بخشی از مقاله

سیری در فرهنگ و تمدن ایران دوره ساسانی و روم شرقی (بیزانس) و تاثیرشان بر یکدیگر
چکیده
در این مقالـه بـا عنـوان »سـیری در فرهنـگ و تمـدن ایـران در دوره ساسـانی و روم شـرقی (بیزانس) و تاثیر متقابل دو امپراتوری بر یکدیگر« سعی شده توضـیحاتی در بـاره چگـونگی تـاثیر متقابل و تحقیق در تشابه آثار بجا مانده از این تمدنها بررسی به عمل آید.
بررسی چگونگی روابط فرهنگی و تمدن ایران دوره ساسانی و روم شرقی (بیزانس) و تاثیراتی کـه دو امپراتوری بر هم داشتند.
توصیفی، تشریحی و تحلیلی است.
این دو امپراتوری در تعارضهای خود به سرزمینهای یکدیگر بهانههای مختلفی برای جنگ و درگیری داشتند. بدون شک جنگهای ایران و روم شرقی(بیزانس) به نحو بارزی مهمترین و عامـل تاثیرگذار در انتقال تبادلات سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و هنری بین دو کشور بـوده اسـت. ایـران دوره ساسانی در طی این تماسها و جنگها آنچه را که برای پیشرفت فرهنگ و تمـدن خـود لازم داشت از روم شرقی (بیزانس) اقتباس کرد و در مقابل نیز بر فرهنگ آنان تاثیر گذارد.


مقدمه
هنگامی که صحبت از فرهنگ و تمدن ایران باستان به میان میآید، مانند این است که می-خواهیم در باره اساس و فرهنگ و تمدن دنیای آن روز بحث نمائیم. زیرا اهمیتی که ایران از این جهت در عالم دارا بوده، موضوعی است که همواره مورد تایید شرق شناسان جهان بوده است.
ایران که به جهت وضعیت جغرافیاییاش محل رفت و آمد اقوام مختلف بوده، طی قرون و اعصار دارای تمدن و فرهنگ خاصی گردیده است، بدین معنی که تاثیر پذیری از فرهنگ و تمدن جهان شرق و جهان غرب، فرهنگ دیگری را به اینجا عرضه داشت که با نهادن جوهر ملی و قوی و نبوغ هنری خود در آن بر تارک فرهنگها و تمدنهای جهان باستان درخشیدن گرفت و آنرا تحت نفوذ خود قرار داد. در حقیقت در تمدن و فرهنگ خود نقش آموزگار را برای بیشتر کشورهای آسیایی و اروپایی داشته، به همین جهت تاثیر زیادی در تاریخ تمدن عالم داشته است و در قرون متمادی بین سایر ملل قوه مولده را دارا بوده است. روابط سیاسی و فرهنگی ایران و امپراتوران روم شرقی از جمله مسائل مهم و اساسی در تاریخ ایران عصر ساسانی است.
وقتی دو تمدن بیش از هزار سال با یکدیگر برخورد داشته باشند، مبادلات بیشماری بین آنها صورت می گیرد. (کومون، 1377، ص (128 با وجود دشمنی آشکار، دو امپراتوری به عنوان دولتهای هم پایه شناخته شده در کنار هم به زندگی ادامه دادند و ابهام این وضع در پژوهشهای کنونی نیز بازتاب یافته است. در دوره اخیر شماری از پژوهشگران ضمن قبول دشمنی میان دو رقیب همچنان استدلال میکنند که شباهتهای برجستهای میان آنها وجود داشته و دو امپراتوری ایران و روم در آیینهای درباری، هنر، قانون، مالیه و نهادهای اداری تاثیرات متقابلی بر یکدیگر داشته اند. برخی تا آنجا پیش رفته اند که دعوی گه گاهی منابع سدههای میانه را که میگویند پارهای از شاهان اخیر ساسانی، یعنی یزدگرد یکم، خسرو یکم انوشیروان، و به ویژه خسرو دوم ،پرویز ،پنهانی به آیین مسیح در آمده بودند جدی تلقی میکنند.
