بخشی از مقاله
گستره وظايف زن در خانواده
« وَ مِنْ آياتِهِ أنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ اَنفُسِكُمْ اَزواجا لِتسْكُنُوا اِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً.»
هبوط آدم ابوالبشر قرين با همسرى حوّا به عالم خاك و ورود اين دو يار هم انديش و مهربان از عالم افلاك حقيقت مستورى بود كه قرآن كريم با بيانى شيوا و دلنشين از آن پرده برداشت و رمز آرامش و صعود هماهنگ را براى نوع بشر، در پناه زوجيت آشكار ساخت، گرچه اين فرود براى آن زوج نخستين ناگوار و طعم تلخ وسوسه و نيرنگ دشمن مكار آنان « شيطان» بسيار دردناك بود و اين
نزول به عرصه زمين موجبات تألم افكار و آزردگى هر دو را فراهم نمود، ليكن در سايه همسرى و كفويت و همتايى خويش توانستند سيماى عروجى زيبا را ترسيم و تجربهاى شيرين از رجوع و بازگشت به حق را براى زمينيان با همدلى و تفاهم تشريح نمايند و براى هر زوج كمال گرا و عاقبت انديش تا پايان زندگى بشر، درس عبرت و آموزندگى ارايه دهند.
آرى، آن گاه كه هر دو با عزمى راسخ و قلبى نادم ولى مطمئن به عنايت خالق و زبانى تائب زمزمه « تُبْعَلَيْنا» و « ربّنا اِنّنا ظَلَمْنا اَنْفسنا» سر مىدهند، و زندگى زمينى را با همه دشوارىهايش بر مبناى رجوع به حق و استمداد از او آغاز مىكنند و اين پيام عمل از فراسوى زمان و مكان به گوش فرزندان خويش مىرسانند كه اى بنىآدم! در سايه زوجيت و در پناه هم انديشى و كفويت مىتوان همه فراز و نشيبها و پستى و بلندىهاى زندگى زمينى را در نورديد، از وادى تلخ شكست و ناكامى قدرتمندانه عبور كرد و به عرصه تلاش و اميدواري و شادىهاى زندگى رسيد و از دنياى ظلمات و اسفل سافلين به سبب ارتباط و استمداد از خالق اعلىعليين به روشنايى و نور رسيد و شايستگىها را در آغوش كشيد. پس سنت زيباى ازدواج و نكاح امرى فطرى و طبيعى در زندگى بشر از روز نخستين بوده و براين اساس، در همه شرايع و جع مدنى صالح بر آن ترغيب شده و بر هيچ انسان خردمندى پوشيده نيست كه سلامت و امنيت جوامع در گرو سلامت و امنيت خانواده است. بلكه حفظ و گسترش قدرت ملى و استقلال سياسى و اقتصادى، ريشه در استحكام بناى خانواده دارد، زيرا توانمندى و صلاحيت جامعه، رويكردى از توانايى افراد آن است و اين توانايى جز در سايه صلابت و استحكام خانه و خانواده شكل نمىگيرد؛ چنانچه امير مؤمنان آشنا به حقايق عالم در كلمات متعدد خويش به اين امر اشارت دارند، از آن جمله در روشهاى حكومتى در عهد نامه مالك اشتر مىفرمايد: « ثم اَلْصِقْ بِذوىِ الأحسوَ اَهلِ البيوتاتِ الصالِحةَ وَ السَوابِقِ الحَسَنَه…» [1] اى مالك در امور حكومت، انسانهايى را به كار بگمار كه از شرافت خانوادگى و حسبى و نسبى لازم برخوردار باشند و در خانههاى شايسته رشد و پرورش يافته باشند زيرا ريشههاى كرامت و بزرگوارى و فضيلت از
آنجا آغاز مىشود. در كلامى ديگر مىفرمايد: « اذا كَرُمَ اَصْلُ الرَجُلِ كَرُمَ مَغيبُهُ وَ مَحْضَرُه.» [2] اگر انسان از كرامت و اصالت خانواده برخوردار باشد ديگر نيازى به مراقب و نگهبان ندارد كه در حضور و غياب، رفتارش پسنديده و يكسان است. و اين همان دغدغه انسان امروزى و موجب نگرانى در
جوامع بشرى است تا بدانجا كه پيوسته انديشمندان جوامع را به اعتراف تلخى از حكايت جدايى بشر از اين اصل واداشته و در رجعتى دوباره و در حركتهاى پستمدرنيسم، توصيه به بازگشت آن مىكنند « ژوسران» دانشمند بزرگ فرانسه مىگويد: « تاريخ به ما مىآموزد كه تواناترين ملتها مللى بودهاند كه خانواده در آنها قويترين سازمان را داشته است.» [3] از سويى آن گاه كه ريشهها و بنيان مفاسد و بزهكارى در جوامع ارزيابى مىشود عمدهترين مشكلات از ناحيه انسانهايى متوجه جامعه است كه در مأمن و پناهگاه خانواده رشد نيافتهاند و كمبودهاى عاطفي اخلاقى و فق
دان دامان گرم خانواده، آنان را به حلقوم تباهى و يا اعتياد و مفاسد كشانده است.
