مدتي معين توسط يك تنش حاد و يا مزمن تحت فشار قرار گيرد باعث بروز آثار خستگي در آن شده آسيب هاي غيرقابل برگشتي درگياه به وقوع مي پيوندد. به همين دليل رويارويي طولاني مدت با تنش باعث اختلالات دائمي درگياه مي شود.
جدول 1-27-1- مقاومت نسبي گندم در مرحله جوانه زني و محصولدهي
¬¬¬¬¬ه اشباع در حد 50 درصد جوانه زني ds/m
گندم
جو
ذرت خوشه ای
یونجه
لوبیا
ذرت 13
18
15
9/8
6/3
9/5 16- 14
24- 16
13
13- 8
8
24- 21
(رودز 1992)
نمودار 2-27-1- درجه بندي كيفي مقاومت گياهان به شوري
28-1- اثرات سوء شوري بر گياهان:
1- اثر مستقيم بر پتانسيل اسمزي
2- اثر مستقيم تخريبي بر ديواره سلولي
3- اثر مستقيم سميت در ممانعت از جذب ساير عناصر از جمله پتاسيم
4- اثر تخريبي در جذب آب سلول و تنش آبي
29-1- اثر شوري روي جوانه زني گندم:
گندم در مرحله ظهور گياهچه و مراحل اوليه ي رشد بيشتر از مراحل بعدي رشد به شوري حساس است. همچنين مراحل اوليه ي زايشي، مراحل بسيار حساسي بوده در حاليكه دوره گل دهي و مرحله پرشدن دانه به ترتيب كمترين حساسيت را دارند. گاهي شوري در مور
د بعضي از گونه هاي گندم باعث زودتر اتفاق افتادن جوانه زني، ظهور خوشه، گل دهي و رسيدگي دانه مي شود. گندم مانند بعضي ديگر از گياهان زارعي دانه اي در مرحله گل دهي يا فقط در قبل از گل دهي به غلظت هاي نسبتاً بالاي آب شور حساس نيست. اين چنين تحملي امكان آبياري گياه را به وسيله آب شور در مراحل آخري رشد گياه فراهم مي كند. در گند
م، شوري بر رشد رويشي بيشتر از توليد بذر تأثير مي گذارد.
30-1- راههاي كاهش اثرات شوري در زراعت گندم :
- اراضي شور مي بايست فاقد پستي و بلندي باشند چرا كه املاح درسطوح مرتفع متمركز و همين امر باعث انتقال املاح ازاعماق به سطح خاك خواهد شد.
- تخليه ي آبهاي زيرزميني كه عمدتاً شور هستند تنها ازطريق احداث سيستم زهكشي ميسر است.
- قبل از عمليات تهيه زمين لازم است با يك آبياري سنگين اقدام به آبشويي املاح وتعديل شوري درلايه شخم نمود.
- انتخاب روش كاشت و آبياري مناسب كه بهترين روش ، روش آبياري كرتي مي باشد.
- در اراضي شورتاريخ كاشت زماني انتخاب شود كه درجه حرارت محيط پايين باشد تا حداقل تبخير از خاك راداشته باشيم.
- دوره هاي آبياري، كوتاه انتخاب شود تاگياه كمتر در معرض خطر نقطه پژمردگي قرار گيرد.
- ازآيش گذاشتن اراضي شور بايد خودداري نمود زيرا چنانچه زمين لخت باشد تمركزاملاح در قشرسطحي خاك صورت گرفته واين امر جوانه زدن بذور رادر فصل كاشت دچار اختلال خواهد نمود.
- استفاده از مالچ اراضي كه EC آنها بيشتر از9 ميلي موس باشد، بهتر است به كشت گندم اختصاص نيابد. در صورت امکان براي مراحل حساس با آبهاي با کيفيت مناسب استفاده گردد تا براي مراحل پيشرفته رشد اين اراضي آماده شوند. ضمناًدرزمين هاي شور بايد بذر مصرفي بيشترباشد تا از كاهش عملكرد جلوگيري شود.همچنين به ازاي هر ميلي موس بيشتر از 6 ميلي موس، به ميزان 7 درصد كاهش عملكرد خواهيم داشت.
- مصرف عنصر روي و نمكهاي كلسيم موجب افزايش تحمل گياه به شوري و عملكرد آن مي شود.
