بخشی از مقاله

سيري در فرهنگ و تمدن ايران دوره ساساني و روم شرقي (بيزانس ) و تاثيرشان بر يکديگر
چکيده
خلاصه : در اين مقاله با عنوان «سيري در فرهنگ و تمدن ايران در دوره ساساني و روم شرقي (بيزانس ) و تاثير متقابل دو امپراتوري بر هم » سعي شده توضيحاتي در باره چگونگي تاثير متقابل و تحقيق در تشابه آثار بجا مانده از اين تمدن ها بررسي به عمل آيد.
اهداف : بررسي چگونگي روابط فرهنگي و تمدن ايران دوره ساساني و روم شرقي (بيزانس ) و تاثيراتي که دو امپراتوري بر هم داشتند.
روش پژوهش : توصيفي، تشريحي و تحليلي است .
نتيجه کلي: اين دو امپراتوري در تعارض هاي خود به سرزمين هاي يکديگر بهانه هاي مختلفي براي جنگ و درگيري داشتند. بدون شک جنگ هاي ايران و روم شرقي(بيزانس ) به نحو بارزي مهمترين و عامل تاثيرگذار در انتقال تبادلات سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي و هنري بين دو کشور بوده است . ايران دوره ساساني در طي اين تماس ها و جنگ ها آنچه را که براي پيشرفت فرهنگ و تمدن خود لازم داشت از روم شرقي (بيزانس ) اقتباس کرد و در مقابل نيز بر فرهنگ آنان تاثير گذارد.
واژگان کليدي : ايران ، ساساني، روم شرقي، تمدن ، فرهنگ ، هنر

مقدمه
هنگامي صحبت از فرهنگ و تمدن ايران باستان به ميان ميآيد، مانند اين است که مي- خواهيم در باره اساس و فرهنگ و تمدن دنياي آن روز بحث نمائيم . زيرا اهميتي که ايران از اين جهت در عالم دارا بوده ، موضوعي است که همواره مورد تاييد شرق شناسان جهان بوده است .
ايران که به جهت وضعيت جغرافيايياش محل رفت و آمد اقوام مختلف بوده ، طي قرون و اعصار داراي تمدن و فرهنگ خاصي گرديده است ، بدين معني که تاثير پذيري از فرهنگ و تمدن جهان شرق و جهان غرب ، فرهنگ ديگري را به اينجا عرضه داشت که با نهادن جوهر ملي و قوي و نبوغ هنري خود در آن بر تارک فرهنگ ها و تمدن هاي جهان باستان درخشيدن گرفت و آنرا تحت نفوذ خود قرار داد. در حقيقت در تمدن و فرهنگ خود نقش آموزگار را براي بيشتر کشورهاي آسيايي و اروپايي داشته ، به همين جهت تاثير زيادي در تاريخ تمدن عالم داشته است و در قرون متمادي بين ساير ملل قوه مولده را دارا بوده است . روابط سياسي و فرهنگي ايران و امپراتوران روم شرقي از جمله مسائل مهم و اساسي در تاريخ ايران عصر ساساني است .
وقتي دو تمدن بيش از هزار سال با يکديگر برخورد داشته باشند، مبادلات بيشماري بين آنها صورت مي گيرد. (کومون ، ١٣٧٧، ص ١٢٨) با وجود دشمني آشکار، دو امپراتوري به عنوان دولت هاي هم پايه شناخته شده در کنار هم به زندگي ادامه دادند و ابهام اين وضع در پژوهش هاي کنوني نيز بازتاب يافته است . در دوره اخير شماري از پژوهشگران ضمن قبول دشمني ميان دو رقيب همچنان استدلال ميکنند که شباهت هاي برجسته اي ميان آنها وجود داشته و دو امپراتوري ايران و روم در آيين هاي درباري، هنر، قانون ، ماليه و نهادهاي اداري تاثيرات متقابلي بر يکديگر داشته اند. برخي تا آنجا پيش رفته اند که دعوي گه گاهي منابع سده هاي ميانه را که ميگويند پاره اي از شاهان اخير ساساني، يعني يزدگرد يکم ، خسرو يکم انوشيروان ، و به ويژه خسرو دوم پرويز پنهاني به آيين مسيح در آمده بودند جدي تلقي ميکنند.