در يك تحقيق كه بعد از جنگ جهانى دوم صورت گرفته اين مسئله روشن گرديده كه كودكانى كه در جريان جنگ بىسرپرست شدهاند و تربيت آنان به مراكز دولتى و پرورشگاهى واگذار شده به لحاظ عواطف و احساسات و حتى نيروى عقلى نسبت به كودكانى كه در خانواده پرورش يافتهاند،بودها و خلأهايى دارند كه اين كمبودها حتى بعد از يك سالگى بروز و ظهور مىكند. [4] اينجاست كه روشن مىگردد كه نقش ثبات، اقتدار و پيوستگى و همبستگى در خانه و خانواده نسبت به استحكام، پويايى، اقتدار و بالندگى جامعه چيست. و در صورت فقدان يا وجود خلل در آن، هيچ نهاد و سازمان مجهزى نمىتواند جاى آن را بگيرد، و سهم دولتهر راستاى تأمين اين هدف
حياتى فقط تدارك زمينههاى رشد اخلاقى، حقوقى، اقتصادى خانوادهها و ايجاد تسهيلات لازم در جهت شكلگيرى خانواده و ازدواج سالم و هدايت آنها به سوى عدالت اجتماعى و حاكميت صفا و صميميت در آنهاست و از سوى ديگر، هرچه از عمر زندگى اجتماعى انسان مىگذرد و اهميت و نقش خانواده روشنتر مىگردد پويايى و قوام و كمال قوانين الهى در استوارى اين كانون و رجحان آن نسبت به پيمانها و قوانين ساخته بشر آشكارتر مىگردد و رعايت اصول و ضوابط شرعى و پذيرش حقوق و و متقابل از سوى زوجين ضرورت بيشترى مىيابد و در تقابل فرهنگها و تعارض روشها كام
لا اين حقيقت براى بشر خودباخته در مقابل تكنيك و ابزار و صنعت روشن مىگردد كه پايه قوانين الهى و فلسفه تدوين آن بر پايه ايجاد انس و الفت براى انسانى است كه سرشت او با انس و ى سازگار است، لذا در اين نوع از قانونگذارى محوريت حق سالارى بر پايه مصلحت و تكامل خانواده است و هر گونه فرديت، چه در قالب مرد سالارى و چه در قالب زن سالارى، نفى مىگردد و در واقع، ازدواج همان الفت و مؤانستى است كه طبيعت انسان طالب است. در سلسله مقالات گذشته، مطالبى چند در زمينه اصول حاكم بر خانواده از ديدگاه قرآن چون اصل صلح، اصل دورى از فرديت و بخل، اصل فضل، اصل معروف، اصل مودت و رحمت، اصل رعايت مصلحت، اصل كرامت انسان،.... بيان گرديد و نيز در تبيين گستره وظايف زوجين و تقسيم عادلانه كار، به بحث از وظايف مردان و موارد نشوز زوج، نحوه رياست مرد، و تأمين امنيت و عدالت و محبت در كانون خانواده و نيز نسبت به مسئله تمكين و نشوز زن و نحوه اصلاح آن از ديدگاه قرآن و نفى هر نوع خشونت بر اساس خواهشهاى نفسانى و دريافتهاى شيطانى و به جايگاه «وعظ، هجر، ضرب» در آيه مربوط به نشوز زن به طور مشروط و مبسوط از منظر آيات و روايات و شيوه پيامبر(ص) و ائمه معصومين عليهم السلام پرداخته شد.
در اين گفتار بر آنيم كه ادامه بحث وظايف زن و موارد نشوز آن، از منظر روايات و سيره ائمه عليهم السلام و نيز فلسفه هر يك از اوامر و نواهى، ارزيابى شود. گستردگى و وسعت روايات در اين عرصه هم مانند عرصه گستره وظايف مردان ما را بر آن داشت تا در نوع وظايف زنان هم تقسيماتى صورت پذيرد.