ارباب تحقیق جهان ایرانی را در روزگار ساسانیان یک جامعه اشرافی محض شمرده و فقط طبقات عالیه را نماینده این جامعه دانستهاند. در هر صورت باید طبقه نجبا و اشراف و دهقانان ایرانی را در حفظ آثار باستانی ایران یکی از عوامل بسیار موثر دانست. آثار ملی هر قوم بیشتر در دودمانهای کهن و خاندانهای اصیل نگهداری میشود، در باره ایران باید این مطلب را به طور قطع تصدیق کرد. زیرا در یک جامعه اشرافی طبقه بزرگان و اشراف برجسته ترین مظهر خصایص ملی و بهترین مرکز آثار فرهنگی و اسناد تاریخی قوم به شمار میروند.(محمدی، 1374، ص 59و(57
سیری در فرهنگ و تمدن ایران دوره ساسانی و روم شرقی(بیزانس) :
در ایران سلسلههای مقتدری پا به عرصه وجود گذاردند، بواسطه شجاعت و هوش و اقدامات قائدین بزرگ تسلط خود را از هندوستان تا مصر و از سواحل دریای مدیترانه تا آسیای مرکزی امتداد دادند. ایران ساسانی که در مقابل امپراتوری بزرگ روم یعنی قویترین مملکت نظامی آن عهد استقامت کرد و نیروی ابر قدرتی خود را همچنان حفظ کرده، هم زمان و در اثر برخوردهای نظامی و سپس بازرگانی رابطه تنگاتنگی در زمینه تمدن و فرهنگی نیز بین آن دو ایجاد گردیده که دادههای ایران افزونتر از گرفته های آن بوده است.
در آن روزها جنگ سبب قطع کامل سایر روابط زمان صلح نمیشد شاید هنرمندان آزادانه بین مناطق دو سرزمین رفت و آمد داشتند. محتملاً تا حد زیادی نتیجه این قبیل رفت و آمدها بود که بعضی افکار ایرانی در روم نفوذ کرد. حتی قبل از زمان بیرانس، این فکر که امپراتور نه فقط پس از مرگ بلکه در زمان حیات خود نیز جنبه الوهیت دارد، از ایران زمین به روم سرایت کرد.و هر چند مسیحیت به این اعتقاد پایان بخشید، باز هم امپراتوران بیزانس همیشه رئیس کلیسای روم نیز بودند و حتی پس از بت شکنیها شخصیت نیمه مذهبی خود را حفظ کردند. در امور دنیوی
نیز امپراتور بیرانس از چندین لحاظ بیشتر به یک سلطان شرقی شباهت داشت تا به یک پادشاه غربی. فکر اصلی رومی پرنسیپاتوس یا رئیس قوم جای خود را به سلطان مستبد شرقی داد که از همان اوان درباریان بسیار با لباسهای فاخر او را احاطه میکردند و درباری مجلل و یک سلسله کاخهای عالی داشت. لباسهای سلطنتی بیزانس قبل از قبول مسیحیت در این کشور به وسیله دیوکلسین، از روی لباسهای سلطنتی ایران اقتباس شده و مزین به جواهرات قیمتی و سنگهای گرانبها بود. افکار بی شمار دیگری چه در زمینه هنری و چه در زمینه عقاید در همین موقع از ایران به روم سرایت کرد که مهمتر از همه تمایل به داشتن خزانه بسیار غنی و نقاشیهای تندرنگ دیواری بود که در فاصله کمی، از اختصاصات دائمی کلیه تاسیسات مذهبی بیزانس شد.(رایس، 1388، ص (60 تاثیر روز افزون ایران تنها در حوزه اندیشههای دینی نبود. پس از استقرار ساسانیان کشور ایران بار دیگر متوجه اصلیت خود شد، سلسله ساسانیان دوباره سنن ملی را احیا نمود، سلسله مراتب روحانیان رسمی را تجدید سازمان داد و اتحاد سیاسی کشور، که در دوره پارتیان ضعیف شده بود، دوباره مستحکم گشت. ایران که امپراتوری مجاور خود را دستخوش اختلافات و از هم گسیخته میدید و شاهد زوال اقتصادی و اخلاقی آن بود به برتری خود پی برد و آن را نشان داد. مطالعاتی که در حال حاضر درباره تاریخ آن دوره انجام میشود هر چه بیشتر نشان میدهد که روم تضعیف شده، به مقلد ایران تبدیل شده بود. به نظر معاصران، آداب دربار دیوکلتین، از به خاک افتادن و تعظیم آنها در برابر پادشاهی که همپایه خدا تصور میشد تا سلسله مراتب پیچیده ایشان و انبوه خواجگانی که مایه ننگ دربار بودند، همه تقلیدی از دربار ساسانیان بود. گالریوس با صراحت اعلام کرد که الگوی حکومت مطلقه ایرانی باید در امپراتوری روم رایج شود. حکومت مردمی و کهن قیصرها که براساس اراده مردم بنا شده بود به نظر میرسید که در حال تبدیل به نوعی خلافت بود. (کومون، 1377، ص (131 فرهنگ بیزانسی، علاوه بر ریشههای باستانیاش، از روابط امپراتوری با جوامع خاور نزدیک، به ویژه شاهنشاهی ایران، متاثر بود. مثلاً بیزانسیها مجموعه تشریفات دور بر امپراتور را از ایران اقتباس کردند. آنها همچنین رداهای بدون آرایه رومی را با کتهای ابریشمی ایرانی با طرحهای تزیینی عوض کردند. چنان که پژوهشگر ویل دورانت مینویسد: »از ... ایران، از ... سوره، از ...مصر، عوامل تاثیر گذار... شرقی به داخل بینانتیوم سرازیر شد ... شرق ارایه مجلل را به سادگی خشک و خشن، لباس ابریشمی زیبا را به ردای بدریخت ترجیح میداد.« (کوریک، 1387، ص58و(57 ایران بواسطه هنرهای گوناگون خود مشهور بوده است، بطوری که در دوران مورد بحـث بزرگترین و غنیترین بزرگان رومی مبالغ گزافـی را برای بدست آوردن پارچه ها یا اشیاء بلورین دروه ساسانی میپرداختند. به هر حال ایرانیان دارای ذهن روشن بوده و قادر بودند راههای پر پیچ و خم صنعت و هنر را طی کرده و با در نظر گرفتن آداب و سنن به آفریدن آنان بپردازند.
هنر ساسانی را میتوان نقطه اوج یک هزار سال پیشرفت هنری دانست. میتوان عناصر هنری یونان و روم و هنر شرقی کهن و ایرانی خالص مانند نقشهای شاه بر پشت اسب را که از ابتکارهای دوران ساسانی است از هم باز شناخت. تجدید حیات هنر یونانی در دوران کوتاه شاپور اول چندان سدی در راه پیشرفت هنر ایرانی زمان پارتیان و پیوستگی آن به کارهای هنری روزگار اردشیر و خسرو پدید نیاورد.(فرای، 1386، ص (371 قبل از هر چیز باید در نظر گرفت که در دوره ساسانی صنعت و هنر به چه چیزهایی اطلاق میشده است و منظور از آن چیست. در قرون قدیم صنعت به معنی امروزی و دارای شعب مختلف نبوده، امروزه کلمه صنعت برای ما چنین تداعی میشود که، فرآوردههای آهن و چرخهای عظیم به حرکت در میآید و اگر همین صنایع را مقداری ظریفتر کنیم به تابلو ها، قطعات موسیقی، کتابهای شعر، مجسمه ها، ابنیه ها و امثال آنها برخورد مینمائیم که در نتیجه به هنر نقاشی، ادبیات و نجاری و معماری و نظایر آنها تعبیر میشود.

در یونان قدیم تا حدی مجسمهسازی و نقاشی و صنعت کوزهگری و معماری از همدیگر جدا بودند و هر کدام صنعتی خاص به شمار میرفتند؛ ولی در موقع زوال تمدن یونان این موضوع هم فراموش شد، طی قرون جدیدتر بزرگترین هنر، صنعت معماری گردید. چون این صنعت در ساختن منازل، معابد و قصرها و غیره مورد نیاز بوده و صنایع دیگر مانند حجاری، نقاشی، پارچه بافی، شیشهگری و صنایع چوب و فلز همه برای تکمیل و تزئین قصرها، معابد و سپس کلیسا بکار رفته میشد. که این تا دوره رنسانس بطول انجامید. در این دوره صنایع بتدریج از هم جدا گردید. نکته قابل ذکر این است که در دنیا هیچ تمدنی نیست که بر تمدن دیگر متکی و مربوط نباشد. تمدن از اجتماع و از رفع احتیاجات آن بوجود آمده است. و چون اجتماعات با هم مربوط هستند، تمدن و اثرات آن هم با هم ارتباط دارند. این است که اگر می بینیم که ملتی از ملت دیگر اقتباس کرده، جای تعجب ندارد و امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است.
هنر و آثار تزئینی دوره ساسانی
فلزکاری و هنرهای تزئینی در دوره ساسانیان پیشرفت فراوانی داشته و آثاری که از حفریات مختلف بدست آمده و نقوش مختلفی که در پارچه ها و حجاریها دیده شده است این موضوع را تایید میکند که زیورهای زنان نیز در این دوره متنوع و متعدد بوده است.
در این دوره، انواع زیورهای متداول دورههای پیش مورد استفاده قرار میگرفته است. از جمله جفتی آویز مطلای دوره ساسانی است که (از شکل بوقلمون و یا طاوس) به این منظور استفاده شده است و با ظرافت تامی زمینه دانه نشانی بر روی آن فراهم کردهاند. اینگونه زیورها یادآور بلند
و با شکوه زنان ترکمن ایرانی است. (ضیاءپور، 1348، ص(296 کشفیات اخیر ، همچنین مکتب-های هنری بزرگی را نشان میدهد که در ابتدا در دوره حکومت پارت ها و سپس در عصر ساسانی گسترش یافت و مستقل از مراکز آفرینشهای هنری یونانی رشد کرد. حتی اگر این مکتب از مجسمهسازی و معماری یونان الگو گرفته باشد، آنها را با مایههای شرقی درآمیخته و بدان غنای بسیار بخشیده است. حوزه نفوذ این مکتب هنری از بینالنهرین گذشت و به جنوب سوریه رسید و در آنجا بناهای یادبودی را بر جا نهاد که شکوه آن بی همتاست. درخشش این مرکز تابناک بدون شک بیزانس و بدویان شمال و حتی چین را تحت تاثیر قرار داد. (کومون، 1377، ص (131 در اینجا سعی مینماییم به روند این داد و ستد فرهنگی و چگونگی آن بپردازیم.
هنر و آثار تزئینی بیزانس
هنر بیزانسی هنری است دورگه، عنصرهای این هنر از سرزمین های همسایه و ولایتهای بیزانسی فرا آمده است. تاثیرهای یونانی نیرومندتر بود و مسلطتر باقی ماند. اندیشه پوشاندن بام باسیلیکا با گنبد، سرچشمه سوری داشت. نوع آرایشی که شامل طرحهای هندسی و طرحهای درهم تنیده آرابسک است، سرچشمه اش کشورهای اسلامی است. طرحهای سنتی جانوری و اشکال گیاهی منشأش ایران و کشورهای زیر نفوذ ایران است. همه این عنصرها عمیقاً از سنتهای یونانی کهن متأثر بود، سنت هایی که برای شکوهمند ساختن دین مسیحی، برترین فلسفه زندگی رایج در میان بیزانسی ها، به کار گرفته شده بود. (لوکاس، 1382، ص (419عشق به تجملِ شگفتی انگیز و شکوه حیرت آور که بیزانس در سراسر دورههای تاریخش باز نموده است، در همه هنرهای بیزانس دیده میشود هنر بیزانس، چه با آذینگری دیوارهای کلیساها با صحنههایی از تاریخ مقدس، که با چیره دستی نمایش داده میشد و هدفش شکوهمند ساختن خدا، بیان نکتهای دینی یا تفسیر شعائر دینی بود، و چه شکوهمند نشان دادن عظمت فرمانروا و لذت بخشیدن به دربار و اعیان و اشراف، مضامینی را تصـویر میکردند که بیشتر حال و هوای شـرک آلود داشت و از تاریخ

یا اسطورههای کهن، صحنههای بدیع هنر یونانیمآبی به وام گرفته شده بود، نیز نقاشیهای تاریخی که پیروزیهای امپراتوران و چهره شاهزادگان را با جلال و جبروت نشان میداد، همه جا از عشق به عظمت حکایت میکند.(دیل، 1923، ص(767 هنرمندان بیزانس، در موزائیک سازی و تهیه کتابهای خطی استاد بودند. آنها، موزائیک را با سنگهای ریز و قطعات شیشهای و دیگر موادی که در شفته قرار میدادند، میساختند. این نوع موزائیکها، بر اثر وجود رنگهای درخشان طلایی در زمینههای آبی و سرخ و ارغوانی بسیار خیره کننده بودند. (نوذری، 1373، ص (309 در زمینه حجاری طرح محبوب ایرانیان، که صورت حیوانات بود، در مغرب زمین تقلید شد و پارهای تخته سنگهای موجود در موزه عثمانی، طرحهایی دارند که از مشرق زمین الهام گرفته اند. و یکی از آنها طرح کهن ایرانی، یعنی نبرد بین شیر و گاو، را نشان میدهد. در باب وجود عناصر ساسانی در جهان بیزانس چند مورد دیگر را میتوان ذکر کرد: چکمههای نرم و بلندی که در موزاییک سن ویتال در راونا بر پای ژوستینین دیده میشود مخصوص ایران است. و تاج تئودورا به طوری که بر روی سکهها نقش شده، مبتنی بر اساس ساسانی است، زیرا دو گوشه کوچک در هر طرف صلیب بالای تاج نمایان است و این گوشهها در حقیقت اقتباس سبکی از بالهایی است که همه جا در آثار ساسانی دیده میشوند و با وضوح تمام تقلیدی از کلاههای ساسانی، مثلاً کلاه خسروپرویز است. تاجهای شخصیتهای سلطنتی دورههای ابتدایی بیزانس، بخصوص تاجی که تئودوزیوس دوم در منولوژی بازیل دوم بر سر دارد و تاج تخم مرغی شکل سلاطین بعدی، از نوع ساسانی است. مورد دیگر وجود رابطه بین طرحهای ایرانی و بیزانس، به کار بردن سگکهای مشابهی مانند سگک شال گردنی است که در مجسمه ستون تئودوزیوس در قسطنطنیه بر تن دارد و نیز قلاب شال گردن امپراتور در مجسمه عاج بابری نی موجود در موزه لوز، عیناً شبیه سگکهایی است که در پارهای از کندهکاریهای ساسانی، بخصوص مجسمه اردشیر در نقش رستم و مجسمه شاپور اول در نقش رجب و مجسمه شاه ناشناسی در دارابگرد، مشاهده

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید