بخشی از مقاله
چکيده
هدف اين پژوهش بررسي سهم خراسان در تعالي خوشنويسي سده هشتم تا دهم هجري است .در اين راستا به روش توصيفي و تحليلي به بررسي اوضاع و بستر هاي فرهنگي و هنري عوامل موثر در پيشرفت وتکامل خوشنويسي،سير تحول خوشنويسي در اين دوره پرداخته شده است و نيز علاوه براين معرفي و شناخت خوشنويسان خراسان ،آثار و نسخ آنها مد نظر است .يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهدکه عواملي مختلفي وجود داشته است که موجب رشد وتعالي خوشنويسي شده است . و نيز نتيجه حاصله مشخص مي کند خراسان وهنرمندان پرشمار خراساني در دربار وحمايت شاهزادگان و درباريان در تعالي خوشنويسي اين دوران نقش چشمگيري داشته است .
واژگان کليدي :خراسان ،خوشنويسي ،تيموري ،نستعليق ،هرات
مقدمه
دوران حکومت تيموري از دوران درخشان تاريخ هنر خوشنويسي در ايران است .و بسياري از خوشنويسان و هنرمندان ايران زمين که تاثير بسزايي در تکامل خوشنويسي ايراني داشته اند در اين دوره مي زيسته اند،مير علي تبريزي ،اظهر تبريزي ،جعفر بايسنغري ،بايسنغري ميرزا( شاهزاده تيموري )،سلطانعلي مشهدي ،ميرعلي هروي و... ازجمله خوشنويسان شاخص بودند که در رشد وبالندگي خوشنويسي اين دوره نقش داشته اند .خراسان در طي دوران اسلامي علاوه بر اين که يکي از مراکز حکومت بوده است همواره درعرصه فرهنگ وهنر ايران نيز تاثير گذار بوده است .شخصيت هايي همچون فردوسي ،خيام ،خواجه نظام الملک طوسي ،خواجه نصير الدين طوسي ،عطار،سلطانعلي مشهدي،کمال الدين بهزاد،عبد الرحمن جامي ،امير عليشير نوايي ،پيراحمدخوافي بيانگر اين ادعاهستند.خراسان وهرات در دوره تيموري به عنوان پايتخت درسايه حمايت دربار و حاکمان در رونق هنر کتاب آرايي وخوشنويسي نقش چشمگيري داشت . درنيمه دوم سده هشتم هجري خوشنويسي نستعليق به همت ميرعلي تبريزي شکل گرفت و در رشد و تکامل اين خط در خوشنويسان زيادي نقش داشتند
. ودر اين رهگذر نقش خوشنويشان خراسان با حمايت شاهزادگان تيموري که بعضا خود خوشنويس بودند انکار ناپذير است .
درباب موضوع اين مقاله و مرتبط با آن پژوهشگران زيادي به مطالعه و تحقيق در خوشنويسي دوره تيموري پرداخته اند. ازجمله :اطلس خط نوشته مرحوم استاد فضائلي (١٣٦٢)،احوال وآثارخوشنويسان استاد مهدي بياني(٣٦٣ ١)،تذکره خط وخطاطان نوشته ميرزا حبيب اصفهاني،(١٣٦٩) ،تاريخ هرات در عصر تيموريان ،عبدالحکيم طبيبي (١٣٦٨) ،هنر عهد تيموري ومتفرعات آن ، عبد الحي حبيبي (١٣٥٥) ،مناقب هنروران ، مصطفي عالي افندي (١٣٦٩)و مقالاتي چون نقش تيموريان در هنر خوشنويسي نوشته فاطمه حسنلو (١٣٨٣) ،چگونگي ارتباط تيمور با هنر وهنرمندان ،ولي الله کاووسي (١٣٨٥) ،علل تحول خوشنويسي وپيوند آن با هويت ايراني در دوره صفوي ،اللهياري فريدون ووحيد عابدين پور (١٣٨٩)
،تکوين وتطور خط نستعليق در سده هشتم ونهم هجري قمري ،صداقت جباري (١٣٨٧)به بررسي خوشنوسي تحولات و سبک ها و خوشنويسان پرداخته اند .اما آنچه اين پژوهش را متمايز نموده است و هدف اين مقاله است ،بررسي نقش وسهم خراسان و هرات مخصوصا خوشنويسان خراسان در رشدوتعالي خوشنويسي وهمچنين معرفي وشناخت بيشتر خوشنويسان ، آثار و نسخ آنها و علاوه بر اين بررسي اوضاع فرهنگي وهنري و تاثير آن در پيشرفت خوشنويسي پرداخته مي شود .روش تحقيق اين پژوهش توصيفي وتحليلي وشيوه گرد آوري اطلاعات و مطالب از طريق کتابخانه اي صورت گرفته و در پي پاسخ به پرسش هاي زير است .