- پيش تيمار كردن آشنايي گياه با مقداري نمك
31-1- خاك سديمي:
خاك غير شوري كه در اكثر موارد ميزان سديم تبادلي (ESP) آن به حدي است كه اثرات آن در رشد گياه و تخريب ساختمان خاك بروز ميكند. معمولاً SAR عصاره اشباع بيشتر از 13 بوده و 5/8 < pH ميباشد. در اين حالت 15% < ESP خواهد بود.
= درصد سديم تبادلي (ESP)
32-1- اندازه گيري شوري :
تنش شوري مانند ساير تنش ها با واحدهاي انرژي مشتمل برپتانسيل شيميايي، درجه يونيزاسيون و يا بطور ساده تر غلظت يونها و يا هدايت الكتريكي اندازه گيري مي شود. زيرا اث
رات يك نمك وابسته به يونهاي آن مي باشد. شوري خاك، باتعيين هدايت الكتريكي عصاره ي اشباع خاك (eEC) يا متوسط شوري منطقه ريشه برحسب ميلي موس بر سانتي متر (mmhos/cm ) يا دسي زيمنس بر متر(ds/m) بيان مي شود . مقدار eEC بيانگر مناسب يا نا مناسب بودن شرايط خاك براي كشت يك گياه مشخص مي باشد. چنانچه مقدار هدايت الكتريكي عصدار eEC از فرمول زير محاسبه مي شود:
LF متوسط نسبت آبشويي از منطقه ريشه است كه براي خاكهاي مختلف متفاوت است.
1-32-1- روش هاي اندازه گيري شوري:
1- اندازه گيري مستقيم غلظت l me/ و يا l mg/ ميلي گرم بر ليتر
2- اندازه گيري هدايت (EC)
3- اندازه گيري پتانسيل اسمزي ( )
2-32-1- واحد شوري: در خاک شناسي و زراعت، شوري را معمولاً بر حسب هدايت الکتريکي عصاره اشباع(eEC) بيان مي کنند که واحد آن زيمنس بر متر( S.m-1 ) يا ميلي موس بر سانتي متر(mmhos. cm-1) است. eEC و پتانسيل اسمزي تناسب مستقيم دارند:
(مگاپاسکالms.cm-1=0.036 )
اگر مقدار eEC از 4 میلی زیمنس بر سانتی متر فراتر رود عملکرد گياهان حساس به تنش نمک کاهش مي يابد و به همين دليل آب آبياري نبايد داراي EC بيش از 2 میلی زیمنس بر سانتی متر باشد و هدايت الکتريکي آب دريا حداقل 44 میلی زیمنس بر سانتی متر است. مقدار ECe يا ECiw (شوري آب آبياري) را مي توان تا حد آستانه تحمل گياهان و با در نظر گرفتن نياز آبشويي LR بکار برد.
33-1- رابطه شوري با سنتز پروتئين:
تنش شوري ساختن پروتئين هاي جديد را تحريک مي کند: با قرار گرفتن گياه در معرض کلرور سديم يا اسيدآبسزيک(ABA) پروتئين هاي ساخته مي شود که تحمل NaCl را بهبود مي بخشد. اگر سلولها قبل از قرار گرفتن در معرض غلظتهاي زياد شوري در معرض غلظت هاي کم اسيدآبسزيک (ABA) قرار گيرد توانايي آنها براي سازگاري به نمک بهبود مي يابد. بعلاوه اسيدآبسزيک (ABA) ساخت يک يا چند پروتئين را تحريک مي کند که به نظر مي رسد شبيه به آنهايي است که در تطابق NaCl ساخته مي شوند. در گياهان کامل، غلظت هاي زياد شوري، غلظت اسيدآبسزيک (ABA) را در برگها افزايش مي دهد و به نظر مي رسد بيشتر اسيدآبسزيک (ABA) از ريشه ها منتقل شده باشد.
34-1- تحمل گياهان به هدايت الکتريکي:
آستانه ي زيان اقتصادي شوري براي گندم 14 ميلي زيمنس بر سانتي متر است.
قابليت هدايت الکتريکي بين 2-0 ميلي زيمنس بر سانتي متر خيلي خوب و براي کليه نباتات زراعي مناسب، بين 4-2 خطرناک نيست، بين 8-4 فقط گروهي از نباتات تحمل خواهند کرد و بيشتر از 8 زيمنس بر سانتي متر براي ريشه نباتات خطرناک مي باشد.