ارباب تحقيق جهان ايراني را در روزگار ساسانيان يک جامعه اشرافي محض شمرده و فقط طبقات عاليه را نماينده اين جامعه دانسته اند. در هر صورت بايد طبقه نجبا و اشراف و دهقانان ايراني را در حفظ آثار باستاني ايران يکي از عوامل بسيار موثر دانست . آثار ملي هر قوم بيشتر در دودمان هاي کهن و خاندان هاي اصيل نگهداري ميشود، در باره ايران بايد اين مطلب را به طور قطع تصديق کرد. زيرا در يک جامعه اشرافي طبقه بزرگان و اشراف برجسته ترين مظهر خصايص ملي و بهترين مرکز آثار فرهنگي و اسناد تاريخي قوم به شمار ميروند.(محمدي، ١٣٧٤، ص ٥٩و٥٧)
سيري در فرهنگ و تمدن ايران دوره ساساني و روم شرقي(بيزانس )
در ايران سلسله هاي مقتدري پا به عرصه وجود گذاردند، بواسطه شجاعت و هوش و اقدامات قائدين بزرگ تسلط خود را از هندوستان تا مصر و از سواحل درياي مديترانه تا آسياي مرکزي امتداد دادند. ايران ساساني که در مقابل امپراتوري بزرگ روم يعني قويترين مملکت نظامي آن عهد استقامت کرد و نيروي ابر قدرتي خود را همچنان حفظ کرده ، هم زمان و در اثر برخوردهاي نظامي و سپس بازرگاني رابطه تنگاتنگي در زمينه تمدن و فرهنگي نيز بين آن دو ايجاد گرديده که داده هاي ايران افزون تر از گرفته هاي آن بوده است .
در آن روزها جنگ سبب قطع کامل ساير روابط زمان صلح نميشد شايد هنرمندان آزادانه بين مناطق دو سرزمين رفت و آمد داشتند. محتملا تا حد زيادي نتيجه اين قبيل رفت و آمدها بود که بعضي افکار ايراني در روم نفوذ کرد. حتي قبل از زمان بيرانس ، اين فکر که امپراتور نه فقط پس از مرگ بلکه در زمان حيات خود نيز جنبۀ الوهيت دارد، از ايران زمين به روم سرايت کرد.و هر چند مسيحيت به اين اعتقاد پايان بخشيد، باز هم امپراتوران بيزانس هميشه رئيس کليساي روم نيز بودند و حتي پس از بت شکنيها شخصيت نيمه مذهبي خود را حفظ کردند. در امور دنيوي نيز امپراتور بيرانس از چندين لحاظ بيشتر به يک سلطان شرقي شباهت داشت تا به يک پادشاه غربي. فکر اصلي رومي پرنسيپاتوس يا رئيس قوم جاي خود را به سلطان مستبد شرقي داد که از همان اوان درباريان بسيار با لباس هاي فاخر او را احاطه ميکردند و درباري مجلل و يک سلسله کاخ هاي عالي داشت . لباس هاي سلطنتي بيزانس قبل از قبول مسيحيت در اين کشور به وسيله ديوکلسين ، از روي لباس هاي سلطنتي ايران اقتباس شده و مزين به جواهرات قيمتي و سنگ هاي گران بها بود. افکار بي شمار ديگري چه در زمينه هنري و چه در زمينه عقايد در همين موقع از ايران به روم سرايت کرد که مهم تر از همه تمايل به داشتن خزانه بسيار غني و نقاشيهاي تند رنگ ديواري بود که در فاصله کمي، از اختصاصات دائمي کليه تاسيسات مذهبي بيزانس شد.