١-خراسان در سده هاي هشتم تا دهم هجري چه نقشي را در تعالي خوشنويسي داشته است ؟
٢-عوامل موثر در رشد و تکامل خوشنويسي اين دوران کدامند؟
نگاهي به اوضاع فرهنگ وهنر در سده هشتم تا دهم هجري
يکي از دوره هاي هنري درايران که هنرها از رشد قابل توجهي داشتند قرن هشتم تا دهم هجري است ."برخي از محققان وپژوهشگران رشد وشکوفايي هنرها را در دوره تيموري به عواملي مانند ١-ثبات سياسي ٢-رونق اقتصادي ٣- آزادي مذهبي واحترام به علماي دين ورهبران گرايشات تصوف ٤- توسعه علوم وحمايت دانشمندان وساخت مدارس علمي و ديني ٥- صاحب نظران و دربارهنر پرورتيموري مرتبط مي دانند."(کاووسي ،١٣٨٧ ،٢٦) "هنر هاي زيبا در اين عصر جلوه ورونق و پيشرفت ديگري يافت هيچ رشته اي به اندازه هنر هاي زيبا دراين عصر ترقي نکرد آثاري که در نقاشي ومعماري وکاشي کاري و تجليد وتذهيب و خطاطي در اين عصر پديد آمد در رديف عالي ترين آثاري است که اساسا ايرانيان پس از اسلام در اين فنون بوجود آوردهاند آثار زيبا ومجللي از معماري ،نقاشي وخطاطي که در دوره صفويه و نيز در نيمه دوم قرن نهم مشاهده مي کنيم در حقيقت دنباله روي آثار اين دوره و نتيجه مجاهدتي است که در پيشرفت فنون آمد (يار شارطر ،١٣٣٤،٢٧)
"شروع حکومت تيموريان با کشور گشايي ها و فتح سرزمين هاي مختلف امير تيمور همراه بود امير تيمور گورکاني را عموما از هولناک ترين خون ريزان تاريخ بشر شناخته اند جنگجوي سنگ دلي که براي ارضاي ميل جهانگشايي خود هيچ گونه کشتار وغارت وويرانگري را ناروا نمي دانست وهر مانع و مقاومتي را به نيروي شمشير از ميان بر داشت و به هر سرزميني که قدم نهاد بي هيچ چشم پوشي ،خرد وکلان و پير و جوان را از گناهکار وبي گناه از دم تيغ گذراند و جوي خون جاري کرد ."(کاووسي ،١٣٨٥،٣١) با به قدرت رسيدن تيمور و جانشينان وي تلاش فراگير انجام گرفت تا منابع هنري قلمرو آنان به صورت فرهنگ شاهانه اي همچون تجلي هنر پيشينيان و همسايگان قلمرو خود به وجود آيد وازاين رو تيمور با ساخت بناهاي با شکوه و عظيم و پرداخت هزينه اهاي بالا توتنست آثار پديد آمده را همچون پوششي هاي جواهر نشان بياريد .اين ويژگي در تمامي قلمرو تحت سيطره تيمور و جانشينان وي گسترش يافت . پس از تصرف سرزمين هاي مختلف سمرقند را مرکز حکومت خود قرار داد وهنرمندان وصنعتگران را که هر کدام در رشته اي صاحب مهارت بودند در سمرقند گرد آورد وتلاش کرد با استفاده از توانايي هاي هنرمندان ايراني در آباداني و زيبايي اين شهر دريغ ننمايد و به واسطه حضور هنرمندان وصنعتگران که از نقاط مختلف آمده بودند شهر سمرقند را به يکي از زيبا ترين شهر ها تبديل کرد.