روايات دسته اول:
زيبايىهاى رفتارى زن
اين دسته متونى است كه در آن، به الگوهاى رفتارى زنان اشاره رفته است كه خود شامل دو بخش است، بخش اول شامل معرفى بهترين زنان كه شيوههاى رفتارى آنان تأييد و تحسين شده و نتايج كار آنان در دو سرا ارزشمند محاسبه گرديده و بخش دوم با عنوان « شرارنساءكم» زنان كه ب دليل نوع عملكردشان و تخلف آنان از وظايف الهى مورد نكوهش و ملامت قرار گرفتهاند و به واسطه عدم شايستگى رفتارى به عقوبتى شوم در دنيا و آخرت مبتلا و يا وعده داده شدهاند. در اين روايات، مهمترين وظيفه براى زوجين را به صورت عام و براى زن به صورت خاص، حسن سلوك و زيبايى در رفتار و معاشرت نيكو معرفى مىكند، و از آن جهت كه در تقسيم وظايف و تدبير امور منز
ل مسئوليت آرامش و سكونت خانواده به عهده او گذارده شده و كليدهاى عاطفه و رمو ايجاد روابط قلبى و روانى مناسب در طبيعت به دست اوست، لذا قانونگذار حكيم هستى بر اساس دادههاى خاص زنان كه مظهر مودت و رحمت حق و مظهر زيبايىهاى خلقتاند. ستاندهها و انتظارى مناسب با جايگاه او دارد كه با وظايف مرد كه تدبير و سياست گذارى خارج از خانه و تدارك امور مالى و تأمي
ن امنيت خارجى خانه است، فرق دارد؛ لذا در پرهيز از هر گونه تشنج آفرينى و منشهاى غير متعارف و ناشايست؛ زشتخويى و ترشرويى را شديداً براى مادر و همسر مذمت مىنمايد و او را نقش آفرين در ثبات، امنيت، سلامت جسم و روان و منشأ پويايى و حركت اعضا محسوب مىنمايد.
در حقيقت، چون او اساس شكلگيرى هويت خانواده است و حتى شخصيت اجتماعى همسر و
فرزندان متأثر از فاعليت اوست لذا سعادت و شقاوت خانواده منسوب به اوست. اينجاست كه در روايات بالاترين زينت و نهايت سعادت براى مرد همسر شايسته و با صلاحيت معرفى شد و نخبگان و مرشدان قبيله بنى آدم ارزشمندى خود را حاصل تلاش و پاكدامنى و تدابير صحيح تربيتى مادر مىدانند. كه ما در اينجا به ذكر تعدادى از اين روايات مىپردازيم.
1- 1- مرحوم كلينى از امام رضا (ع) نقل مىكند كه حضرتش فرمود: « هيچ فايدهاى به كسى نمىرسد بهتر از اينكه براى او بانويى باشد كه نگاه و مصاحبت با او موجب سرور و شادمانى همسر باشد و در غياب شوهر امانت دار و حافظ حريم خويش و خانواده و اموال شوهر است » [5]
2- 2- امام صادق (ع) مىفرمايد: « كه مردى نزد رسولخدا (ص) مي آيد و مىگويد: « همسرى دارم كه هرگاه به خانه مىروم به استقبالم مىآيد و هرگاه از منزل بيرون مىروم مرا بدرقه مىكند، وقتى مرا اندوهگين مىبيند مىگويد:تو را چه چيز اندوهناك ساخته؟ اگر براى معشيت دنيا ناراحتى، كه ديگرى عهدهدار روزى توست و اگر براى آخرت ناراحتى، خدا بر همّ تو بيفزايد. پيامبر (ص) فرمود (اى مرد) خداوند را در زمين كارگزارانى است و اين بانو يكى از آنهاست و نيمى از پاداش شهيد از براى اوست.»
3-موسى بن جعفر(ع):« جهاد زن شوهر دارى نيكوى اوست.» [6]
4-ورام بن ابى فراس در كتابش « تنبيه الخواطر» از امام (ع) نقل مىكند كه فرمود: « بدانيد كه بانوى شايسته و صالح از هزار مرد غير صالح بهتر است و هر بانويى كه به شوهر خود هفت روز خدمت كند، خداوند هفت درب آتش را بر او بسته و هشت درب بهشت ر بر او باز مىگشايد، تا از هر كدام كه بخواهد وارد شود.» [7]
5- 5- و نيز ورام بن ابى فراس نقل مىكند كه امام فرمود: « هيچ بانويى نيست كه با جرعهاى از آب شوهر را پذيرايى كند مگر اينكه از براى او ثواب يك سال عبادت است كه روزهاى آن را روزه بدارد و شبهاى آن را شب زنده دارى كند و خداوند با هر جرعه آبي كه به شوهر نوشانده شهرى در بهشت براى او مىسازد و هفتاد لغزش از او را مىبخشد.»
6- 6- سكونى از امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا نقل مىكند كه فرمود: «بهترين بانوان امت من خوشروترين آنان است.»
7-امام صادق (ع) فرمود: « هر بانويى كه در منزل شوهر چيزى را جهت مصلحت زندگى زناشويى جابه جا كند خداوند بر او نظر]رحمت[ نمايد و هر كه را خدا بر او نظر دارد عذابش نمىكند.» [8]
8- اميرالمؤمنين در جواب اصبع بن نباته درباره جهاد و وجوب آن بر مردان و نفى وجوب از زنان، فرمودند: جهاد زن در اين است كه در زندگى زناشويى صبر و مدارا پيشه سازد و نسبت به رفتارهاى ناهنجار و اذيت شوهر بردبارى لازم را داشته باشد. [9] » لازم به ذكراست اين گونه روايات از باب ترغيب مرد به اذيت و آزار نيست، بلكه از اين جهت كه در شدايد روزگار اگر مرد دچار بحران خاصى شد، زن به خاطر مصالح زندگى با او مدارا كند.
9-عبداللَّه بن سنان به نقل از رسول خدا (ص) آورده است كه فرمود: بدترين زنان شما كسى است كه خالى از صفات ارزشمند و زشتخو، لجوج، نافرمان است و در ميان قومش ذليل و در نزد خويش خود را عزيز و بزرگ مىپندارد، نسبت به شوى خويش ايفاى وظيفه نكند و نسبت به او دريغ ورزد ولى به غير شوهر خويش نهايت خضوع و تواضع بى جا از خودنشان دهد. [10]
10-در سخنى ديگر شيخ صدوق(ره) در كلامى نسبتاً گسترده از رسول خدا اثر نامطلوب سوء رفتار را در زن و مرد دو سويه ارزيابى مىنمايند و عواقب هر كدام را بيان مىكند. بخشى از آن اين گونه است: كسى كه خانمى دارد ولى او را در زندگى همراه نيست و به آنچه خدا بر او روزى كرده مدارا و صبر ندارد و شوهر را تحت فشار قرار دهد و بر كارى وادارد كه در توان او نيست خداوند هيچ حسنه و كار خوبى را از او نمىپذيرد و اين زن مورد غضب پروردگار خويش است مادامى كه اين گونه رفتار مىكند. [11]
11-جميل بن دراج از امام صادق (ع) نقل مىكند كه فرمود هر زنى كه ]در همسر خود ايجاد ياس و سردى مىكند و[ به شوهر خود مىگويد: من از تو هرگز خيرى نديدهام اين گونه رفتار، اعمال او را ساقط مىسازد. [12]
12-صدوق نقل مىكند از رسول خدا(ص) كه فرمود:« كسى كه همسرى دارد كه موجبات اذيت و آزار شوهر را فراهم مىكند، نماز و اعمال شايسته او مورد قبول درگاه حق قرار نمىگيرد تا اينكه دست از اين گونه رفتار بردارد و به همراهى و معاونت و خوش كردن شوهر بپردازد، اگر چه روزش را به نماز و روزه بگذراند و بنده آزاد كند و انفاق اموال خويش نمايد.... سپس فرمودند « وَ عَلَى
الرَجُلِ مِثلُ ذلك الوِزرِ وَالعَذابِ اذا كان لَها مُوذيا ظالما» مرد هم اگر اذيت كار و ظالم نسبت به همسر باشد، براى او هم همين گونه عقوبت و سقوط اعمال است» [13]
در بيان ديگرى از رسول خدا است كه فرمود: « آيا خبر بدهم به بدترين مردان شما؟ گفتند بله. فرمود بدترين مرد كسى است كه تدبير زندگى ندارد، بخيل است، بدزبانى مىكند، تنها غذا مىخورد، ياور خانواده نيست، همسر خويش و عبد خود را مىزند، عائله او به ديگران پناه مىآورند و موجب عاق والدين را فراهم مىكند. [14]
حقمدارى در تقسيم وظايف خانواده
اينها گوشهاى از روايات متعدد و فراوانى است كه در نحوه تعامل رفتارى زن و مرد وارد گرديده و غالبا در ارائه راهكارها و شرح وظايف تمامى دستورات دو سويه و طرفينى است؛ زيرا ايجاب حكمت در قانون حق هرگز بر اين نيست كه به حمايت بى اساس از قشر خاصى بپردازد، بلكه همان گونه كه اشاره گرديد محور قوانين حق سالارى، رعايت مصالح خانواده و حفظ نسل بشر از شرور و آفات و نيز پيشگيرى از ايجاد اضمحلال و انحلال و بر آشفتگى و اضطراب در خانه و خانواده است. و اين نكته همان چيزى است كه همه انديشمندان بر آن نظر دارند.
ارسطو مىگويد: « هيچ موجودى به غايت خود نمىرسد مگر آنكه همواره وظيفهاى كه براى او مقرر است به بهترين وجه اجرا كند و اين انجام وظيفه براى هر موجودى فضيلت است. [15]
دكارت در موضوع صلاح جامعه مىگويد: « صلاح كل بر صلاح جزء مقدم است و اگر كسى اين حس را داشته باشد مكارم والا از او ظاهر خواهد شد.» [16]
ملاك قوانين اسلام استحكام پايگاهى است كه انسان محصول آن است، و او از اين كانون
مؤانست، همه سجاياى فطرى و ارزشى را انتظار دارد، خانواده تجلىگاه شكوه وحدت و يك پارچگى است، اينجا همان جايى است كه انسان توحيد نظرى را به آزمون مىگذارد تا توحيد عملى در آن شكل گيرد. اينجا همان جايگاهى است كه بشر از صفات شيطانى دست مىكشد و صفات رحمانى چون مودت، رحمت، فضل، عفو، اغماض و لطف را به تمرين و تجربه مىگذارد و صلاحيت خويش را به هستى عرضه مىكند و صلابت خليفهگرى حق را مىآزمايد. اينجا از فرديت و خودنگري بيرون مىآيد و به كمال زوجيت و زيبايى صفا و همدلى مىرسد و اينجاست كه كمال همراه با ازدواج را كه تاكنون « با من تزوج فقد احرز نصف دينه» شنيده، درك مىكند، و عرصه ظهور عشق زمينى را كه همان از خود جدا شدن و به ديگرى پيوستن است احساس مىنمايد. باشد كه در مسشق به معبود و وصل به معشوق رفيق و همسفرى مشفق يابد و به همراهى او مسير كمال را بپيمايد. اينجاست كه زن كارگردانى خلقت را به دست خويش به نظاره مىگذارد و بالاترين رسالت خود را عرضه مىكند.
ارزيابى قانون مدنى و حسن معاشرت
ماده 1103 : « زن و شوهر مكلف به حسن معاشرت با يكديگرند.» [17] در ماده بعدى كه مىتوان متمم اين ماده دانست اين گونه آمده:« زوجين در تشييد مبانى خانواده و تربيت اولاد به يكديگر معاضدت نمايند.» [18] كه تعيين نوع و كيفيت آن را قانون با رجوع اشخاص به عرف معقول حل مىنمايد و به مقتضيات زمانى و مكانى در اين جهت توجه مي كند.
روايات دسته دوم:
اين دسته شامل متون متعددى است كه از سويى، تبرج و تزيين در برابر نامحرمان را نفى و از سوى ديگر بر نظافت، پاكيزگى، پيرايش و آرايش بانو در منزل دارد كه دقت و توجه خانم به اين مسئله در عين رعايت اعتدال و دورى از اسراف و تبذير بسيار مورد ترغيب شريعت است كه اين تأكيد و تشويق در وظايف زنان به لحاظ نتايج عمدهاى است كه در زندگى فردى و خانوادگى و اجتماعى او و همسر و نيز نقش تعيين كنندهاى كه رعايت اين وظيفه در سلامت و امنيت جامعه داراست و ما در اينجا به بيان بعضى از آن فوايد و اثرات مىپردازيم فايده اول: آنكه « اِنّ اللَّه جَميلٌ يُحِبُّ الجَمال و يُحِبُّ اَن يرى اثرالنِعمَةِ عَلى عَبده.» [19] پروردگار بديع و زيباآفرين ظهور جمال و زيبايى را دوست دارد و چون زنان مظهر صفت جمال هستند زينت بر او زيبندهتر است.
اگر چه در اينجا هم دستورات طرفينى است و توازن در سوق زن و مرد به سوى اين وظيفه كاملا رعايت شده است ليكن به رغم توصيه روايات به مسئله نظافت مرد، و سيره عملى ائمه : در كتب مربوط به وظايف زوجين كمتر به اين وظيفه اشاره و يا به صورت مبسوط به آن پرداخته شده است. و اين فكر كه مرد نيازى به زينت ظاهر و يا اهميت بخشيدن به نظافت ندارد، فكر باطلى است كه از سوى اسلام كاملا مطرود است و در جهت مخالفت سيره نبوى و ائمه معصومين است. در زندگى رسول خدا(ص) نه تنها پاكيزگى كه استفاده از عطر جايگاه خاصى داشته به گونهاى كه هزينه عطر ايشان از هزينه غذايشان بيشتر بوده. لذا در روايتى رسول خدا (ص) فرمود: « بِئْسَ العَبْدُ القاذُورة.» [20] آدمى كه كثيف و ژوليده است بنده بد و مذمومى است.
در بيان ديگر امام رضا(ع) فرمود: « لَقَدْ ترك النساء العِّفَةَ لِتَرك اَزواجهنَّ التّهيةَ لَهُنَّ.» [21] چه بسا كه بىتوجهى مرد به رعايت آراستگى ظاهرى موجب شود كه زن از وادى عفت و پاكدامنى فاصله بگيرد ]و اين فضيلت بزرگ را از دست بدهد.[ و ما در بحث وظايف مردان به اين گونه روايات استناد جستيم.
در قرآن كريم هم پروردگار در مقام هشدار به بنىآدم نسبت به اهميت لباس و تأثير آن در رفع زشتى و قبح برهنگى - كه اين دو ايدهآل شيطان است - مىفرمايد: ما هم براى شما لباس معمولى فرستاديم تا شما خود را به واسطه آن حفظ و از برهنگى نجات دهيد و هم لباس زينت وتجمل برايتان قرار داديم. سپس از جهت حفظ تعادل و ارزشها مىفرمايد لباس ديگرى است كه موجب زينت روان و جان شماست و آن لباس تقواست لذا به صورت خطابى همگانى و بيانيهاى بين المللى مىفرمايد: « يا بَني آدم قَدْ اَنزلَنا اِليكُم لِباسا يُوارِى سَوْاتِكُمْ وُ ريَ لِباسُ التَقوى ذلِكَ خَيْر...» [22]
فايده دوم: در رعايت آراستگى و پيراستگى زن اين است كه انجام اين وظيفه از سوى خانم درست در راستاى ميل طبيعى زن به آرايش و پيرايش و خودآرايى و دلبرى اوست كه شريعت درصدد تعديل و شكل بخشيدن صحيح به اين تمايل طبيعى زن برآمده، لذا در بهرهمندىاز اقسام زينتها او از اولويت شرعى برخوردار است؛ بلكه تدارك آلات تنظيف و تزئين زن را وظيفه مرد قرار داده، يا اينكه در دستورات دين ملاحظه مىشود كه استفاده بخشى از زينت آلات فقط براى خانمهاست و از براى مردان مذمت و يا تحريم شده است. مثل استفاده مرد از طلا يا ابريشم خالص و يا صاف كردن
پوست صورت به شكل زنان.
در حالى كه بر زن مستحب است در همه حال همراه با زينت باشد و هرگز اعتزال و دورى از زينتها را بر خود نگزيند. فايده سوم: ايجاد اعتماد طرفينى بين زن و مرد، وقتى نهايت آرايش و پيرايش زوجين براى يكديگر صورت پذيرد، علاوه بر ايجاد تعاطف اخلاقى و روانى و ازدياد عواطف قلبى، موجب اطمينان زوجين نسبت به يكديگر مىشود و اينكه هر دو معتقد خواهند شد كه تمامى ارادت و علاقه خويش را فقط در راه رضايت يكديگر بكار مىگيرند و بس. اينجاست كه نه زن به مرد ديگرى غير از شوهر خويش نظر خواهد داشت و نه مرد نسبت به همسر يا زن ديگرى مىانديشد و امنيتى كه از اين مسئله حاصل مىشود همه ابعاد زندگى زن و مرد را پوشش مىدهد و هرگونه سوءظن و عدم اطمينان در روابط خانواده محو مىگردد و پايههاى نظام خانواده بر اساس حسن روابط و اعتماد و سلامت استوار مىگردد و به تعبير قرآن كريم هر يك مصداق « هُنَّ لِباسٌ لَكُم وَ اَنتُم لباسٌ لَهنَّ» مىشوند و هر كدام حافظ امنيت ديگرى و مايه زينت و افتخار همسر مىگردد.
فايده چهارم: امنيت اجتماعى و سلامت روان جامعه است. وقتى توجه زن به وظايف اصلى خويش در محور خانواده نبود، اينجا زن كه مبدأ سكونت و امنيت خانواده و جامعه و تاريخ است، جايگاه خويش را به عنصرى نامطلوب مىدهد كه نه تنها خود از آزادى و امنيت برخوردار نيست بلكه جامعه را به سوى ناامنى مىكشاند، نه خود از باطن راضى است، نه رضايتمندى خانواده را درك مىكند، نه جامعه جايگاه ارزشى و انسانى مناسبى براى او قايل است. او عامل تبرج جاهليت مدرن مىشود، و از اوج عزت بندگى حق و كرامت انسانى و لذت زوجيّت شايسته سقوط نموده و نام آزادى كاذب تن به اسارتى ننگين مىدهد كه نه تنها بنياد خانواده را بر باد فنا مىدهد، بلكه اثرات تلخ و ذلت بار آن در آمارهاى شبكههاى جهانى و سازمانهاى بينالمللى قاچاق زنان براى ترويج روسپيگرى به چشم مىخورد كه متأسفانه تأمين كننده كالاى اين تشكياه و جهنمى زنان و دختران جهان سوم هس
تند.
بسيار قابل دقت است با توجه به اينكه خطر اضمحلال خانواده از همان اواخر قرن 19و اوايل قرن 20در غرب مشهود بوده و كراراً انديشمندان و صاحبنظران غربى آن را براى بشريت تهديد مىدانستهاند؛ با اين حال استكبار پيوسته در توسعه فرهنگ ابتذال خويش تلاش مىكرده نيمه دوم قرن بيستم پافشارى هر چه بيشتر بر ترويج فرهنگ فمينيسم داشته و اين خود مبين اهداف شوم استكبار درباره زنان است.
شايد پيش بينى مورخ و فيلسوف معروف غربى « ويل دورانت» نسبت به سال 2000و نگرانى او در مورد مسئله زنان و نابسامانى خانواده در عصر مذكور قابل توجه باشد او مىگويد « اگر فرض كنيم در سال 2000مسيحى هستيم و بخواهيم بدانيم بزرگترين حادثه ربع اول قرن بيستم چه بودهاست، متوجه خواهيم شد كه اين حادثه جنگ يا انقلاب روسيه نبوده است بلكه دگرگونى وضع زنان بوده. تاريخ، چنين تغيير تكان دهندهاى، آن هم در مدتى به اين كوتاهى، كمتر ديده است و خانه مقدس كه پايه نظم اجتماعى ما بوده، شيوه زناشويى كه مانع شهوترانى و ناپايدارى وضع انسان بود، قانون اخلاقى پيچيدهاى كه ما را از توحش به تمدن و آداب رسانده بود، همه آشكارا در اين انتقال پرآشوبى كه همه رسوم و اشكال زندگى و تفكر ما را گرفته است، گرفتار گشتهاند» [23] و باعث تأسف و تأثر است كه ما مسلمين بعضاً به جاى تبيين صحيح فرهنگ دينى و ملى خويش به تشويق و ترغيب فرهنگ مبتذل غرب بپردازيم.
حال سراغ دومين دسته از روايات در باب وظايف سازنده و بالنده زن در عرصه خانواده مىرويم:
1- 1- امام صادق (ع) مىفرمايد: رسول خدا (ص) درباره حقوق شوهر بر بانو در پاسخ خانمى كه از وظايف زن سؤال مىكرد، فرمود: بانو وظيفه دارد با خوشبوترين عطرهايش خود را معطر كند و بهترين لباسهايش را براى شوهر بپوشد و با نيكوترين زينتهايش خود را بيارايد. [24]
2- 2- جابربن عبداللَّه انصارى از رسول خدا(ص) نقل مىكند كه حضرتش در ارزيابى صفات زنان شايسته مىفرمايد: « بهترين زنان شما بانويى است كه ... مهربان و عفيف است، در بين بستگان عزيز و نسبت به شوهر پذيرش و انعطاف دارد (در برر او گردنكشى نمىكند) آن گاه كه در كنار شوهر خويش است خود را مىآرايد، اما نسبت به ديگران خود را محفوظ مىدارد (بىبندوبارى نمىكند.) [25]
3- محمدبن مسلم از امام باقر (ع) نقل مىكند كه فرمود: « سزاوار نيست بانو به خود نرسد ولو در گردن خود گردن بندى بيندازد، سزاوار نيست رنگ كردن دستش را ترك كند اگر چه با حنا مسح نمايد.» [26]
4-امام صادق (ع) از پدرش و او از جدش رسول خدا(ص) نقل مىكند كه حضرتش نهى فرمودند
از اينكه زن براى غير شوهر خودآرايى نمايد.... [27]
5-جابربن عبداللَّه از پيامبر نقل مىكند كه فرمود: « بدترين زنان شما... بانويى است كه از زشتى زنانى كه خود را چون برجنشينان مىآرايند پرهيز ندارند.» شايد مراد از برج نشينى از اين جهت است كه برج در منظر و ديد همه است و اگر زنى خودرا با آرايش در ديدگاه ديگران قرار دهد مورد نكوهش و مذمت رسول خدا(ص) است. 6-اصبغ بن نباته از اميرالمؤمنين (ع) نقل مىفرمايد كه: « در آخر الزمان كه بدترين زمانهاست، زنانى ظاهر مىشوند كه اينها (حفظ و عفت و حجاب را) كنار مىزنند و به عريانى روى مىآورند و (در منظر ديگران) با زينت و خودآرايى ظاهر مىشوند. اينان از جرگه دين خارج و به سوى فتنهها پيش مىروند، تمايل آنان به سوى شهوات است و سرعت در لذات دارند، و سعى در حلال نمودن حرامها را، سپس مىفرمايد: اينان در جهنم خالدند ( به واسطه رفتار و عناد و ترويج فسادشان).» [28] 7-عبداللَّه بن سنان از رسول خدا (ص) نقل مىكند كه: « بدترين زنان شما كسى است كه نسبت به شوهر پرهيز و منع دارد (و زيبائىهايش را بر او عرضه نمىدارد) ولى نسبت به ديگران و غير شوهر تباهكارى مىكند (و دچار بلاهت و خودباختگى) مىشود.» [29]
8-جابر بن عبداللَّه انصارى مىگويد از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود: « آيا خبر بدهم بر شرورترين زنانتان؟ او آن كسى است كه نسبت به شوهر مغرور و فرازنگرى دارد ولى در برابر ديگران خود را كوچك و ذليل مىكند،… در زندگى زناشويى كينتوزى دارد، از رفتار ناشايست و زشتىها كناره نمىگيرد و آن هنگام كه در غياب شوهر است، خود را مىآرايد و چون شوهر بر او وارد مىگردد، از او كناره مىگيرد…. چنين زنى را خداوند نه عذرش را نمىپذيرد و نه گناهش را مىآمرزد.» [30]
در تمامى اين روايات توصيه به تحكيم و استوارى بناى خانواده از درون و از طريق آراستگى ظاهرى و باطنى توصيه مىشود. ايجاد روابط سالم و صميمانه و تعامل رفتارى و گفتارى ارزشمند به عنوان وظيفه و صفات ممدوح و شايسته معرفى مىگردد و جذب وجلب نظر شوهرش عامل مصونيت خانواده محسوب مىگردد؛ متقابلاً كينه ورزى و ايجاد فضاى سرد و بيروح در خانواده و در روابط زناشويى و عدم برخوردارى از ظاهرى پيراسته و آراسته به عنوان آفتهاى زندگى و علايم فتنههاى اجتماعى بشمار مىآيد.
آرايش و پيرايش زن از ديدگاه امام خمينى
در اينجا شايسته است ديدگاه حضرت امام خمينى (ره)را در تحريرالوسيله نسبت به اهميت آراستگى و تنظيف عرضه داريم. ايشان در بحث نشوز اين گونه مىفرمايد:
ترك وظايف و عدم رعايت حقوق همسرى از جانب زن عبارت است از:
1- آماده نساختن خود براى كاميابى و عدم تمكين از سوى زن
2- از بين نبردن آنچه مايه تنفر انزجار بوده و مانع از ايجاد رابطه زناشويى و تمتع لازم است.
3- ترك نظافت و آرايش در صورتى كه همسر خواستار آن است.
4- بيرون رفتن از خانه و غير از آن ]تخلف از امورى كه با وظايف زن و نقش او در سكونت و آرامش زندگى سازگارى دارد[
ايشان، در ادامه مىفرمايد: اگر زن از انجام خدمات خانه و نيازمندىهايى كه در ارتباط با تمتعات زناشويى نمىشود مانند جاروب زدن، خياطى، آشپزى و غيره حتى آب دادن و پهن كردن رخت خواب خوددارى كند نشوز محسوب نمىشود. [31] بنابراين، عمدهترين وظايف زن ايجاد رابطه شايسته با شوهر از جهت رفتار و گفتار و تحبيب قلوب و تسكين روان خانواده است. قانون مدنى در ماده 1108اين چنين مىگويد: « هرگاه زن بدون مانع مشروع از اداى وظايف زوجيت امتناع كند مستحق نفقه نخواهد بود.» [32]