(رايس ، ١٣٨٨، ص ٦٠) تاثير روز افزون ايران تنها در حوزه انديشه هاي ديني نبود. پس از استقرار ساسانيان کشور ايران بار ديگر متوجه اصليت خود شد، سلسله ساسانيان دوباره سنن ملي را احيا نمود، سلسله مراتب روحانيان رسمي را تجديد سازمان داد و اتحاد سياسي کشور، که در دوره پارتيان ضعيف شده بود، دوباره مستحکم گشت . ايران که امپراتوري مجاور خود را دستخوش اختلافات و از هم گسيخته ميديد و شاهد زوال اقتصادي و اخلاقي آن بود به برتري خود پي برد و آن را نشان داد. مطالعاتي که در حال حاضر درباره تاريخ آن دوره انجام ميشود هر چه بيشتر نشان مي- دهد که روم تضعيف شده ، به مقلد ايران تبديل شده بود. به نظر معاصران ، آداب دربار ديوکلتين ، از به خاک افتادن و تعظيم آنها در برابر پادشاهي که همپايه خدا تصور ميشد تا سلسله مراتب پيچيده ايشان و انبوه خواجگاني که مايه ننگ دربار بودند، همه تقليدي از دربار ساسانيان بود. گالريوس با صراحت اعلام کرد که الگوي حکومت مطلقه ايراني بايد در امپراتوري روم رايج شود. حکومت مردمي و کهن قيصرها که براساس اراده مردم بنا شده بود به نظر ميرسيد که در حال تبديل به نوعي خلافت بود. (کومون ، ١٣٧٧، ص ١٣١) فرهنگ بيزانسي، علاوه بر ريشه هاي باستانياش ، از روابط امپراتوري با جوامع خاور نزديک ، به ويژه شاهنشاهي ايران ، متاثر بود. مثلا بيزانسيها مجموعه تشريفات دور بر امپراتور را از ايران اقتباس کردند. آن ها همچنين رداهاي بدون آرايۀ رومي را با کت هاي ابريشمي ايراني با طرح هاي تزييني عوض کردند. چنان که پژوهشگر ويل دورانت مينويسد: «از ... ايران ، از ... سوره ، از ...مصر، عوامل تاثير گذار... شرقي به داخل بينانتيوم سرازير شد ... شرق ارايه مجلل را به سادگي خشک و خشن ، لباس ابريشمي زيبا را به رداي بدريخت ترجيح ميداد.» (کوريک ، ١٣٨٧، ص ٥٨و٥٧) ايران بواسطه هنرهاي گوناگون خود مشهور بوده است ، بطوري که در دوران مورد بحث بزرگترين و غنيترين بزرگان رومي مبالغ گزافي را براي بدست آوردن پارچه ها يا اشياء بلورين دروه ساساني ميپرداختند. به هر حال ايرانيان داراي ذهن روشن بوده و قادر بودند راه هاي پر پيچ و خم صنعت و هنر را طي کرده و با در نظر گرفتن آداب و سنن به آفريدن آنان بپردازند.
هنر ساساني را ميتوان نقطه اوج يک هزار سال پيشرفت هنري دانست . ميتوان عناصر هنري يونان و روم و هنر شرقي کهن و ايراني خالص مانند نقش هاي شاه بر پشت اسب را که از ابتکارهاي دوران ساساني است از هم باز شناخت . تجديد حيات هنر يوناني در دوران کوتاه شاپور اول چندان سدي در راه پيشرفت هنر ايراني زمان پارتيان و پيوستگي آن به کارهاي هنري روزگار اردشير و خسرو پديد نياورد.(فراي، ١٣٨٦، ص ٣٧١)
قبل از هر چيز بايد در نظر گرفت که در دوره ساساني صنعت و هنر به چه چيزهايي اطلاق ميشده است و منظور از آن چيست . در قرون قديم صنعت به معني امروزي و داراي شعب مختلف نبوده ، امروزه کلمه صنعت براي ما چنين تداعي ميشود که ، فرآورده هاي آهن و چرخ هاي عظيم به حرکت در ميآيد و اگر همين صنايع را مقداري ظريف تر کنيم به تابلو ها، قطعات موسيقي، کتاب هاي شعر، مجسمه ها، ابنيه ها و امثال آنها برخورد مينمائيم که در نتيجه به هنر نقاشي، ادبيات و نجاري و معماري و نظاير آنها تعبير ميشود.