"هنگامي که شاهرخ پسر تيمور درآغاز قرن ١٥ ميلادي در هرات مرکز امپراطوري خود بنشست وي مواريث هنر را در سمرقند وهرات پرورانيد.واين شهر مرکز رنسانس هنر آسياي ميانه گرديد مخصوصا هنر کتاب نويسي به معراج خود رسيد و ابنيه عظيمي که برآن کتابه هاي زيبا به انواع خطوط تزئيني موجود است ساخته شدند . واين مکتب هنري هرات تا اواخر عصر سلطان هنر پرور حسين بايقرا اواخر قرن ١٥ ميلادي در هرات کرد وبعد ازآن ديده مي شود که هنر هاي خطاطي
،نقاشي ،مصوري ،کتاب سازي ،مينياتور ازاين رنسانس هنري به بخارا واصفهان وتبريز وشيراز و هند انتقال کردند."(حبيبي،١٣٥٥، ٩٢-٩١)در اين دوره حمايت هنري يک کار تفنني نبود بلکه بخشي از امور مملکت داري بر شمرده مي شد .کوشندگي هاي هنر ي علمي به اعتبار و حيثيت هر درباري مي افزود وبه تبع آن موجب تعالي اعتبار سياسي آن مي شد .
"از مهمترين شاهزادگان تيموري که بزرگترين مشوق هنر هاي زيبا در عصر خود بود ودر ميان هنر دوستان جهان مقامي ارجمند دارد بايسنغر ميرزا است .بايسنغر ميرزا خود در قالب فنون زبردست بود ،نقاشي مي دانست و خط ثلث را کسي بهتر از او نمي نوشت و کتيبه هاي مسجد گوهرشاد مشهد به خط اوست .طبع شعر نيز داشت و شعرا را حمايت مي کرد
.بايسنغر ميرزا را يکي از بزرگترين کتاب دوستان جهان به شمار مي رود وي براي استنساخ و تنظيم و تجليد کتب کارگاه و کتابخانه اي وسيع فراهم کرد که چهل خطاط و نقاش به رهبري مولانا جعفر تبريزي در کتابخانه او کار تحرير و تذهيب ،تصوير کتب را انجام مي دادند."(طبيبي،١٣٦٨، ٣١) سلطان حسين بايقرا يکي از مشهورترين امراي تيموري است .علاوه برحال امن وآرامش نسبي که مردم خراسان وهرات در مدت سلطنت او داشته اند .عصر او درخشان ترين ادوار تمدني زمامداراي تيموريان است خود او مردي فاضل وشاعر بود ودر گرد آوردن فضلا واهل هنر در دستگاه خويش نهايت سعي را داشت ومدرسه وکتابخانه بزرگي در هرات براي طلاب علم درست کرده بود که تا آن زمان نظير آنرا کسي نديده بود ."با روي کار آمدن سلطان حسين بايقرا در هرات از سال (٨٧٥ ه ق )به بعد و علاقه وافر او به هنر وهنر پروري و فضل ودانش و ادب بار ديگر موجبات شکل گيري کتابخانه سلطنتي را فراهم آورد و حضور دانشوران ديگري همچون امير عليشير نوايي در هرات و تشويق و ترغيب هنرمندان و اديبان و سخنوران به ابعاد فعاليت هاي هنري افزود و کيفيت آثار هنري ارتقائ داد .گفتني است دراين دوره تشکيل مجالس هنري در حضور سلطان حسين بايقرا با نخبگاني چون امير عليشير نوايي درمايه ور کردن آثار هنري گامي مهم بوده وحد هنري را ارتقاءداده است ازاين ها گذشته به نظر مي رسد هريک از هنر پروران به غير از خود سلطان حسين بايقرا صاحب کتابخانه خصوصي شده و شماري از هنرمندان برجسته را به کار گرفته بودند و طبيعي است که چنين تحولي بر حجم و حد آثار هنري و تعداد هنرمندان افزوده است در چنين اوضاعي کارستان هنرمندان برجسته اي چون بهزاد و سلطانعلي مشهدي در پايه ارزندهاي قرار گرفته و آثار هنرمندان ديگر را از عيب هاي روشي و لغزشي پالوده است ."(آژند،١٣٨٦ ،٢١) خوشنويسي دوره تيموري(سده هشتم تا دهم هجري)
از اواسط قرن هفتم هجري قمري در ايران با تحولي که در قلم نسخ تحريري يعني قلم متداول در نوشتن متون در اثر تند نويسي بوجود آمد وبا الهام از خطوط توقيع ورقاع رفته رفته خطي به نام تعليق وضع شد که در نوشتن کتب فارسي وديوان هاي شاعران پارسي گو به کاررفت و بعد تر به صورت شکسته به دليل زيبايي براي نوشتن مکاتيب و فرامين مورد استفاده قرار گرفت .(بياني ،١٣٥٣ ،٢١ ) وبعد از حدود يک قرن يعني در قرن هشتم ه ق از ادغام دو خط نسخ وتعليق خط نستعليق شکل گرفته و رواج پيدا کرد ." در اين دوره خط تعليق نيز به دوشيوه نوشته مي شد يکي شيوه که به پيروي از عبد الحي و توسط خطاطان ومنشيان خراسان مانند درويش عبدالله ،مير منصور و خواجه جان جبرئيل نوشته مي شد. اين شيوه نازک ومخصوص نوشتن مناشير ابوسعيد تيموري بود. ديگري شيوهاي که منشيان عراقي (عربي)مانند محمد تميمي ومولانا ادريس مي نوشتند اين شيوه کاملا پخته واستحکام يافته و مخصوص نوشتن دستورات اوزون حسن و سلطان يعقوب آق قويونلو بود."(اصفهاني ،١٣٦٩، ٢٢٥)
"دوره تيموريان که دوران شوم چنگيز و جانشينان او را پشت سر گذاشته بود يکي از ادوار درخشنده رواج خوشنويسي و رونق واعزاز هنرمندان بود .امير تيمور خود توجه و علاقه خاص به هنر زيبا نويسي داشت و خوشنويسان در دبار او بسيار عزيز و گرانقدر مي زيسته اند خطاطان بزرگي که در دستگاه تيمور نام آور شدند بسيارند مانند سيد عبد القادر ابن سيد عبد الوهاب که خط ثلث را تالي ياقوت مستعصمي مي نوشته است .اوبراي تيمور قرآني نوشت که بايد آنرا از نظر خط وتذهيب از شاهکار هاي هنري جهان ونفايس روزگار شمرد اين نسخه بي نظير هم اکنون در جامع سلطان سليم در استانبول نگهداري مي شود ."( فضائلي ،١٣٩٠ ،٣٢٣)
"تحولات خوشنويسي عصر تيموري از نوع تحولات بنيادي بود.زيرا در نوع خطوط ،فرم هاوشيوه خوشنويسي ،کاربرد و مهمتر از همه رويکرد خوشنويسي تحولات رخ داد .نستعليق ،تعليق ،و شکسته تعليق از خطوطي بودند که دراين دوره نظام مند شده وبه تکامل وزيبايي رسيدند ."(الهياري ،عابدين پور ،١٣٨٩، ١٦١) هنرمندان خوشنويس دوران تيموري در سايه توجهات شاهان هنر دوست تيموري يکي از درخشان ترين دوران رواج خوشنويسي را در تاريخ ثبت کردند . دراين دوره از تيمور تا سلطان حسين بايقرا،يعني در مدت يکصد وچهل سال خط تعليق و اقلام سته و نستعليق طوري ترقي کرد که مافوقي برآن متصور نبود ."(فضائلي ،١٣٩٠، ٣٢٣)
"حکومت شاهرخ تيموري شکوفايي خوشنويسي را در پي داشت شيوه ياقوت و پيروانش از طريق کساني چون حاجي محمد مشرجي (بندگير)،احمد رومي وشمس الدين قطابي به خطاطان اين نسل منتقل شد ودر کتيبه نويسي و قطعه نويسي به کار رفت با گرايشي که به احياي سنت هاي ايلخاني پديد آمد شاهرخ و فرزند ش بايسنغر به حمايت از استنساخ نسخ برخاسته و تهيه نسخه اي از جامع التواريخ خواجه رشيد الدين فضل الله را به خوشنويسان سفارش دادند .قلم نسخ روان اين نسخه يادآور نسخه اي است که به حمايت خود خواجه رشيد الدين استنساخ شد ."(جمعي از نويسندگان ،١٣٩٢، ٤٦) بايسنغر ميرزا از شاهزادگان خوشنويس و پسر شاهرخ و نوه تيمور بودودر خطوط ششگانه از استادان برجسته مي باشد.
کتيبه پيش طاق مسجد گوهرشاد در مشهد به خط اوست که در سن بيست سالگي نوشته و از قدرت و قوت قلم سحر ومعجزه اي به يادگار گذاشته است . وي بزرگترين قرآن موجود را به خط محقق نوشت که طول هر صفحه آن دو متر ونيم و عرض آن يک ذرع وده گره بود .طول هر سطر يک ذرع وعرض هر سطر پنج گره مي باشد از آن قرآن صفحات پراکنده اي در موزه آستان قدس رضوي و کتابخانه ملک ،کتابخانه سلطنتي ،کتابخانه ملي و موزه ايران باستان موجود است .
"در تعالي خوشنويسي در دوره حکومت سلطان حسين بايقرا و وزير ش امير عليشير نوايي ميتوان به مجموعه عظيمي از هنرمندان اشلره کرد از جمله مير خواند مورخ ،عبد الرحمن جامي و برادرش هاتفي شاعر،ملاحسين کاشفي اديب ،سلطانعلي مشهدي خوشنويس ،کمال الدين بهزاد نقاش ،ميرک خراساني نقاش وبه آساني ميتوان دريافت که در چنين شرايطي کتابخانه سلطنتي نقش بسيار مهمي در شکل گيري نگرش هنر تيموري ايفا کرده است بسياري از خوشنويسان برجسته آن زمان از جمله سلطانعلي مشهدي و تذهيب گراني همچون ياري در اين کارگاه به خدمت پرداختند اداره اين کارگاه مدتي بر عهده نقاش و خوشنويس معروف روح الله ميرک هروي بوده است که در سال ٩١٣ه ق در گذشت او امکان پرورش شمار در خور توجهي از هنرمندان را فراهم آورد که بعدها در دربارهاي مختلف پيوستند و آثار بسيار ارزشمندي را پديد آوردند."(ريشار ،١٣٨٣، ٩٤)
تحولات خوشنويسي وسهم خراسان در رشد و تعالي آن در سده هشتم تادهم هجري :
بي شک خوشنويسي نستعليق که در نيمه دوم قرن هشتم ه ق شکل کرفته بود با هنرمندي و ذوق و تجربه مير علي تبريزي به اعتبار رسيد وي با تلاش هنرمندانه و قلم پرتوان خود به نستعليق حرمت وآبرويي تازه بخشيد چندان که بعد از مرگش راه وروش او توسط شاگردانش پيموده شد . ديگر محصول اين مکتب مولانا جعفر تبريزي بود که در نزد بايسنقر ميرزا کار مي کرد و به همين علت به جعفر بايسنقري معروف شد .وي از تربيت شدگان شاهرخ تيموري و سر پرستي کارگاه کتاب سازي بايسنقر ميرزا را بر عهده داشت .اگرچه در خط نستعليق شهره بود اما استادي اوبيشتر در خطوط ثلث ونسخ ورقاع ،ريحان و توقيع بوده است و.از وژگي هاي خط او نظم فوق العاده ،آهنگ و فضا بندي آن است که مي تواند ناشي از مهارت اودر اقلام سته باشد حضور وموقعيت اودر گارگاه هاي تيموري عاملي در سير تحول خوشنويسي در قرن نهم بوده است وي از خط نرم ورواني استفاده کرده ودر خط او تفاوت چشمگيري ميان باريک ترين و پهن ترين بخش هاي خط ديده مي شود.
"از آغاز سده نهم ه ق دوشيوه مختلف از خط نستعليق شکل گرفت .نخست شيوه جعفر و اظهر تبريزي که در بين کاتبان خراسان رواج داشت و سلطانعلي مشهدي آنرا به اوج رساند و به شيوه خراساني يا شرقي معروف شد و ديگري شيوه عبد الرحمان خوارزمي ،فرزندان و پيروانش که در دربار ترکمانان در غرب و جنوب ايران (تبريز و شيراز)رايج بود و آنرا شيوه غربي مي خواندند الف هاي کشيده و دواير بزرگ و حروف تند و تيز از ويژگي هاي شيوه غربي است که در بين ايرانيان چندان دوامي نداشت و خوشنويسان هندي آنرا بيشتر پسنديدند.شيوه شرقي که با اعتدال و تناسب بيشتري همراه بود تابه امروز در بين خوشنويسان تداوم يافته است تفاوت اين دو سبک شايد به طرز تراشيدن قلم بوده باشد ،چرا که پيروان شيوه خراساني قلم ها محرف مي تراشيدند اما عبدالرحمان خوارزمي و پيروانش قط قلم را جزم مي زدند.(جمعي از نويسندگان ،١٣٩٢، ٥٢)
"خط نستعليق ابتدا در مکتب خوشنويسي شيراز و توسط کاتبان خوش ذوق و شعر دوست آن ديار شکل گرفت و اندکي بعد در مکتب خوشنويسي تبريز مراحل تکامل را طي کرد و قانون مند شد و سرانجام در مکتب هرات به دست استاداني چون سلطان علي مشهدي و ميرعلي هروي به اوج رسيد .اين شکوفايي وترقي در خراسان وهرات تا بدانجا بود که حدود يک قرن بعد خطوط خوشنويسان آذربايجان و عراق در نزد خوشنويسان خراسان زياده ه اعتباري نداشت واين شيوه خراسانيان را مسلم بود ."(جباري ،١٣٨٧، ٨٢)
"در دوره تسلط آق قويونلونها درآذربايجان تيموريان همچنان حاکم خراسان باقي ماندند در زمينه هنر کتاب پردازي با اطمينان از چند خوشنويس نام برده مي شود که در خدمت آق قويونلوها بودند مانند عبدالرحيم استاد نستعليق که در دربارسلطان خليل و سلطان يعقوب به خدمت مشغول بود دو استاد ديگر به نام هاي شيخ محمود هروي و سلطانعلي قايني که هر دو اهل خراسان بودند در سرزمين آق قويونلو ها ساکن شدند شيخ محمود هروي تاثير در خور توجهي بر هنرمندان شيراز نهاد و سلطانعلي قايني يکي از نخستين خوشنويسان کتابخانه سلطان يعقوب در تبريز بود."(ريشار ،١٣٨٣، ٩٦) خراسان درحدود ٩٧٠ه ق جايگاه ارزشمندي در هنر کتاب پردازي يافته بود تاجايي که گاهي بر قزوين پيشي گرفت براي اثبات اين امر کافي است که به ترسيم سيماي ابراهيم ميرزا اشاره کنيم ابرهيم ميرزا که در حدود ٩٨٥ه ق درگذشت فرزندش بهرام ميرزا همچون پدر خود را از حاميان جدي اهل علم وهنر بود او در ٩٦٤ ه ق حاکم مشهد شد و در سال ٩٧٣ ه ق عزل گرديد وانگهي در همين شهر بود که مالک ديلمي و شاه محمود نيشابوري نسخه معروف هفت اورنگ موجود در فري ير گالري واشنگتن را براي شاهزاده رونويسي وتذهيب کرد."(همان ماخذ ، ١١٤) خوشنويسان خراسان سده هشتم تا دهم هجري قمري
سلطانعلي مشهدي: مشهورترين نستعليق نويس اواخر سده نهم و اوايل سده دهم هجري در سال ٨٤١ه ق در مشهد ودر خانواده شيعي و پارسا زاده شد .و تا ميان سالگي در زادگاهش زيست در کودکي پدر را از دست داد و تحت حمايت مادر قرار گرفت ."(بياني ،١٣٦٣ ، ٢٤٣)
در اغلب منابع مورخان برآنند که سلطانعلي شاگرد اظهر تبريزي بوده اما بعضي منابع نيز وي را شاگرد حافظ حاجي محمد مي دانند وبر اين اعتقاد ند که اظهر معلم مستقيم وي نبود و سلطانعلي از روي نوشته ها ،کتاب ها و قطعاتش مشق مي نوده است .(همان ماخذ ،٢٤٥)"چون شهرت سلطانعلي به اطراف خراسان رسيد سلطان حسين بايقرا (٨٧٣-٩١٣ه ق )وي را به هرات فرا خواند ."(هروي ،١٣٧٢ ، ٤٦)"سلطانعلي در هرات همنشين وزير دانشمند عليشير نوايي گرديد وبا عبد الرحمن جامي دوستي يافت و بنا بر ارادتي که جامي به وي پيدا کرد بسياري از آثار منطوم و منثور جامي را کتابت کرد ."سلطانعلي درزمان خود چنان شهرتي پيدا کرد که خطوط وي را علاقه مندان و بزرگان جمع آوري مي کردند از جمله سلطان يعقوب آق قويو نلو که خود از جمله خوشنويسان بوده است در قطعه اي از يک مرقع در کتابخانه خزينه اوقاف استانبول به خط سلطانعلي ابياتي در مدح سلطان يعقوب وجود دارد."(بياني ،١٣٦٣، ٢٤٦) "سلطانعلي مشهدي در القاب متفاوت ناميده شده است قبله الکتاب ،قدوه الکتاب ،جواهر رقم ،زرين قلم ،عنبر ين قلم که منشي قمي و عالي افندي ازآن نام برده اند."(منشي قمي ،١٣٥٩، ٥٩ اصقهاني ،١٣٦٩، ١٢٧وعالي افندي ،١٣٦٩، ٥٩ ) همچنين مير علي هروي در مدادالخطوط لقب سلطان الخطاطين را ازالقاب سلطانعلي آورده است .
سلطانعلي مشهدي شاگردان بسياري را پرورش داده است داده است . از جمله ميرعلي هروي ، مولانا محمد ابريشمي ،مولانا سلطان محمد نور ، مولانا زين العابدين محمود قايني،مولانا ميرعلي حاجي ،ملاقاسم شاديشاه ،مولانا ناظم الدين داماد،مولانا عبدالله نيشابوري ،سلطان محمد خندان ،قلند ر کاتب ،علاء الدين هروي و شاه محمود نيشابوري سلطانعلي مشهدي به نظم وشعر نيز علاقه داشت که مهمترين اثر منظوم او رساله "صراط السطور "است
"از سلطانعلي مشهدي بيش از پنجاه نسخه خطي و تعداد زيادي مرقع به جا مانده است که اغلب در کتابخانه ها و موزه ها ي خارج از کشور نگهداري مي شود .اما حدود يک چهارم از کل آثار بارقم ايشان ،مجموعه اي غني و قابل بررسي را در ايران فراهم آورده است ."(جباري و رضوي فرد ،١٣٩١ ، ٣٤)
مير علي هروي :
مير علي هروي از سادات حسيني هرات و ملقب به کاتب سلطاني است که اين لقب را ظاهرا سلطان حسين بايقرا به مير علي هروي داده است . مير علي هرودي از استاد ان مسلم نستعليق واستادان خط او زين الدين محمود و سلطانعلي مشهدي مي باشند