در يونان قديم تا حدي مجسمه سازي و نقاشي و صنعت کوزه گري و معماري از همديگر جدا بودند و هر کدام صنعتي خاص به شمار ميرفتند؛ ولي در موقع زوال تمدن يونان اين موضوع هم فراموش شد، طي قرون جديدتر بزرگترين هنر، صنعت معماري گرديد. چون اين صنعت در ساختن منازل ، معابد و قصرها و غيره مورد نياز بوده و صنايع ديگر مانند حجاري، نقاشي، پارچه بافي، شيشه گري و صنايع چوب و فلز همه براي تکميل و تزئين قصرها، معابد و سپس کليساها بکار رفته ميشد. که اين تا دروه رنسانس بطول انجاميد. در اين دوره صنايع بتدريج از هم جدا گرديد. نکته قابل ذکر اين است که در دنيا هيچ تمدني نيست که بر تمدن ديگر متکي و مربوط نباشد. تمدن از اجتماع و از رفع احتياجات آن بوجود آمده است . و چون اجتماعات با هم مربوط هستند، تمدن و اثرات آن هم با هم ارتباط دارند. اين است که اگر مي بينيم که ملتي از ملت ديگر اقتباس کرده ، جاي تعجب ندارد و امري طبيعي و اجتناب ناپذير است .
هنر و آثار تزئيني دوره ساساني
فلزکاري و هنرهاي تزئيني در دوره ساسانيان پيشرفت فراواني داشته و آثاري که از حفريات مختلف بدست آمده و نقوش مختلفي که در پارچه ها و حجاريها ديده شده است اين موضوع را تاييد ميکند که زيورهاي زنان نيز در اين دوره متنوع و متعدد بوده است .
در اين دوره ، انواع زيورهاي متداول دوره هاي پيش مورد استفاده قرار ميگرفته است . از جمله جفتي آويز مطلاي دوره ساساني است که (از شکل بوقلمون و يا طاوس ) به اين منظور استفاده شده است و با ظرافت تامي زمينه دانه نشاني بر روي آن فراهم کرده اند. اينگونه زيورها يادآور بلند و با شکوه زنان ترکمن ايراني است . (ضياءپور، ١٣٤٨، ص ٢٩٦) کشفيات اخير ، همچنين مکتب - هاي هنري بزرگي را نشان ميدهد که در ابتدا در دوره حکومت پارت ها و سپس در عصر ساساني گسترش يافت و مستقل از مراکز آفرينش هاي هنري يوناني رشد کرد. حتي اگر اين مکتب از مجسمه سازي و معماري يونان الگو گرفته باشد، آنها را با مايه هاي شرقي درآميخته و بدان غناي بسيار بخشيده است . حوزه نفوذ اين مکتب هنري از بين النهرين گذشت و به جنوب سوريه رسيد و در آنجا بناهاي يادبودي را بر جا نهاد که شکوه آن بي همتاست . درخشش اين مرکز تابناک بدون شک بيزانس و بدويان شمال و حتي چين را تحت تاثير قرار داد. (کومون ، ١٣٧٧، ص ١٣١) در اينجا سعي مينماييم به روند اين داد و ستد فرهنگي و چگونگي آن بپردازيم .
هنر و آثار تزئيني بيزانس
هنر بيزانسي هنري است دورگه ، عنصرهاي اين هنر از سرزمين هاي همسايه و ولايت هاي بيزانسي فرا آمده است . تاثيرهاي يوناني نيرومندتر بود و مسلط تر باقي ماند. انديشه پوشاندن بام باسيليکا با گنبد، سرچشمه سوري داشت . نوع آرايشي که شامل طرح هاي هندسي و طرح هاي درهم تنيده آرابسک است ، سرچشمه اش کشورهاي اسلامي است . طرح هاي سنتي جانوري و اشکال گياهي منشأش ايران و کشورهاي زير نفوذ ايران است . همه اين عنصرها عميقا از سنتهاي يوناني کهن متأثر بود، سنت هايي که براي شکوهمند ساختن دين مسيحي، برترين فلسفه زندگي رايج در ميان بيزانسي ها، به کار گرفته شده بود. (لوکاس ، ١٣٨٢، ص ٤١٩) عشق به تجمل شگفتي انگيز و شکوه حيرت آور که بيزانس در سراسر دوره هاي تاريخش باز نموده است ، در همه هنرهاي بيزانس ديده ميشود هنر بيزانس ، چه با آذينگري ديوارهاي کليساها با صحنه هايي از تاريخ مقدس ، که با چيره دستي نمايش داده ميشد و هدفش شکوهمند ساختن خدا، بيان نکته اي ديني يا تفسير شعائر ديني بود، و چه شکوهمند نشان دادن عظمت فرمانروا و لذت بخشيدن به دربار و اعيان و اشراف ، مضاميني را تصوير ميکردند که بيشتر حال و هواي شرک آلود داشت و از تاريخ يا اسطوره هاي کهن ، صحنه هاي بديع هنر يونانيمآبي به وام گرفته شده بود، نيز نقاشي- هاي تاريخي که پيروزيهاي امپراتوران و چهرة شاهزادگان را با جلال و جبروت نشان ميداد، همه جا از عشق به عظمت حکايت ميکند.(ديل ، ١٩٢٣، ص ٧٦٧) هنرمندان بيزانس ، در موزائيک سازي و تهيه کتابهاي خطي استاد بودند. آن ها، موزائيک را با سنگ هاي ريز و قطعات شيشه اي و ديگر موادي که در شفته قرار ميدادند، ميساختند. اين نوع موزائيک ها، بر اثر وجود رنگ هاي درخشان طلايي در زمينه هاي آبي و سرخ و ارغواني بسيار خيره کننده بودند. (نوذري، ١٣٧٣، ص ٣٠٩) در زمينه حجاري طرح محبوب ايرانيان ، که صورت حيوانات بود، در مغرب زمين تقليد شد و پاره اي تخته سنگ هاي موجود در موزه عثماني، طرح هايي دارند که از مشرق زمين الهام گرفته - اند. و يکي از آنها طرح کهن ايراني، يعني نبرد بين شير و گاو، را نشان ميدهد. در باب وجود عناصر ساساني در جهان بيزانس چند مورد ديگر را ميتوان ذکر کرد: چکمه هاي نرم و بلندي که در موزاييک سن ويتال در راونا بر پاي ژوستينين ديده ميشود مخصوص ايران است . و تاج تئودورا به طوري که بر روي سکه ها نقش شده ، مبتني بر اساس ساساني است ، زيرا دو گوشۀ کوچک در هر طرف صليب بالاي تاج نمايان است و اين گوشه ها در حقيقت اقتباس سبکي از بال هايي است که همه جا در آثار ساساني ديده ميشوند و با وضوح تمام تقليدي از کلاه هاي ساساني، مثلا کلاه خسروپرويز است . تاج هاي شخصيت هاي سلطنتي دوره هاي ابتدايي بيزانس ، بخصوص تاجي که تئودوزيوس دوم در منولوژي بازيل دوم بر سر دارد و تاج تخم مرغي شکل سلاطين بعدي، از نوع ساساني است . مورد ديگر وجود رابطه بين طرح هاي ايراني و بيزانس ، به کار بردن سگک هاي مشابهي مانند سگک شال گردني است که در مجسمۀ ستون تئودوزيوس در قسطنطنيه بر تن دارد و نيز قلاب شال گردن امپراتور در مجسمه عاج بابري ني موجود در موزه لوز، عينا شبيه سگک هايي است که در پاره اي از کنده کاريهاي ساساني، بخصوص مجسمه اردشير در نقش رستم و مجسمه شاپور اول در نقش رجب و مجسمه شاه ناشناسي در دارابگرد، مشاهده ميشود. در زمان ژوستينين اين نوع قلاب و سگک متروک شد، ولي نوع ديگر گردنبند ايراني تا مدتي طولاني رواج داشت و در آثار بيزانس تا تاريخ هاي جديدتري ديده ميشود. (رايس ، ١٣٨٨، ص ٦٧و٦٦)
هنر و معماري ايران در دوره ساساني و تاثير آن در معماري روم شرقي(بيزانس )
سبک معماري ايران باستان با سير تکاملي خود به خارج از مرز کشور نفوذ و گسترش يافته و در سبک هاي معماري جهاني تاثير گذاشت و در بعضي نقاط نيز مورد تقليد و استفاده معماران کشورهاي ديگر جهان آن روز قرار گرفت . (حکمت ، ١٣٥٠، ص ٤٦٢) در اين دوره هنر معماري پيشرفت قابل توجهي کرده و ساختن کاخ هاي مجلل معرف اين موضوع است . در اين دوره هنر متعلق به جامعه است . به علت جريان شديد پول و گسترش بازرگاني و اقتصاد شکوفاي جامعه ، شهرهاي عظيم در اين دوره پديد آمد و معماري پلان و فرم ويژه اين دوره راه يافت ، فرمي که قابليت اجرايي شيوه هاي آن چه در قصر و کاخ دولتي و چه در يک خانه معمولي امکان پذير است . پوشش گنبدي با مصالح بومي مثل سنگ ، خشت ، آجر و بدون استفاده از چوب و مصالحي مانند گچ و ساروج استفاده از گچ کاري و موزاييک کاري براي تزيين او عوامل اصلي معماري دوره ساسانيان است . (توحيدي، ١٣٨٨، ص ٨٦) هنر و معماري ساسانيان تحول يافتۀ هنر اشکاني است .
ساخت شهرها بر اساس طرح مدور و بناي کاخ ها با ايوان هاي عظيم ميراث اشکاني است .(برسيوس ، ١٣٨٨، ص ٢٥٠) سبک معماري ساسانيان عميقا تابعيت از سنن قديمي و توجه به معماري پارتي دارد (آتشکدها)، همچنين در معماري به تقليد از هخامنشيها از گيلوييهاي مصري استفاده ميشده است .(انصاري، ١٣٨٧، ص ١٦٨) سلسله ساساني با آن همه کوششي که در زنده کردن عظمت ايران داشت و ايران را به همان شوکت زمان هخامنشيان رساند و مملکتي را که در زمان اشکانيان تجريه شده بود دوباره متحد ساخت ، تنها چيزي را که به شکوه و جلال پيشين نرساند معماري بود و در معماري آن عظمت پيشين را برقرار نکرد و چون سبک هاي معماري در زمان ساسانيان تغيير يافته بود و بناها را از مصالح کم دوام ميساختند آثاري که از آن مانده عظمت و شکوه آثار هخامنشيان را ندارد و به همين جهت بقاياي آثار دوره ساسانيان در حال انهدام است و گاهي برخي سر ستون ها يا گچ بريها از آن زمان بدست ميآيد که اطلاعاتي در باب حجاري و معماري دوره ساساني ميدهد. (نفيسي، ١٣٨٨، ص ٩٧) روش تازه اي که در معماري دوره ساسانيان ديده ميشود استعمال کلاف هاي چوبي است که در ميان ديوار افزوده ميگرديد، ديگر از مشخصات معماري عهد ساساني پيشرفت فن گنبد سازي و ساختن طاق هاي قوسي و استفاده از آن در ساختمان هاي عظيم و با شکوه است که نمونه هاي آن در آثار اين دوره ديده مي- شود. از مشخصات ديگر معماري اين عصر ساختن گنبد بر روي پايه چهار گوش است ، در صورتي که روميان فقط بر روي ساختمان هايي که پايه آن دايره يا هشت گوش بود توانسته اند گنبد بسازند. اين هنر ساختن گنبد بر روي پايه هاي چهار گوش در قرون بعد از اسلام تکامل پيدا کرده و هنر مقرس کاري نيز براي تکميل و زينت گوشه ها بوجود آمده است . (تاج بخش ،١٣٨١ ص ٢٨٨) کاخ ها و پي افکندن شهرها جلوه هايي هستند از هنر ساختماني ساساني. از مهم ترين شهرها که ساسانيان پي افکندند اردشيرخره يا فيروزآباد و بيشابور است ، کاخ هاي شهرهاي شاهي در کنار شهر يا حتي در بيرون حصار شهر جاي داشتند. خصوصيت ممتاز آن ها ايوان مرکزي شان بود، فضايي طاقدار که از يک سو باز بود و تالار بار شاهان بود. کاخ ها و بناهاي ديواني را از خشت ميساختند، که مهمترين مصالح ساختماني بود، از گچ کاري و گچ نماها براي تزيين فضاهاي درون و برون آنها استفاده ميکردند. در اردشيرخره ايوان بزرگ مرکزي آن به يک تالار گنبد دار ختم ميشد. اين تالار را بر يک طرح مربعي ساخته اند، اما گنبدي مدور بر آن زده اند که نو آوري در معماري که با استفاده از عنصر سه کنجي به دست آمده است . آتشکده ها يا چهارطاق - ها در سراسر شاهنشاهي به چشم ميخورد و به افتخار شاه و اعضاي خانواده اش آتش هايي مي- افروختند و ظاهرا چنين کاري را نجبا نيز براي خانواده هاي خود ميکردند. مثلا آورده اند که مهر نرسي، بزرگ فرمادار بهرام پنجم ، براي خود و سه پسرش آتشکده هايي ساخت . (برسيوس ، ١٣٨٨، ص ٢و٢٥١) شاخص ترين عنصر در هنر معماري ساساني، ساختن بناهاي ايوان دار است . ايوان در معماري ساساني بر مظاهر و عناصر ديگر معماري اين دوره از تاريخ ايران حرف اول را ميزند.
ايوان هاي داراي سقف هاي عمدتا رواق گونه که از هنر معماري پارتي اقتباس شده است ، ميباشند.
قالب کلي معماري ساساني در ارائه ايوان شناخته ميشود. (خداداديان ، ١٣٨٦، ج ٢، ص ١٥٧٦) معماري ساساني گذشته از اقتباس از هنر روم و خاورميانه و ديگر همسايگان بيشتر دنباله روي معماري هخامنشي و اشکاني و در نهايت علاقمند به احياء سنت هاي معماري ايراني بود. و بجز گنبد عناصر ديگر معماري آن ، کلا با معماري سنتي پيشين شباهت دارد. پديده گنبد سازي در عهد اشکاني مقدمه اي براي گنبد سازي بطور وسيع در عصر ساساني بود که قبلا در کوه خواجه سيستان تجربه شده بود. (انصاري، ١٣٨٧، ص ١٦٩) مشهورترين بناي دوره ساساني طاق کسري يا ايوان کسري است که عظمت اين بنا موجب تحير اعراب گرديده ولي امروز جز خرابه هاي مسقف چيزي از آن باقي نمانده است . اين بنا را به انوشيروان نسبت ميدهند ولي هرتسفلد عقيده دارد که اين بنا در زمان شاپور اول ساخته شده است . نماي اين بنا در زمان شاپور اول ساخته شده است .
نماي اين بنا که ٢٩ متر ارتفاع دارد، ديواري بوده بي پنجره ولي داراي طاق نماهاي متعدد و ستون هاي برجسته و طاق هاي کوچک ، نماي عمارت از ساروج بنفش و سنگ هاي مرمر و به عقيده بعضي از صفحات مسي و زراندود و نقره اي پوشيده بوده (تاج بخش ، ١٣٨١، ص ٢٧٧) در سقف تالار ١٥٠ روزنه به قطر دوازده تا پانزده سانتي متر تعبيه کرده بودند، که نوري لطيف از آنها به درون ميتافت و در اين روشنايي اسرار آميز منظره آن همه شکوه و جلال و تجمل ، اشخاصي را، که براي دفعه اول به اينجا قدم نهاده بودند، چنان مبهوت ميکرد، که بي اختيار به زانو در مي- آمدند.(کريستن سن ، ١٣٧٧، ص ٥٢٤) و همچنين کريستن سن در باره طاق کسري مينويسد: طاق کسري، که مقر عادي شاهنشاه بود، بنايي بود که از لحاظ ساختمان تا حدي ساده ، لکن حيرت و اعجاب نظارگان در برابر اين بنا بيشتر به علت عظمت و شکوه و ضخامت اضلاع آن بود تا زيبايي کليات و جزئيات آن . (همان ، ص ٥١٧)
مهمترين و قديمي ترين آثار معماري و کاخ سازي اين عهد عبارتند از :
١-کاخ فيروز آباد در فارس ٢- کاخ شاپور يا بيشابور ٣- طاق بستان در کرمانشاه ٤- کاخ سروستان در فارس ٥- طاق کسري يا ايوان مدائن ٦- عمارت خسرو، موسوم به قصر شيرين ٧- برج پايکولي (انصاري، ١٣٨٧،ص ١٠٦)
در اين دوره بر اثر جنگ هاي متوالي بين ايران و روم و تبادل فکري و فرهنگي، ايرانيان از استادان و معماران رومي در ساختن بناها به خصوص در پل سازي استفاده کردند و متقابلا سبک و شيوه معماري ايران در روم تاثير بسزايي گذاشته است . (حکمت ، ١٣٥٠، ص ٤٦١) هر چند نفوذ هنر ايراني در امپراتوري روم بيشتر از هر جا در مورد پارچه واضح و مشخص است ، از پاره اي لحاظ اهميت آن در معماري به مراتب اساسيتر است ، و حتي يکي از مکتب هاي محققان تحت رهبري استرزيگوفسکي چنان در اين زمينه تند ميرود که ميگويد تمام اختصاصات اساسي ساختمان هاي گنبدي و سقف دار، و حتي ساختمان هاي صليب شکل ، که عصاره واقعي معماري بيزانس به شمار ميرود، از ايران سرچشمه گرفته و نخست در ايران توسعه يافته اند. (رايس ،
١٣٨٨، ص ٦٤) پس از آنکه مسيحيت در ٣١٢م در روم به دين ر سمي قانوني تبديل گرديد، کليساهاي معروف به باسيليکا در سراسر خاور اروپا بر پا شد. باسيليکاهاي خاوري را به شکل صليب يوناني ميساختند و با قطعه سنگ هايي که با دقت جفت و جور ميشد، گنبدهاي بسيار بزرگي بر بام آنها مي افراشتند. اين سبک معماري با جرع و تعديل هاي گوناگون در سراسر دنياي مديترانه و روسيه رواج يافت . (لوکاس ، ١٣٨٢، ص ٤١٨در بين سالهاي ٥٢٩ تا ٥٣٣م ژوستينين در زمينه معماري انقلابي ايجاد نکرد، ولي دو نفر از معماران نابغه زمان يعني رياضيدان و مهندس آنتميوس از اهالي تراس و ايزيدور ملطي را بکار گماشت تا يک شاهکار بزرگ يعني کليساي اياصوفيه (خرد مقدس ) را در قسطنطينه طرح ريزي کرده و بسازند. معيار اصلي يک بنا در جهان هلن ، مگارون بود که يک اتاق مستطيل شکل همراه با شيرواني بود. اين نوع بناها در حاليکه در قسمت جلو و يا در چهار طرف با ستون هاي بيروني مزين شده بود طرح معابد رب النوع هاي يوناني، اتروسکي و رومي قبل از ميلاد محسوب ميشد. مگارون با ستون هايي که از بيرون به درون ميرفت در عصر مابعد اسکندر بصورت باسليقا درآمد و باسليقا قبل از اينکه الگوي نمونه براي کليساي مسيحيت شود، کاربردي دنيايي داشت ولي اختراع نوع جديدي از سمنت در ايتاليا در قرن دوم ميلادي وسايل فني ايجاد ساختمان مدوري را که با طاق مجوقي احاطه شده بود فراهم ساخت (توين بي، ١٣٦٦، ص ٣٩٦) آنتيموس و ايزيدوروس کار خود را خوب انجام دادند، چون سانتا سوفيا پانصد سال محشون از زمين لزره ها، جنگ ها، بلواها، و آتش سوزيها را پشت سر گذاشته و امروزه هنوز هم پابرجاست . سقف گنبدي که با سانتا سوفيا رواج يافت به يک مشخصه اصلي تمام ساختمان هاي عمومي بيزانس تبديل شد و گنبد به اضافه باسيليکا براي کليساهاي بيزانسي به صورت استاندارد درآمد، و نه تنها کليساهاي شرقي ديگر بلکه کليساهاي اروپاي غربي نيز به سرعت از آن تقليد کردند. (کوريک ، ١٣٨٧، ص ٦٥)
هنر گچ بري
گچ بري در دوره ساساني پيشرفت بسيار کرده است و استادان زبردست در اين فن کار کرده - اند. چنان که در برخي از گچ بريها نقش هايي که برجسته کرده اند کمتر از نقاشي نيست . در گچ - بري ساساني طرح هاي هندسي و گل سازي بيش از شکل هاي

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید